۱۳۸۸ خرداد ۸, جمعه

۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۰, چهارشنبه

الزامات تعامل سازنده

آقاي عباس عبدي در روزنامه اعتمادملي امروز(30/2/88)طي مقاله‌اي با استدلاهائي منطقي و قابل‌قبول، اجماع ميان آقايان كروبي و موسوي را عملي بسيار خطرناك دانسته است. من به شخصه با محتوي مقاله مذكور كاملاً موافق‌ام و آنرا كاملاً واقع‌‌بينانه مي‌يابم اما نكته ظريفي در اين ميان مطرح است و آن اينكه، شايسته است طرفين الزامات تمكين به اين تحليل را مراعات نمايند. اما به نظر مي‌رسد پاي‌بندي به اين تحليل، در رأس و بخش تابلودار اردوگاه آقاي كروبي و در بخش محدودي از بدنه خاتميست اردوگاه آقاي موسوي بخصوص در يكي دو هفته اخير چندان مورد توجه قرار نمي‌گيرد. در واقع دو دسته يادشده، بيش از آنكه تلاش كنند آراء خاموش و همچنين آراء آقاي احمدي‌نژاد را بسوي خود جلب كنند تلاش دارند به ترتيب آراء آقايان موسوي و كروبي را بسوي خود بكشانند.
بعنوان نمونه:
چه ايرادي داشت آقاي كروبي با 30 سال تجربه سياسي، در اصفهان در واكنش به اعمالي كه تصور مي‌شود از سوي جوانان طرفدار آقاي موسوي بوجود آمده بجاي اينكه از خانه تيمي حرف بزند و يا زبان به نقد آقاي موسوي بگشايد همين تحليل آقاي عبدي را ارائه مي‌داد؟
چه ضرورتي دارد آقاي كرباسچي مكرر در مكرر و با لحني تمسخرآميز زبان به انتقاد از شال سبز كه همه مي‌دانند نماد اردوگاه آقاي موسوي است بگشايد؟
چه ضرورتي داشت كه آقاي عبدي پاراگراف هشتم و چند جمله ابتدائي پاراگراف نهم مقاله فوق‌الذكر را بنويسد كه جز سوء‌تفاهم و زمينه سازي براي تشديد آنچه كه در مقاله خود همه را از آن برحذر داشته‌اند، فايده‌ ديگري ندارد(به هرحال ايشان اكنون در اردوگاه يكي از كانديداهاي مورد بحث فعاليت سياسي‌ مي‌كنند و در جايگاه تحليل‌گر سياسي نيستند)؟
چه توجيهي دارد كه روزنامه اعتماد ملي بدنبال حمايت دكتر سروش از آقاي كروبي از چپ و راست روزنامه، امتيازات ايشان را در مقابل آقاي موسوي قرار داده و با زباني طعنه‌آميز به موسوي و خاتمي و احزاب طرفدارشان بتازد؟
چرا بايد روزنامه اعتمادملي اظهارنظرهاي انتخاباتي افرادي چون محسن مخملباف و محسن كديور را بگونه‌اي تيتر بزند كه خواننده گذري تصور كند كه آنان از آقاي كروبي حمايت كرده‌اند. امروز و ديروز چندين‌ نفر به خود من گفته‌اند كه مخلباف و كديور هم، از كروبي حمايت كردند ولي چون مي‌دانستم چنين نيست گفتم از كجا مي‌گوئيد كه فهميدم مرجع‌ آنان تيترتهاي درشت روزنامه اعتمادملي در اين مورد بوده‌است. درست است كه روزنامه انديشه‌نو و يا سايت‌هاي طرفدارآقاي موسوي اخبارآقاي كروبي را بصورتي بسيار محدود پوشش مي‌دهند كه البته كاري ناصحيح است اما درعوض، او را تخطئه هم نمي‌كنند و به او طعنه هم نمي‌زنند.
اما در مقابل، من نمي‌بينم كه در اين روزها از سوي افراد شاخص آن طرف غير از يكي دو موردي كه از آقاي جلائي‌پور سرزد، متلكي بار آقاي كروبي و دوستان‌اش شود و يا طعنه‌اي نسبت به ايشان زده شود. حتي در سايتهاي شاخص آنان هم (قلم‌نيوز، كلمه، امروز، نوروز، ياري، موج و ...) كمتر چيزي له يا عليه آقاي كروبي منتشر مي‌شود. هر چه هست مربوط به اجتماعات و يا جلسات خصوصي آنان است. حتي چنين به نظر مي‌رسد كه آنان مدتي است از اجماع هم كمتر سخن مي‌گويند.
متن كامل

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۵, جمعه

موسوي و كروبي ترجيحي برهم دارند؟

درميان داوطلبان مطرح براي رياست‌جمهوري، بطور مشخص آقايان اعلمي، شعله‌سعدي، كروبي و موسوي ديدگاههاي خود را اصلاح‌طلبانه! ابراز مي‌كنند. كانديداتوري دو نفر اول به دلايل قابل‌ دفاع كه جاي طرح آن در اينجا نيست بازتاب چنداني ندارد ولي در ارتباط با دو نفر ديگر، مباحثات و مجادلات‌ فراواني در جريان است. پراكندگي موجود در ميان احزاب و فعالان سياسي و اجتماعي اصلاح‌طلب در حمايت از اين‌دو كه بعضاً تا درون احزاب نيز امتداديافته، حاكي از آن است كه هيچكدام از آنان واجد ويژگيهاي مسلطي كه بتواند اكثريت قاطع اصلاح‌طلبان را بسوي خود جلب كند نيستند. واقعيت مطلب هم آن است كه اگرچه ممكن است افراد مختلف براساس روابط دوستي و مراج شخصي و يا وزن بيشتر قائل‌شدن به برخي از خصوصيات فردي و يا شعارها، به يكي از آقايان موسوي و كروبي گرايش بيشتري پيدا كنند اما از ديدگاه كلان، هيچيك از آنان در مجموع برتري محسوس و معني‌داري نسبت به ديگري ندارد. چرا؟
1- هيچكدام از آقايان موسوي و كروبي بر چالش اصلي امروز و ديروز و پريروز جامعه ايران يعني پاسخگو‌نبودن حاكميت توجهي نشان نمي‌دهند و به تبع آن در فعاليتهاي انتخاباتي آنان اصلاح‌طلبي به مفهوم Reform غايب است. آنان اصلاح‌طلب (Reformist) نيستند بلكه صرفاً تغيير مي‌خواهند. در واقع اينگونه به نظر مي‌رسد كه آقايان موسوي و كروبي، "مردم را براي نظام" مي‌خواهند و نه "نظام را براي مردم". من يكبار هم نديدم كه يكي از اين‌دو نفر مردم را خط قرمز خود بنامند ولي بارها و بارها شنيده‌ايم و در عملكردهاي آنان شاهد بوده‌ايم كه نظام را خط قرمز خود مي‌دانند. تفاوت آنان با جناح مقابل از اين نظر، فقط آنجاست كه جناح اقتدارگرا خيلي پرتوقع ‌است و در مواجهه با مردم همه چيز را براي خود مي‌خواهد اما هم موسوي و هم كروبي معتقدند نبايد نظام خود را با بدنه جامعه درگير كند و خواستار آن هستند كه به مردم نيز امتيازاتي داده شود و حق و حقوق آنان بيشتر از آنچه موجود است مورد توجه نظام قرار گيرد. حتي آقاي خاتمي نيز علي‌رغم اينكه در نظر، بر خلاف آن‌دو نفر "نظام را براي مردم" مي‌خواهد اما علائق نوستالژيك و محافظه‌كاري باعث مي‌شود كه او نيز در عمل در بسياري از موارد، "مردم را براي نظام" بخواهد. نزديكي آقايان خاتمي، كروبي و موسوي به‌هم و شباهت‌هائي كه ميان خواسته‌ها و شعارهاي سياسي آنان مشاهده مي‌شود نه ناشي از نگاه يكسان آنان به رابطه مردم و نظام بلكه ناشي از اين است كه هرگونه اصلاح‌طلبي با تغيير همراه است اما تغيير، لزوماً با اصلاح‌طلبي توأم نيست. پس خوب است بدانيم كه در انتخابات پيش‌رو، انتخاب از بين كساني است كه "مردم را براي نظام" مي‌خواهند و گزينه‌اي با مضمون اصلاح‌طلبي در اين انتخابات وجود ندارد.
2- تساهل و تسامح كه امري مطلوب، مدرن و جاري و رايج در دنياي امروز است در رفتار و گفتار آقاي كروبي موج مي‌زند اما اين خصيصه حداقل در عمل آقاي موسوي چندان پررنگ نيست. در عوض، تساهل و تسامح حداقلي آقاي موسوي عمدتاً تعاملي است ولي تساهل و تسامح حداكثري آقاي كروبي عمدتاً از موضع پدري. درست است كه آقاي كروبي از ديدار و نشست و برخاست با افراد و گروههائي كه با نظام مشكل دارند(چون نهضت آزادي، دانشجويان و فعالان سياسي زنداني و ...) واهمه‌اي ندارد ولي آقاي موسوي همچنان از يك نشست و تبادل‌نظر ساده با نهضت آزادي و يا ملي–مذهبي‌ها طفره مي‌رود اما در مقابل، آقاي كروبي ايده‌هاي آنانرا در مواضع خود بندرت بازتاب مي‌دهد در حاليكه آقاي موسوي اهل تعامل به نظر مي‌رسد و نتايج تبادل‌نظرهاي خود با ديگران را به‌سرعت و با جديت در مواضع خود نمايان مي‌سازد. شاهد اين مدعا آنكه، آقاي كروبي در اظهارنظرها، سخنراني‌ها و مصاحبه‌هائي كه خود سخن مي‌گويد اشاره‌اي به شعارهاي انتخاباتي و آنچه كه در بيانيه‌هاي انتخاباتي‌اش درج مي‌شود نمي‌كند(آقاي كروبي در پاسخ دانشجوئي كه دليل كاركردن با افرادي چون قوچاني را از او مي‌پرسد مي‌گويد بايد آنانرا جذب كرد!)، ولي سخنراني‌ها، مصاحبه‌ها و اظهارنظرهاي آقاي موسوي كه بر خلاف آقاي كروبي لبريز از تبيين شعارهاي انتخاباتي اوست، در چند ماه گذشته روزبه‌روز پيشروتر شده است. بنابراين در نتيجه نهائي، تساهل و تسامح آن‌دو هم‌ارز مي‌نمايد.
3- سر ستاد كروبي بسيار قوي اما سر ستاد موسوي ضعيف و كم تعداد به نظر مي‌رسد. در عوض، بدنه ستاد كروبي ضعيف ولي بدنه ستاد موسوي پرتوان مي‌نمايد. اين مسأله باعث گرديده كه كروبي بتواند افراد پرتواني را به مناظره‌ها بفرستند و برنامه عيني و بساماني ارائه نمايد (كه روبه‌روز ابعاد آن بيشتر شكافته مي‌شود) و موسوي بتواند جلسات و سخنراني‌هاي مؤثرتر و پرشورتري را در استانها سازماندهي كند. البته نكته سؤال‌برانگيزي كه در اين ميان وجود دارد عدم حضور محسوس افرادي چون جواد اطاعت (رئيس دفتر سياسي حزب) و دكتر وحيد محمودي (اقتصاددان شاخص حزب) و ساير اعضاي حزب اعتمادملي در صحنه انتخابات است.
4- موسوي بر شعارهايش اشراف دارد و آنها را اولويت اول خود مي‌داند لذا در سخنراني‌ها، مصاحبه‌ها، اظهارنظرها و بيانيه‌ها آن شعارها را تكرار مي‌كند و بر آنها اصرار مي‌ورزد ولي كروبي فقط به اظهارنظرهاي پراكنده و غيرمنسجم اكتفاء مي‌نمايد كه در آن عموماً اثري از شعارهائي كه در بيانيه‌هاي انتخاباتي‌اش آمده نيست(اين امر مي‌تواند علامتي از اولويت اول نبودن آن شعارها در نزد او باشد). در مقابل، حداقل برخي از برنامه‌هاي آقاي كروبي(مردمي كردن درآمدهاي نفتي و تلاش براي بازنگري در قانون اساسي)بر تحليلي روشن از اوضاع كشور مبتني است، اما براي هيچكدام از شعارهاي آقاي موسوي تحليل روشني ارائه نشده است. وقتي گفته مي‌شود ايران پيشرفته با قانون، عدالت و آزادي؛ به طريق اولي لازم است دلايل قانون‌گريزي، بي‌عدالتي و فقدان آزادي و بسترهاي زمينه‌ساز آن تبيين گردد و برنامه روشني براي مواجهه با آن ارائه شود.
5- مباني نظري آقاي موسوي و دوستان‌اش در حوزه اقتصاد مبهم و بعضاً قديمي است و نميتوان از 51 گزاره اقتصادي ايشان اين مباني را فهميد، درحاليكه در اردوگاه آقاي كروبي با توجه به برنامه‌اي كه درباره مردمي كردن درآمدهاي نفتي اعلام شده و افرادي كه با ايشان همكاري مي‌كنند گرايش‌ها تقريباً روشن و به ‌سمت اقتصاد آزاد است.
6- آقاي موسوي صف‌بندي‌ها و توازن قوا را بصورت قابل توجهي تغيير خواهد داد ولي آقاي كروبي نه‌چندان. البته اگر آقاي كروبي مي‌توانست شعار مردمي كردن درآمدهاي نفتي را به سرانجام برساند مي‌شد گفت كه او نيز توازن قوا را حتي عميق‌تر و پايدارتر از آقاي موسوي تحت تأثير قرار خواهد داد اما تحقق چنين امري بعيد است نه اينكه آقاي كروبي نخواهد شعار خود را عملي كند بلكه نمي‌تواند آنرا در مسيري كه منجر به تغيير توازن قوا مي‌شود پيش ببرد حتي با توجه به آنچه كه در بند اول ذكر شد چه‌بسا خود او با ديدن تغيير در توازن قوا از مخالفان اين روند شود. وقتي صندوق ذخيره ارزي كه يك هزارم پيامدهاي برنامه آقاي كروبي را نداشت به سرانجامي نمي‌رسد(اتفاقاً ايجاد صندوق ذحيره ارزي هم طرح دكتر نيلي بود)مگر مي‌شود برنامه مردمي كردن درآمدهاي نفتي به نتيجه مورد نظر نائل آيد. اين طرح در وضعيت موجودش نيز چندين دست‌بند به دست دارد اما اگر وارد كريدورهاي تصميم‌گيري كشور شود افسارها و دست‌بندهاي پيدا و پنهان متعددي بر آن بسته خواهد شد و از اينكه بتواند موازنه قوا را تغيير دهد ممانعت بعمل خواهد آمد. در اين بين اگر تفاوت موجود ميان اعضاي تيم آقاي كروبي از پيگيري اين طرح نيز ملحوظ گردد به نتيجه رسيدن آن با هدف تغيير در توازن قوا بازهم بعيدتر جلوه خواهد نمود(آقاي كروبي و افرادي چون آقايان نجفي، كرباسچي و نيلي، به طرح مردمي كردن درآمدهاي نفتي به عنوان روشي براي هدفمند كردن يارانه‌ها مي‌نگرند و نه ابزاري براي تغيير در موازنه قوا). بطور كلي انتظاركشيدن براي عملي شدن چنين برنامه‌اي به‌توسط نامزدي كه "مردم را براي نظام" مي‌خواهد دور از واقع‌بيني است.
نكات ديگري هم مطرح است كه به‌دليل طولاني‌تر نشدن مطلب از بيان آن صرفنظر مي‌كنم اما اين همه را نوشتم تا بگويم تفاوت ميان آقايان كروبي و موسوي تفاوت ميان 950 هزار سال قبل و يك ميليون سال قبل براي ماهائي است كه در قرن 21 زندگي مي‌كنيم لذا دعوا بر سر ارجحيت موسوي بر كروبي و يا كروبي بر موسوي كاري بيهوده و حتي مضر است و آنچه كه مفيد است اتحاد و تقسيم‌كار ميان آن‌دو و طرفداران‌شان مي‌باشد كه بسيار مهمتر از اجماع و حتي نتيجه انتخابات است. آنان اگر با اتحاد و تقسيم كار به‌پيش‌ بروند حتي اگر رأي هم نياوردند بازهم تغييرآفرين خواهند شد.
متن كامل

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۸, جمعه

فساد مخملي

اين روزها رئيس دولت نهم و برخي از همكاران، مشاوران و طرفداران نزديك‌اش؛ در جاهاي مختلف به‌ويژه در دولت و رسانه‌ملي! بسيار پرتحرك نشان ‌مي‌دهند. هرقدر فكر كردم عنواني جامع‌تر و مانع‌تر از "فساد لجام‌گسيخته" براي توصيف اين تحرك نيافتم. البته چون اين فساد، صورتي خوش و ظاهري مخملين دارد دو دسته ممكن است چنين قضاوتي را نادرست بنامند و يا غيرمنصفانه بدانند. يك دسته خود دولتيان‌اند و دسته ديگر مردماني هستند كه اسير صدا و سيما بوده و به هر دليل به ديگر رسانه‌ها دسترسي ندارند. اما اگر دسته اول براي چند ساعت روزه قدرت بگيرند و دسته دوم براي مدتي بي‌فكري را كنارگذاشته و روزه خود در ديدن و شنيدن رسانه‌هاي ديگر را افطاركنند خواهندديد كه قضاوت اين ‌نوشته چندان هم دور از واقعيت نيست.
اگر شعارهاي رئيس دولت نهم در انتخابات رياست جمهوري سال 84 را كه بر مبارزه با مقولاتي چون بي‌عدالتي و بي‌توجهي به محرومان، سوء‌استفاده از بيت‌المال، دروغگوئي، ويژه‌خواري، اختصاصي‌سازي، زدوبندهاي پشت‌پرده، محدوده ممنوعه قدرت و ثروت، باندبازي و رابطه بازي و مافياها متمركز بود؛ در مبارزه با فساد خلاصه كنيم اينك پس از گذشت نزديك چهار سال از رياست‌جمهوري ايشان با انبوهي از شواهد ميتوان نشان داد كه او اگرچه با ادعاي مبارزه با فساد آمد اما با فساد شروع كرد، با فساد ادامه داد و اينك نيز با فسادي بيش از پيش مي‌تازد تا همچنان در قدرت باقي بماند. فساد اخير البته عريان‌تر از قبل شده و حالت مخملين آن تحليل رفته است. اما:
1)چرا ادعا مي‌شود با فساد شروع كرد؟
آقايان در زمان تبليغات انتخابات رياست‌جمهوري گذشته دروغ‌‌هاي آشكاري گفتند كه بخشي از آن در همان ايام و بخشي ديگر در سالهاي اخير برملا شد. شعارهائي دادند و گفتند كه "ما مي‌توانيم"، ولي بعداً معلوم شد كه تحليلهاي بچگانه‌ و ساده‌لوحانه‌اي از مشكلات كشور دارند و ناتوان از تحقق حداقل شعارهاي داده‌شده هستند تا جائيكه مجبور شدند برخي از آنها را انكاركنند كه نمونه معروف آن آوردن نفت برسرسفره مردم بود(براي روشن‌تر شدن موضوع اينجا را كه ليستي از شعارهاي آقايان است را بينيد و خود قضاوت كنيد). گفتند "ما مي‌توانيم"، ولي ديديم كه در حد مديريت يك نانوائي نيز سواد مديريت ندارند چه رسد به حكومت‌داري. گواه آن به آستانه فروپاشي رساندن هيأت وزيران بود كه بسيار از اعضاي آن از اكتشافات خود رئيس دولت بود. گفتند ما آمده‌ايم تا قله‌هاي قدرت و ثروت را مهار كنيم ولي معلوم شد كه در واقع امر با كمك برخي از همان اركان قدرت و قله‌هاي ثروت به رياست‌جمهوري دست يافته‌اند. ادعا كردند كه با سوء‌استفاده از بيت‌المال خواهند جنگيد اما بعداً از سوي هم‌سنگران خودشان فاش شد كه 300 ميليارد تومان از هزينه‌هاي صورت گرفته در زمان شهرداري آقايان بلامحل بوده است. بيخود نيست كه عليرغم ابرگاف‌هائي كه آقاي گردشگري مي‌هد همچنان پست خود را در كنار رئيس دولت حفظ كرده است. ادعا كردند كه مافياي نفت را افشاء خواهند كرد ولي نتوانستند حتي يك نفر را در اين زمينه شناسائي و معرفي كنند. جلوي ديدگان همه اظهار فرمودند كه مشكل جامعه نوع لباس و چند تار موي جوانان نيست! اما به محض راهيابي به كاخ رياست‌جمهوري پاي صورتجلسه طرح امنيت اجتماعي را امضاء نمودند. در كمال مظلوميت ادعا كردند كه برق چند استان قطع شده تا مردم از ديدن مصاحبه انتخاباتي ايشان محروم شوند و از همين طريق آراء زيادي بدست آوردند ولي چند ساعت بعد معلوم شد اين حرف نيز خلاف واقع بوده‌است.
2)چرا گفته ميشود با فساد ادامه داد؟
اقدامات دولت نهم از همان اول، با فساد آغازشد آنجا كه بسياري از وزارتخانه‌ها، سازمانها، شركتهاي دولتي، استانداري‌ها و فرمانداري‌ها به دست كساني سپرده شد كه به وضوح شايستگي و اهليت اين امر را نداشتند. اين روند با گذشت زمان نيز اصلاح نشد كه اوج آن در قضيه انتخاب دكتر كردان! براي وزارت كشور ديده‌شد. او هم پرونده اخلاقي داشت، هم پرونده مالي و هم پرونده جعل مدرك و تقلب. يكي از پيامدهاي علني اين انتصابات ناحق، افتضاحاتي بود كه در حوزه ورزش بخصوص فوتبال به‌بارآمد. آبروريزي ديگر در اين باب، در جريان اخطار قانون اساسي رئيس دولت به رئيس مجلس اتفاق افتاد كه بازتاب جهاني وسيعي داشت. اين نامه به مصوبه‌اي استناد كرده بود كه 10 سال پيش ملغي گرديده بود اما دفتر رئيس جمهور با آنهمه عرض و طول، اطلاعي از اين موضوع نداشت.
چند ماه پيش ديوان محاسبات كشور اعلام كرد كه محل هزينه يك ميليارد دلار از منابع بودجه دولت روشن نيست و همچنين طبق قانون بودجه سال 86، در حاليكه قرار بود شركتهاي‌ دولتي حدود 160هزار ميليارد تومان هزينه كنند حدود 540 هزار ميليارد تومان هزينه كرده‌اند. با گذشت چند ماه از اعلام اين خبر، دولت هنوز نتوانسته و به نظر مي‌رسد نخواسته پاسخ قانع‌كننده‌اي به اين ادعا بدهد. خوب است اضافه شود كه اگر سازمان مديريت و برنامه‌ريزي وجود داشت بعيد بود كه چنين اتفاقي بيافتد و آنجاست كه پرده از دليل انحلال اين سازمان برمي‌افتد و متوجه ميشويم اين تصميم نه به پيروي از شهيد رجائي بلكه به‌منظور هموار‌سازي مسير براي ريخت‌ و پاش‌هاي مالي دولت بوده است. اين وقايع آنگاه جالب‌تر مي‌نمايد كه بدانيم چنين چيزهائي در سالهاي قبل از دولت نهم سابقه نداشته و به عنوان نمونه به ياد بياوريم كه در زمان دولت اصلاحات كه چهار سال آن، مجلس در دست جناح مخالف دولت بود و در تمامي 8 سال آن قدرتهاي موازي و غيرموازي در جهت تخريب‌‌اش تلاش مي‌كردند تنها فسادي كه يافتند و آنهمه بر سر آن جار و جنجال براه انداختند اعطاء غيرقانوني چند سكه به مديران شهرداري آنهم در دولت قبل از اصلاحات بود.
يكي ديگر از رفتارهاي آميخته با فساد آقايان در اين چند سال، دروغ‌گوئي‌هاي آشكار و متواتر در زمينه عملكرد دولتهاي قبل و عملكرد دولت خودشان بود. آنان مكرر در مكرر آمارها را دستكاري كردند تا عملكرد خويش را فوق‌العاده و عملكرد قبلي‌ها را كوچك جلوه دهند. در آخرين مورد از چنين اقداماتي، رئيس مركز آمار ايران را وادار كردند تعداد واجدين شرايط رأي دادن را نزديك 4 ميليون كمتر از رقمي اعلام كند كه بر اساس آمار سرشماري سال 85 برآورد مي‌شد. در حاليكه دولت از تنظيم ساعت كار بانكها، نوشتن يك نامه ساده ولي بدون اشكال از نظر حقوقي براي اخظار قانون اساسي و انتخاب مديراني كه مجبور نشود چند ماه بعد آنها را جابجا نمايد؛ عاجز است رئيس آن، در دروغي آشكار ادعاي مديريت جهان را بر زبان جاري مي‌كند.
3)چرا مي گوئيم تلاش دارد با فساد باقي بماند؟
اينك كه دولت نهم به پايان كار خود نزديك ميشود به نظر مي‌رسد از اينكه در انتخابات آينده موفق به كسب آراء لازم نشود بشدت بيمناك است و لذا براي مواجهه با اين مشكل بازهم به ابزارهاي فسادآلود روي‌آورده و در حال رشوه‌دادن آنهم نه از جيب خود بلكه از جيب مردم، جهت باقي ماندن در قدرت است.
آقايان چند ماه مانده به انتخابات در ميان مردم سيب زميني توزيع ‌مي‌كنند ولي نمي‌گويند چرا در سالهاي گذشته چنين نمي‌كردند.
آقايان هر روز وعده افزايش حقوق اين قشر و آن قشر را مي‌دهند ولي معلوم نيست چرا در چهار سال گذشته چنين حاتم بخشي‌هائي را شاهد نبوديم.
رئيس دولت در جمع مردم كرج خطاب به استاندار مي‌گويد تا قبل از ارتقاء سطح تقسيمات كشوري كرج، مديران نالايق آنرا بركنار كنيد ولي نگفتند كه چرا به مردم كرج وعده سرخرمن مي‌دهند در حاليكه براي انجام چنين كاري چهار سال فرصت داشتند.
آقايان به ناگاه طرفدار حقوق زندانيان و متهمان شده‌اند و دربه‌در به‌دنبال آزادي ركسانا صابري هستند انگار نه انگار كه در اين مملكت ديگراني هم هستند كه زنداني‌اند و تقاضاي رسيدگي عادلانه به اتهامات خود را دارند.
پس از سه سال، آقايان به ناگاه متوجه شده‌اند كه بازنشسته‌كردن اساتيد دانشگاه نادرست بوده و درپي بازگرداندن آنان هستند.
آقايان با عجله تمام و با پول بيت‌المال به سفرهاي استاني ‌مي‌روند و شهرها را با اموال عمومي به ستاد تبليغاتي خود مبدل كرده‌اند.
راديو و تلويزيون كه با پول بيت‌المال اداره مي‌شود كاملاً در اختيار آقايان است و به هر بهانه‌اي دولت را بزك كرده و از خدمات كرده و نكرده آنان حرف مي‌زند و بعضاً پا را از آن هم فراتر نهاده و در برنامه‌هاي ويژه انتخابات، به انتقادهائي كه اين روزها ساير كانديداها از دولت مي‌كنند پاسخ مي‌گويد.
نتيجه آنكه، در دوران حاكميت آقايان رتبه ايران از نظر فساد مالي در جهان بطور متوسط سالانه 16 پله نزول كرد و از رتبه 87 در سال 83 به رتبه 141 در سال 87 تنزل يافت.
من تفاوتي ميان اثربخشي چنين اقداماتي با اثربخشي وعده و وعيدها و تطميع‌هائي كه از سوي يزيدبن‌معاويه براي جمع‌آوري سپاه عليه امام حسين صورت‌ مي‌گرفت نمي‌بينم. لذا آقايان موسوي و كروبي و طرفداران آنها بايد بسيار هوشيار باشند و بدانند كه اين اقدامات تا ايام انتخابات بصورتي تصاعدي ادامه خواهد يافت. در شرايط موجود مؤثرترين روش براي رسوا‌نمودن و خنثي‌كردن اين‌گونه اقدامات، برگزاري مناظره‌هاي تلويزيوني دوجانبه است. هر چند كه دولتي‌ها از اين امر استقبال نخواهند كرد اما صرف مطالبه اين موضوع، بخصوص در برنامه‌هاي تلويزيوني كه براي كانديداها گذاشته مي‌شود بسيار مفيد خواهد بود. در واقع در انتخابات پيش‌رو، دو اقدام براي موفقيت گروههائي كه خواستار تغييراند بسيار كليدي و استراتژيك است. يكي، مناظره‌هاي تلويزيوني دوجانبه و ديگري، نظارت ميداني و سازمان‌يافته نمايندگان كانديداها بر مراحل رأي‌گيري و شمارش آراء است.
آخرين نكته آنكه، با رويكردي كه دولت نهم و برخي از اركان قدرت براي ممانعت از تغيير دولت موجود اتخاذ كرده‌اند اين انتخابات آزموني براي جامعه ايراني نيز هست تا ببينيم با آنهمه ادعائي كه درباره فرهنگ و تمدن تاريخي خود دارد و معتقد است باهوش‌ترين، با‌استعدادترين، فهيم‌ترين‌ و بهترين‌هاي عالم است آيا سيل خروشاني از فريب كه براه افتاده او را با خود خواهد برد يا نه!
متن كامل