بدنبال انتشار يادداشت "دبيركل مسؤوليتشناس" كه در آن از بخشهائي از مصاحبه اخير آقاي سعيد شريعتي عضو مستعفي حزب مشاركت با سايت پارلماننيوز انتقاد شده بود؛ يكي از خوانندگان محترم وبلاگ بنام عليرضا، زحمت كشيده و يادداشت فوق را براي ايشان فرستاده و پاسخ آقاي شريعتي را دريافت و براي اينجانب ارسال نمودند. در ادامه، نخست پاسخهاي ايشان و سپس نكات خودم را تقديم ميكنم.
آقاي عليرضا:
"جناب پدرام، من مقاله شما را برای آقای شریعتی فرستادم، و ایشان پاسخ زیر را ارسال کردند. اگرچه من با بخش عمده پاسخ ایشان موافق نیستم ولی شنیدن حرفهای ایشان هم خالی از فایده نیست:
"1- من در مصاحبه 23 خرداد با شبكه بي بي سي ادعاي تقلب در انتخابات را رد كردم. فيلم و مصاحبه من ضميمه پرونده اتهامي من هست و من در دادگاه توضيح دادم در مورد آن.
2- پيش فرض اينكه من تحت فشار هستم و مصاحبه هاي منافقانه انجام ميدهم را هيچگونه نميتوانم براي شما تأييد يا تكذيب بكنم اگر تأييد بكنم كه خيلي خندهداره و اگر تكذيب بكنم خود همين تكذيب هم بنا بر ادعاي شما تحت فشار صورت ميگيرد. پس بهتر است در مورد ادعاهاي ابطالناپذير سكوت كنم.
3- فكر ميكنم شما اصلا قبلاً من و مواضعم را نميشناختيد به همين خاطر گمان ميكنيد من تحت تأثير زندان و انفرادي و ايزوله بودن تغيير مواضع دادم در صورتيكه همه حرف من در مصاحبه مورد اشمئزاز شما اين است كه چيزي در سياست ايران تغيير نكرده كه ما بخواهيم روشها و منطق و و مواضعمان را تغيير بدهيم.
4- من به هيچ عنوان موافق شما نيستم كه از جمله حتي اگر نشانه هاي كافي در اختيار نداريم اين معني بر ميآيد كه نشانه هاي كافي وجود ندارد. من به عنوان يك فرد نسبتاً مطلع براي ادعاي خودم به اندازه كافي اطلاعات در اختيار دارم و عندالاقتضا قابل ارائه است همچنان هم معتقدم كه دو تحليل اكستريموم تقلب و براندازي داراي نشانه هاي تأييد شده كمتري از ادعاي تحليلي من است.
5- من در ايام بازداشت تحليلهاي دوستانم از جمله آقايان حجاريان، تاجزاده، رمضانزاده، صفايي فراهاني، ابطحي ، عطريانفر و تعدادي ديگر از دوستان را مطالعه كردم تفاوت چنداني بين تحليل خودم و مواضع اعلام شدهام با اين دوستان نميبينم. شايد اشكال كار در اين است كه من سكوت نكردم و دوستان من تازه از زندان بيرون آمدهاند و فعلا ترجيحشان سكوت است.
6- توصيه برادرانه من اين است كه بهجاي انگيزهخواني و تهمتزني و تحقير و توهين، آنچه را كه نميپسنديد با روش صحيح نقد، نقد كنيد.
مثلا من كجا از نعمات حضور در دنياي سياست بهرهمند شدهام حتي اگر فرض كنيم كه شكستهام. همه اين جملهتان در مورد من بيربط و خدشهبردار است.""
پاسخ من:
1- من الآن فيلم مصاحبه آقاي شريعتي با بيبيسي را در اختيار ندارم و فقط تا حدي گفتههايشان را در آن مصاحبه بخاطر ميآورم كه درباره حمله به ستاد اصلاحطلبان و برنامهريزي جناح حاكم براي انحراف در نتيجه انتخابات سخن ميگفتند، اما بهفرض كه چنين نبوده و گفته بنده اشتباه باشد، ولي ايشان كه ميفرمايند مواضعشان تغيير نيافته و ضرورتي هم براي اين كار وجود ندارد؛ چرا درست چند ساعت پس از پايان انتخابات با رسانهاي كه آنرا به تلاش براي براندازي متهم ميكنند مصاحبه كردند. چرا پس از انتخابات مدتي را مخفي شدند. چرا در دادگاهي كه به نمايشي و فرمايشي و غيرحقوقي بودن آن وقوف كامل داشتند از حزبي كه عضو شوراي مركزي آن بودند استعفا دادند.
2- با مرور مواضع 10 ساله حزب مشاركت و آقاي شريعتي كه يكي از اعضاء شوراي مركزي آن حزب بودند و تحليل بلاهائي كه بر سر اعضاء حزب فوق در 10 ماه گذشته آمده و دقت در عملكرد كسانيكه آقاي شريعتي را زنداني و دادگاهي و بعداً به مرخصي فرستادند، به روشني تحت فشار بودن تلويحي و يا تصريحي ايشان را توضيح ميدهد و اين موضوعي ابطالناپذير نيست. ضمناً آقاي شريعتي كه خود را شاگرد آقاي حجاريان معرفي ميكنند بهتر كمي بيشتر درباره مقوله ابطالناپذيري و مصاديق آن از ايشان سؤال كنند.
3- در پي انتخابات رياست جمهوري دهم؛ هزاران نفر از بلندپايگان سياسي گرفته تا مردم كوچه و بازار بدون اينكه گناهي مرتكب شده باشند دستگير و روانه زندان شده و تحت فشارهاي روحي و جسمي قرار گرفتند، دهها نفر در خيابانها مورد اصابت گلوله قرار گرفته و در خون خود غلطيدند، نخستوزير هشتساله زمان جنگ از سوي جناح حاكم به پيشقراول فتنه مفتخر! گرديدند، آقاي كروبي يكي از نزديكان و افراد مورد اعتماد بنيانگذار جمهوري اسلامي به بدترين شكل ممكن مورد اهانت و تعدي قرار گرفتند، آقاي خاتمي رئيسجمهور 8 ساله نظام جمهوري اسلامي در جماران مورد حمله قرار گرفتند و در نهايت ممنوعالخروج شدند، شاخصترين شخصيتهاي انقلاب حاكمان نظام جمهوري اسلامي را به قانونشكني و استبداد و جنايتكاري متهم كردند و ... . تحولات پس از انتخابات آنچنان سريع و عميق و عجيب بود كه آقاي شريعتي مجبور شدند و يا تصميم گرفتند در دادگاه و در قالب دفاعيات خود از حزب مشاركت استعفا دهند. با اين اوصاف معلوم نيست ايشان چگونه ادعا ميكنند كه "چيزي در سياست ايران تغيير نكرده كه ما بخواهيم روشها و منطق و و مواضعمان را تغيير بدهيم".
4- بنده در يادداشت خود بحثي درباره اينكه آقاي شريعتي براي درستي تحليلي كه رهبري ارائه دادند نشانههاي كافي دارد يا ندارد مطرح نكردهام بلكه نكته بنده اين است كه اينكه آقاي شريعتي ميگويند: "رهبری تحلیلی از انتخابات دادند و گفتند که ماجرای انتخابات 88 تداوم انتخابات 84 بود یک دعوای داخلی بین نیروهای داخل نظام بود. معتقدم حتی اگر نشانههای کافی برای این نداریم باید این تحلیل را به هر شكل ممكن تقویت کنیم و نسبت به آن دو تحلیل كاملا متعارض تفوق ببخشیم."؛ محل اشكال و امري مشمئزكننده است چرا كه معني اين سخن آن است كه حتي اگر تحليلي كه رهبري دادند واقعيت هم نداشته باشد (نه اينكه من (يعني آقاي شريعتي) معتقدم كه واقعيت ندارد) آنرا به هر شكل ممكن واقعيت جا بزنيم و بر اساس آن عمل و تبليغ كنيم.
5- بحث بنده در يادداشت دبيركل مسؤوليتشناس، اصولاً بر سر درستي و يا نادرستي تحليل آقاي شريعتي و يا ديگراني كه نام بردهاند نبوده كه ايشان ميفرمايند آنها نيز همنظر با او هستند (هر چند نشانههائي وجود دارد كه ادعاي آقاي شريعتي درباره برخي از اين آقايان را تأييد نميكند)، بلكه نقد بنده به مسؤوليتناشناسي امثال ايشان در قبال راهي كه قبل از بازداشت ميرفتند و بدينترتيب ضربهزدن به آن راه است.
6- منظور از بهرهمندي از نعمات حضور در دنياي سياست لزوماً بهرهمندي مادي و دريافت پول و امكانات مستقيم نيست بلكه مقصود معروفيتها و شهرتها و ارتباطاتي كه حضور در دنياي سياست براي انسان فراهم ميكند و امكاناتي كه از اين طريق بصورت غيرمستقيم در اختيار سياستمداران شاخص قرار ميگيرد است. در ضمن من تفاوت روش صحيح نقد را با روش ناصحيح آن نميدانم. نقد، نقد است و قيد زدن بر آن غالباً بهانهاي براي ممانعت و كنارگذشتن آن است.
متن كامل
"جناب پدرام، من مقاله شما را برای آقای شریعتی فرستادم، و ایشان پاسخ زیر را ارسال کردند. اگرچه من با بخش عمده پاسخ ایشان موافق نیستم ولی شنیدن حرفهای ایشان هم خالی از فایده نیست:
"1- من در مصاحبه 23 خرداد با شبكه بي بي سي ادعاي تقلب در انتخابات را رد كردم. فيلم و مصاحبه من ضميمه پرونده اتهامي من هست و من در دادگاه توضيح دادم در مورد آن.
2- پيش فرض اينكه من تحت فشار هستم و مصاحبه هاي منافقانه انجام ميدهم را هيچگونه نميتوانم براي شما تأييد يا تكذيب بكنم اگر تأييد بكنم كه خيلي خندهداره و اگر تكذيب بكنم خود همين تكذيب هم بنا بر ادعاي شما تحت فشار صورت ميگيرد. پس بهتر است در مورد ادعاهاي ابطالناپذير سكوت كنم.
3- فكر ميكنم شما اصلا قبلاً من و مواضعم را نميشناختيد به همين خاطر گمان ميكنيد من تحت تأثير زندان و انفرادي و ايزوله بودن تغيير مواضع دادم در صورتيكه همه حرف من در مصاحبه مورد اشمئزاز شما اين است كه چيزي در سياست ايران تغيير نكرده كه ما بخواهيم روشها و منطق و و مواضعمان را تغيير بدهيم.
4- من به هيچ عنوان موافق شما نيستم كه از جمله حتي اگر نشانه هاي كافي در اختيار نداريم اين معني بر ميآيد كه نشانه هاي كافي وجود ندارد. من به عنوان يك فرد نسبتاً مطلع براي ادعاي خودم به اندازه كافي اطلاعات در اختيار دارم و عندالاقتضا قابل ارائه است همچنان هم معتقدم كه دو تحليل اكستريموم تقلب و براندازي داراي نشانه هاي تأييد شده كمتري از ادعاي تحليلي من است.
5- من در ايام بازداشت تحليلهاي دوستانم از جمله آقايان حجاريان، تاجزاده، رمضانزاده، صفايي فراهاني، ابطحي ، عطريانفر و تعدادي ديگر از دوستان را مطالعه كردم تفاوت چنداني بين تحليل خودم و مواضع اعلام شدهام با اين دوستان نميبينم. شايد اشكال كار در اين است كه من سكوت نكردم و دوستان من تازه از زندان بيرون آمدهاند و فعلا ترجيحشان سكوت است.
6- توصيه برادرانه من اين است كه بهجاي انگيزهخواني و تهمتزني و تحقير و توهين، آنچه را كه نميپسنديد با روش صحيح نقد، نقد كنيد.
مثلا من كجا از نعمات حضور در دنياي سياست بهرهمند شدهام حتي اگر فرض كنيم كه شكستهام. همه اين جملهتان در مورد من بيربط و خدشهبردار است.""
پاسخ من:
1- من الآن فيلم مصاحبه آقاي شريعتي با بيبيسي را در اختيار ندارم و فقط تا حدي گفتههايشان را در آن مصاحبه بخاطر ميآورم كه درباره حمله به ستاد اصلاحطلبان و برنامهريزي جناح حاكم براي انحراف در نتيجه انتخابات سخن ميگفتند، اما بهفرض كه چنين نبوده و گفته بنده اشتباه باشد، ولي ايشان كه ميفرمايند مواضعشان تغيير نيافته و ضرورتي هم براي اين كار وجود ندارد؛ چرا درست چند ساعت پس از پايان انتخابات با رسانهاي كه آنرا به تلاش براي براندازي متهم ميكنند مصاحبه كردند. چرا پس از انتخابات مدتي را مخفي شدند. چرا در دادگاهي كه به نمايشي و فرمايشي و غيرحقوقي بودن آن وقوف كامل داشتند از حزبي كه عضو شوراي مركزي آن بودند استعفا دادند.
2- با مرور مواضع 10 ساله حزب مشاركت و آقاي شريعتي كه يكي از اعضاء شوراي مركزي آن حزب بودند و تحليل بلاهائي كه بر سر اعضاء حزب فوق در 10 ماه گذشته آمده و دقت در عملكرد كسانيكه آقاي شريعتي را زنداني و دادگاهي و بعداً به مرخصي فرستادند، به روشني تحت فشار بودن تلويحي و يا تصريحي ايشان را توضيح ميدهد و اين موضوعي ابطالناپذير نيست. ضمناً آقاي شريعتي كه خود را شاگرد آقاي حجاريان معرفي ميكنند بهتر كمي بيشتر درباره مقوله ابطالناپذيري و مصاديق آن از ايشان سؤال كنند.
3- در پي انتخابات رياست جمهوري دهم؛ هزاران نفر از بلندپايگان سياسي گرفته تا مردم كوچه و بازار بدون اينكه گناهي مرتكب شده باشند دستگير و روانه زندان شده و تحت فشارهاي روحي و جسمي قرار گرفتند، دهها نفر در خيابانها مورد اصابت گلوله قرار گرفته و در خون خود غلطيدند، نخستوزير هشتساله زمان جنگ از سوي جناح حاكم به پيشقراول فتنه مفتخر! گرديدند، آقاي كروبي يكي از نزديكان و افراد مورد اعتماد بنيانگذار جمهوري اسلامي به بدترين شكل ممكن مورد اهانت و تعدي قرار گرفتند، آقاي خاتمي رئيسجمهور 8 ساله نظام جمهوري اسلامي در جماران مورد حمله قرار گرفتند و در نهايت ممنوعالخروج شدند، شاخصترين شخصيتهاي انقلاب حاكمان نظام جمهوري اسلامي را به قانونشكني و استبداد و جنايتكاري متهم كردند و ... . تحولات پس از انتخابات آنچنان سريع و عميق و عجيب بود كه آقاي شريعتي مجبور شدند و يا تصميم گرفتند در دادگاه و در قالب دفاعيات خود از حزب مشاركت استعفا دهند. با اين اوصاف معلوم نيست ايشان چگونه ادعا ميكنند كه "چيزي در سياست ايران تغيير نكرده كه ما بخواهيم روشها و منطق و و مواضعمان را تغيير بدهيم".
4- بنده در يادداشت خود بحثي درباره اينكه آقاي شريعتي براي درستي تحليلي كه رهبري ارائه دادند نشانههاي كافي دارد يا ندارد مطرح نكردهام بلكه نكته بنده اين است كه اينكه آقاي شريعتي ميگويند: "رهبری تحلیلی از انتخابات دادند و گفتند که ماجرای انتخابات 88 تداوم انتخابات 84 بود یک دعوای داخلی بین نیروهای داخل نظام بود. معتقدم حتی اگر نشانههای کافی برای این نداریم باید این تحلیل را به هر شكل ممكن تقویت کنیم و نسبت به آن دو تحلیل كاملا متعارض تفوق ببخشیم."؛ محل اشكال و امري مشمئزكننده است چرا كه معني اين سخن آن است كه حتي اگر تحليلي كه رهبري دادند واقعيت هم نداشته باشد (نه اينكه من (يعني آقاي شريعتي) معتقدم كه واقعيت ندارد) آنرا به هر شكل ممكن واقعيت جا بزنيم و بر اساس آن عمل و تبليغ كنيم.
5- بحث بنده در يادداشت دبيركل مسؤوليتشناس، اصولاً بر سر درستي و يا نادرستي تحليل آقاي شريعتي و يا ديگراني كه نام بردهاند نبوده كه ايشان ميفرمايند آنها نيز همنظر با او هستند (هر چند نشانههائي وجود دارد كه ادعاي آقاي شريعتي درباره برخي از اين آقايان را تأييد نميكند)، بلكه نقد بنده به مسؤوليتناشناسي امثال ايشان در قبال راهي كه قبل از بازداشت ميرفتند و بدينترتيب ضربهزدن به آن راه است.
6- منظور از بهرهمندي از نعمات حضور در دنياي سياست لزوماً بهرهمندي مادي و دريافت پول و امكانات مستقيم نيست بلكه مقصود معروفيتها و شهرتها و ارتباطاتي كه حضور در دنياي سياست براي انسان فراهم ميكند و امكاناتي كه از اين طريق بصورت غيرمستقيم در اختيار سياستمداران شاخص قرار ميگيرد است. در ضمن من تفاوت روش صحيح نقد را با روش ناصحيح آن نميدانم. نقد، نقد است و قيد زدن بر آن غالباً بهانهاي براي ممانعت و كنارگذشتن آن است.