۱۳۸۹ اسفند ۱۳, جمعه

ابراز نگراني مشكوك!

وزير خارجه بريتانيا ادعا كرده از دستگيري آقايان موسوي و كروبي عميقاً نگران است! هر كسي جامعه ايراني به ويژه آنانكه در داخل كشور زندگي مي‌كنند را بشناسد براحتي متوجه مي‌شود كه اين اظهارنظر به ضرر اين آقايان و حركتي كه به‌راه انداخته‌اند بوده و به نفع نظام حاكم تمام مي‌شود.چرا كه اين حمايت! نه تنها هيچ‌ انگيزه‌اي در معترضان به حكومت براي تداوم حركات اعتراضي‌شان ايجاد نكرده و در تقويت آنها تأثير معني‌داري ندارد بلكه از طريق كمك به حكومت براي اينكه بتواند براي ادعاهاي 20 ماهه خود مبني بر اينكه اعتراضات موجود برنامه‌‌ريزي دشمن و خارجي‌ها بوده و لذا سركوبهاي انجام يافته مشروع است صحه‌اي مستند بگذارد؛ مي‌تواند به ضرر معترضين نيز تمام شود. حكومت ايران در طول 20 سال گذشته، دروغ‌هاي بسياري براي سرپوش گذاشتن بر ظلمهاي رفته بر مخالفانش و ناكارآمدي‌هاي موجود در كشور بر زبان جاري كرده و حيله‌هاي بسياري در اين زمينه بكار برده تا دستاويز عقل‌پسندي براي بسياري از مشكلات مبتلابه خود دست و پا كند اما در كمال تعجب در غالب موارد، اظهارنظرهاي مقامات غربي به ويژه آمريكائي و انگليسي به مدد او آمده و كمك كرده تا بر تمامي ظلمها و ناكارآمدهاي موجود در كشور سايه‌اي از حضور دشمنان استقلال ايران بياندازد و آنرا حداقل در نزد طرفداران حكومت كه كم هم نيستند توجيه نمايد. آيا دولتهاي غربي به‌ويژه دولت مجرب و هوشيار بريتانيا متوجه اين موضوع نيستند؟
آنچه تقريباً روشن است، ابراز نگراني‌ دولتهاي غربي از اعمال فشار حكومت بر مخالفان در ايران به جهت اين نيست كه جنبش اعتراضي موجود در سطح رهبري با دولتهاي غربي در ارتباط است. براي تأييد ادعاي مذكور دلايل زيادي مي‌توان ارائه داد. اما بعنوان يك نمونه به كم و كيف واكنشهاي حكومت ايران به اعتراضات موسوم به جنبش سبز ميتوان استناد كرد. از روزي كه جنبش سبز جوانه زد و گسترش يافت و حتي در ايامي كه فروكش كرد در پاسخ رسانه‌ها و مقامات حكومتي به جامعه در اين‌باره و توجيه آنها براي اتفاقات پيش‌آمده، غير از دشمن و آمريكا و انگليس و اسرائيل و استكبار و بيگانه و ساير مستمسكهاي مشابه كه بحمد‌الله به وفور يافت مي شوند موضوع ديگري مشاهده نشده و نمي‌شود. اين وضعيت قاعدتاً از نگاه ناظران غربي هم به‌دور نيست. اما وقتي آنان نه تنها هيچ اقدامي براي اصلاح اين وضعيت به‌عمل نمي‌آورند بلكه برعكس با اظهارنظرهاي پي‌درپي خود در حمايت از جنبش سبز، براي حكومت ايران اين امكان را فراهم مي‌آورند كه ادعاهايش مبني بر مرتبط بودن معترضيان با خارج را مستند نشان دهد؛ چگونه ميتوان باور كرد كه حنبش سبز با خارج در ارتباط است.
ممكن است گفته شود دولتهاي غربي با جنبش سبز مرتبط نيستند اما چون تصور مي‌كنند به نتيجه رسيدن جنبش سبز براي آنها نيز منافعي دارد لذا از آن حمايت مي‌كنند. در اينصورت هم، تجربه 32 سال گذشته بايد به آنها نشان داده باشد كه اظهارنظرهاي آنها صرفنظر از انگيزه همواره به ضرر مخالفان و به نفع حكومت ايران تمام شده است چرا كه نه تنها در داخل ايران كسي براي حمايت آنها اهميتي قائل نيست و روي آن حساب نمي‌كند بلكه اين حمايت، مردم را به موضوع مورد حمايت بيگانگان مشكوك نيز مي‌كند.
وقتي اين موارد را در ذهن مرور مي‌كنيم ناخودآگاه اين فرضيه به ذهن متبادر ميشود كه نكند دولتهاي غربي سر و سري با حكومت ايران دارند. يا اينكه بر خلاف ظاهر كه خود را مشتاق به تغيير رژيم ايران نشان مي‌دهند در واقعيت، به حاكمان موجود ايران راضي‌‌اند.
البته شايد دليل اين رفتار در نزد دولتهاي غربي اقتضائات فضاي سياسي داخلي كشورهاي آنها و يا ارسال پيامهاي خاص ديپلماتيك بدين ترتيب باشد. شايد هم آنان تحت تأثير غيرمستقيم حكومت ايران ناخودآگاه در جهت خواسته‌هاي او گام بر مي‌دارند.
البته مشاهده چنين رفتارهاي ساده‌لوحانه و غيرمدبرانه‌‌اي از دولتمردان آمريكائي كه معمولاً رو بازي مي‌كنند دور از ذهن نيست اما چنين واكنشهائي از سوي دولتمردان انگليسي براحتي قابل پذيرش و هضم نيست و انسان را دچار ترديد مي‌كند و ابراز نگراني آنها براي زنداني شدن آقايان موسوي و كروبي را مشكوك جلوه مي‌دهد و هوشياري در اين زمينه را براي دست‌اندركاران جنبش سبز الزام‌آور مي‌سازد.
متن كامل