۱۳۹۱ دی ۲۴, یکشنبه

اظهار نظر


آقاي عباس عبدي مطلبي با عنوان "درس اهرام" در سايت خود منتشر كرده‌اند كه نكته نظر زير درباره آن است.
جناب آقاي عبدي
سلام
به نكات جالب و درس‌آموزي اشاره داشته‌ايد. البته مفهوم ضمني مطلب شما مي‌تواند اين باشد كه كار جوانان فيس‌بوكي مصر در راه‌اندازي انقلاب مصر اشتباه بوده است.
به نطر من، توسعه يافته‌تر خواندن ايران نسبت به مصر، قابل تأمل است. تفاوت جامعه ايراني از جامعه مصر در ظواهر زندگي اجتماعي است كه آنهم به پشتوانه درآمدهاي نفتي حاصل شده است و اگر درآمدهاي اين منبع زيرزميني از دست ما خارج شود به دهها سال عقب‌تر پرت خواهيم شد.
توسعه يافتگي جامعه مصر از همين نسبت مشاركت در انتخابات كه شما ذكر نموده‌ايد معلوم مي‌شود. در طي اين دو سالي كه از انقلاب مصر مي‌گذرد درصد مشاركت در انتخابات از 60 درصد بالاتر نرفته و شاهد رأي‌دادنهاي 98 و 99 درصدي نيستيم. سطح استقلال جامعه از حكومت در مصر قابل مقايسه با ايران نيست. استقلال نهاد دادگستري، نقش احزاب و نهادهاي مدني در تحولات جامعه، تحمل و مداراي حكومت در برابر مخالفان و ...؛ در مصر كجا و در ايران كجا؟ مروري بر رسانه‌هاي نوشتاري و ديداري مصر بياندازيد و آنرا با ايران مقايسه كنيد تا ببينيد تفاوت توسعه يافتگي در ايران و مصر از كجا تا كجاست؟ در اولين انتخابات رياست جمهوري پس از انقلاب مصر، يكي از نزديكان رژيم ساقط شده كانديد رياست جمهوري مي‌شود و نزديك نيمي از آرا را تصاحب مي‌كند. آيا وقوع چنين اتفاقي، 30 سال پس از انقلاب ايران نه براي وابستگان رژيم سابق بلكه براي بسياري همراهان انقلاب متصور است؟
كنشهاي احساسي و اشتباهات راهبردي و تاكتيكي جوانان دموكراسي‌خواه و منتقدين، اصل مشكل فعاليت اجتماعي و سياسي در جامعه ما نبوده و معلولي بيش نيست. مشكل اصلي در اين زمينه از آنجا ناشي مي‌شود كه در سالهاي اول بعد از انقلاب، كليه جمع‌هاي سياسي و اجتماعي فعال به هر دليل نابود شدند و در سالهاي بعد نيز هرگونه فعاليت جمعي مغاير با حكومت برآمده از انقلاب، در نطفه خفه شد. از سوي ديگر بخاطر گزينشها و انواع و اقسام كنترل‌ها براي استخدام و تحصيل و ...، زمينه فعاليت جمعي متفاوت از جريان حاكم از اقشار مستعد فعاليت سياسي و اجتماعي گرفته شد. در حاليكه در طول اين سالها، جمعيت كشور نسبت به اول انقلاب نزديك به دو برابر شده است.
از اوايل دهه 70 گروههائي از درون خود حكومت كه امكان فعاليت جمعي داشتند تدريجاً با آن زاويه پيدا كردند و با يارگيري از طبقه متوسط و دانشگاهي، تحت عنوان اصلاح‌طلبان از سال 76 وارد قدرت شدند و از آن زمان تاكنون با فراز و نشيبهاي مختلف بعنوان نيروي سياسي مخالف جريان حاكم فعاليت مي‌كنند. مشكل اين گروه نيز آن است كه تحليل قانع‌كننده‌اي براي مشكلات موجود ارائه نمي‌كنند و لذا موفق به اتخاذ يك راهبرد متعين نيز نمي‌شوند. اگر آقاي خاتمي را نماينده اين مجموعه بگيريم ايشان مي‌گويد كه با نظام مشكلي ندارد و اشكال را در رويكردها و عملكردها مي‌داند. ولي از اينكه اين رويكردها و عملكردها ناشي از چيست و چه شده است كه نظام به چنين وضعيتي رسيده‌ بحثي نمي‌كند. البته بعيد است آقاي خاتمي پاسخ اين چيستي را نداند و دليل اينكه آنرا بر زبان جاري نمي‌كند ترس از تبعات آن و بحران هويتي است كه در آنصورت ممكن است گريبان او را بگيرد. به همين دليل، او هيچگاه اصلاح‌طلبي را تعريف نمي‌كند بلكه همواره به ذكر ويژگي‌هاي آن اكتفا مي‌نمايد.
جنش سبز در داخل نيز كه از سال 88 ظهور و بروز دارد تا حد زيادي شبيه اصلاح‌طلبان است و هم‌پوشاني زيادي با آنها دارد. البته رويكرد تندتر و درگيرانه‌تري نسبت به حاكميت دارد. راهبرد رهبران اين گروه، ‌اجراي بدون تنازل قانون اساسي است كه همان اشكال نگاه آقاي خاتمي را دارد چونكه مطرح نمي‌كند كه چه عواملي موجب شده كه  قانون اساسي به درستي اجرا نشود. درست است كه اگر اين سؤال پاسخ داده شود ممكن است كساني از اطراف آنها پراكنده شوند اما در مقابل ديگراني نيز به هواداران آنان اضافه خواهند شد كه دائمي‌تر و مطمئن‌ترند. ضمن آنكه در اينصورت ميزان اعتماد حتي نزد مخالفان به آنها زيادتر خواهد شد. كسب اعتماد از اين طريق، مؤثرتر از زندان رفتن و يا منوط كردن كارها به آزادي زندانيان است. اصلاح‌طلبان ايراني، اگر خواستار بسط دموكراسي هستند ناگزير بايد آنرا سر سفره مردم ببرند و اين با كلي‌گوئي‌ها و پوشيده‌گوئي‌هاي رايج و تكرار آنچه فيلسوفان غربي گفته‌اند قابل دستيابي نيست.             
جناب آقاي عبدي
اصلاح‌طلبي اين نيست كه عقايد خود را مخفي كنيم و مبهم سخن بگوئيم تا نزد حكومت تعبير به درگيري نشود. يا اصلاح‌طلبي در اين نيست كه منتظر باشيم وقتي قواي حكومت تحليل رفت و آنگاه به ما احتياج پيدا كرد وارد عرصه شويم. چه اشكالي دارد كه از سببهاي اصلي مشكلات جامعه سخن گفت و در عين حال گفت كه راهبرد ما براي حل مسائل، حذف و براندازي نيست بلكه سازش و بازي برد – برد است. اتفاقاً آنچه امروز در مصر جاري است با اصلاح‌طلبي قرابت بيشتري دارد تا آنچه ما در ايران به اين نام مي‌شناسيم. هم ارتش حرف خود را مي‌زند و هم دولت. اما هيچيك در پي حذف ديگري نيست.
جنابعالي مدتي است در نوشته‌هاي خود خواستار بازگشت به اصلاح‌طلبي هستيد. اما اصلاح‌طلبي را تعريف نمي‌كنيد بلكه همواره آنرا توصيف مي‌كنيد. حتي در ذكر مصاديق نيز گزاره‌هاي شما غالباً مبهم است. مثلاً يك از گزاره‌هائي كه در برخي از نوشته‌هاي جنابعالي خوانده‌ام اين است كه گفته‌ايد اصلاحات از سال 79 دچار انحراف شد و از اصول اصلاح‌طلبي عدول كرد. اما تا آنجائي كه پيگيري كرده‌ام هيچگاه نگفته‌ايد كه اصلاحات مشخصاً چه كار كرد كه شما چنين نتيجه‌اي گرفته‌ايد.
متن كامل