انتخابات دهم رياستجمهوري تاكنون با شگفتيهاي مهمي همراه بوده است. مناظرههاي تلويزيوني كه به جرأت ميتوان گفت بينندگان آن به چندين برابر بازي ايران – استراليا رسيد، خط شكنيها و پردهدريهاي خفته زيرحاكستر از سوي كانديداها و طرفداران آنان در تلويزيون و خيابانها، تظاهرات و راهپيمائيهاي خياباني بدونآنكه به درگيري ميان طرفين منجر شود، قدرت سازماندهي قابل ملاحظه كمپينهاي انتخاباتي برخي از كانديداها، نقش برجسته زنان در كنار نامزدها، بهچالش كشيدهشدن بانفوذترين و ارشدترين شخصيتهاي نظام تا مرحله دروغگوخواندهشدن برخي از آنها، ظهور پديده تبليغات با نمادهاي رنگي و نهايتاً سوارشدن شاديها، رقصها و پايكوبيهاي جوانانه بر موج تظاهرات انتخاباتي؛ نمونههاي برجسته اين شگفتيها هستند. اما ميرحسين موسوي منشاء بخش غالب اين شگفتيها بود و من او را شگفتي انتخابات دهم تا اينجاي كار ميدانم و به ميرحسين موسوي رأي ميدهم تا كمك كنم با پيروزي او، عليرغم همه هزينههاي صورتگرفته از سوي آقاي احمدينژاد از محل پول نفت اين شگفتيها تكميل گردد.
اولين شگفتي، نحوه ورود آقاي موسوي به انتخابات بود. ميرحسين موسوي برخلاف رويه معمول در گذشته، اول اعلام داوطلبي كرد و سپس به ديدار مقامات ارشد نظام و علماي قم رفت. اين امر ميتواند نشانگر نگاه درست او به جايگاه رفيع رياستجمهوري باشد. چنين ديدگاهي، در صحنه عمل بسيار به كمك او خواهد آمد و در موفقيت او بسيار موثر خواهد افتاد. بهنظر ميرسد كه ميرحسين موسوي، در بيان اعتقادات خود بسيار محتاطانه عمل ميكند اما وقتي مسؤوليتي از اين بابت بر دوش او ميافتد اين اعتقادات را بسيار گوياتر از بقيه عينيت ميبخشد.
شگفتي دوم، شركت تمامقد همسر آقاي موسوي در مبارزات انتخاباتي دوشادوش او و در قامت كسي كه انگار مقرر است از محورهاي اصلي دولت آينده باشد بود. اوج اين شگفتي آنجا بود كه ميرحسين موسوي دست در دست همسر خود وارد ستاد انتخابات كشور شد تا به ثبتنام بپردازد. شگفتيساز بودن اين امر به اين جهت است كه آنانكه مسؤوليتهاي ارشد در نظام جمهوري اسلامي ميپذيرند (از جمله خود آقاي موسوي در دوران نخست وزيري) برخلاف عرف ساير كشورها، معمولاً در انظار عمومي همسران خود را به همراه ندارند.
شگفتي بعدي، اختصاص سرمقاله روزنامه كلمه سبز كه مديرمسؤول آن ميرحسين موسوي است به مطالبي به زبان اقوام ايراني است كه امري بيسابقه و يا كمسابقه در جمهوري اسلامي ميباشد.
شگفتي ديگر اينكه، ميرحسين موسوي هيچ چيزي را فراتر از قانون نميداند. او در پاسخ محسن رضائي كه در مناظره با او، از او درباره دليل عدم حضورش در جلسات بررسي سياستهاي كلي اصل 44 قانون اساسي سؤال ميكرد به وضوح اين نكته را به او متذكر شد كه مخالف آن تفسيري از قانون اساسي بوده كه اصل قانون را تغيير ميداد.
شگفتي ديگر آن است كه شعارهائي كه در جلسات سخنراني ميرحسين موسوي سرداده ميشد و يا مطالبي كه او در پلاكاردهائي كه در دست مردم بود ميديد، در بخش قابلتوجهي از برنامهها، شعارها و جهتگيريهاي او بازتاب داشته است.
شگفتي ديگر، تعريف نماد رنگي سبز براي كمپين انتخاباتي ميرحسين موسوي بود كه چون رسانهاي بانفوذ و پرمخاطب به تبليغ او پرداخت. مچبندها، گردنبندها، هدبندها، پيراهنها و كلاههاي سبز و همچنين نوارهاي سبز نصبشده بر آنتن، آينه و ساير قسمتهاي اتومبيلها خيابانها را پر كردند و ديگران را يا با خود همراه كردند و يا اينكه رقبا را به تقليد از اين شيوه وادار نمودند، بگونهاي كه آقاي احمدينژاد پرچم ايران را نماد خود برگزيد و آقايان كروبي و رضائي نيز رنگهاي سفيد و فيروزهاي را بعنوان نماد خود انتخاب كردند.
تظاهرات و راهپيمائيهاي خياباني و تشكيل زنجيرههاي انساني به رنگ سبز، از ديگر شگفتيهائي بود كه از سوي كمپين انتخاباتي ميرحسين موسوي سازماندهي و خلق گرديد كه اين ابتكار نيز بلافاصله از سوي رقبا كپيبرداري شد. اين ايده، در غياب نظرسنجيهاي مستقل و علمي، علامتهائي درباره محبوبيت نسبي كانديداها در ميان مردم را به نمايش گذاشت و كمك كرد تا لشكركشيهاي انساني كمپين انتخاباتي آقاي احمدينژاد خنثي شود.
شگفتيسازي ديگر ميرحسين موسوي آن بود كه ويژگيهاي كاريزماتيك و شخصي او، آقاي احمدينژاد را تقريباً خلعسلاح كرد و چون چنين شد آقاي رئيسجمهور براي نباختن ناچاراً در مسيري گام برداشت كه آن سخنان غيرمنتظره را در مناظره خود با آقاي موسوي بر زبان جاري كرد و بعداً دروغهاي شاخداري گفت كه شكاف بزرگي در نظام و بهويژه در جناح موسوم به اصولگرا بوجود آورد. خطاي آقاي احمدينژاد (شايد هم چاره ديگري نداشت) اين فرصت را براي آقاي موسوي فراهم كرد كه در مناظره بعدي خود، در حركتي بيسابقه و جسورانه و با زباني تند او را به دروغگوئي، گولزدن مردم و عكس ماركشيدن به منظور گمراه نمودن مردم متهم كند. بهدنبال اين وقايع، شعار "دو دو تا ده تا" در خيابانهاي شهرها طنينانداز شد، تابلوي راهنمائي جديدي با عنوان "دروغ ممنوع" اختراع شد و عجيبتر از آن آقاي رئيسجمهور در حين خروج از همايش انتخاباتي خود در دانشگاه صنعتي شريف تهران بدين صورت و با شعار "دروغگو! دروغگو! ..." بدرقه شد. اين رويدادها باعث گرديد دو مناظره بعدي آقاي احمدينژاد نيز به نفع آقاي موسوي تمام شود. البته بعضاً ادعا شده كه بدنبال مناظره اول او با آقاي موسوي، موجي به نفع او ايجاد شد اما به تصور من موجي نبود بلكه براي چند روزي طرفداران دوآتشه او روحيه گرفته و به هيجان آمدند. لازم به گفتن است كه نوع مواجهه ميرحسين موسوي با پديده دروغ نيز از ديگر شگفتيهاي اين انتخابات بود كه در نوع خود بيسابقه و جسورانه بود.
شايد دليل اصلي شگفتسازبودن گفتار و رفتار ميرحسين موسوي در جريان انتخابات دهم، دو چيز باشد: يكياينكه، بهنظر ميرسد او در بيان اعتقادات خود بسيار محتاطانه عمل ميكند اما وقتي مسؤوليتي از اين بابت بر دوش او ميافتد اين اعتقادات را بسيار گوياتر از بقيه عينيت ميبخشد و دوم آنكه، آقاي موسوي در شرايط بسيار خاصي مسؤوليت اجرائي داشته و لذا بسياري از ويژگيهاي او امكان بروز و ظهور نيافته است.
همانگونه كه در يادداشتهاي قبلي عرض شد پيروزي ميرحسين موسوي معادلات قدرت را در كشور تغيير خواهد داد كه اگر با اتحاد و تقسيم كار با آقاي كروبي و حتي رضائي توأم گردد بسيار مؤثرتر خواهد شد. البته به نظر ميرسد كه تغيير در موازنه قوا به نفع موسوي از مدتها پيش آغاز شده است. اما اين تغيير در آينده، با چالشهائي در درون حاكميت (و نه آنگونه كه برخي ميگويند ميان طبقات متوسط و فرودست اجتماعي) همراه خواهد بود اما با توجه به جنبشي كه طي روزهاي اخير در خيابانها ديده شد، انشقاقي كه در جناح حاكم پديدار گشته و قدرت سازماندهي، اجرائي و مديريتي و همچنين استحكام نظري كه در آقاي موسوي ديده ميشود اين چالشها قابل مرتفع شدن است. اما اگر نام آقاي احمدينژاد از صندوقها درآيد تيري كه او در جريان مبارزات انتخاباتي بخصوص در مناظره خود با آقاي موسوي به سوي نظام پرتاب كرد به هدف برخورد خواهد كرد و آنرا يا چالشهاي بزرگي مواجه ساخته و تحولات غيرمنتظرهاي را رقم خواهد زد. البته من حدس ميزنم كه معني اين گفته آقاي هاشمي پس از مذاكره روز سهشنبه با رهبري مبني بر اينكه نتيجه جلسه بسيار مثبت و سازنده بوده، اين باشد كه رهبري نتايح نظرسنجيهاي مطمئن را كه حاكي از پيروزي آقاي موسوي است براي او فاش كرده است.
شگفتي دوم، شركت تمامقد همسر آقاي موسوي در مبارزات انتخاباتي دوشادوش او و در قامت كسي كه انگار مقرر است از محورهاي اصلي دولت آينده باشد بود. اوج اين شگفتي آنجا بود كه ميرحسين موسوي دست در دست همسر خود وارد ستاد انتخابات كشور شد تا به ثبتنام بپردازد. شگفتيساز بودن اين امر به اين جهت است كه آنانكه مسؤوليتهاي ارشد در نظام جمهوري اسلامي ميپذيرند (از جمله خود آقاي موسوي در دوران نخست وزيري) برخلاف عرف ساير كشورها، معمولاً در انظار عمومي همسران خود را به همراه ندارند.
شگفتي بعدي، اختصاص سرمقاله روزنامه كلمه سبز كه مديرمسؤول آن ميرحسين موسوي است به مطالبي به زبان اقوام ايراني است كه امري بيسابقه و يا كمسابقه در جمهوري اسلامي ميباشد.
شگفتي ديگر اينكه، ميرحسين موسوي هيچ چيزي را فراتر از قانون نميداند. او در پاسخ محسن رضائي كه در مناظره با او، از او درباره دليل عدم حضورش در جلسات بررسي سياستهاي كلي اصل 44 قانون اساسي سؤال ميكرد به وضوح اين نكته را به او متذكر شد كه مخالف آن تفسيري از قانون اساسي بوده كه اصل قانون را تغيير ميداد.
شگفتي ديگر آن است كه شعارهائي كه در جلسات سخنراني ميرحسين موسوي سرداده ميشد و يا مطالبي كه او در پلاكاردهائي كه در دست مردم بود ميديد، در بخش قابلتوجهي از برنامهها، شعارها و جهتگيريهاي او بازتاب داشته است.
شگفتي ديگر، تعريف نماد رنگي سبز براي كمپين انتخاباتي ميرحسين موسوي بود كه چون رسانهاي بانفوذ و پرمخاطب به تبليغ او پرداخت. مچبندها، گردنبندها، هدبندها، پيراهنها و كلاههاي سبز و همچنين نوارهاي سبز نصبشده بر آنتن، آينه و ساير قسمتهاي اتومبيلها خيابانها را پر كردند و ديگران را يا با خود همراه كردند و يا اينكه رقبا را به تقليد از اين شيوه وادار نمودند، بگونهاي كه آقاي احمدينژاد پرچم ايران را نماد خود برگزيد و آقايان كروبي و رضائي نيز رنگهاي سفيد و فيروزهاي را بعنوان نماد خود انتخاب كردند.
تظاهرات و راهپيمائيهاي خياباني و تشكيل زنجيرههاي انساني به رنگ سبز، از ديگر شگفتيهائي بود كه از سوي كمپين انتخاباتي ميرحسين موسوي سازماندهي و خلق گرديد كه اين ابتكار نيز بلافاصله از سوي رقبا كپيبرداري شد. اين ايده، در غياب نظرسنجيهاي مستقل و علمي، علامتهائي درباره محبوبيت نسبي كانديداها در ميان مردم را به نمايش گذاشت و كمك كرد تا لشكركشيهاي انساني كمپين انتخاباتي آقاي احمدينژاد خنثي شود.
شگفتيسازي ديگر ميرحسين موسوي آن بود كه ويژگيهاي كاريزماتيك و شخصي او، آقاي احمدينژاد را تقريباً خلعسلاح كرد و چون چنين شد آقاي رئيسجمهور براي نباختن ناچاراً در مسيري گام برداشت كه آن سخنان غيرمنتظره را در مناظره خود با آقاي موسوي بر زبان جاري كرد و بعداً دروغهاي شاخداري گفت كه شكاف بزرگي در نظام و بهويژه در جناح موسوم به اصولگرا بوجود آورد. خطاي آقاي احمدينژاد (شايد هم چاره ديگري نداشت) اين فرصت را براي آقاي موسوي فراهم كرد كه در مناظره بعدي خود، در حركتي بيسابقه و جسورانه و با زباني تند او را به دروغگوئي، گولزدن مردم و عكس ماركشيدن به منظور گمراه نمودن مردم متهم كند. بهدنبال اين وقايع، شعار "دو دو تا ده تا" در خيابانهاي شهرها طنينانداز شد، تابلوي راهنمائي جديدي با عنوان "دروغ ممنوع" اختراع شد و عجيبتر از آن آقاي رئيسجمهور در حين خروج از همايش انتخاباتي خود در دانشگاه صنعتي شريف تهران بدين صورت و با شعار "دروغگو! دروغگو! ..." بدرقه شد. اين رويدادها باعث گرديد دو مناظره بعدي آقاي احمدينژاد نيز به نفع آقاي موسوي تمام شود. البته بعضاً ادعا شده كه بدنبال مناظره اول او با آقاي موسوي، موجي به نفع او ايجاد شد اما به تصور من موجي نبود بلكه براي چند روزي طرفداران دوآتشه او روحيه گرفته و به هيجان آمدند. لازم به گفتن است كه نوع مواجهه ميرحسين موسوي با پديده دروغ نيز از ديگر شگفتيهاي اين انتخابات بود كه در نوع خود بيسابقه و جسورانه بود.
شايد دليل اصلي شگفتسازبودن گفتار و رفتار ميرحسين موسوي در جريان انتخابات دهم، دو چيز باشد: يكياينكه، بهنظر ميرسد او در بيان اعتقادات خود بسيار محتاطانه عمل ميكند اما وقتي مسؤوليتي از اين بابت بر دوش او ميافتد اين اعتقادات را بسيار گوياتر از بقيه عينيت ميبخشد و دوم آنكه، آقاي موسوي در شرايط بسيار خاصي مسؤوليت اجرائي داشته و لذا بسياري از ويژگيهاي او امكان بروز و ظهور نيافته است.
همانگونه كه در يادداشتهاي قبلي عرض شد پيروزي ميرحسين موسوي معادلات قدرت را در كشور تغيير خواهد داد كه اگر با اتحاد و تقسيم كار با آقاي كروبي و حتي رضائي توأم گردد بسيار مؤثرتر خواهد شد. البته به نظر ميرسد كه تغيير در موازنه قوا به نفع موسوي از مدتها پيش آغاز شده است. اما اين تغيير در آينده، با چالشهائي در درون حاكميت (و نه آنگونه كه برخي ميگويند ميان طبقات متوسط و فرودست اجتماعي) همراه خواهد بود اما با توجه به جنبشي كه طي روزهاي اخير در خيابانها ديده شد، انشقاقي كه در جناح حاكم پديدار گشته و قدرت سازماندهي، اجرائي و مديريتي و همچنين استحكام نظري كه در آقاي موسوي ديده ميشود اين چالشها قابل مرتفع شدن است. اما اگر نام آقاي احمدينژاد از صندوقها درآيد تيري كه او در جريان مبارزات انتخاباتي بخصوص در مناظره خود با آقاي موسوي به سوي نظام پرتاب كرد به هدف برخورد خواهد كرد و آنرا يا چالشهاي بزرگي مواجه ساخته و تحولات غيرمنتظرهاي را رقم خواهد زد. البته من حدس ميزنم كه معني اين گفته آقاي هاشمي پس از مذاكره روز سهشنبه با رهبري مبني بر اينكه نتيجه جلسه بسيار مثبت و سازنده بوده، اين باشد كه رهبري نتايح نظرسنجيهاي مطمئن را كه حاكي از پيروزي آقاي موسوي است براي او فاش كرده است.
۳ نظر:
سلام
مرحبا بر شما جناب پدرام به خاطر این هوشمندی و دقت نظر
با سلام
پیروزی را پیشاپیش تبریک می گویم. سبز باشید!
با سلام و تبریک برای دیروز با شکوه و راهپیمایی متین و تاریخ ساز...
امیدوارم این کامنت را آقای موسوی بخوانند:
ما که خواستار ابطال انتخابات هستیم از نمایندگان خود و بخصوص جناب موسوی خواستاریم که در این روزهای حساس از افراد رادیکال تری برای مشورت در تصمیم گیری های خود استفاده کنند.ما یادمان نرفته است که آقای خاتمی ظرفیت فرهنگی و سیاسی رهبری جنبش های مردمی را ندارند.این که چگونه ارای مردمی را به باد فنا دادند و ...
آقای موسوی شما حتما می دانید که این مردم خواستار ابطال انتخابات هستند و هیچ سازش و بی ظرفیتی ایی را تاب نمی آورند.
ای کاش به جای افرادی مانند جناب خاتمی از نیروهای پرتوان تر و رادیکال تری برای سخنرانی امروز دعوت می شد..........
رای مردم را دست کم نگیرید
ارسال یک نظر