جمهوياسلامي كه ويژگيها و مختصات آن به تفصيل در قانون اساسي درجشده، نام نظام سياسي ايران است كه در سال 1358 بنا گذاشته شد. پس از گذشت 30 سال از آنزمان، بهجرأت ميتوان گفت كه هيچگاه جمهورياسلامي بهمفهومي كه در قانون اساسي درجشده بهمرحله اجرا درنيامده است اما در عينحال، بسياري از خواستههاي سياسي و اجتماعي بهاستناد اينكه خارج از چارچوب نظام جمهورياسلامي است از سوي حاكمان نشنيده گرفتهشده و همچنين ورود بسياري از افراد به نهادهاي تصميمگيري كشور با اين استدلال كه آنان معتقد به نظام نيستند سد شدهاست. اما انتخابات رياستجمهوري دهم و نوع برخورد حاكميت با پديده ميرحسين موسوي كه با شعار "اصلاحطلبي توأم با بازگشت به اصول" منادي نظام جمهورياسلامي به مفهوم واقعي آن بود و حتي برخي او را كانديداي نظام تصور ميكردند، نشان داد كه غالب آن استنادها و استدلالها، بهانهاي بيش براي ممانعت از قدرتگرفتن سليقههاي مخالف حاكميت نبودهاست.
دهه اول جمهورياسلامي (1367- 1358)، بهكل تحت تأثير شخصيت امام خميني و شرايط بحراني ناشي از تثبيت انقلاب و جنگ بود و نظام جمهورياسلامي به مفهوم واقعي فرصت بروز و ظهور نداشت. با پايان جنگ و فوت حضرت امام و همچنين اصلاحاتي كه در قانون اساسي سال 58 صورتگرفت انتظار ميرفت اين نظام بصورت جديتري به منصه ظهور رسيده و عينيت يابد. اما اينبار نيز شخصيت خاص و نفوذ و جايگاه برجسته آقاي هاشمي در ساختار حقيقي قدرت برآمده از انقلاباسلامي و اقتدارگرائي مفرط او بود كه باعث شد جمهورياسلامي در دوران سازندگي نيز عينيت نيابد. البته قدرت تأثيرگذاري هاشمي در چهارسال دوم رياستجمهوري تا حد زيادي تضعيف شد و جاي آنرا رفرميستهائي گرفتند كه خواستار برتري اسلاميت نظام جمهورياسلامي بر جمهوريت آن و يا به اصطلاح جايگزيني حكومتاسلامي بجاي جمهورياسلامي بودند. اين نوع از خواستاران رفرم در جمهورياسلامي، در آنزمان با عناويني چون راست سنتي يا جناح محافظهكار مورد خطاب قرار ميگرفتند.
با نزديكشدن به پايان رياست جمهوري آقاي هاشمي، تدريجاً دو دسته براي جايگزيني او مقابل هم صفآرائي كردند. يك دسته را اصلاحطلباني تشكيل ميدادند كه خواستار رفرم در جمهورياسلامي در جهت برتري يافتن اسلاميت آن بر جمهوريت آن بودند. نامزد اين گروه آقاي ناطق نوري و شعار آنها ذوب در ولايتفقيه بود. دسته ديگر اصلاحطلباني را دربرميگرفت كه خواستار رفرم در جمهورياسلامي در جهت برتري يافتن جمهوريت آن بر اسلاميت آن بودند و آنرا را نه قيد بلكه وصف جمهوريت ميدانستند. هسته مركزي اين دسته را كساني تشكيل ميدادند كه با فوت امامخميني از سايه او درآمده و در فرصت مطالعاتي كه بهجهت دوري از قدرت بدست آورده بودند به بازيابي و ارائه تعريفي مستقل و مدرن از خود پرداخته بودند. نامزد اين دسته براي رياستجمهوري، آقاي خاتمي و شعار آنان توسعه سياسي بود. با توجه به علاقمندي نخبگان به شعارهاي آقاي خاتمي و نارضايتي توده مردم از وضع موجود كه نماد آنرا آقاي ناطقنوري تصور ميكردند مردم در رأيي سلبي – اثباتي محمد خاتمي را براي رياستجمهوري برگزيدند. شگفت آنكه در اين كارزار، نظام جمهوياسلامي هيچ نمايندهاي نداشت و همه بهدنبال رفرم در آن نظام در جهت برتري دادن به اسلاميت و يا برتري دادن به جمهوريت بودند.
در سه سال اول رياستجمهوري آقاي خاتمي عليرغم اينكه بخشهاي مهم و وسيعي از قدرت در دست طرفداران معتدل جمهورياسلامي منهاي جمهوريت بود اما به دليل پائينبودن درآمدهاي نفتي و همچنين آثار رواني رأي بيستميليوني آقاي خاتمي، موازنه قوا به نفع اصلاحطلبان دموكراسيخواه بود و آنان خواستههاي خود را به پيش ميبردند. اما با افزايش تدريجي درآمدهاي نفتي از يكسو و مستوليشدن ترس و وحشت بر اصلاحطلبان بهويژه آقاي خاتمي از ديگرسو و آشكار شدن اين نقطه ضعف براي جناح مقابل، تدريجاً موازنه قوا به نفع مخالفان اصلاحات دموكراسيخواهانه تغييريافت و آنان توانستند خود را به قدرت بلامنازع كشور تبديل كنند و تأثير اصلاحطلبان حاضر در قدرت را در حد نقشي روي ديوار تنزل دهند. در چنين وضعيتي، دموكراسيخواهان نتوانستند نامزد جريانسازي در انتخابات رياستجمهوري 84 به ميدان بفرستند و اين ضعف بدانحد آشكار بود كه باعث شد جناح مقابل با خيالي آسوده به چند دسته تقسيم شود و در نهايت ساختارشكنان افراطي مخالف جمهوريت نظام، بهجهت تغيير در موازنه قوا به نفع آنان و واكنش منفي جامعه به آقاي هاشمي در انتخابات دوره نهم رياستجمهوري بهپيروزي نسبي دست يافتند. در اين انتخابات نيز همه نامزدها رفرميست بودند و چون انتخابات پيشين كسي نظام جمهوياسلامي را نمايندگي نميكرد.
اما در انتخابات دهم بر خلاف دورههاي گذشته، علاوه بر كساني كه رويكردي رفرميستي چه درجهت تقويت جمهوريت و چه درجهت تقويت اسلاميت داشتند نامزدي با رويكردي وفادار به ساختار واقعي جمهورياسلامي وارد ميدان مبارزات انتخاباتي شد. او كسي نبود جز ميرحسين موسوي. ميرحسين موسوي كليه اقدامات خود را قبل، حين و پس از انتخابات مستند به قانون اساسي انجام ميداد و در حرف و عمل اين اصل را مراعات مينمود. ولي آنانكه كه اركان قدرت در ايران امروز در دست آنهاست با اين تصور كه موسوي قابليت جذب رأي ندارد راه را براي ورود او به انتخابات مهيا كردند و بعنوان نمونه در عرض يك هفته به او مجوز روزنامه دادند. اما وقتيكه ديدند او با موج سبزي كه در كشور براهانداخته در حال فتح كاخ رياستجمهوري است دستبكار شده و تقلب بيسابقهاي را در انتخابات رقم زدند.
هر چند از اواسط دوران رياستجمهوري آقاي خاتمي برخي از صاحبنظران بر اين باور بودند كه بخشهاي مهمي از ساختار حقيقي قدرت در ايران بهدنبال حذف جمهوريت نظام است و به نظر ميرسد از آنزمان تاكنون نيز جمهوريتزدائي از نظام با روندي صعودي پيگيري شدهاست و در انتخابات مجالس هفتم و هشتم نيز علامتهاي روشني از اينامر مشاهده گرديد اما تصور نميشد كه كارگردانان اين روند براي نيل به مقصود خويش، كساني كه منادي جدي جمهورياسلامي هستند را نيز تحمل نكنند و براي حدف آنان تن به تقلبهاي حيرتآور در انتخابات بدهند. جالب است كه مهمترين استدلال سيدمحمدخاتمي با 8 سال تجربه رياستجمهوري، براي دعوت و حمايت از مهندسموسوي اين بود كه حساسيتها روي او كم است. با اين اوصاف با اطمينان ميتوان ادعا كرد كه مدعيان رسمي جمهورياسلامي هر چند كه سالهاست از آن عبور كرده و بسوي جمهورياسلامي بدون جمهوريت پيش ميروند اما اينك با تقلبي كه در انتخابات رياستجمهوري دهم صورت دادهاند از اين پروژه دربرابر ديدگان دهها ميليون بيننده پردهبرداري نموده و رسماً از جمهورياسلامي عبور كردهاند.
نبايد آقاي احمدينژاد و حاميان قدرتمند او را بابت تلاش براي جمهوريتزدائي از نظام برخواسته از انقلاباسلامي حتي با تقلب در انتخابات، نكوهش كرد چراكه آنان ايدهاي را كه به آن باور دارند با عزمي راسخ پيگيري ميكنند حتي اگر براي اينكار مجبور به دروغگفتن و فريبدادن مردم شوند. بلكه آناني در اين زمينه لايق سرزنشاند كه امروز از كودتا عليه جمهوريت نظام ابراز نگراني كرده و احساس خطر ميكنند. آنان گروهها و احزابي چون روحانيون مبارز، مشاركت و مجاهدين انقلاب اسلامي و افرادي چون خاتمي، كروبي و حتي مهندس موسوي هستند كه در طول بيست سال گذشته با اقداماتي كه در جهت جمهوريتزدائي از نظام جمهورياسلامي صورت ميگرفت بهبهانه مصلحت نظام كنار آمدند و آنقدر در اين زمينه تعلل ورزيدند كه بهناگاه با تقلب ميليوني در انتخابات غافلگير شدند و در بهت و حيرت فرو رفتند. خوشبختانه در مورد اخير دو حزب مجاهدين انقلاب و مشاركت و همچنين آقاي كروبي و آيتالله طاهري و تا حدي نيز آقاي خاتمي واكنش مناسبي از خود نشان دادند اما بدون ترديد قهرمان اين ايستادگي، ميرحسين موسوي بود. بااينحال متأسفانه مجمع روحانيون مبارز با بيانيه اخير خود نشان داد كه همچنان قصد دارد به مصلحتانديشيهاي گذشته خود ادامه دهد. لازم به گفتن است كه آقاي هاشمي نيز در بروز انحرافات موجود نقشي بيبديل دارد ولي چون سكوت كرده سخني از او نميگوئيم.
با نزديكشدن به پايان رياست جمهوري آقاي هاشمي، تدريجاً دو دسته براي جايگزيني او مقابل هم صفآرائي كردند. يك دسته را اصلاحطلباني تشكيل ميدادند كه خواستار رفرم در جمهورياسلامي در جهت برتري يافتن اسلاميت آن بر جمهوريت آن بودند. نامزد اين گروه آقاي ناطق نوري و شعار آنها ذوب در ولايتفقيه بود. دسته ديگر اصلاحطلباني را دربرميگرفت كه خواستار رفرم در جمهورياسلامي در جهت برتري يافتن جمهوريت آن بر اسلاميت آن بودند و آنرا را نه قيد بلكه وصف جمهوريت ميدانستند. هسته مركزي اين دسته را كساني تشكيل ميدادند كه با فوت امامخميني از سايه او درآمده و در فرصت مطالعاتي كه بهجهت دوري از قدرت بدست آورده بودند به بازيابي و ارائه تعريفي مستقل و مدرن از خود پرداخته بودند. نامزد اين دسته براي رياستجمهوري، آقاي خاتمي و شعار آنان توسعه سياسي بود. با توجه به علاقمندي نخبگان به شعارهاي آقاي خاتمي و نارضايتي توده مردم از وضع موجود كه نماد آنرا آقاي ناطقنوري تصور ميكردند مردم در رأيي سلبي – اثباتي محمد خاتمي را براي رياستجمهوري برگزيدند. شگفت آنكه در اين كارزار، نظام جمهوياسلامي هيچ نمايندهاي نداشت و همه بهدنبال رفرم در آن نظام در جهت برتري دادن به اسلاميت و يا برتري دادن به جمهوريت بودند.
در سه سال اول رياستجمهوري آقاي خاتمي عليرغم اينكه بخشهاي مهم و وسيعي از قدرت در دست طرفداران معتدل جمهورياسلامي منهاي جمهوريت بود اما به دليل پائينبودن درآمدهاي نفتي و همچنين آثار رواني رأي بيستميليوني آقاي خاتمي، موازنه قوا به نفع اصلاحطلبان دموكراسيخواه بود و آنان خواستههاي خود را به پيش ميبردند. اما با افزايش تدريجي درآمدهاي نفتي از يكسو و مستوليشدن ترس و وحشت بر اصلاحطلبان بهويژه آقاي خاتمي از ديگرسو و آشكار شدن اين نقطه ضعف براي جناح مقابل، تدريجاً موازنه قوا به نفع مخالفان اصلاحات دموكراسيخواهانه تغييريافت و آنان توانستند خود را به قدرت بلامنازع كشور تبديل كنند و تأثير اصلاحطلبان حاضر در قدرت را در حد نقشي روي ديوار تنزل دهند. در چنين وضعيتي، دموكراسيخواهان نتوانستند نامزد جريانسازي در انتخابات رياستجمهوري 84 به ميدان بفرستند و اين ضعف بدانحد آشكار بود كه باعث شد جناح مقابل با خيالي آسوده به چند دسته تقسيم شود و در نهايت ساختارشكنان افراطي مخالف جمهوريت نظام، بهجهت تغيير در موازنه قوا به نفع آنان و واكنش منفي جامعه به آقاي هاشمي در انتخابات دوره نهم رياستجمهوري بهپيروزي نسبي دست يافتند. در اين انتخابات نيز همه نامزدها رفرميست بودند و چون انتخابات پيشين كسي نظام جمهوياسلامي را نمايندگي نميكرد.
اما در انتخابات دهم بر خلاف دورههاي گذشته، علاوه بر كساني كه رويكردي رفرميستي چه درجهت تقويت جمهوريت و چه درجهت تقويت اسلاميت داشتند نامزدي با رويكردي وفادار به ساختار واقعي جمهورياسلامي وارد ميدان مبارزات انتخاباتي شد. او كسي نبود جز ميرحسين موسوي. ميرحسين موسوي كليه اقدامات خود را قبل، حين و پس از انتخابات مستند به قانون اساسي انجام ميداد و در حرف و عمل اين اصل را مراعات مينمود. ولي آنانكه كه اركان قدرت در ايران امروز در دست آنهاست با اين تصور كه موسوي قابليت جذب رأي ندارد راه را براي ورود او به انتخابات مهيا كردند و بعنوان نمونه در عرض يك هفته به او مجوز روزنامه دادند. اما وقتيكه ديدند او با موج سبزي كه در كشور براهانداخته در حال فتح كاخ رياستجمهوري است دستبكار شده و تقلب بيسابقهاي را در انتخابات رقم زدند.
هر چند از اواسط دوران رياستجمهوري آقاي خاتمي برخي از صاحبنظران بر اين باور بودند كه بخشهاي مهمي از ساختار حقيقي قدرت در ايران بهدنبال حذف جمهوريت نظام است و به نظر ميرسد از آنزمان تاكنون نيز جمهوريتزدائي از نظام با روندي صعودي پيگيري شدهاست و در انتخابات مجالس هفتم و هشتم نيز علامتهاي روشني از اينامر مشاهده گرديد اما تصور نميشد كه كارگردانان اين روند براي نيل به مقصود خويش، كساني كه منادي جدي جمهورياسلامي هستند را نيز تحمل نكنند و براي حدف آنان تن به تقلبهاي حيرتآور در انتخابات بدهند. جالب است كه مهمترين استدلال سيدمحمدخاتمي با 8 سال تجربه رياستجمهوري، براي دعوت و حمايت از مهندسموسوي اين بود كه حساسيتها روي او كم است. با اين اوصاف با اطمينان ميتوان ادعا كرد كه مدعيان رسمي جمهورياسلامي هر چند كه سالهاست از آن عبور كرده و بسوي جمهورياسلامي بدون جمهوريت پيش ميروند اما اينك با تقلبي كه در انتخابات رياستجمهوري دهم صورت دادهاند از اين پروژه دربرابر ديدگان دهها ميليون بيننده پردهبرداري نموده و رسماً از جمهورياسلامي عبور كردهاند.
نبايد آقاي احمدينژاد و حاميان قدرتمند او را بابت تلاش براي جمهوريتزدائي از نظام برخواسته از انقلاباسلامي حتي با تقلب در انتخابات، نكوهش كرد چراكه آنان ايدهاي را كه به آن باور دارند با عزمي راسخ پيگيري ميكنند حتي اگر براي اينكار مجبور به دروغگفتن و فريبدادن مردم شوند. بلكه آناني در اين زمينه لايق سرزنشاند كه امروز از كودتا عليه جمهوريت نظام ابراز نگراني كرده و احساس خطر ميكنند. آنان گروهها و احزابي چون روحانيون مبارز، مشاركت و مجاهدين انقلاب اسلامي و افرادي چون خاتمي، كروبي و حتي مهندس موسوي هستند كه در طول بيست سال گذشته با اقداماتي كه در جهت جمهوريتزدائي از نظام جمهورياسلامي صورت ميگرفت بهبهانه مصلحت نظام كنار آمدند و آنقدر در اين زمينه تعلل ورزيدند كه بهناگاه با تقلب ميليوني در انتخابات غافلگير شدند و در بهت و حيرت فرو رفتند. خوشبختانه در مورد اخير دو حزب مجاهدين انقلاب و مشاركت و همچنين آقاي كروبي و آيتالله طاهري و تا حدي نيز آقاي خاتمي واكنش مناسبي از خود نشان دادند اما بدون ترديد قهرمان اين ايستادگي، ميرحسين موسوي بود. بااينحال متأسفانه مجمع روحانيون مبارز با بيانيه اخير خود نشان داد كه همچنان قصد دارد به مصلحتانديشيهاي گذشته خود ادامه دهد. لازم به گفتن است كه آقاي هاشمي نيز در بروز انحرافات موجود نقشي بيبديل دارد ولي چون سكوت كرده سخني از او نميگوئيم.
۵ نظر:
متاسفانه در جامعه ما و به خصوص در عرف حاکمیت، مصلحت بسیار بد فهمیده شده است. تصور می کنند که مصلحت یعنی کنار آمدن با دروغ و نیرنگ و فریب برای حفظ نظام. سوال این است که این چه نظامی است که برای بقای خود نیازمند دروغ و فریب است و بقای آن با تشبث به امور غیراخلاقی چه ارزشی دارد؟!
جناب پارسا با شما موافقم. محافظهكاري و منفعتطلبيهاي كوتاهمدت ويروسي است كه در جان همه ما حضور و نفوذ دارد. اما بايد انصاف داد كه آقاي موسوي در برابر اين ويروس بسيار مقاوم بوده و يك اصولگراي واقعي نسبت به جمهوري اسلامي است. مهندس موسوي در بيست سال گذشته، سه بار خبرساز شدهاست كه هر سه بار آن بخاطر مقاومت در برابر ساختارشكنيهاي آشكار و نظاممند در جمهوري اسلامي بودهاست. يكي در مقطع توقيف گسترده مطبوعات در سال 79 بود كه موسوي از آن به توقيف فلهاي مطبوعات ياد كرد. دومي در مقطع تصويب سياستهاي كلي اصل 44 قانون اساسي بود كه عملاً قانون اساسي را دور ميزد و او در اعتراض به اين امر در جلسات مجمع شركت نميكرد. البته در اين دو مورد بهجهت اينكه فعاليت اجتماعي نداشت و شرايط مهيا نبود كاري از پيش نبرد. مورد آخر نيز همين جريانات انتخابات دهم است. به تصور من اگر امروز او كانديد نشده بود بعيد بود كه ديگران در برابر اين ظلم آشكار مقاومت كنند و بازهم بهنام مصلحت نظام كوتاه ميآمدند.
به نظر بنده، مهندس موسوی اصلاحات را دارد زنده می کند با شایستگی های زیادی که نسبت به خاتمی تا بحال نشان داده است..
از قول آقای مهاجرانی نقل است که این بیانیه به ادبیات خاتمی شبیه است ، نمی دانم تحلیل خاتمی برای این اعوجاجات چیست!
مهندس موسوي "سياستمداري روشنفكر" است اما خاتمي "روشنفكري سياستمدار" بود و هست. خاتمي اعتماد به نفسي كه از شرايط لازم سياستمداري و رهبري جنبشهاي اجتماعي و سياسي است ندارد و مطمئن نيست كه اگر مقاومتي بكند بتواند آنرا به سرانجام برساند لذا همواره ترس بر او مستولي ميشود. ضمناً قبلاً هم در مطلبي عرض كردم كه آقاي خاتمي تصوري كه از سياست دارد گفتگو با طرفهاي مقابل براي قانع كردن همديگراست در حاليكه در دنياي سياست، گفتگو براي چانهزدن بر سر تقسيم منافع است و نه قانع كردن يكديگر. متأسفانه در جامعه ما چون فرهنگ شفاهي غالب است هر كسي كه خوب سخن بگويد دلها را ميربايد ولي كسي چون موسوي كه در سخنوري لكنت زبان دارد دستكم گرفته ميشود. وقتي گفتهها، اقدامات و نوشتههاي مهندس موسوي را چه قبل از انتخابات و چه بعد از انتخابات با ديده تحليلي و كارشناسي مرور ميكنم ميبينم كه اين مرد چه گوهري بوده و جامعه ما از چه سياستمدار مصمم، كاربلد، مجرب و هوشمند و البته يكسان در حرف و عمل غافل بودهاست. البته يكي از عواملي كه كمك كرد آقاي موسوي در قضاياي اخير بسيار محكم ظاهر شود در كنار ساير عوامل، اين بود كه او خود را ذيل هيچ مقامي تعريف نميكند.
درباره گفته آقاي مهاجراني نيز درسته! ايشان چند روز پيش در مصاحبهاي كه با بيبيسي فارسي داشت از بيانيه مجمع روحانيون مبارز انتقاد كرد و گفت كه احتمال زيادي ميدهد كه آن بيانيه را آقاي خاتمي نوشته است.
آقا سعي نكنيد جمهوري اسلامي را تطهير كنيد. جمهوري اسلامي هميني است كه مي بينيد
ارسال یک نظر