آنچه در خطبههاي نماز جمعه پريروز تهران (26/4/88) از سوي آقاي هاشمي بيان شد گامي بهپيش درجهت نزديكي او به جنبش اعتراضي مردم بهنتايج انتخابات رياست جمهوري بود كه براي فردي با پيشينه و جايگاه او در نظام جمهوري اسلامي پيشرفتي بزرگ بهحساب ميآيد. اين سخنان، كفه نيروهاي تحولخواه در ترازوي قدرت كشور را كه در چند ماهه اخير بصورت ملموسي سنگينتر شده بازهم سنگينتر كرد (دليل روشن آنرا اينجا ببينيد)، هرچند كه سياليت آزاردهندهاي كه در مواضع هاشمي رفسنجاني در گذشته ديده شده است باعث ميشود چنين قضاوتي درباره گفتههاي او با احتياط ضمني صورت پذيرد.
هدف اين يادداشت اين نيست كه بگويد آقاي رفسنجاني در نماز جمعه جنجالي اخير چه چيزهائي را بايد ميگفت و چه چيزهائي را نبايد ميگفت، بلكه قصد بر اين است كه از سخنان او شاهدي آورده شود بر اينكه يكي از اشكالات اساسي هواداران ارشد نظام جمهوري اسلامي آن است كه هر وقت نواقص موجود در عملكردهاي اين نظام يقه خود آنها را ميگيرد به فكر اعتراض و چارهجوئي ميافتند و تا خودشان متضرر نشدهاند با اين نواقص كنار ميآيند و حتي بعضاً با آن همراهي نيز ميكنند.
در نماز جمعه پريروز هاشمي رفسنجاني ميگويد؛ در ايام انقلاب رژيم پهلوي بخاطر گران شدن نفت انبار پولش پر بود و هر کاری که میخواست میتوانست بکند ولی این مردم آمدند و آنچنان ابهت مردم آنها را گرفت که ول کردند و رفتند و پیروز شدیم، ولي او نگفت كه الان هم دلارهاي نفتي از سر و كول دولت بالا ميرود و همين عامل است كه باعثشده چندان به خواستههاي جامعه توجه نكند.
در بخشي ديگر از نماز جمعه آقاي هاشمي اظهار داشت؛ روایتی از زبان امام شنیدم که مبنای استدلال امام براي حكومت بود. این صریحترین روایت در اين زمينه است که پیغمبر در سال آخر عمرش آنرا به علیبنابیطالب گفته است: "اگر دیدی این مردم راضی بودند و آمدند تو را قبول کردند به تو این سمت را دادند با اجماع(البته اجماع نسبي)، شما بپذیر و متولی امر شو و کارشان را اصلاح کن و اگر دیدی اختلاف کردند و نیامدند آن مقداری که باید بیایند با تو، بگذار کاری که میخواهند بکنند خودشان میدانند". در جمهوري اسلامي نيز بنا شد اينكار را بكنيم. میدانید که از لحاظ قانون اساسی همه چیز کشور ما به رأی مردم است. رهبری که باید مردم خبرگان را انتخاب کنند (یعنی مخلوق رای مردم)، رئیس جمهور را مردم باید مستقیم انتخاب کنند، مجلس را باید مردم مستقیم انتخاب کنند و مردم باید اعضای شوراها را مستقیم انتخاب کنند. جمهوری اسلامی یک لفظ نیست بلکه یک واقعیتی است که از عقاید ما از قرآن ما از روایات ما و از ائمه ما و از پیغمبر ما بما رسیده و ما به آن اعتقاد داریم و این دو تا باید با هم باشد. اگر اسلامی نباشد اصلا داریم به بیابان و بیراهه میرویم و اگر جمهوری نباشد اصلا قابل تحقق نیست. آنجائیکه رأی مردم نباشد آن حکومت اسلامی نیست و به همان دلیل که عرض کردم و به همان دلیل که علیبنابیطالب ۱۹ سال خانهنشین بود و وقتی که دوباره مردم آمدند آنموقع او پذیرفت. راه ما این بوده و ما باید به اینجا برسیم و روزبهروز هم باید آنرا تقویت کنیم.
اما آقاي هاشمي نگفتند كه چرا در بحبوحه جدالهاي سياسي مربوط به ردصلاحيتها در انتخابات مجلس چهارم و انتخاباتهاي بعد از آن و همچنين زمانيكه در دوران اصلاحات بحث انتصابي و يا انتخابي بودن رهبري به جد مطرح بود و افرادي چون آيتالله محمد يزدي (كه بلافاصله پاسخ گفتههاي ايشان در نماز جمعه اخير را با تندي دادند) به تئوريزه كردن موضوع درجه دوم بودن نقش مردم در امر حكومتداري و تضعيف پايههاي جمهوريت نظام مشغول بودند، دم بر نياوردند بلكه در مواردي كه به نفعشان بود با آن همراهي نيز نمودند.
آقاي هاشمي در بخش ديگري از خطبهها گفتند؛ نظام، حکومت، دولت، مجلس، نیروهای امنیتی و نظامی و انتظامی و مردم (يعنی معترضان)، همه باید در چارچوب قانون حرکت کنیم. اگر از قانون تجاوز کنیم دیگر هیچ مرزی ندارد. اما ايشان نگفتند كه چرا در گذشته بارها و بارها و در موارد مهم و ساختارشكنانهاي به بيقانوني تن داده و عامل آن شدهاند و بدتر از آن خودشان در مقاطعي دليل قانونگريزي بودهاند. ايشان نگفتند كه چرا در اوايل دهه هفتاد كه مخالفان ايشان به عدم رعايت برنامه اول توسعه از سوي دولت اعتراض ميكردند مانع شعار دادن نمازگزارن جمعه مبني بر اينكه "دشمن هاشمي دشمن پيغمبر است" نميشدند و يا چرا از مجمع تشخيص مصلحت نظام كه رئيس آن اوست سياستهاي كلي اصل 44 قانون اساسي بيرون آمد كه عملاً تغيير قانون اساسي و در واقع يك قانونشكني بزرگ بود. البته در اين باب واقعاً بايد انصاف داد كه ميرحسين موسوي در اين ميان يك استثناء بود و در اعتراض به اين رويه قانونشكنانه از حضور در جلسات مجمع تشخيص سرباز زد كه اين موضوع را در مناظره خود با آقاي رضائي نيز تأييد كرد. در وقايع اخير نيز اين او بود كه در مقابل قانونشكني ايستاد و گفت بايد يكجائي جلوي اين قانونگريزيها را گرفت و اگر الان كوتاه بيائيم اين روند متوقف نخواهد شد. بهجرأت ميتوان گفت اگر او نميايستاد ديگران بازهم مصلحتانديشي ميكردند و با وضع پيشآمده كنار ميآمدند ولي ايستادگي او ديگران را نيز وارد بازي كرد.
آقاي رفسنجاني در قسمت ديگري از سخنان خود گفتند؛ لازم نیست ما افرادی را به این نامی که الان هست در زندان داشته باشیم و اجازه بدهیم اینها به آغوش خانواده هایشان بازگردند. ولي ايشان نگفتند كه چرا بازداشتهاي ربايشگونه و اعترافگيريهائي كه امروزه آنرا نخنما ميخوانند در دوران رياستجمهوري ايشان احياء شد و بصورتي سازمانيافته و در قالب برنامههائي چون هويت به مرحله اجرا درآمد و يا اينكه چرا برخيها در آنزمان بهدنبال بهدره فرستادن روشنفكران دگرانديش بودند و يا فردي چون دكتر سروش را روزبهروز از انقلاب دورتر كردند و رئيسجمهور وقت رنجنامههاي او را بيپاسخ ميگذاشت.
در يادداشت حاضر بحث بر سر اين نيست كه چون آقاي هاشمي آنچه امروز خطايش ميخواند خودش در گذشته شبيه آنرا مرتكب شده لذا نبايد حرفهاي او را جدي گرفت و بايد او را نفي و طرد كرد، بلكه قصد آن است كه به سياسيوني كه در درون نظام جمهوري اسلامي تعريف ميشوند هشدار داده شود كه از گذشته عبرت بگيرند و با سكوت و يا همراهي خود با انحرافاتي كه در جامعه پديدار ميشود ولي آسيبي به خود آنان نميرسد باعث نشوند كه آن انحرافات وسعت و عمق بيشتري پيدا كنند و آنان زماني متوجه "بحران" شوند كه كار از كار گذشته و حتي دامن خود آنها را نيز گرفته باشد. البته بايد اذعان داشت كه واكنش ديرهنگام به انحرافاتي كه در روندهاي سياسي و اجتماعي جامعه در گذشته پديدار گشته مختص آقاي رفسنجاني نيست بلكه آقايان خاتمي، كروبي و حتي موسوي و بسياري ديگر از آنانكه كه امروز درگير اين موضوع شدهاند و برخي از آنها نيز اينك در زندان بسرميبرند كم و بيش چنين خطاهائي را در گذشته مرتكب شدهاند.
در نماز جمعه پريروز هاشمي رفسنجاني ميگويد؛ در ايام انقلاب رژيم پهلوي بخاطر گران شدن نفت انبار پولش پر بود و هر کاری که میخواست میتوانست بکند ولی این مردم آمدند و آنچنان ابهت مردم آنها را گرفت که ول کردند و رفتند و پیروز شدیم، ولي او نگفت كه الان هم دلارهاي نفتي از سر و كول دولت بالا ميرود و همين عامل است كه باعثشده چندان به خواستههاي جامعه توجه نكند.
در بخشي ديگر از نماز جمعه آقاي هاشمي اظهار داشت؛ روایتی از زبان امام شنیدم که مبنای استدلال امام براي حكومت بود. این صریحترین روایت در اين زمينه است که پیغمبر در سال آخر عمرش آنرا به علیبنابیطالب گفته است: "اگر دیدی این مردم راضی بودند و آمدند تو را قبول کردند به تو این سمت را دادند با اجماع(البته اجماع نسبي)، شما بپذیر و متولی امر شو و کارشان را اصلاح کن و اگر دیدی اختلاف کردند و نیامدند آن مقداری که باید بیایند با تو، بگذار کاری که میخواهند بکنند خودشان میدانند". در جمهوري اسلامي نيز بنا شد اينكار را بكنيم. میدانید که از لحاظ قانون اساسی همه چیز کشور ما به رأی مردم است. رهبری که باید مردم خبرگان را انتخاب کنند (یعنی مخلوق رای مردم)، رئیس جمهور را مردم باید مستقیم انتخاب کنند، مجلس را باید مردم مستقیم انتخاب کنند و مردم باید اعضای شوراها را مستقیم انتخاب کنند. جمهوری اسلامی یک لفظ نیست بلکه یک واقعیتی است که از عقاید ما از قرآن ما از روایات ما و از ائمه ما و از پیغمبر ما بما رسیده و ما به آن اعتقاد داریم و این دو تا باید با هم باشد. اگر اسلامی نباشد اصلا داریم به بیابان و بیراهه میرویم و اگر جمهوری نباشد اصلا قابل تحقق نیست. آنجائیکه رأی مردم نباشد آن حکومت اسلامی نیست و به همان دلیل که عرض کردم و به همان دلیل که علیبنابیطالب ۱۹ سال خانهنشین بود و وقتی که دوباره مردم آمدند آنموقع او پذیرفت. راه ما این بوده و ما باید به اینجا برسیم و روزبهروز هم باید آنرا تقویت کنیم.
اما آقاي هاشمي نگفتند كه چرا در بحبوحه جدالهاي سياسي مربوط به ردصلاحيتها در انتخابات مجلس چهارم و انتخاباتهاي بعد از آن و همچنين زمانيكه در دوران اصلاحات بحث انتصابي و يا انتخابي بودن رهبري به جد مطرح بود و افرادي چون آيتالله محمد يزدي (كه بلافاصله پاسخ گفتههاي ايشان در نماز جمعه اخير را با تندي دادند) به تئوريزه كردن موضوع درجه دوم بودن نقش مردم در امر حكومتداري و تضعيف پايههاي جمهوريت نظام مشغول بودند، دم بر نياوردند بلكه در مواردي كه به نفعشان بود با آن همراهي نيز نمودند.
آقاي هاشمي در بخش ديگري از خطبهها گفتند؛ نظام، حکومت، دولت، مجلس، نیروهای امنیتی و نظامی و انتظامی و مردم (يعنی معترضان)، همه باید در چارچوب قانون حرکت کنیم. اگر از قانون تجاوز کنیم دیگر هیچ مرزی ندارد. اما ايشان نگفتند كه چرا در گذشته بارها و بارها و در موارد مهم و ساختارشكنانهاي به بيقانوني تن داده و عامل آن شدهاند و بدتر از آن خودشان در مقاطعي دليل قانونگريزي بودهاند. ايشان نگفتند كه چرا در اوايل دهه هفتاد كه مخالفان ايشان به عدم رعايت برنامه اول توسعه از سوي دولت اعتراض ميكردند مانع شعار دادن نمازگزارن جمعه مبني بر اينكه "دشمن هاشمي دشمن پيغمبر است" نميشدند و يا چرا از مجمع تشخيص مصلحت نظام كه رئيس آن اوست سياستهاي كلي اصل 44 قانون اساسي بيرون آمد كه عملاً تغيير قانون اساسي و در واقع يك قانونشكني بزرگ بود. البته در اين باب واقعاً بايد انصاف داد كه ميرحسين موسوي در اين ميان يك استثناء بود و در اعتراض به اين رويه قانونشكنانه از حضور در جلسات مجمع تشخيص سرباز زد كه اين موضوع را در مناظره خود با آقاي رضائي نيز تأييد كرد. در وقايع اخير نيز اين او بود كه در مقابل قانونشكني ايستاد و گفت بايد يكجائي جلوي اين قانونگريزيها را گرفت و اگر الان كوتاه بيائيم اين روند متوقف نخواهد شد. بهجرأت ميتوان گفت اگر او نميايستاد ديگران بازهم مصلحتانديشي ميكردند و با وضع پيشآمده كنار ميآمدند ولي ايستادگي او ديگران را نيز وارد بازي كرد.
آقاي رفسنجاني در قسمت ديگري از سخنان خود گفتند؛ لازم نیست ما افرادی را به این نامی که الان هست در زندان داشته باشیم و اجازه بدهیم اینها به آغوش خانواده هایشان بازگردند. ولي ايشان نگفتند كه چرا بازداشتهاي ربايشگونه و اعترافگيريهائي كه امروزه آنرا نخنما ميخوانند در دوران رياستجمهوري ايشان احياء شد و بصورتي سازمانيافته و در قالب برنامههائي چون هويت به مرحله اجرا درآمد و يا اينكه چرا برخيها در آنزمان بهدنبال بهدره فرستادن روشنفكران دگرانديش بودند و يا فردي چون دكتر سروش را روزبهروز از انقلاب دورتر كردند و رئيسجمهور وقت رنجنامههاي او را بيپاسخ ميگذاشت.
در يادداشت حاضر بحث بر سر اين نيست كه چون آقاي هاشمي آنچه امروز خطايش ميخواند خودش در گذشته شبيه آنرا مرتكب شده لذا نبايد حرفهاي او را جدي گرفت و بايد او را نفي و طرد كرد، بلكه قصد آن است كه به سياسيوني كه در درون نظام جمهوري اسلامي تعريف ميشوند هشدار داده شود كه از گذشته عبرت بگيرند و با سكوت و يا همراهي خود با انحرافاتي كه در جامعه پديدار ميشود ولي آسيبي به خود آنان نميرسد باعث نشوند كه آن انحرافات وسعت و عمق بيشتري پيدا كنند و آنان زماني متوجه "بحران" شوند كه كار از كار گذشته و حتي دامن خود آنها را نيز گرفته باشد. البته بايد اذعان داشت كه واكنش ديرهنگام به انحرافاتي كه در روندهاي سياسي و اجتماعي جامعه در گذشته پديدار گشته مختص آقاي رفسنجاني نيست بلكه آقايان خاتمي، كروبي و حتي موسوي و بسياري ديگر از آنانكه كه امروز درگير اين موضوع شدهاند و برخي از آنها نيز اينك در زندان بسرميبرند كم و بيش چنين خطاهائي را در گذشته مرتكب شدهاند.
۳ نظر:
ممنون از تحلیلتان. باز هم مثل همیشه بسیار استفاده کردم. امیدوارم آقای هاشمی در موضع خوب و هوشمندانه ای که اتخاذ کرده ثابت قدم باشد و بتواند با کمک به جریان تحول خواهی نامی نیک از خود به جای بگذارد.
به هر حال نماز جمعه رفسنجاني نقطه عطفي در كارنامه سياسي او بود كه بايد به آن نمره مثبت داد
من هم موافقم
ارسال یک نظر