در ارتباط با نكتهنظر آقاي عبدي درباره انتخابات 88 مطالبي به نظرم رسيد كه در پي ميآيد. نظر ايشان نيز در ادامه درج شده است.
با سلام
ظاهراً
معتقديد در انتخابات 88 تقلب مؤثري صورت نگرفته است. به نظر من، هم آنانكه معتقد
به تقلب مؤثر در انتخابات رياست جمهوري گذشته هستند بايد در قضاوت خود احتياط كنند
و هم كسانيكه كه به چنين امري معتقد نيستند. چونكه براي وقوع هر دو حالت نشانهها
و شواهدي(مستقيم و غير مستقيم) ميتوان ارائه داد.
الف- نشانهها
و شواهدي دال بر وقوع تقلب مؤثر: در دو هفته منتهي به روز انتخابات، ساختار قدرت به
اين جمعبندي رسيده بود كه انتخابات به مرحله دوم كشيده ميشود (به نظر من نتيجه
آراء در واقع نيز همين بود). اين مسأله به هيچ عنوان مطلوب آنان نبود. قدرت موج
تظاهرات روزانه و شبانهاي كه در پايتخت به راه افتاده و روز به روز در حال گسترش
بود و جوانههاي آن در ساير شهرها نيز در حال شكوفه زدن بود تهديدي جدي تلقي ميكرد
و بخوبي از اين موضوع آگاه بود كه اگر در مرحله اول انتخابات با اين موج مواجه نشود
و انتخابات به مرحله دوم كشيده شود در آنصورت وضعيتي در فضاي عمومي كشور به وجود
خواهد آمد و موجي به راه خواهد افتاد كه قابل كنترل و جمعكردن نيست و مهمتر از آن
باعث خواهد شد كه قدرت، بازي را هم در خيابان هم در انتخابات و هم در بعد از
انتخابات ببازد. در نتيجه، تلاش كرد فرآيند انتخابات در مرحله اول به پايان برسد.
روشن بود
كه جهت نيل به اين هدف، با توجه به محدوديت زماني نميشد براي كاهش آراء كانديداي
نامطلوب و افزايش آراء كانديداي مطلوب تلاش چنداني كرد (هر چند اقدامات محدودي در
اين زمينه صورت گرفت). بنابراين راه سهلالوصول باقيمانده، تأثيرگذاري بر روند
رأيگيري در روز رأيگيري از طريق محدود كردن مهلت زماني رأيگيري با توجه به
الگوهاي رأيدهي طبقات متوسط شهري بود.
تلاش
غيرعادي و مشهود براي اتمام هر چه سريعتر انتخابات عليرغم وجود صفهاي طولاني در
برخي از حوزهها، كمبود تعرفه در بعضي از حوزهها و شهرهايي كه احتمال رأيآوري
آقاي موسوي بالا بود(با وجود چاپ تعرفه به ميزاني بيشتر از تعداد واجدين شرايط) و
...؛ نشانه روشني از تلاش مجريان انتخابات براي تأثيرگذاري بر روند رأيگيري به
قصد كاهش مشاركت طرفداران آقاي موسوي در انتخابات است.
نكته مهم و
كليدي و غالباً مغفول در اين زمينه، ساعت پايان رأيگيري است. درست يا غلط، جمهوري
اسلامي هميشه ميزان مشاركت در انتخابات را بعنوان شاخصي براي مشروعيت خود بيان ميكند.
بنابراين يكي از اصول ثابت در همه انتخابات بعد از انقلاب، تمديدهاي مكرر ساعت
پايان رأيگيري تا نيمههاي شب به قصد افزايش ميزان مشاركت است كه حتي در انتخابات
مجلس نهم كه بعد از انتخابات 88 انجام شد نيز به آن عمل شد. اما در اقدامي تأملبرانگير
و بيسابقه، در انتخابات 88 عليرغم افزايش محسوس ميزان مشاركت، رأيگيري چند ساعت
زودتر از روند معمول پايان يافت. اين اتفاق ميتواند در راستاي تلاش براي ممانعت
از كشيده شدن انتخابات به مرحله دوم ارزيابي شود.
اما از
همان ساعات پاياني رأيگيري و روز رأيگيري تا ماهها بعد از آن اتفاقاتي را در
كشور شاهد بوديم كه نشان ميدهد شايد اقدامات فوقالذكر تأثير مورد انتظار را
نداشته و لذا لازم شده است تا با مهندسي آرا مانع از كشيده شدن انتخابات به دور
دوم شوند.
مسائل ريز
و درشت زيادي درباره عدم سلامت و شبهناك بودن انتخابات 88 مطرح شده و مطرح است كه
در عين قابل تأمل بودن، ميتواند از روي بياطلاعي و حب و بغض و ... مطرح شده باشد
اما برخي مسائل كليدي و غيرعادي در اين ارتباط مطرح است كه بسيار معني دارند.
ادعاي برنده
شدن از سوي آقاي موسوي و مهمتر از آن علني كردن آن بلافاصله بعد از پايان رأيگيري،
يكي از اين موارد است. او براي نزديك يك دهه از سران جمهوري اسلامي بوده و طبعاً
روابط و كانالهاي اطلاعاتي خوبي در درون ساختار قدرت دارد. او بر پيامدها و لذا
مسؤوليتي كه بابت ادعاي فوق متوجه او ميباشد كاملاً آگاه بوده است. شايد روي
اينكه اين حركت او درست بود به موقع بود و ...، بتوان بحث كرد اما بروز چنين
واكنشي از سوي او را نميتوان يك اظهارنظر و ادعاي هيجاني صرف تلقي كرد. فراموش
نشود كه تاكنون نشانهاي از اينكه آقاي موسوي از اين ادعاي خود برگشته باشد وجود
ندارد.
پديده معنيدار
ديگر در اين ارتباط، كم و كيف رفتار ساختار قدرت در مواجهه با اعتراضات انتخاباتي
بود. رفتار قدرت به هيچ عنوان متناسب با رفتار طرفي كه دو برابر طرف بازنده انتخابات
رأي آورده نبود بلكه بيشتر شبيه رفتار طرف بازنده بود. حاكميت آنقدر در واكنش به
اعتراضات عدم اعتماد به نفس از خود نشان داد و تندروي و بيمنطقي در پيش گرفت كه
فرد موضوع اصلي دعوا، از اين تهديد فرصتي براي خود ساخت.
نكته ديگر
در اين زمينه اين است كه چگونه ممكن است 25 ميليون رأي داشت ولي نتوان آثاري از آن
را در برابر اعتراضات بروز داد. ممكن است گفته شود آراء طرف برنده در روستاها و
شهرستانها بود كه زمينه واكنش براي آنها فراهم نبود. اما در صورت قبول اين فرضيه،
چگونه اين موضوع تحليل ميشود عليرعم اينكه آراء اعلام شده براي آقايان موسوي و
احمدينژاد در تهران، تفاوت زيادي از هم نداشت ولي در تهران نيز واكنش معنيداري
از سوي طرفداران كانديداي 25 ميليوني مشاهده نشد. قدرت براي اينكه طرفداران خود را
عليه منتقدين به واكنش وادارد 7 ماه انواع و اقسام ترفندها را پياده كرد تا اينكه نهايتاً
با صحنهسازيهاي روز عاشورا و آنهم به قول خود شما به شيوه اتوبوسي توانست خود را
در اين كار موفق نشان دهد.
رفتارهاي آقاي
هاشمي و گفتههاي خانماش در روز رأيگيري نيز بسيار در ارتباط با انتخابات 88
معنيدار و قابل تأمل است.
نكته ديگر
اينكه، حكومت هيچگاه به سؤالها و ابهامات مطرح شده از سوي كميته صيانت از آراء منتقدين
پاسخي از روي حسن نيت نداد و در عوض تلاش كرد با عوض كردن بازي و پاك كردن صورت مسأله
و اصلي و فرعي مسائل، از پاسخ به آنها طفره برود. طبيعي آن بود كه اگر حكومت ريگي
در كفش نداشت با تشكيل گروهي مرضيالطرفين مسأله را شفاف و فيصله دهد ولي ديديم كه
غالب كسانيكه از آنان در آن روزها براي حكميت نام برده ميشد از طرفداران پر و پا
قرص طرفي بودند كه حكومت معتقد به برنده بودن او در انتخابات بود.
البته با همه
اين نشانهها و شواهد، بازهم نميتوان با قطعيت از تقلب مؤثر در انتخابات 88 سخن
گفت هر چند ميتوان احتمال آنرا قوي دانست.
نكتهاي هم
در اين قسمت اضافه ميكنم، كه يادم هست خود شما در مطلبي يا پاسخ كامنتي گفته
بوديد كه امكان ندارد موسوي در آذربايجان رأي اول را نياورد.
ب- نشانهها
و شواهدي دال بر عدم وقوع تقلب مؤثر: شواهد زيادي وجود دارد كه رأي آقاي احمدينژاد
را طبيعي مينمايد اما اين دليل نميشود كه آن عوامل لزوماً تبديل به رأي شده باشند.
توزيع پول
در مناطق محروم و بعضاً غيرمحروم به شيوههاي مختلف در دسترس قوه مجريه و
دستگاههاي دولتي و رشد قابل توجه هزينههاي عمراني دولت در روستاها و شهرستانهاي
كوچك از متغيرهاي مهمي است كه آراء بالاي آقاي احمدينژاد را ميتواند توضيح دهد.
بايد اذعان كرد كه قدرت و توان و اراده آقاي احمدينژاد در تبديل امكانات مادي و
مقرراتي در اختيار قوه مجريه به رأي براي رئيس دولت، خارقالعاده است.
نام بردن
از آقاي هاشمي و ابراز مخالفت با او در مناظره تلويزيوني از ديگر زمينههاي مهم
رأيآوري براي آقاي احمدينژاد حتي در جوامع شهري محسوب ميشود.
در هر حال
به نظر من نكته كليدي و تعيينكننده در رفع ابهام انتخابات 88، تحقيق درباره
ميزان مشاركت واقعي مردم در انتخابات مذكور است. به نظر ميرسد ميزان مشاركت مردم
در انتخابات 88 كمتر از رقم اعلام شده است.
پاسخ آقاي
عبدي: متاسفانه به دلائلی علاقه ای برای ورود به این بحث ندارم ولی تقلب در انتخبات را از این طرق
ثابت نمی کنند اینها حداکثر دلائل مبنی بر وجود انگیزه برای اقدامی است برای
تقلب باید شواهد روشن نربوط به آرا را آورد. از آنجا که نتایج صندوقها منتشر شده است طرف مقابل
باید در باره این مخدوش بودن نتایج استدلال کند. نظر آقای هاشمی یا موسوی که دلیل نمی شود آقای هاشمی سال 84 (دور دوم)
را هم متقلبانه می دانست. این مثل آن است که آن طرف هم برای صحت انتخابات به نظرات
رهبری یا شورای نگهبان استناد کند. این بحث را فعلا فراموش کنیم آنچه می گویم
این است که اگر کسی معتقد به تقلب موثر است دیگر نمی تواند در انتخابات شرکت کند مگر این که ثابت کند تضمین کافی برای جلوگیری از تقلب را
پیدا کرده است.
پاسخ من: ممنون.
چونكه اظهار نمودهايد كه علاقهاي براي ورود به اين بحث نداريد بنده نيز حرف ديگري نميزنم اما چون
به نظر ميرسد مطلب شايد به دليل طولاني بودن به دقت مطالعه نشده است لذا چند نكته
اضافه ميكنم:
1- همانگونه كه در چند جا متذكر شدهام بنده به دنبال اثبات تقلب
نيستم. چيزي كه متهم اصلي داستان عدم وجود آنرا، عليرغم امكان و داشتن اطلاعات اصلي و مفيد بودن
برايش نميتواند يا نميكند چگونه بنده ميتوانم انجام دهم؟
2- روشن است كه بنده منظورم اين نيست كه چون آقاي موسوي يا هاشمي
گفته، پس تقلب صورت گرفته است. بنده عرضم اين است كه از كنار ادعاي ايشان نميتوان
براحتي گذشت. غالب ما ايرانيها وقتي به هم ميرسيم كلمه قربانت را بدون اندك
تأملي بر زبان به كرات جاري ميكنيم اما اگر قرار باشد مبلغ ناچيزي به طرف قرض
كينم تأملي كرده ابرويي در كشيده و غالباً از آن طفره ميرويم. ادعاي عدم تقلب چون
بسياري از ادعاهاي ديگر حكومت همان قربانتگفتنهاي بيتأمل است اما گفته آقاي
موسوي همان طفرهرفتن از قرض دادن پس از تأمل و ابرو دركشيدن است. اگر حكومت
ادعايي ميكند با هزاران ابزار ميتواند از زير بار مسؤوليت آن بگريزد اما اگر
موسوي چنان ادعايي ميكند با هزاران ابزار ميتوانند او را وادار به پاسخگويي در
برابر چنين ادعايي كنند. لذا مقايسه استناد به سخنان موسوي با استناد به سخنان
ديگران، قياس منطقي نميتواند باشد. اولي محكوم است و دومي حاكم.
3- در ارتباط با استناد به آمار صندوقها نيز توجه جنابعالي را به
اين نكته جلب ميكنم كه رئيس دولت به مناسبتهاي گوناگون از رشدهاي نجومي و بيسابقه در توليد سيمان و فولاد و عمران و .... صحبت ميكند
ولي اثري از آن در رشد اقتصادي نميبينيم بلكه رشد آنرا خودشان منفي و يا ناچيز
اعلام ميكنند. دم خروس را بايد باور كنيم يا قسم حضرت عباس را؟
پاسخ آقاي عبدی: البته به لحاظ شخصی سخن شما درست است مثلا
من می توانم معتقد باشم که آقای
پدرام معمولا دقیق سخن می گوید و همین را برای خودم حجت بدانم ولی در مواجهه با دیگران نمی توان از این منطق سود جست. علت عدم علاقه من به ورود به این بحث هم از آنجا ناشی می شود که فعلا مساله ساز است بگذریم تا وقتی دیگر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر