۱۳۹۰ دی ۹, جمعه

پاسخ آقاي خوئيني‌‌ها به يك سؤال

مدتي است كه آقاي موسوي خوئيي‌ها از دست‌اندركاران دهه اول نظام جمهوري اسلامي، سايتي به راه انداخته و به سؤالهاي خوانندگان پاسخ مي‌گويند. ايشان در پاسخ به سؤال يكي از خوانندگان خود در توضيح اينكه چرا كشور و جامعه و انقلاب به وضعيت نامناسب فعلي رسيده است مطالبي بيان داشتند كه موجب ايجاد سؤالي به‌اينصورت براي اينجانب شد. با سلام، جنابعالي فرموده‌ايد كه "امروز تفسیری از جمهوری اسلامی ارائه میشود و بر اساس آن کشور را اداره می کنند که به باور من نه تنها جمهوریت که اسلامیت نظام هم در آینده پوسته ای تهی از محتوای واقعی خود بر جای می ماند". سؤال مشخص بنده آن است كه چگونه شد كه چنين تفسيري از جمهوري اسلامي توانست به مراكز قدرت نفوذ كند و ريشه دواند و امروز همه كاره جمهوري اسلامي شود و تا بدانجا پيش برود كه مفسرين واقعي آنرا به براندازي متهم كند و حتي برخي از سران شاخص و ارشد آنرا به بند بكشد؟ آيا فكر نمي‌كنيد اين، نتيجه طبيعي تمركز و تجميع مستقيم و غيرمستقيم قدرت در دست ولي‌فقيه است؟ پاسخ ايشان كه ارتباط چنداني به سؤال اينجانب ندارد به قرار زير است.

تجمیع تمام قدرت در دست یک نفر حداقل در این زمان شیوه موفقی برای اداره کشور نیست.ولی حکومت دینی لزوماً به مفهوم تمرکز قدرت در دست یک نفر نیست. چندی پیش مقام رهبری گفتند : رهبری حق ندارد در کار قوای سه گانه دخالت کند ( قریب به این مضمون) ین کلام نشان دهنده آن است که نظر ایشان با برخی نظرهای رایج که تبلیغ میشود متفاوت است.

این نکته ضرورت گشوده شدن بحث مهمی را نشان میدهد، و آن بحث این است که آیا تفسیری که از جمهوری اسلامی میشود و حاکم بر مقدرات کشور شده است تاچه اندازه از استحکام بر خور دار است تفسیری که مضمون آن این است که یک فرد مادام العمر با قدرت مطلقه برتمام مقدرات کشور و ملت حاکم است و او هر چیزی را که به صلاح کشور و مردم تشخیص دهد میتواند انجام دهد و هر چیزی را که به زیان کشور و مردم بداند میتواند از آن جلو گیری کند و تمام آحاد مردم و قوای سه گانه کشور و تمام رجال سیاسی و دینی حتی مراجع بزرگ تقلید همه وهمه تنها وظیفه اطاعت و تبعیت دارند و حتی یکی از مفسرینِ مؤثر در حاکمیت تصریح میکند که اعضاءِ مجلس خبرگان باید معتقد باشند که رهبری فصل الخطابند، این تأکید بر خاسته از همان تفسیر مورد اشاره است.
من در اینجا درپی رد یا تأیید این تفسیر ویا دیگر تفاسیر از جمهوری اسلامی نیستم، من در شرائط امروز کشور و با نگاهی به اوضاع منطقه وبا تحولاتی که در دنیا رخ میدهد وگویا حوادثی نیز در راه است تنها برلزوم وضرورت طرح این بحث توصیه وتأکید دارم.
اعتقاد بنده بر این است که برای ورود در این بحث حوزه های علوم دینی وعالمان اسلام شناس وصد البته آگاه بر آنچه در جهان میگذرد سزاوارترند تا این تکلیف را متعهدانه بر دوش گیرند.

شرط مهم برای پرداختن به این بحثِ ضروری ایجاد فضای آزادِ نقد وگفتگو است، نه کسی را باید تکفیر کرد که زشت ترین آفت خطرناک تکامل علم واندیشه است ونه برای سخنی صرفاً به خاطر اینکه بر خلاف خواست جناح حاکم است هورا باید کشید.
بنده ضرورت طرح این موضوع و اهمیت آن را در اندازه ای میبینم که نه تنها، حوزه های علوم دینی که دانشگاه ها وهمه مجامع فرهنگی باید این بحث را در دستور کار خود قرار دهند که اگر همه با صداقت وحسن نیت به آن بپردازند برکات آن نصیب نظام واسلام وکشور ومردم خواهد شد انشاءَ الله.

میدانم که جمع قابل توجهی بویژه از جناح حاکم سخت با این بحث وحتی با طرح آن حتی در همین حد به شدت مخالفند وچه بسا تفوّه به این سخن را توطئه اجانب ودشمنان اسلام معرفی کنند ولی من تردید ندارم که اگر امروز نظام اسلامی را از برکات نتائج این بحث ها محروم کنند در آینده همه پشیمان خواهند شد مگر آنان که به چیزی جز چرب وشیرین قدرت فکر نمیکنندچه در پوشش اسلامی و چه غیر اسلامی.

خداوندا اسلام وایران وجمهوری اسلامی را از گزند بدخواهانش محافظت بفرما.

۲ نظر:

ايمـاگر گفت...

سلام
چرا اينقدر كم‌نويس شده‌ايد؟
امروز بيش از وقت به نوشته‌هاي امثال شما نياز داريم.
با آرزوي توفيق

پرويز پدرام گفت...

جناب ايماگر
با تشكر از عنايت و توجه جنابعالي، درباره كم‌نوشتن و ننوشتن بايد عرض كنم كه اولاً گرفتاري‌هاي روزمره و كاري مانع از تمركز روي مسائل و ارائه مطالب قابل استفاده شده است و ثانياً اينكه تصور مي‌كنم در شرايط موجود با توجه به جميع جهات هزينه نوشتن بيشتر از فايده آن است.