در ايران چه خبر است؟ آيا طيفهائي از جناحهاي قدرت در نظام جمهوري اسلامي در حال حذف بخشهاي ديگري از دستاندركاران انقلاب اسلامي هستند؟ آيا انقلابي ديگر در حال وقوع است؟ آيا پاي كودتائي در ميان بوده؟ آيا همهچيز ساخته و پرداخته بيگانگان است؟ و دهها آياي ديگر در بطن و در پي تحولات پس از انتخابات رياست جمهوري اخير مطرح شده، ميشود و خواهد شد. اما سرعت، دامنه و عمق اين تحولات چنان بالا و پيچدرپيچ بوده و دادهها و اطلاعات درباره آن چنان مخدوش و متفرق است كه ارائه پاسخي دقيق به اين سؤالات در شرايط حاضر دشوار بهنظر ميرسد. بااينحال شايد بتوان با توجه به برخي رويدادها و روندها، چشماندازي هرچند مات از وضعيت موجود و تحولات آينده ارائه داد. يادداشت حاضر بر آن است كه اينكار را در چند قسمت انجام دهد. قسمت اول اختصاص به مروري بر سابقه بحث در اين وبلاگ دارد.
در يادداشتي كه در آغازين روزهاي سال جاري با عنوان موسوي يا كروبي؟ در همينجا تقديم داشتم عرض نمودم كه "اگر دعوای مخالفان اصلاحات با آن بر سر قدرت و ثروت در قالبهائی چون اصولگرائی و ارزشمداری باشد (كه بهنظر من در غالب موارد چنين است)، با ورود ترکیب موسوی – کروبی و بخصوص موسوی به قدرت، توازن قوا در ایران به شکل معنیداری به نفع آنها تغییر یافته و تفکیک قوائی ناخواسته هر چند نیمبند شکل خواهد گرفت. آنگاه است که رقابت بر سر یارگیری از جامعه مدنی و طيفهاي دموکراسیخواه آن آغاز خواهد شد. روشن است که در این میان هزینههائی نیز مانند همانی که برای حضور آقای خاتمی متصور است و حتی بیشتر از آن به جامعه تحمیل خواهد گردید. در واقع نهتنها آمدن آقای موسوی کمهزینهتر از آمدن آقای خاتمی نخواهد بود بلکه بهجهت ویژگیهای خاصی که او دارد و پایمردی منحصربهفردی که در امور سیاسی از او نشان ميدهند این هزینهها و دعواها بسیار بیشتر و عمیقتر بوده و کار را به جاهای باریک خواهد کشاند". اينك كه بيش از ششماه از زمان انتشار يادداشت مورداشاره گذشته، ميتوان ادعا كرد كه پيشبيني آن كم و بيش و البته زودتر از آنچه كه تصور ميكردم تحقق يافته است. آقاي موسوي در روزهاي پس از انتخابات در ميان بهت و حيرت همگان بهويژه جريان حاكم ناگهان پوست انداخت و در حركتي بيسابقه، با دعوت رسمي و علني از مردم براي تظاهرات و اعتراض به نتيجه انتخابات به معترضي تمامعيار مبدل گشت. او كه قبل از انتخابات سعي ميكرد فاصله خود را حتي با احزابي چون مشاركت و مجاهدين انقلاب حفظ نمايد اينك در بيانيههاي خود خواستار تدابيري است كه حتي خارجنشينان نيز بتوانند در حركتهاي اعتراضي موجود مشاركت نمايند و ميگويد اصل نظام، مردماند و حكومت فقط بخش كوچكي از نظام است و در بيانيه يازدهم خود همان شعارهاي اصلاحطلبان و حتي تندتر از آنرا مطرح كرده و براي اولين بار از اصلاح قانون اساسي و نياز به اصلاحات عميق و بنيادي سخن ميگويد؛ تا يارگيري هرچه بيشتري براي مبارزات جنبش سبز تدارك ببيند و هزينههاي اين حركت را سرشكن كرده و يا كاهش دهد. مصممبودن او در اين راه حتي آقايان كروبي و خاتمي را نيز وارد بازي كه همواره از آن پرهيز داشتند نموده هرچند كه حضور آنان نيز به عزم و جديت آقاي موسوي در اين راه كمك كردهاست. اينهمه در حالي است كه تبعات اين قضيه هنوز بطور كامل پديدار نگشته و گرنه قضاياي اخير آثار درازمدت مهمي بر نهاد قدرت در ايران خواهد داشت كه در ادامه به آن خواهم پرداخت.
همچنين حدود يك هفته مانده به انتخابات در كامنتي در ذيل يادداشتي از آقاي محمدحسين غياثي با عنوان چه كسي برد، در سايت ايشان عرض كردم كه "مناظره آقاي موسوي و احمدينژاد، تيري بود كه از سوي احمدينژاد به سوي نظام جمهوري اسلامي شليك شد و اگر او رئيسجمهور شود آن تير به هدف خواهد خورد و براي او و نظام دوران سختي را رقم خواهد زد". تصور ميكنم كه اين پيشبيني نيز تا حد زيادي به واقعيت پيوسته باشد.
نكته مهمي كه نبايد از نظر دور داشت تفاوت ميان ماهيت و پيامدهاي دو مقوله يادشده است. بر خلاف تصوري كه بهويژه در رسانههاي خارجي روي آن تأكيد ميشود و هواداران و خود آقاي احمدينژاد نيز بدشان نميآيد چنين باشد و بسيار هم براي جاانداختن اين تصور كوشش ميكنند؛ جنس ورود آقاي موسوي به عرصه و پيامدهاي آن با جنس مناظره آقاي موسوي و احمدينژاد و پيامدهاي آن يكسان نبوده و اين دو مقوله باهم متفاوتاند، اما چون بخاطر همزماني و همچنين داشتن منافع و دشمن مشترك، بر هم تأثير داشته و با هم دادوستد و همياري دارند برخي را اشتباهاً به اين تحليل رسانده كه سرمنشأ آنها يكي است. بنابراين توقف يكي از اين جريانها لزوماً منجر به توقف جريان ديگر نخواهد شد هر چند كه ممكن است از شتاب آن بكاهد.
همچنين حدود يك هفته مانده به انتخابات در كامنتي در ذيل يادداشتي از آقاي محمدحسين غياثي با عنوان چه كسي برد، در سايت ايشان عرض كردم كه "مناظره آقاي موسوي و احمدينژاد، تيري بود كه از سوي احمدينژاد به سوي نظام جمهوري اسلامي شليك شد و اگر او رئيسجمهور شود آن تير به هدف خواهد خورد و براي او و نظام دوران سختي را رقم خواهد زد". تصور ميكنم كه اين پيشبيني نيز تا حد زيادي به واقعيت پيوسته باشد.
نكته مهمي كه نبايد از نظر دور داشت تفاوت ميان ماهيت و پيامدهاي دو مقوله يادشده است. بر خلاف تصوري كه بهويژه در رسانههاي خارجي روي آن تأكيد ميشود و هواداران و خود آقاي احمدينژاد نيز بدشان نميآيد چنين باشد و بسيار هم براي جاانداختن اين تصور كوشش ميكنند؛ جنس ورود آقاي موسوي به عرصه و پيامدهاي آن با جنس مناظره آقاي موسوي و احمدينژاد و پيامدهاي آن يكسان نبوده و اين دو مقوله باهم متفاوتاند، اما چون بخاطر همزماني و همچنين داشتن منافع و دشمن مشترك، بر هم تأثير داشته و با هم دادوستد و همياري دارند برخي را اشتباهاً به اين تحليل رسانده كه سرمنشأ آنها يكي است. بنابراين توقف يكي از اين جريانها لزوماً منجر به توقف جريان ديگر نخواهد شد هر چند كه ممكن است از شتاب آن بكاهد.
۴ نظر:
به نظر بنده ، در میان اصلاح طلبان تغییر رهبری اصلاحات از خاتمی به موسوی-کروبی تاکنون تأثیرات عمیق خود را نشان داده است و طبقهء متوسط جدید رهبرانی را در میان خود می بینند که در مسیری که به اتفاق هم آغاز کرده اند صادق هستند.و به قول عباس عبدی در تقسیم بندی مرد و نامرد، رهبران جدید اصلاحات تا حالا که خیلی مرد به نظر رسیده اند.
دست مريزاد به اين پيشبينيها.
از اينجا به بعد چه خواهد شد؟
اينها چه ربطي به نفت دارد؟
محمدحسين، با جنابعالي موافقم و در اين مورد در قسمتهاي بعدي توضيح خواهم داد.
جناب نيما و ناشناس، اگر كمي تأمل فرمائيد در قسمتهاي بعدي پاسخ آن جنابان داده ميشود.
ارسال یک نظر