۱۳۸۸ فروردین ۱۰, دوشنبه

موسوی یا کروبی؟

با انصراف آقاي خاتمي از كانديداتوري براي انتخابات سال 88، بحثهاي جدي در ميان گروههاي طرفدار ايشان و همچنين طبقات متوسط درگرفته و سؤال اصلي در اين ميان آن است كه آيا آقايان موسوي و كروبي گزينه هاي مناسبي براي حمايت از سوي جامعه اصلاح طلب كشور هستند و امكان جلب آراء لازم براي راهيابي به نهاد رياست جمهوري را دارند و اگر قرار بر انتخاب ميان آنها باشد كداميك گزينه بهتري هستند؟
مخالفان حضور آقاي خاتمي بطور كلي سه موضوع را براي اين مخالفت خود ابراز مي كردند:
1)روي آقاي خاتمي حساسيت وجود دارد و هزينه هاي حضور ايشان بالاست
2)امتياز آقاي خاتمي در گفتماني است كه حامل آن است اما قدرت عملياتي كردن آنرا ندارد و توان مديريتي، رايزني و لابي گري ايشان ضعيف است و از قاطعيت لازم براي اجراي برنامه هاي خود برخوردار نيست
3)آقاي خاتمي برنامه مشخص و از آن مهمتر توزان قواي لازم را براي برون رفت از بن بستهائي كه جريان اصلاح طلب با آن مواجه است ندارد و حضور او ممكن است بساط اصلاح طلبي را در ايران براي مدتها بكلي برچيند.
با توجه به جغرافياي تحولات حوزه سياست در ايران امروز، به نظر ميرسد كه شرايط براي به ميدان آوردن گزينه هاي ديگري كه مشكلات فوق را نداشته باشند و گامي به پيش در مسير اصلاح طلبي بردارند مهيا نيست و پيگيران اصلاحات، ناگزير از به تعويق انداختن تلاشهاي خود براي حضور در قدرت هستند اما این به آن معني نيست كه هيچ كاري نمي توان كرد و بايد بي تفاوت ماند بلكه امروز گزينه هائي در ميدان انتخابات رياست جمهوري حاضرند كه هر چند به دنبال اصلاحات به مفهوم مرسوم و يا مطلوب آن نيستند اما در صورت انتخاب، ميتوانند نه بصورت مستقيم بلكه بصورتي غيرمستقيم و ناخودآگاه فرصتهاي جديدي براي قدرت گيري مجدد اصلاح طلبي در ايران بيآفرينند. اين گزينه ها همانا آقايان موسوي و كروبي هستند.
اگر فرض کنیم همه دعواهائي كه مخالفان اصلاحات با آن دارند بر سر اسلام و اصول و ارزشهاست، قاعدتاً اصلاح طلبان بايد از موضع اصلاح طلبی با ریاست جمهوی آقای موسوی مخالفت کنند، چرا که با راهیابی آقاي موسوي به کاخ ریاست جمهوری، مقابله با دموکراسی خواهی و اصلاح طلبی قدرتمندتر، هوشیارانه تر و خوش جلوه تر از قبل ميشود. در اينصورت اصلاح طلبان ناگزيرند به سمت آقاي كروبي بروند كه به هرحال رويكردهاي اصلاح طلبانه تر و مترقيانه تري نسبت به دولت فعلي دارد بخصوص اينكه رويكردهاي اصلاح طلبي در غالب اطرافيان او برجسته تر است و برنامه قابل تأملي هم ارائه داده است.
اما اگر دعوای مخالفان اصلاحات با آن بر سر قدرت و ثروت در قالبهائی چون اصولگرائی و ارزش مداری باشد(كه به نظر من در غالب موارد چنين است)، اصلاح طلبان نه از موضع اصلاح طلبي بلكه صرفاً از موضع تغيير خواهي بهتر است از اتحاد موسوی – کروبی و تقسیم کار میان آنها حمایت کنند. چرا که با ورود ترکیب موسوی – کروبی و بخصوص موسوی به قدرت، توازن قوا در ایران به شکل معنی داری به نفع آنها تغییر یافته و تفکیک قوائی ناخواسته هر چند نیم بند شکل خواهد گرفت. آنگاه است که رقابت بر سر یارگیری از جامعه مدنی و دموکراسی خواهان و اصلاح طلبان آغاز خواهد شد و فضا بصورتی نسبی برای فعالیت دموکراسی خواهان باز و فعالیتهای مدنی تقویت خواهد گرديد.
روشن است که در این میان هزینه هائی نیز مانند همانی که برای حضور آقای خاتمی متصور است حتی بیشتر از آن به جامعه تحمیل خواهد گردید. در واقع نه تنها آمدن آقای موسوی کم هزینه تر از آقای خاتمی نخواهد بود بلکه به جهت ویژگیهای خاصی که او دارد و پایمردی منحصر به فردی که در امور سیاسی از او نشان مي دهند این هزینه ها و دعواها بیشتر و عمیق تر بوده و حتی ممکن است کار را به جاهای باریک بکشاند. همچنين باید توجه داشت که شکل گیری توازن قواي جديد و تثبیت آن مدتی زمان خواهد برد و در این فاصله بروز برخی کشمکشها و بی ثباتی ها دور از انتظار نیست که همین مسأله احتمال دخالت عوامل خارجی مثل حمله نظامی را بالا می برد و میتواند همه چیز را خراب کند که باید بسیار مراقب آن بود.
در این میان یک سؤال باقی می ماند و آن اینکه، اگر قرار است برای حضور ترکیب موسوی – کروبی در قدرت هزینه قابل توجهي پرداخت شود چرا مثلاً سراغ عبدالله نوری نمی رویم؟
پاسخ آن است که به دلایل مشخص راهبرد موسوی – کروبی راحتتر و از آن مهمتر عملی تر است. راهبرد موسوی – کروبی عمدتاً از طریق تفکیک در قدرتهای متمركز موجود به پیش می رود اما راهبرد عبدالله نوری عمدتاً از طریق ایجاد اتحاد در بین قدرتهای خرد، پراکنده و بعضاً خاموش عملی میشود. ایجاد چنین اتحادی اولاً با وضعیت موجود به سختی میسر است و اگر هم میسر شد به سختی قابل دوام است و ثانیاً زمان بسیار کمی برای عملیاتی کردن آن باقی مانده است و لذا عملی نیست.
در صورت اتخاذ راهبرد موسوي – كروبي دو ملاحظه مهم را بايد مد نظر داشت:
1)آقاي كروبي نبايد كنار برود. بايد صبر كرد و ديد كه آقاي موسوي بطور مشخص چه مي گويد و چه ديدگاههائي دارد. ضمن آنكه آقاي كروبي نيز ديدگاهها و برنامه هاي خود را بيان مي كند و بطور طبيعي تقسيم كار ميان آنها شكل مي گيرد.
2)نبايد آقاي خاتمي و بويژه دو حزب مشاركت و مجاهدين انقلاب اسلامي را به حاشيه راند و كنار گذاردن سياستهاي پيشنهادي آنان در شرايط موجود را به معني از بين رفتن پايگاه و اهميت آنان تلقي كرد چرا كه صرفنظر از اشتباهات و سهل انگاريهاي رهبران اين احزاب، آنها سرمايه هاي مهمي براي اصلاحات هستند و حضور و تقويت آنها براي اصلاحات در ميان مدت و بلندمدت بسيار مهم و استراتژیک است.

۵ نظر:

sattar گفت...

اصلاح طلبی با تغییر خواهی چه فرقی می کند؟

پدرام در پاسخ ستار گفت...

اصلاح طلبي در سياست معني خاصي داشته و از آن به رفورم(Reform)ياد ميشود يعني بازآرائي ساختارها با روشهاي مسالمت آميز. اما تغيير خواهي مفهومي عام تر دارد و اصلاح طلبي را نيز شامل ميگردد. اين روزها از تغيير خواهي براي بيان تغيير در دولت فعلي استفاده ميشود.

محمد علی گفت...

به نظر من:
1- اتحاد موسوی و کروبی کاملا منتفی است نه بخاطر اینکه به انتخابات نزدیک می شویم بلکه بدین خاطر که عموما هدف موسوی و کروبی مشابه نیستند. موسوی از نظم و شفافیت و شایسته سالاری فرا جناحی و بازگشت با گفتمان اخلاقی صحبت می کند ولی کروبی از اصلاح و تغییر در سیستم های اساسی و آزادی های شهروندی صحبت می کند.
2-موسوی به خاطر منش و شخصیت خود خواه ناخواه در جبهه اصلاحات قرار دارد. اصلا موسوی حرفش مگر جز اصلاح است.
3- آقای کروبی حضوری سازنده در انتخابات دارد و باعث شده بسیاری از تابوها شکسته شود. شاید پیروز میدان نباشد ولی به نظرم خدمت بزرگی دارد انجام میدهد.
4- بهرحال بنده اگر کروبی در فرصت باقی مانده نظم و سیستم مدیریتی جدیدی ارائه دهد پیرو ایشان خواهم بود و گرنه توقعات خودم را کمتر می کنم و به همان منش موسوی رای می دهم.

پدرام در پاسخ محمدعلي گفت...

با سلام
منظور من از اتحاد و تقسيم كار، بيشتر مربوط به بعد از انتخابات است و نه قبل از آن. من هم چون شما فكر مي كنم الان براي مشخص كردن كسي كه به او رأي بدهيم زود است.
باتشكر

ناشناس گفت...

در وبلاگ حومه بخوانید:
موسوس یا کروبی، مساله این است
http://suburb.blogfa.com/post-4.aspx