۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

نفت ما را پس بدين(3)

قسمت‌هاي اول و دوم يادداشت "نفت ما را پس بدين"، به‌ مرور سابقه موضوع در اين وبلاگ و بررسي اشتباهات و خطاهائي كه جناح حاكم با دست‌زدن به آنها آتش بحران سياسي و اجتماعي موجود را روشن كرد اختصاص داشت. اينك و در قسمت سوم، خطاها و اشتباهات گريزناپذير جناح حاكم كه منجر به شعله‌ورتر شدن آتش بحران گرديد مورد بررسي قرار مي‌گيرد.
اشتباهات و خطاهاي مكرر نهاد قدرت در پيش از انتخابات و بدنبال آن در جريان برگزاري و اعلام نتايج، او را وادار كرد اشتباهات و خطاهاي بيشتر و بزرگتري را مرتكب شده و خود را وارد بحران سياسي و اجتماعي عميقي بنمايد كه طبق گفته خودشان بحراني بي‌سابقه در طول حيات جمهوري اسلامي است. صحه‌گذاشتن زودهنگام مقامات ارشد نظام بر نتيجه انتخابات و طرفداري صريح آنان از آقاي احمدي‌نژاد و در واقع گره‌زدن سرنوشت نظام با سرنوشت انتخابات و محمود احمدي‌نژاد و تهديد مخالفان به برخورد در صورت ادامه‌دادن به اعتراضات از يك‌طرف و حمله مسلحانه به مردم كه صحنه‌هاي دلخراش آنرا همه در شبكه‌هاي ماهواره‌اي و اينترنت به‌عينه‌ ديدند، بازداشت‌هاي گسترده و كور و بي‌هدف، شكنجه و برخوردهاي وحشيانه با برخي از زندانيان و براساس برخي شواهد تجاوز به بعضي از آنها، دروغ‌گفتن و صحنه‌سازي‌هاي گسترده بخصوص در راديو و تلويزيون دولتي براي فريب افكار عمومي، برگزاري دادگاههاي نمايشي و فرمايشي و متهم كردن كساني كه بلافاصله بعد از انتخابات و يا حتي ماهها قبل از انتخابات بازداشت شده بودند با كيفرخواستهائي سبك و مبتذل و اسناد و مداركي خنده‌دار به سازماندهي اعتراضات پس از انتخابات و ... از طرف‌ديگر؛ به ريزش‌هاي وسيعي در جامعه و در ميان نخبگان خودي به‌ ضرر حاكميت انجاميد كه برخي چون مراجع تقليد نزديك به حاكميت با سكوت ريزش خود را نمايش دادند و برخي نيز چون فرزندان مطهري زبان به اعتراض گشودند و حتي اعمال جناح حاكم را نوعي ظلم در حق معترضين دانستند.
اين خطاها و اشتباهات پي‌درپي و عصبي جناح حاكم باعث شد پرده از واقعيت عريان حكومت برافتد و بسياري از متوليان امر كه تا پيش از اين خود را قدسي و خادم مردم به‌ تصوير مي‌كشيدند واقعيت و چهره اصلي خود را به نمايش بگذارند. نتيجتاً، در اذهان بسياري از خودي‌ها تقدس قدرت و حكومت فروريخت و يا لآاقل دچار خدشه‌اي جدي شد. بسياري از توده طرفداران نظام و برخي از دلبستگان آن در مجالس خبرگان و شوراي اسلامي و جاهاي ديگر واقعيات آنرا لمس كردند و دچار تزلزل و نسبت به آن مسأله‌دار شدند. آنان به‌عينه ديدند كه آنگونه هم كه فكر مي‌كردند قدرت با خوبي و دين و ايمان حاكمان پيش نمي‌رود. بسياري از آنان ممكن است الآن سكوت پيشه كنند اما به‌يقين به‌محض اينكه كمي به آنها فشار وارد شود بغض‌ها خواهد تركيد و واكنشهاي معارض‌گونه پديدار خواهد گشت.
پيامد مهم ديگر اشتباهات و خطاهاي حاكميت در جريان وقايع پس از انتخابات اين بود كه تقريباً همه داشته‌هاي مهم خود چون رهبري، سپاه، بسيج، قوه قضائيه و راديو و تلويزيون را كه همواره در پس پرده مانده و بعنوان برگ برنده محسوب مي‌شدند به‌ميدان آورد و آنها را سوزاند و براي آينده دستش از اين بابت بسيار خالي است. همچنين در جريان وقايع پس از انتخابات به‌واسطه اعمالي كه از حاكميت سر زد تقريباً همه خطوط قرمز نظام نه فقط از سوي عموم معترضين بلكه از سوي بسياري از خواص چون موسوي، كروبي، خاتمي، منتظري، صانعي و حتي هاشمي رفسنجاني كه سالهاي سال براي نشكستن آن‌خطوط مقاومت و يا تلاش كرده بودند شكسته شد و حتي در رويدادي بي‌سابقه يكي از اعضاء مجلس خبرگان، اين مجلس را بخاطر عدم نظارت بر رهبري به باد انتقاد گرفت.
اما اين، همه ماجرا نبود بلكه از يكسو بخشهاي وسيعي از مردم عادي و غيرسياسي در داخل و خارج در برابر حاكميت قرار گرفتند و به مخالفاني فعال تبديل شدند و ازسوي‌ديگر بعضي از كسانيكه تا‌ پيش از اين در برابر اعمال ناصواب موجود سكوت اختيار كرده بودند لب به اعتراض گشودند، بسياري از كسانيكه منتقدي موردي و ساده بودند به معترضي فعال تبديل گرديدند، بسياري از آنها كه منتقدي فعال بودند در مخالفت خود جري‌تر شده و آنرا از حالت زباني به حالت برخورد و تهاجمي مبدل ساختند و نهايتاً اينكه بسياري از مخالفان راديكال نظام جمهوري اسلامي در داخل و خارج كه در نااميدي تقريباً مطلق به‌سر مي‌بردند اميدوار شدند و دوباره فعاليت‌هاي خود را از سر گرفتند.
حتي دستگيري‌ گسترده چهره‌هاي شاخص اصلاح‌طلب نيز خطائي فاحش از سوي حاكميت بود كه عليرغم منافع احتمالي كوتاه‌مدت و نسيه‌اي كه در صورت اعتراف چهره‌هاي اصلي اصلاح‌طلب به آنچه كه دست‌اندركاران امر مي‌خواستند ممكن بود دربرداشته باشد و يا لااقل مي‌توانست منجر به خنك شدن دل برخي‌ها در درون حاكميت و عقده‌گشائي آنها شود (كه حتي آنهم در عمل تقريباً به واقعيت نپيوست)؛ نه‌تنها در مجموع نتوانست چيز دندان‌گيري نصيب حاكميت كند بلكه اينك پس از گذشت چهار ماه از آنزمان، هزينه‌ها و مشكلاتي نيز ايجاد كرده و ايجاد نيز خواهد كرد چرا كه:
اولاً، درست است كه بازداشت‌شدگان اصلاح‌طلب مي‌توانسته‌اند در بسترسازي تظاهرات خياباني نقش داشته‌ باشند اما چون بلافاصله بعد از اعلام نتايج انتخابات بازداشت شدند نه‌تنها در تداوم و تشديد آن مؤثر نبوده‌اند بلكه حضور فيزيكي هم در آن نداشته‌اند لذا بازداشت آنها و خلاصه كردن همه چيز در آنان، حاكميت را از ريشه‌هاي اصلي بحران غافل كرد؛
دوماً، به‌قول سعيد حجاريان آنان چون بالشتك ضربه‌گيري ميان مردم و حكومت از يك طرف و حكومت و شخصيتهاي رده‌بالاي اصلاح‌طلب از سوي ديگر بودند و مي‌توانستند نقشي مهم در تعديل رفتارهاي مردم و سران اصلاح‌طلب ايفا كنند كه با بازداشت آنها حكومت خود را از اين نعمت محروم كرد؛
سوماً، با نبود آنان قدرت مجبور شد مستقيماً با خود آقايان موسوي، كروبي و خاتمي و حتي هاشمي وارد روياروئي شود كه چون نفوذ آنان در درون حاكميت و نهادهاي روحاني، مرجعيت، بيت امام و ...، بسيار قوي‌تر از بازداشت‌شدگان بود حكومت با زحمت بسيار بيشتري مواجه شد و هزينه‌هايش به مراتب بالاتر رفت. ضمن آنكه رفتار‌هاي اين آقايان راديكال‌تر شد و باعث گرديد آنان بسياري از خطوط قرمز نظام را بشكنند و بيانيه‌هاي آنچناني منتشر نمايند. در حاليكه اگر خط مقدم اين دعواها بازداشت‌شدگان اصلاح‌طلب بودند اين برخوردها و خط‌‌‌شكني‌ها يا اصلاً روي نمي‌داد و يا اينكه محدودتر مي‌گشت؛
چهارماً، چون قدرت اقناعي سران بازداشت‌شده اصلاح‌طلب در ميان معترضين نسبتاً بالاست مي توانستند حداقل بخشي از حركات راديكال در ميان معترضين را كنترل نمايند. اي‌بسا با حضور آنان، تظاهراتي چون روز قدس را شاهد نبوديم؛
پنجماً، سران اصلاح‌طلبي كه در زندان بسر مي‌برند چه آنانكه در برابر خواسته‌هاي كارشناسان خود مقاومت كرده‌اند و چه آنهاكه با كارشناسان خود كنار آمده‌اند، الآن روي دست حاكميت مانده‌اند اگر در زندان باقي بمانند بايد دليلي براي آن اقامه شود و اگر بيرون بيايند به قهرماناني مبدل خواهند گشت كه با گفته‌هاي خود هر روز لرزه بر اندام طرف مقابل خواهند انداخت؛
ششماً، مقاومتي كه سران اصلي احزاب مشاركت و مجاهدين انقلاب تاكنون در برابر خواسته‌هاي بازجويان از خود نشان داده‌اند درخت اين دو حزب اصلاح‌طلب را آبياري نموده و باعث خواهد شد كه آنها در آينده حتي در صورت منحل شدن نيز بتوانند نقشي مهم در عرصه سياست ايران بازي كنند و از اين پس به‌سختي ممكن است كسي به آنان اصلاح‌طلب حكومتي بگويد؛
هفتماً، اتهام دستگيرشدگان وقايع اخير برنامه‌ريزي براي براندازي و يا كودتاي مخملي و حتي بعضا‌ً وابستگي به بيگانگان عنوان گرديده است كه در جريان مصاحبه‌ها و دادگاهها، هيچ نشانه و مدركي حتي تلويحي در اين باب چه از سوي متهمين و چه از سوي دادستان ارائه نشد و مدعيان چنين اتهاماتي، نتوانستند كوچكترين سند قابل تأملي دراين‌باره ارائه نمايند و همه تلاش و كوشش آنها ارزيابي سياسي عملكرد اصلاح‌طلبان بود و سعي داشتند و دارند از زبان بازداشت‌شدگان تأييدي هر چند كوچك بر ارزيابي‌هاي خود بگيرند.
به هر حال مقصرتراشي از بازداشت‌شدگان و تطهير حكومت از وقايعي كه در جريان انتخابات اخير به‌وقوع پيوست، هر چند شايد براي چند روز اول جوابگو بود ولي به‌دلايلي كه ذكر شد در نهايت براي حاكميت پر از زيان و خسران بود كه آثار آن در آينده نيز ادامه خواهد يافت.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

تحلیل واقع بینانه‌ای از وضعیت موجود ارائه کرده‌اید. در مورد عبور از خطوط قرمز نظام توسط سران اصلاح طلب نکته‌ای مغفول مانده ‌است. دخالت تاثیر گذار در انتخاب دهم، بر اساس اطلاعات موثق بر دو طرف نزاع آشکار است. دفاع بعضی از مقامات نظام از نتایج انتخاب، آنها را فاقد شرایط الزامی جایگاه‌شان کرده‌ است. عملکرد اصلاح طلبان از این زاویه قابل توضیح است و دقیقا رجوع به شرایط ضروری برای اشغال بعضی مناصب است.
سهراب

پدرام گفت...

جناب سهراب
از نكته تكميلي شما ممنوم. البته بنده چون از ديدگاه اشتباهات حاكميت نگاه كرده‌ام مي‌خواستم بگويم كه آنها برگ برنده مهمي بنام خطوط قرمز نظام را نيز سوزانده و خود را از آن محروم كردند. و گرنه اين خط شكني از سوي سران معترضين عملي صحيح و بجا بود حتي به‌نظر من در اين زمينه خيلي دير هم شده‌است.

محمدحسین گفت...

تعارضات انتخابات دهم در عرف دموکراسی بیش از حد کدخداشناس بود-یعنی هر بچه ای متوجه شان می شد- جوری که حاکمیت ما انگار برای 3 ماه بهره هوشی اش از زیر متوسط تا حد یک عقب ماندهء ذهنی سقوط کرد.و دست به رفتارهای روانپریشانه زد.

پ ص گفت...

وقتی محاسبات در مورد نتیجه وعکس العمل احتمالی درست از اب در نیاد تمرکز لازم از دست میرود و تصمیمات احساسی میشوند دنیا احساس هم با واقعیتها فاصله زیاد دارد درنتیجه اعمال بعدی اوضاع را بدتر وبیشتر ازواقعیتها دور کرده و درحصار مجازی از اوضاع گرفتار میکند