مصاحبه
اخير آقاي احمدينژاد و بر زبان راندن سخناني كه اگر نام گوينده آن مشخص نباشد
فوراً اصلاحطلبان و يا مخالفان حكومت ايران به ذهن متبادر ميشود، باعث شگفتي
بسياري از ناظران و فعالان سياسي و رسانهاي و عموم مردم شده است. البته در نگاه
اول، اظهارات ايشان واقعاً هم جاي تعجب داشت. اما وقتي تحولات و بيثباتيهاي
اقتصادي نه ماهه اخير كه نقطه اوج آن طي هفته گذشته رخ داد بخوبي مرور شود، معلوم
ميگردد كه نه تنها بروز چنين رفتارهائي غيرطبيعي نيست بلكه عدم وقوع آن تعجبآور
ميباشد. ممكن است تصور شود اين سخنان، صرفاً يك عكسالعمل آني و عصبي نسبت به
اعتراضات اين روزها به دولت آقاي احمدينژاد باشد اما وقتي به موضعگيريهاي او در
نيويورك و مصاحبه كاملاً متفاوت چند روز پيش وزير امور خارجه او توجه گردد معلوم
ميشود كه گفتههاي اخير رئيس دولت نتيجه تغيير رويكرد نزد اوست نه نتيجه عصبيت.
دليل عدم
پيشبيني درست رفتار سياستمداران در جامعه ما و شگفتزده شدن از آن در مقاطع
گوناگون، عمدتاً دو چيز است:
1)تفاوت
رفتار و گفتار آنها در محيط هاي عمومي نسبت محيط خصوصي
2)غفلت از
متغير اصلي كه رفتار و كردار سياستمداران را در ايران توضيح ميدهد. آن متغير،
متغير نفت است كه عامل اول نيز تا حدي زيادي نتيجه همين متغير است.
واقعيت آن
است كه آقاي احمدينژاد در طول دوران حضور خود در قوه مجريه با كمك درآمدهاي انبوه
نقتي از يكسو و چيدن ميوه بسترسازيها و اصلاحات ساختاري دوران آقاي خاتمي در
اقتصاد از سوي ديگر، توانست تا حد زيادي دست نامرئي بازار را از كار بياندازد. اين
شرايط تا بدانجا او را توهمزده و مغرور ساخت كه به فكر مديريت جهان افتاد و تا
توانست هر كس و هر چيزي را هر جوري كه دوست داشت زير سؤال برد و متهم كرد و حتي به
سخره گرفت (همان كاري كه مشابه آنرا شاه سابق ايران نيز در مقاطعي انجام داده
بود). البته برخي از حاميانش نيز در چنين دامي گرفتار آمدند و چنين رجزخوانيهائي
را به زبان و شيوهاي ديگر به راه انداختند.
اما با
اجراي سياستهاي تحريم از سوي كشورهاي عمده غربي، بهتدريج بخش قابل ملاحظهاي از
درآمدهاي نقتي ايران از دسترس دولت خارج شد كه اوج آن در روزها و هفتههاي اخير
است. اين مسأله باعث شد دست نامرئي بازار دوباره فعال شده و دست به كار تنبيه كساني شود كه او را با داروي
نفت به بيهوشي فرو برده بودند و سيلي نامرئي خود را روانه كساني كند كه او را نميفهمند.
در اين ميان روشن است كه نه تنها آقاي احمدينژاد شاخصترين كسي است كه از دست
نامرئي بازار سيلي ميخورد بلكه محكمترين سيلي نيز نصيب او ميشود.
بنابراين
به نظر ميرسد كه هم آن افراطگريها و مبارزهطلبيها و خودبرتربينيهاي سالهاي
گذشته در نزد رئيس دولت نتيجه متغير نفت بود و هم تغيير رويكردهاي شگفتآور اينروزهاي
او، نتيجه متغير نفت است.
اگر در
تبيين تحولات اجتماعي كشور، به متغير نفت توجه شود نه تنها وقوع چنين رفتارهائي در
نزد سياستمداران تعجبآور نخواهد بود بلكه ميتوان آنرا (البته چرخش معنيدار در
سياستها را و نه لزوماً مصاديق آنرا)از قبل پيشبيني نيز كرد.
اگر امروز رئيس دولت مخالف تابلودار اصلاحات و سبزهاي
داخلي، حرفهاي آنها را با صريحترين و شفافترين بيان كه حتي سردمداران خود آنان
تاكنون نگفتهاند فرياد ميزند بايد دليل آنرا به دقت دريافت و تجريهاي قرار داد براي فعاليت سياسي و اجتماعي. درسي كه اين اتفاق براي فعالان سياسي طالب
پيشرفت و تحول پايدار در كشور دارد اين است كه بجاي دعوا بر سر اصلاح قانون و
انقلاب و اصلاح و شعار مرگ بر اين و آن و
...؛ بهتر است تمركز خود را بر متغير نفت بگذارند و هر كار ديگري را ذيل آن تعريف
كنند نه بالعكس.