۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

دليل‌‌تراشيدن بجاي دليل‌آوردن

انتصاب آقاي مشايي به مقام معان‌اولي رئيس‌جمهور از سوي آقاي احمدي‌نژاد واكنشهاي جالب توجهي درپي‌ داشت. هرچند كه بنظر مي‌رسد مسأله اصلي نظام در ارتباط با اين انتصاب ممانعت از ايجاد شكاف بيشتر در جناح حاكم بود و نه خود آقاي مشايي؛ اما برنده شدن ويژه آقاي احمدي‌نژاد در انتخابات اخير و بي‌تدبيري‌هاي مزمن او در مديريت چنين اموري باعث شد اين مسأله با واكنشهاي به‌ظاهر عجيب و غريب و غيرمنتظره‌ اما به‌واقع طبيعي، از سوي مخالفان و موافقان آن تصميم در درون و بيرون دولت مواجه گردد كه ظاهراً دامنه اين واكنشها و پيامدهاي آن در حال گسترش بوده و در آينده گسترده‌تر نيز خواهد شد. البته فعلاً انرژي اصلي آن آزاد نشده و در فشار بيشتر دندانها بر روي جگرهاي آقايان متجلي ‌است. اما در اين ميان واكنش روزنامه كيهان به اين قضيه بسيار جالب بود كه موضوع يادداشت حاضر اختصاص به آن دارد.
بعضي‌ها كه دليل برخي رويدادها را نمي‌دانند و يا مي‌دانند اما نمي‌خواهند آنرا آشكار سازند و يا اصولاً مايل‌اند كه اسباب و علل رويدادها را آنگونه كه خودشان دوست دارند تبيين نمايند نه آنگونه كه واقعيت آن رويدادها اقتضاء مي‌كند؛ بجاي دليل آوردن براي اتفاقاتي كه پيرامون آنان روي مي‌دهد به‌دليل‌تراشي متوسل مي‌شوند. اگر چنين رويه‌ تحليلي، بصورت موردي و در مواقع استثنائي صورت گيرد شايد مشكل چنداني نباشد و بتوان آنرا به خطاها و اشتباهات انساني نسبت داد اما وقتي اين امر به رويه و قاعده تبديل شود بزودي مشاهدات نقض‌كننده آن تحليل‌ها در جلو ديدگان ناظران رژه خواهند رفت و افتضاحات خنده‌دار و بعضاً فاجعه‌باري را بالا خواهند آورد. روشن است كه توليد‌كنندگان چنين تحليل‌هائي يا نادان‌اند يا شياد و حيله‌گر. آن دسته از وسايل ارتباط جمعي كه مأموريت خود را نه فعاليت رسانه‌اي بلكه فعاليت تبليغي و بوقي براي دست‌اندركاران خود تعريف مي‌كنند و از رسانه در اختيار خود بعنوان ابزاري براي جنگ رواني عليه رقبا استفاده‌ مي‌كنند يكي از پايگاههاي پررونق و سهل‌الوصول چنين تحليل‌هائي هستند.
كيهان يكي از مصاديق بارز اين پديده است. اين روزنامه در سرمقاله روز شنبه خود نوشته است: "مي‌توان حدس زد رحيم مشايي نيز يكي از مهره هاي كودتاي مخملي است كه فقط محل مأموريت او با ساير توطئه‌گران اخير متفاوت است و نه "هويت " او. شايد چنين قضاوتي بدبينانه باشد اما ملاك و معيار براي حساس بودن نسبت به يك احتمال و ضرورت پي‌گيري آن، "درصد احتمال " نيست بلكه ميزان اهميتي است كه "موضوع مورد احتمال " دارد. به عنوان مثال با وجود احتمال 90درصدي درباره گرانتر بودن قيمت رب‌گوجه‌فرنگي در فلان فروشگاه بعيد نيست كه افرادي براي خريد به همان فروشگاه مراجعه كنند، زيرا "مورد احتمال " يعني يك قوطي رب‌گوجه‌فرنگي آنقدر اهميت ندارد كه احتمال 90درصدي درباره گرانتر بودن قيمت آن، مانع از خريد باشد. اما اگر فقط يك‌درصد احتمال داده شود كه فلان بطري آب، آلوده به سم مهلك است به يقين هيچكس قبل از بررسي و اطمينان كامل از آن نمي‌نوشد. چرا كه در اين حالت هرچند درصد احتمال ناچيز است ولي مورد و موضوع آن به زندگي و مرگ بستگي دارد. و اما، نشانه هاي وابستگي مشايي و خطري كه از اين زاويه نظام و دولت اصولگرا را تهديد مي‌كند خيلي بيشتر از يك احتمال ساده و اندك است"(متن كامل سرمقاله كيهان را اينجا بينيد).
كيهان در اين مقاله و بسياري از مقاله‌هاي ديگر خود، نشان داده كه مباني نظري و ستون فقرات تحليل‌هايش عبارت است از اينكه: او و قدرتهاي هم‌پيمان او (و نه ابزارهاي مورد علاقه او چون احمدي‌نژاد)، تقريباً (كه اين تقريباً بعضاً كم از تحقيقاً و مطلقاً ندارد) بري از خطا و اشتباه‌اند و لذا هركس با آنان درافتد و يا با آنها زاويه پيدا كند (چه سخت‌افزاري و چه نرم‌افزاري)، يا نادان است يا اينكه در اردوگاه دشمنان حق بوده و خائن و جاسوس و وابسته به آنهاست. اما چون به وضوح، واقعيت چنين نيست لذا استفاده فراگير و صددرصدي از چنين مباني در تهيه مطالب تحليلي روزنامه كيهان يا از روي ناداني است يا اينكه به قصد دليل‌تراشي و درپي شيادي. از روي ناداني نيست چون دست‌اندركاران كيهان باهوش‌تر از آن‌اند كه متوجه نباشند حق مطلق نيستند و دنياي عمل سياسي و اجتماعي دنياي سفيد و سياه نيست. از روي شيادي است چون دست‌اندركاران كيهان حافظه‌اي قوي دارند و فراموش نمي‌كنند كه مواردي بوده كه بي‌هيچ توجهي به احتمال آلودگي بطري آب به سم مهلك، آنرا سر كشيده‌اند. آنان بايد پاسخ گويند كه احتمال عامل بيگانه‌بودن پرفسور حميد مولانا (ستون‌نويس روزنامه كيهان و مشاور محبوب دكتر احمدي‌نژاد كه بورسيه وزارت خارجه آمريكاست و حتي ظاهراً به اسرائيل هم سفر كرده)، بيشتر است يا احتمال وابسته‌بودن رحيم مشايي؟
متن كامل

۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

روائي ادعاهاي يك فقيه

آيت‌الله شيخ محمد يزدي يكي از فقهاء شوراي نگهبان است كه قبل از انتخابات رياست ‌جمهوري از آقاي احمدي‌نژاد حمايت كرد و پس از انتخابات نيز بيش از همه اعضاء اين شورا در تأييد نتايج اعلام‌شده انتخابات كوشيد و حرف زد. او گفته است دين خود را به دنياي ديگران نمي‌فروشد و شهادت مي‌دهد سالم‌ترين انتخابات برگزار گرديده‌‌است. اما در جديدترين اظهارنظري كه اين فقيه در جمع مديران خبرگزاري فارس كرده با دست خود روائي و اعتبار تصميمات و ادعاهاي خويش را زير سؤال برده‌است.
آيت‌الله محمد يزدي در ديداري كه روز شنبه با مدير عامل و مديران ارشد خبرگزاري فارس داشته اين خبرگزاري را از معتبرترين خبرگزاري‌هاي كشور عنوان كرده‌ و گفته است: "وقتي خبري در خبرگزاري فارس درج مي‌شود براي ما معتبرتر از خبرگزاري‌هاي ديگر است. خبرگزاري فارس از اعتباري خاص برخوردار است. وقتي اخباري كه منبع آن خبرگزاري شما باشد مي‌خوانيم با اطمينان بيشتري به آن نگاه مي‌كنيم"(لينك اين خبر).
خبرگزاري فارس، خبرگزاري به مفهوم رسانه‌اي آن نيست بلكه به‌عنوان نوعي سلاح جنگ رواني در اختيار اهداف بخشهائي از حاكميت در ايران است. يكي از استراتژي‌هاي اصلي اين خبرگزاري اجراي عمليات جنگ رواني به نفع دولت آقاي احمدي‌نژاد مي‌باشد، بنابراين طبق وظيفه و بر اساس مأموريتي كه دارد كليه خبرها و گزارش‌هائي را كه به نفع آقاي احمدي‌نژاد و دولت ايشان است برجسته مي‌سازد بلكه آنرا جار مي‌زند و آنهائي را كه به ضرر اوست در وهله اول به نفع‌اش تحريف مي‌كند اگر نشد به نفع او جعل مي‌كند و اگر آنهم نشد به‌كل ناديده‌ مي‌گيرد. اين خبرگزاري حتي چون آب خوردن به نفع دولت موجود و به ضرر رقباي آن خبر، گزارش، مصاحبه و تحليل جعل مي‌كند. شواهد براي اين موضوع نيز فراوان است و يك بيننده عادي كه به‌دنبال آگاهي از آنچه كه "هست" است و نه آنچه كه "دوست دارد" باشد؛ براحتي مي‌تواند از اين واقعيت آگاهي يابد. بعنوان يك نمونه، اواخر سال 86 كه انتخابات مجلس هشتم در پيش بود يك روز خبرگزاري فارس خبري منتشر كرد و در آن ادعا نمود سازمان ملل در گزارش سال 2008 توسعه انساني خود (HDI) گفته است رتبه توسعه انساني ايران در سال گذشته (سال 2007) چند پله صعود كرده‌است. من كه مي‌دانستم آماري كه بتوان با آن شاخص توسعه انساني ايران در سال 2007 را محاسبه كرد هنوز در نيامده‌است به اين خبر مشكوك شده و به متن لاتين گزارش سازمان ملل مراجعه كردم و در آنجا با كمال تعجب ديدم كه آمار ذكر شده در اصل گزارش، مربوط به مقايسه دو سال 2005 و 2004 (سالهاي 84 و 83) است و نه دو سال 2007 و 2006 (سالهاي 86 و 85). جعلي كه خبرگزاري فارس در اصل اين خبر صورت داده‌بود اين بود كه در تمامي گزارش بجاي سال 2005 عبارت "سال جاري" و بجاي سال 2004 عبارت "سال گذشته" جاي داده‌بود.
با اين اوصاف وقتي آقاي يزدي خبرگزاري فارس را معتبرترين خبرگزاري مي‌نامد و مي‌گويد وقتي اخباري كه منبع آن خبرگزاري فارس باشد مي‌خوانيم با اطمينان بيشتري به آن نگاه مي‌كنيم، دم خروس روائي و اعتبار داده‌هائي كه او را به حمايت از آقاي احمدي‌نژاد كشانده و شهادتي كه براي سلامت انتخابات اخير داده پديدار مي‌شود و نشان مي‌دهد اين تصور كه ايشان فكر مي‌كند دين خود را به دنياي ديگران نمي‌فروشد بر پايه‌هاي محكمي استوار نيست.
متن كامل

۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

هاشمي در نماز جمعه، چه گفت و چه نگفت؟

آنچه در خطبه‌هاي نماز جمعه پريروز تهران (26/4/88) از سوي آقاي هاشمي بيان شد گامي به‌پيش درجهت نزديكي او به جنبش اعتراضي مردم به‌نتايج انتخابات رياست‌ جمهوري بود كه براي فردي با پيشينه و جايگاه او در نظام جمهوري اسلامي پيشرفتي بزرگ به‌حساب مي‌آيد. اين سخنان، كفه نيروهاي تحول‌خواه در ترازوي قدرت كشور را كه در چند ماهه اخير بصورت ملموسي سنگين‌تر شده بازهم سنگين‌تر كرد (دليل روشن آنرا اينجا ببينيد)، هرچند كه سياليت آزاردهنده‌اي كه در مواضع هاشمي‌‌ رفسنجاني در گذشته ديده ‌‌‌‌شده ‌است‌ باعث ‌مي‌شود چنين قضاوتي درباره گفته‌هاي او با احتياط ضمني صورت پذيرد.
هدف اين يادداشت اين نيست كه بگويد آقاي رفسنجاني در نماز جمعه جنجالي اخير چه چيزهائي را بايد مي‌گفت و چه چيز‌هائي را نبايد مي‌گفت، بلكه قصد بر اين است كه از سخنان او شاهدي آورده شود بر اينكه يكي از اشكالات اساسي هواداران ارشد نظام جمهوري اسلامي آن است كه هر وقت نواقص موجود در عملكردهاي اين نظام يقه خود آنها را مي‌گيرد به فكر اعتراض و چاره‌جوئي مي‌افتند و تا خودشان متضرر نشده‌اند با اين نواقص كنار مي‌آيند و حتي بعضاً با آن همراهي نيز مي‌كنند.
در نماز جمعه پريروز هاشمي رفسنجاني مي‌گويد؛ در ايام انقلاب رژيم پهلوي بخاطر گران شدن نفت انبار پولش پر بود و هر کاری که می‌خواست می‌توانست بکند ولی این مردم آمدند و آنچنان ابهت مردم آنها را گرفت که ول کردند و رفتند و پیروز شدیم، ولي او نگفت كه الان هم دلارهاي نفتي از سر و كول دولت بالا مي‌رود و همين عامل است كه باعث‌شده چندان به خواسته‌هاي جامعه توجه نكند.
در بخشي ديگر از نماز جمعه آقاي هاشمي اظهار داشت؛ روایتی از زبان امام شنیدم که مبنای استدلال امام براي حكومت بود. این صریح‌ترین روایت در اين زمينه است که پیغمبر در سال آخر عمرش آنرا به علی‌بن‌ابیطالب گفته است: "اگر دیدی این مردم راضی بودند و آمدند تو را قبول کردند به تو این سمت را دادند با اجماع(البته اجماع نسبي)، شما بپذیر و متولی امر شو و کارشان را اصلاح کن و اگر دیدی اختلاف کردند و نیامدند آن مقداری که باید بیایند با تو، بگذار کاری که می‌خواهند بکنند خودشان می‌دانند". در جمهوري اسلامي نيز بنا شد اينكار را بكنيم. می‌دانید که از لحاظ قانون اساسی همه چیز کشور ما به رأی مردم است. رهبری که باید مردم خبرگان را انتخاب کنند (یعنی مخلوق رای مردم)، رئیس جمهور را مردم باید مستقیم انتخاب کنند، مجلس را باید مردم مستقیم انتخاب کنند و مردم باید اعضای شوراها را مستقیم انتخاب کنند. جمهوری اسلامی یک لفظ نیست بلکه یک واقعیتی است که از عقاید ما از قرآن ما از روایات ما و از ائمه ما و از پیغمبر ما بما رسیده و ما به آن اعتقاد داریم و این دو تا باید با هم باشد. اگر اسلامی نباشد اصلا داریم به بیابان و بیراهه می‌رویم و اگر جمهوری نباشد اصلا قابل تحقق نیست. آنجائیکه رأی مردم نباشد آن حکومت اسلامی نیست و به همان دلیل که عرض کردم و به همان دلیل که علی‌بن‌ابیطالب ۱۹ سال خانه‌نشین بود و وقتی که دوباره مردم آمدند آنموقع او پذیرفت. راه ما این بوده و ما باید به اینجا برسیم و روزبه‌روز هم باید آنرا تقویت کنیم.
اما آقاي هاشمي نگفتند كه چرا در بحبوحه جدال‌هاي سياسي مربوط به ردصلاحيت‌ها در انتخابات مجلس چهارم و انتخابات‌هاي بعد از آن و همچنين زماني‌كه در دوران اصلاحات بحث انتصابي و يا انتخابي بودن رهبري به جد مطرح بود و افرادي چون آيت‌الله محمد يزدي (كه بلافاصله پاسخ گفته‌هاي ايشان در نماز جمعه اخير را با تندي دادند) به تئوريزه كردن موضوع درجه دوم بودن نقش مردم در امر حكومت‌داري و تضعيف پايه‌هاي جمهوريت نظام مشغول بودند، دم بر نياوردند بلكه در مواردي كه به نفع‌شان بود با آن همراهي نيز نمودند.
آقاي هاشمي در بخش ديگري از خطبه‌ها گفتند؛ نظام، حکومت، دولت، مجلس، نیروهای امنیتی و نظامی و انتظامی و مردم (يعنی معترضان)، همه باید در چارچوب قانون حرکت کنیم. اگر از قانون تجاوز کنیم دیگر هیچ مرزی ندارد. اما ايشان نگفتند كه چرا در گذشته بارها و بارها و در موارد مهم و ساختارشكنانه‌اي به بي‌قانوني تن داده‌ و عامل آن شده‌اند و بدتر از آن خودشان در مقاطعي دليل قانون‌گريزي بوده‌اند. ايشان نگفتند كه چرا در اوايل دهه هفتاد كه مخالفان ايشان به عدم رعايت برنامه اول توسعه از سوي دولت اعتراض مي‌كردند مانع شعار دادن نمازگزارن جمعه مبني بر اينكه "دشمن هاشمي دشمن پيغمبر است" نمي‌شدند و يا چرا از مجمع تشخيص مصلحت نظام كه رئيس آن اوست سياستهاي كلي اصل 44 قانون اساسي بيرون آمد كه عملاً تغيير قانون اساسي و در واقع يك قانون‌شكني بزرگ بود. البته در اين باب واقعاً بايد انصاف داد كه ميرحسين موسوي در اين ميان يك استثناء بود و در اعتراض به اين رويه قانون‌شكنانه از حضور در جلسات مجمع تشخيص سرباز زد كه اين موضوع را در مناظره خود با آقاي رضائي نيز تأييد كرد. در وقايع اخير نيز اين او بود كه در مقابل قانون‌شكني ايستاد و گفت بايد يك‌جائي جلوي اين قانون‌گريزي‌ها را گرفت و اگر الان كوتاه بيائيم اين روند متوقف نخواهد شد. به‌‌جرأت مي‌توان گفت اگر او نمي‌ايستاد ديگران بازهم مصلحت‌انديشي مي‌كردند و با وضع پيش‌آمده كنار مي‌آمدند ولي ايستادگي او ديگران را نيز وارد بازي كرد.
آقاي رفسنجاني در قسمت ديگري از سخنان خود گفتند؛ لازم نیست ما افرادی را به این نامی که الان هست در زندان داشته باشیم و اجازه بدهیم اینها به آغوش خانواده هایشان بازگردند. ولي ايشان نگفتند كه چرا بازداشت‌هاي ربايش‌گونه و اعتراف‌گيري‌هائي كه امروزه آنرا نخ‌نما مي‌خوانند در دوران رياست‌جمهوري ايشان احياء شد و بصورتي سازمان‌يافته و در قالب برنامه‌هائي چون هويت به مرحله اجرا درآمد و يا اينكه چرا برخي‌ها در آنزمان به‌دنبال به‌دره فرستادن روشنفكران دگرانديش بودند و يا فردي چون دكتر سروش را روز‌به‌روز از انقلاب دورتر كردند و رئيس‌جمهور وقت رنج‌نامه‌هاي او را بي‌پاسخ مي‌گذاشت.
در يادداشت حاضر بحث بر سر اين نيست كه چون آقاي هاشمي آنچه امروز خطايش مي‌خواند خودش در گذشته‌ شبيه آنرا مرتكب شده لذا نبايد حرفهاي او را جدي گرفت و بايد او را نفي و طرد كرد، بلكه قصد آن است كه به سياسيوني كه در درون نظام جمهوري اسلامي تعريف مي‌شوند هشدار داده ‌شود كه از گذشته عبرت بگيرند و با سكوت و يا همراهي خود با انحرافاتي كه در جامعه پديدار مي‌شود ولي آسيبي به خود آنان نمي‌رسد باعث نشوند كه آن انحرافات وسعت و عمق بيشتري پيدا كنند و آنان زماني متوجه "بحران" شوند كه كار از كار گذشته و حتي دامن خود آنها را نيز گرفته باشد. البته بايد اذعان داشت كه واكنش ديرهنگام به انحرافاتي كه در روندهاي سياسي و اجتماعي جامعه در گذشته پديدار گشته مختص آقاي رفسنجاني نيست بلكه آقايان خاتمي، كروبي و حتي موسوي و بسياري ديگر از آنانكه كه امروز درگير اين موضوع شده‌اند و برخي از آنها نيز اينك در زندان بسر‌مي‌برند كم و بيش چنين خطا‌هائي را در گذشته مرتكب شده‌اند.
متن كامل

۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

هاشمي، به‌مثابه شمشير دولبه

هاشمي‌ رفسنجاني، نامي‌ آشنا و بسيار مهم در سه دهه گذشته جمهوري‌ اسلامي‌ ايران است. او تأثيرگذار‌ترين و بانفوذ‌ترين شخصيت در صحنه سياست ايران در پانزده‌سال اول دوران جمهوري‌ اسلامي و يكي از پنج سياستمدار قدرتمند كشور در پانزده‌سال دوم اين دوران بوده‌است. سكوت اين سياستمدار پرنفوذ در يك‌ماهه گذشته عليرغم تحولات بسيار مهمي كه در اين يك‌ماه به وقوع پيوست باعث گرديده نمازجمعه فردا كه امام آن اوست اهميت فوق‌العاده‌اي يافته و بسياري از نگاهها در داخل و خارج بسوي آن معطوف گردد.
آقاي هاشمي سياستمداري باهوش، زيرك، مدير و مدبر و البته خودمحور و اقتدارگراست كه در حوزه‌هاي اقتصادي و اجتماعي كم و بيش داراي گرايشهاي مدرنيستي بوده و در دنياي سياست همواره دوست داشته قدرت اصلي و يا حداقل از اصلي‌ترين قدرتها باشد (از جهت تأثيرگذاري و نه لزوماً جايگاه و مقام رسمي). بنابراين غالب جهت‌گيري‌هاي هاشمي رفسنجاني در تعامل با مقامات ارشد نظام شكل‌گرفته و جاري مي‌‌گردد و به‌همين‌جهت نيز او همواره سعي مي‌كند رابطه‌اي نزديك و استراتژيك با‌ رأس حاكميت برقرار نمايد. چنين ويژگيهائي در نزد هاشمي رفسنجاني باعث‌گرديده اولاً، او بگونه‌اي عمل نمايد گواينكه همه‌كاره كشور است. اتخاذ چنين شيوه ‌اي ازسوي آقاي هاشمي در 30 سال گذشته، تدريجاً بسياري از مردم را به اين باور رسانده كه مسبب اصلي مشكلات كشور او بوده و در پشت‌پرده بسياري از مسائل اوست كه نقش ايفا مي‌كند. همين نكته در برخي مواقع بلاي جان او و حتي كساني كه به‌نحوي به او چسبانده مي‌شوند گرديده و محملي براي سوء‌استفاده رقبا مي‌شود (كاري كه آقاي احمدي‌نژاد در انتخابات اخير درباره آقاي موسوي و دو كانديد ديگر انجام داد). ثانياً، او چندان خود را در قيد و بند قانون و اصول محصور نكرده و در صورت صلاحديد قانون و ساير اصول مورد قبول جامعه را زيرپا بگذارد. آقاي هاشمي در طول حيات سياسي خود قانون‌گريزي‌هاي مهمي را رقم زده است كه از نمونه‌هاي شاخص آن مي‌توان به دورزدن برنامه اول توسعه و اختراع سياستهاي كلي اصل 44 قانون اساسي كه عملاً به تغيير قانون اساسي منجر شده‌است اشاره نمود.
سؤال مهمي كه همواره براي نيروهاي تحول‌خواه مطرح بوده و اين روزها نيز پيش‌روي جبهه شكل‌گرفته از معترضين به نتيجه انتخابات قرار دارد نحوه مواجهه آنان با هاشمي رفسنجاني است. روشن است كه رابطه خوب معترضين و تحول‌خواهان با آقاي هاشمي مي‌تواند به جهت نفوذ او در اركان قدرت منافعي براي آنها دربرداشته‌ باشد اما علاوه‌ بر‌ ريسكي و نسيه بودن اين منافع، به هر دليل درست يا نادرست جامعه ايراني نسبت به هاشمي آلرژي دارد و بسياري تصور مي‌كنند كه عامل و يا پشت‌صحنه بسياري از مسائل و مشكلات كشور اوست و خانواده‌اش بيت‌المال را غارت مي‌كنند و نمي‌گذارند وضع مردم خوب شود.
بنابراين عليرغم وجود منافع قابل‌تصور براي تحول‌خواهان از نزديكي به هاشمي رفسنجاني، اين نزديكي مي‌تواند ريزش‌هاي مهمي را در هواداران آنها موجب ‌شود (اخيراً آقاي الهام سخنگوي دولت اعتراف كرده بخشي از آراء موسوي به جهت منتسب كردن او به هاشمي در مناظره تلويزيوني،‌ به‌جيب آقاي احمدي‌نژاد رفته است). در واقع هاشمي رفسنجاني براي نيروهاي تحول‌خواه به‌مثابه شمشيري دولبه است. ولي به‌جرأت مي‌توان گفت آن لبه‌اي كه قرار است به نفع تحول‌خواهان بكار رود بسياربسيار كندتر از آن لبه‌اي است كه مي‌تواند به ضرر آنان از نيام به‌درآيد. بنابراين تحول‌خواهان نه‌ بايد سرنوشت خود را به هاشمي رفسنجاني گره‌بزنند و بگونه‌اي عمل كنند كه افكار عمومي به اين باور برسد كه رهبر پشت‌پرده آنها و حتي يكي از حاميان اصلي آنان هاشمي است و نه اينكه بايد با او درگير شوند و جبهه جديدي براي خود باز كنند. برخورد درست با پديده هاشمي خنثي بودن نسبت به اوست. با نمازجمعه فردا نيز بهتر است به‌همين شيوه برخورد شده و از آن صرفاً بعنوان ابزاري براي اعلام مواضع اعتراضي سود جسته شود.
همچنين درباره اينكه آقاي هاشمي در نمازجمعه فردا چگونه سخن خواهد گفت احتمالات گوناگوني مطرح شده است اما با توجه به وقايع قبل از انتخابات و سكوت ايشان حتي پس از اقامه نمازجمعه توسط رهبري، به‌نظر مي‌رسد محتمل‌ترين حالت، مشابه واكنشي خواهد بود كه هاشمي رفسنجاني در ارتباط با عدم شركت در انتخابات مجلس‌خبرگان گذشته و سپس شركت در آن انتخابات از خود نشان داد. طبق گفته آقاي هاشمي او قصدي براي شركت در انتخابات مجلس‌خبرگان گذشته نداشته اما چون اصرار رهبري را ديده از او خواسته شرايط اين كار را فراهم كند تا او هم در انتخابات شركت نمايد. به نظر من در حال‌حاضر نيز از هاشمي رفسنجاني خواسته‌شده به نمازجمعه بازگردد و او نيز درخواستهائي را مطرح كرده كه ميتواند مواردي از قبيل آزادكردن بازداشت‌شدگان وقايع اخير، اجازه‌دادن به خانواده‌هاي جان‌باختگان براي برگزاري مراسم و استفاده از معترضين به نتيجه انتخابات در دولت باشد. بنابراين چنين به‌نظر مي‌رسد كه آقاي هاشمي در نماز جمعه فردا ضمن حمايت از رهبري و دعوت همه به وحدت و همدلي و نقد سياست دولتهاي خارجي درباره وقايع اخير و گذشت خودش از مسائل شخصي در قضاياي انتخابات، قول خواهدداد كه بازداشت‌شدگان آزاد شوند، شرايط براي برگزاري مراسم براي جان‌باختگان فراهم گردد و از معترضين در دولت استفاده شود. البته احتمال ضعيفي نيز مطرح است و آن اينكه هاشمي رفسنجاني ضمن ارائه تحليلي از شرايط كشور، كناره‌گيري خود از فعاليتهاي حكومتي رسمي را اعلام نمايد.
متن كامل

۱۳۸۸ تیر ۱۶, سه‌شنبه

قانون‌گريزي، چرا امكان‌پذير است؟

يكي از نقدهاي اصلي و مهم ميرحسين موسوي بر وضعيت موجود اداره كشور در ايام تبليغات، قانون‌گريزي دولت بود. در روزهاي پس از انتخابات نيز يكي از دغدغه‌هاي مهم او خودداري از قانون‌گريزي است(كه اتفاقاً همين مسأله از عوامل تعيين‌كننده‌اي بود كه به دست‌اندركاران كمك كرد تا از گسترش بحران جلوگيري كنند). مهندس موسوي در سخنراني كه در جمع تعدادي از اساتيد دانشگاه در هفته دوم مقطع پس از انتخابات داشته(1)، در قامت يك سياستمدار تمام‌عيار بصورتي هوشمندانه و نسبتاً جامع همه نگراني‌ها و دغدغه‌هاي خود و هوادارانش را مورد توجه قرارداده و فرصتها و تهديدات موجود بر سر راه معترضين به نتايج انتخابات را برشمرده است كه موضوع قانون‌گريزي يكي از مهمترين فرازهاي اين سخنراني‌ است. اما به‌نظرمي‌رسد آقاي موسوي چه قبل از انتخابات و چه پس از آن از مقوله بسيار مهم دلايل قانون‌گريزي غفلت مي‌ورزد و صرفاً به علل آن توجه دارد. چنين غفلتي در نهايت نتيجه همه تلاشها در زمينه مبارزه با قانون‌گريزي را بلااثر خواهد كرد همانگونه كه در يكصدسال گذشته و از انقلاب مشروطه تاكنون چنين بوده‌است. قبل از انتخابات شايد نمي‌شد اين نكته كليدي را با آقاي موسوي درميان گذاشت اما اينك با تجربه‌اي كه از قانون‌گريزي در اعلام نتيجه انتخابات بدست‌آورده و تعجبي كه از آن كرده مي‌توان با راحتي و اثربخشي بيشتري با او در اين‌باره سخن گفت.
قانون، ماهیتاً چیزی شبیه یک قرارداد است که میان دو یا چند نفر یا گروه و يا كشور منعقد می‌شود و مبنایی برای عمل آنها در ارتباط با موضوع قرارداد منعقدشده قرارمی‌گیرد. مهمترين چالش هر قراردادي پس از منعقدشدن، ضمانت اجرائي آن است. بطور كلي ضمانت اجرائي هر قراردادي در دو چيز متجلي مي‌شود. يكي تعهد اخلاقي طرفين قرارداد(بايدها و نبايدهاي اخلاقي مورد قبول طرفين قرارداد) و ديگري قدرت واداركنندگي نزد هر يك از طرفين قرارداد براي مجبور كردن طرف مقابل به‌عمل به‌تعهدات‌ موضوع قرارداد مي‌باشد. قدرت واداركنندگي، يا در خود طرفين قرارداد مستتر است (و در قدرت اقتصادي يا سياسي و يا زوربازوي آنها نمود دارد) و يا اينكه بصورت غيرمستقيم از طريق نهاد بي‌طرف و بالادستي مانند قوه‌قضائيه اعمال مي‌گردد. هرگونه تغيير معني‌دار در قدرت واداركنندگي يكي از طرفين قرارداد، انگيزه‌هاي لازم را در نزد آنها براي زيرپاگذاشتن مفاد قراردادمنعقده فراهم آورده و ضمانت اجرائي قرارداد را بيش از پيش بر ويژگي‌هاي اخلاقي طرفين متكي مي‌سازد. اما هيچ تضميني وجود ندارد كه ويژگيهاي اخلاقي افراد در برابر وسوسه منافع حاصل از زيرپاگذاشتن قرارداد رنگ نبازد. بنابراين درست آن است كه طرفين براي اطمينان از ضمانت اجرائي قرارداد، بيش از هرچيز به فكر حفظ توازن در قدرت واداركنندگي مابين خودشان باشند و به ضمانت‌هاي اخلاقي صرفاً بعنوان ابزاري تكميلي بنگرند. چنين شرايطي درباره پيمانهاي بين‌‌‌المللي و همچنين قراردادهاي اجتماعي يا قوانين ناظر بر رابطه ميان حاكمان و مردم نيز صادق است.
در سال 1975 كه پيمان الجزاير ميان ايران و عراق بسته شد توازن قواي نسبي ميان اين دو كشور برقرار بود اما به‌محض اينكه صدام‌حسين در سال 1980 احساس كرد توازن قوا به نفع او تغيير كرده، قرارداد الجزاير را بصورت‌ يكجانبه پاره نمود و به ايران حمله‌كرد اما ده سال بعد و در هنگام آماده‌شدن براي حمله به كويت چون توازن قواي نسبي دوباره ميان دو كشور برقرار شده ‌بود به رئيس‌جمهور ايران نامه‌نوشت و قرارداد الجزاير را مجدداً معتبر دانست.
در سالهاي دهه چهل و پنجاه شمسي، بدواً و اصولاً قانون‌گريزي شاه ايران بود كه اشخاص و گروههاي مختلف اجتماعي را به مخالفت و در نهايت مبارزه با او كشاند اما اين مبارزه زماني به نتيجه رسيد كه موازنه قوا تدريجاً به نفع مخالفان شاه تغيير كرد. حتي اين تغيير تا بدانجا پيش رفت كه مخالفان به بازگشت به قانون موجود نيز قانع نشدند و قانون اساسي كشور را تغيير داده و انقلاب‌اسلامي را براه انداختند.
هر كسي كه در ايران امروز بدنبال حاكميت قانون بوده و قصد داشته‌باشد مانع قانون‌گريزي حاكمان شود بايد بداند كه آنچه قانون‌گريزي را براي قانون‌گريزان امكان‌پذير كرده چربش بي‌‌چون‌چراي موازنه قوا در كشور به نفع آنان است. موازنه قوا يعني تناسب و تعادل ميان امكانات مالي، اقتصادي، سياسي، سازماني و اطلاع‌رساني طرفين معامله يا دعوي. اگر آقاي احمدي‌نژاد مي‌تواند در شهرداري تهران 300 ميلياردتومان بدون محل هزينه كند ولي ديگري نمي‌تواند چند سكه به مديران‌اش بدهد، اگر در زمان رئيس‌جمهوري او يك‌ميليارد دلار گم مي‌شود ولي واكنشي برنمي‌انگيزد، اگر او براي انتخاب شدن پول توزيع ‌مي‌كند، اگر او مي‌تواند تلويزيون ملي را در خدمت تبليغات خود بگيرد، اگر قادر است اجتماعات اتوبوسي به‌راه‌ اندازد، اگر مي‌تواند 20 دقيقه وقت اضافه در آخرين لحظات تبليغات انتخاباتي براي خود از تلويزيون بگيرد، اگر مي‌تواند در انتخابات 40 ميليوني تقلب ده‌ميليوني انجام دهد (توجه شود كه تقلب در اين حجم، نيازمند برنامه‌ريزي و سازماندهي بسيار قوي و دقيق و كار حراستي بسيار حساس است)، اگر اينترنت و سيستم اس‌ام‌اس را قطع مي‌كند، اگر برايش ميسر است روي ماهواره‌ها پارازيت بياندازد، اگر از زندانيان اعتراف ‌مي‌گيرد و مخالفان‌اش جز نخ‌نماخواندن آن كاري از دست‌شان برنمي‌آيد، اگر تلويزيون عليه معترضين به نتايج انتخابات يكطرفه حرف مي‌زند ولي صداي آنان بجائي نمي‌رسد، اگر شوراي نگهبان به اعتراضات معترضين توجه لازم را ندارد، اگر به قوه‌قضائيه اميدي نيست و اگر ...؛ همه و همه بخاطر آن است كه امكانات و قواي لازم براي چنين قانون‌گريزي‌هاي انبوهي براي آنان فراهم است و موازنه قوا ميان قانون‌شكنان و قانون‌طلبان وجود ندارد. منبع اصلي اين عدم توازن قوا، در تمركز و انباشت منابع قدرت به‌ويژه نفت و شاهرگهاي اقتصادي و رسانه‌اي كشور در دست قانون‌گريزان است. اين در حاليست‌ تنها ابزار قانون‌طلبان به خيابان آمدن و فريادكشيدن است كه بدون تأمين توازن قواي لازم نمي‌تواند پايدار بماند.
به‌منظور درك اهميت اين قضيه كافي است يادآور شويم كه در انتخابات رياست‌جمهوري نهم و انتخابات مجالس هفتم و هشتم نيز اعتراضاتي به روند انتخابات مطرح بود اما چون پشتوانه مردمي نداشت شوراي نگهبان و ساير دست‌اندركاران وقعي به آن ننهادند اما در انتخابات اخير چون كمپين انتخاباتي آقاي موسوي از سازماندهي فوق‌العاده‌اي برخوردار بود و ميليونها نفر در اعتراض به نتيجه انتخابات به خيابان آمدند ديديم كه چگونه همه نهادهاي مسؤول به‌دنبال قانع‌كردن و راضي‌نمودن آقاي موسوي بودند و فردي كه در ابتدي‌امر معترضان را به خس و خاشاك تعبير كرد هنوز كه هنوز است از لاك خود بيرون نيامده است. در واقع چون در اين انتخابات تا حدي عدم تعادل موجود در موازنه قوا به نفع آقاي موسوي كاهش يافت بلافاصله اثر خود را گذاشت و قانون‌گريزان را به نرمش نسبي واداشت. خلاصه آنكه آقاي احمدي‌نژاد و شوراي نگهبان و ...، همه علت قانون‌گريزي‌اند و نه دليل آن. دليل قانون‌گريزي وحدت قوا و به‌عبارت‌ديگر فقدان تفكيك قوا در ايران امروز است. بنابراين اگر آقاي موسوي به‌دنبال مقابله با قانون‌گريزي است در كنار تأكيد بر اجراي حتي صوري قانون كه حتماً مفيد و لازم است بايد فكري جدي براي عدم‌موازنه قواي موجود ميان قانون‌گريزان و قانون‌گرايان بكند و گرنه دستاوردهائي كه در انتخابات جاري حاصل گرديده و احتمالاً طي ماههاي آينده نيز بر آن افزوده خواهد شد در برابر هزينه‌هائي كه به‌پاي اين امر ريخته شد و يا ريخته خواهد شد ناچيز خواهد بود.
************************
1)اين سخنراني مربوط به جلسه‌اي است كه اساتيد شركت‌كننده در آن پس از جلسه بازداشت شدند. متن كامل اين سخنراني در سايت آينده‌نيوز موجود است اما با توجه به اينكه ظاهراً اين سايت در ايران فيلتر شده‌ لذا متن كامل سخنراني‌ را عيناً در اينجا آورده‌ام:
"ما‌ها متهم هستیم که امریکایی هستیم، اروپایی‌ هستیم و وابسته به بیگانگان هستیم. برای همین طرح این نقشه ی بیگانگان و موضع گیری در برابر اون‌ها به نظر من برای همه واجب هست. پس باید در این زمینه بیان بشه و گفتگو بشه. واقعا هم اگه ما قبول داشته باشیم که یکی‌ از مهمترین دستاورد‌های انقلاب ما استقلال ماست، این مساله ایجاب میکنه که ما در این رابطه موضع داشته باشیم هر چند به ضرر خودمون باشه. که من میگم ضرر هم نداره اما اگه به ضرر خودمون هم بود ما باید موضع می داشتیم و باید وسیع‌ تر روی این کار بشه و هرچه سریع تر مواضع روشنتری را بیان کنیم.
اگر چه ما این تاثیر رو کاملا نمیتونیم از بین ببریم به دلیل این که ریشه‌های مشکل هنوز وجود داره. هنوز رسانه‌هایی‌ که می‌تونن با مردم صحبت بکنند، جلب اطمینان مردم کنند و نظر مردم رو برگردونند به نیرو‌های مخلص داخلی‌ که نظام، اسلام، کشور و استقلال کشور رو قبول دارن، اینا کار نمی‌کنه و ما در این رابطه با مشکل وسیع‌ روبرو هستیم. توی این هفته اخیر من دائم با کسانی‌ که تماس گرفتن بحث کردم و گفتگو کردم که این به ضرر همه نظام هست و این به ما لطمه خواهد زد. متاسفانه ما نتونستیم که راه حلی‌ پیدا کنیم.همین الان که من خدمت شما دوستان صحبت می‌کنم ۲۴، ۲۵ نفر از کارکنان کلمه سبز دستگیر شدن. همه رو یک جا دستگیر کردن به این عنوان که شما قصد توطئه دارید. خوب این نشان عدم شناخت کسانی‌ هست که الان مسائل رو میخوان اداره کنند و در این زمینه موضع دارن.
در مورد قانونی‌ عمل کردن، من از قدیم اعتقاد داشتم و الان هم اعتقاد دارم که عمل کردن حتی به جنبه‌های صوری قانون برای ما نقطه عزیمت هست و ما نمیتونیم از این مساله عقب بکشیم و اگر یک قانونی‌ رو هم قبول نداریم باید از طریق قانونی‌ به دنبال حلش باشیم. من این رو بار‌ها تو جریان انتخابات بیان کردم. و این تبلیغاتی که هست که من غیر قانونی‌ عمل می‌کنم این دروغ محض هست. بنده کاملا قانونی‌ عمل می‌کنم حتی در رابطه با شورای نگهبان، ما یک شکایتی تشکیل دادیم ولی‌ اگه ۷ نفر از اعضای شورا بر خلاف قانون طرفدار یک جریانی هستن که ما اعتراض داریم به این مساله، اونا بخوان که بنده کرنش هم بکنم در مقابلشون، تو جلسه شون هم حاضر بشم، بنده نمیرم. بنده گزارشم رو دادم و شکایتم رو کردم و اگر اینا درست عمل بکنن این شکایت در دسترسشون هست. شخصی‌ مثل آقای محتشمی هم دائم پیگیر این قضیه است، میره، میاد و آماده است که در جلسات حضور پیدا کنه وشرح بده.
شما دیدین که در مورد همین اظهار نظری که آقای کدخدایی کرد در مورد شهر‌هایی‌ که بیشتر از واجدین شرایط رای داده شده گفت که این ۳ میلیون رای هست و در کل آرا نمیتونه تاثیر بذاره که آقای کروبی یه جوابی‌ داد که در روزنامه اعتماد ملی‌ که مربوط به حزب اونهاست خود اون اعتراض رو سانسور کردن. یعنی‌ شما دقت کنین بعضی‌ جاهاش خالی‌ هست و عین عبارات ایشون نقل نشده. این فضایی است که الان باز کرده اند در سطح کشور. ما یقینا غیر قانونی عمل نمی کنیم، قانونی عمل می کنیم. مطالبی را هم که جناب آقای دکتر حاضری در اول جلسه بیان کردند بسیار مهم و خوب است که اینها مطرح بشود... .
بله موارد گوناگونی هست که از اون طریق میشود اعتراض کرد به وضعیتی که به وجود آمده و کاملا در چهارچوب قانون هم باشه. البته جوی هم دارن میسازن. امروز موج خونخواهی‌ از موسوی رو در کیهان تیتر زدن. اینها جو سازی برای ترور شخصیت هست و سرکوب کردن این حرکت. من به ذهنم میاد با این روشنی و آگاهی‌ که مردم دارن اینها اثر عکس خواهد گذشت. جو رو رادیکال میکنه و مشکلاتی رو ایجاد میکنه اما حاصلی برای تثبیت و یا مشروعیت بخشیدن به این دولت نخواهد داشت.
تصور من این هست که، البته ان شاء الله این جور نباشه، شورای نگهبان بالاخره خواهد گفت که هیچ اتفاقی نیفتاده. از نظر چارچوب‌های صوری قانونی‌ دولتی در کشور تشکیل خواهد شد و ادامه پیدا خواهد کرد. ولی‌ فرقی‌ که هست این هست که اگر دولت در دوره قبل نا کار آمدی داشت و دروغ و دغل و هزار جور مسائل، مشکلاتی هم برای خودش و کشور ایجاد کرد، این دفعه مشکلی‌ هم که اضافه می‌شه این هست که از عدم مشروعیت رنج خواهد برد و شبهه خواهد بود که این اصلا درست تشکیل شده یا نه که این موقعیت دولت رو در سطح بین الملل و در سطح داخلی بسیار‌ آسیب پذیر خواهد کرد و چه بسا باعث میشه که دولت در چنین وضعیتی امتیازاتی هم به بیگانگان بده. دولت‌ها معمولا وقتی‌ ضعیف میشن چنین وضعیتی پیدا می‌کنن. ما قراینی هم داریم که دولت فعلی‌ هم هر وقت مشکلی‌ پیدا کرده تو این زمینه کوتاه اومده.
در مسائل داخلی‌ هم همین جور، ما مشکلات بسیاری پیدا خواهیم کرد.ولی‌ مساله اساسی‌ این هست که دولت به صورت رسمی‌ وقتی‌ تشکیل میشه، با تنفیذ و بعد با سوگند در مجلس، نیرو‌های دیگه چه‌ کار خواهند کرد. این یکی‌ از مهم‌ترین سوالاتی هستکه ما داریم. دیروز یک جلسه ای بود که ما خدمت بعضی دوستان داریم، حرف این بود که در سطح ملی یک فعالیت وسیعی براساس اتفاقاتی که در کشور رخ داده، بیداری که در کشور ایجادشده، ما باید عمل بکنیم. این به معنای مخالفت با دولت به این معنی‌ که هر کاری میکنه ما کارشکنی کنیم نباید خدای ناکرده باشه ولی‌ در سطح ملی‌ و مستقل از دولت ما باید کار‌هایی‌ رو سامان بدیم که امکانش هست.
ولی‌ یک چیز مهمی‌ که در اینجا هست این هست که اینها به دنبال به قول فرنگی‌‌ها هژمونی کردن وضعیت فعلی‌ هستن. میخوان رضایت مردم رو پشتوانه کار خلاف قانون خودشون قرار بدن. این نکته حساسی هست. یعنی‌ قانع بکنن که اتفاقی که افتاده همه اشتباه کردن و آقایون درست گفتن و انتخابات همه چیش سالم بوده و خوب بوده. این چیزیست که ما نمیتونیم تن در بدیم و در سطح ملی‌ این حقمون هست که از طرق قانونی‌ بگیم که اتفاقی که افتاده اتفاق بدی بوده و اگر آگاهی‌ نسبت به اون وجود نداشته باشه میتونه مساله استبداد و دیکتاتوری رو در کشور ما نهادینه بکنه یا خدای نکرده ما رو به جاهای بدی ببره.
بنده از اول انتخابات بحث قانون گریزی رو مطرح کردم. من نمیدونستم که به این نقطه میرسیم که خود انتخابات بهترین دلیل و برهان برای اون خطری باشه که من از ابتدا حس می‌کردم که مهمترین مساله کشور این قضیه هست. و این آشکار شد که در این کشور می شود یک چنین قانون گریزی به این صورت و به این وسعت اتفاق بیفته که این همه چیز رو در کشور ما امکان پذیر میکنه.
ولی‌ این وضعیت وقتی‌ میتونه در کشور پایدار بشه که بتونن مردم رو راضی‌ بکنن، نیرو‌های متدین کشور رو قانع بکنن که هیچ اتفاقی نیفتاده و همه چیز مطابق قانون اتفاق افتاده و مساله‌ای نیست و حتی این دستگیری‌ها رو توجیه بکنن و این بستن جراید رو توجیه بکنن و خیلی‌ چیز‌های دیگه رو توجیه بکنن. این همون چیزیست که ما باید راجع بهش تبلیغ بکنیم برای زنده نگه داشتن اصول قانون اساسی‌ و اعتقادات دینی خودمون و استقلال کشور خودمون و ارزش‌هایی‌ که با انقلاب بزرگ ایران به رهبری حضرت امام در کشور ما ایجاد شده.تو این زمینه به نظر من همه سهم دارن و نقش دارن و هر کس باید با ابتکار خودش کاری انجام بده. ما به تدریج باید اتاق فکر‌هایی‌ ایجاد بکنیم و خط مشی‌‌هایی‌ که همه بهش اجماع بکنیم باید پیدا بکنیم. ولی‌ تا اون موقع من فکر می‌کنم یه کاری باید بکنیم که در سطح عموم هر کس هر ابتکاری داره، مثل همان که گفتیم هر شهروند یک ستاد، کار خودش رو انجام بده. این مساله رو ما در یک سطحی میتونیم پیش ببریم.
خوشبختانه در سطح ملی ما قشرهای گوناگونی رو سراغ داریم که به این مساله حساس شدند از جمله روحانیت. روحانیت را تک و توکی در همین راهپیمایی ها می دیدیم و دوستان می دونند. الان در خود قم هم یک تحرکاتی هست و یک فعالیتهایی در این رابطه انجام میدند چون ما با تعدادی از فضلای قم ملاقات داشتیم ، خود مراجع و پایداریشون برای اینکه تایید نکنند (انتخابات رو)‌ با اینکه فشار زیادی روشون بوده خودش در این زمینه نشون دهنده این موضوع هست. ولی این نیاز به کار بیشتر دارد. فقط صرفا تماس گرفتن من نیست و عده ای رفتن و امدن نیست همه احساس نیاز به این مساله بکنیم و ارتباطات خودمون رو با مراجع بیشتر کنیم هر کس دسترسی داره و در این رابطه اطلاعاتی داره و یا تحلیل داره. انتقالش من به ذهنم میاد که اثر گذاره یعنی با یک زمینه خوبی در این رابطه روبرو هستیم.
بقیه اقشار جامعه هم همین جور و باید همین کار را انجام بدیم.ما باید تلاش بکنیم که حرکت آینده بیرون از نظام قرار نگیره. این برای ما خطرناکه و برای کشور هم خطرناکه و ما اعتقاد هم نداریم یعنی من به ذهنم میاد که ما در داخل نظام هم حرکت خواهیم کرد منتها نظامی که امام تعریف کرده با اون اسلام نابی که ایشون تعریف می کرد به دور از تحجر و با جسارت، روشنی، شجاعت و یک برداشتهایی که عقلانی باشه و با دنیای جدید هم مناسبت داشته باشه. خوب ما در این چهارچوب نقد کننده خواهیم بود و شکل دهنده به حرکتهایی جدید هم خواهیم بود.
بحث تکثر رهبری شد، بنده هم به این مساله اعتقاد دارم. الان تماسهایی با آقای کروبی، قبلا حتی با آقای رضایی با آقای خاتمی و دیگران داشتیم و باز هم این ادامه پیدا خواهد کرد و قصد داریم کمی این رو بسط بدهیم و هرچقدر این بسط پیدا کنه و گسترده تر بشه آسیب پذیری ما کمتر هست و از عقل جمعی گسترده تری هم بهره خواهیم برد. در برنامه های اتی هم انشالله این لحاظ خواهد شد و اینجور نیست که حرکت تکی باشه، البته سیل حرکت ممکنه به سمت من باشه ولی یقینا این ربطی به من نداره و خیلی جنبه گسترده تری دارد مساله. بیداری که در کشور ایجاد شده به نظر من برگشت ناپذیره، یعنی ما در هر شرایط امنیّتی و فشاری غیر ممکن است که وضع را به شش ماه قبل برگردونیم. اتفاقی در کشور ما افتاده که به نظر من برگشت ناپذیره. ما باید به این اعتقاد داشته باشیم. منتها روندها معلوم نیست که همیشه به سمت مثبت باشه یعنی این اگر خوب اداره و مدیریت نشه ممکنه آثار خیلی نا مطلوبی ازش در بیاد همیشه حرکتهایی که در قالب توسعه و رشد مطرح می کنند همیشه رو به جلو نیست ممکنه قهقرایی هم اتفاق بیفته و ما باید مراقب این قضیه باشیم. بهترین استفاده بشه برای پیشرفت کشور و این درحالی است که همین جلسات ادامه داشته باشه آگاهی ها گسترش پیدا بکنه و این حرکت مدیریت بشه مخصوصا با شوکی که الان وارد شده به مردم. این شوک بسیار از نظر من عمیق و گسترده است.
یکی از مهمترین مسائل ما موضع رسانه هاست، ما رسانه ها را در طول انتخابات از طریق رجوع مردم حل کردیم اگه دقت می کردید اون روز ما نه از تلویزیون نه از رسانه های هزینه بر [استفاده نمی کردیم.] حتی پوسترها رفت روی کاغذهای A4 و هزینه خود ستاد که انشاءالله مطرح خواهد شد. دیده خواهد شد که تا چه اندازه صرفه جویی صورت گرفته و در مقابل دستاورد بزرگی که داشتیم .
منتها یک نگاه مدرنی نسبت به استفاده از فضای مجازی در حقیقت بوجود آمده و جوانان استقبال کرده اند. این رازِ، رمز کار آتی ماست. من احساس نمی کنم که به زودی ما کانالی رو در اختیار بتونیم بگیریم و جراید وسیعی داشته باشیم ولی در نظر داشته باشیم که با توجه به گسترش فضاهای مجازی و امکاناتی که در این رابطه بوجود امده اگر به ابداعات و ابتکارات جوانان های خودمون تکیه بکنیم و ازش استفاده بکنیم و با همین روحیه تکیه بکنیم به خلاقیت افراد در هرجایی که هستند این یک مقداری می تونه این خلا رو پرکنه تا دسترسی به امکانات وسیع تری را داشته باشیم.
بحث میشه که شبکۀ ماهواره در خارج از کشور داشته باشیم کانالی داشته باشیم در رابطه با رسانه ها؛ من فکر میکنم باید همه اینها رو روی یک میز گذاشت و از هیچ کدوم نباید صرف نظر کرد ولی اونچیزی که الان میتونه در دسترس باشه این است که در حالیکه همه چیز در حال فیلتر شدن و بسته شدن است ما باز هم با استفاده از نیروی جوانی بیاییم [اینها را] گسترش بدیم فضاها رو گسترش بدیم و از اونها بخواهیم که راه حلهایی برای این حرکت و این نهضت ایجاد بکنند برای اطلاع رسانی.
ما در این زمینه خیلی خلاء داریم و مشکل داریم موضع گیری بسیار حادی که اخیرا صدا و سیما گرفته . البته من مطابق تجربیاتی که دارم این مقدار اغراق که الان در صداوسیما هست برای کوبیدن حرکت بوجود آمده اثر عکس خواهد داشت. ولی‌ منجر به آشفتگی‌ ذهنی‌ میتونه بشه، تردید‌هایی‌ رو میتونه ایجاد کنه، و من آثارش رو می بینم. یعنی‌ روز اول سوال از تقلب نبود، همه احساس می کردن تقلب صورت گرفته، ولی‌ الان سوال می‌کنن دلیل چیه، نتایج چیه، آمار چیه. که باز در این رابطه هم باید خودمون رو تقویت بکنیم، کار بکنیم، ولی‌ من میگم رسانه‌ها موثر هستن. ممکن است که آقایی که میاد فحش میده همون لحظه یه خشمی رو بر می انگیزه، ولی‌ سوال‌هایی‌ رو هم در پشت سر صحبتش در ذهن مردم بر می‌‌انگیزه که یه گروه اندک نمی‌تونن به تنهایی‌ جواب بدن. همه باید مسئول جواب دادن به این مساله بشوند.
این آقای دکتر حاضری میدونن که - از اول هم همینطور- یه گروه اندکی‌ هستیم که قدرتی‌ که ستاد پیدا کرد در ارتباط با جمع کثیری بود که ملت ما بهش اقبال کردن. الان هم چنین نیازی هست. و در این اقبالی که از ستاد شد، کار ظریفی‌ که صورت گرفت این بود که ما گفتیم که جلوی هیچ نوع ابداع و ابتکاری گرفته نشه. باز باشه و هر کس هر کار درستی خواست بکنه و این پاسخ داد. الان هم ما چنین چیزی را نیاز داریم، و برای همین، همین جمعی‌ که اینجا هست، به نظر من خودش میتونه بشینه فکر کنه که چه گونه میتونه فضا رو باز کنه تا ما رسانه‌های قابل دسترسی‌ داشته باشیم. در مورد پشتوانه حقوقی از اول توی ستاد کار می شد، و یکی‌ از برادران بسیار ارجمندی که اسمش هم امیر ارجمند است دستگیر شد و الان زندان است. و بعضی‌ از دوستان متعهد و قوی هم کار می کردن. خود ما هم اخیرا متوجه شدیم که این بخش رو باید تقویت بکنیم، گسترش بدیم و کار بکنیم.
در مورد لباس شخصی ها که مطرح شد. اصلا حضور لباس شخصی ها می دانید که جنبۀ غیر قانونی دارد. بنده هم اعتراض کردم. یک متن حقوقی هم نوشتیم که منجر به واکنش رییس پلیس و دستگاه های دیگر شد که نشان دهندۀ حساسیت قضیه است. من به ذهنم می رسه که این اعتراض که جنبۀ حقوقی و قانونی دارد نسبت به این موضوع باید ادامه داشته باشد. این می تواند زمینه را تنگ کند برای این که از این نیروها استفاده بکنند. چون کسانی که قوه ی قهریه بر علیه مردم به کار می برند با لباس های مشخص با آرم مشخص باید باشد از نظر قانونی، و همه نمی توانند این کار را داشته باشند و به این وضع ظاهر شدن ]درست نیست[. خود مردم هم واکنش قوی و محکمی راجع به این موضوع دارند که باید از این مساله هم استفاده کرد. همون چیزی که دوستان اشاره کردند که بعضی از این ها شناسایی می شن و توی سایت ها معرفی می شن روش موثری است و این را ]دست [کم نگیرید و این را ادامه بدهید و خود این یک مقدار کنترل کننده است. و کار حقوقی و اعتراض حقوقی و اعتراض سیاسی هم نسبت به این مساله باید ادامه پیدا بکند. و توی کشورمون این مساله ریشه کن بشه. اگه ما پلیس داریم اگه نیروی نظامی داریم ]نیروی[ انتظامی داریم خوب اونا باید بیان با مسایل اگه خلافی هست برخورد بشه و این مسایل ]لباس شخصی ها[ باید از کشور برود.
یه سوالی شد که بدون تشکل چرا وارد شدی؟ بنده یک برآوردی داشتم که هنوز هم فکر نمی کنم که اشتباه کرده باشم که دیر این رو مطرح کردم. به هر جهت اگر یک سال پیش این رو مطرح کرده بودم اصلا به انتخابات نمی رسیدم و نمی گذاشتند برسم. بنده 15 اسفند می خواستم حتی این را دیرتر ]مطرح[ بکنم که فرصت یک مقدار کار داشته باشم تا دوستان حواسشون جمع بشه یک کمی ما جلو برویم. برای همین 15 اسفند مطرح کردم. حالا به زبان بی زبانی به همه می گفتم که آقا من نمی تونم الان مطرح بکنم. جو سازی می شه فلان می شه بهمان می شه و این ثابت شد الان در وضعیت فعلی، و واقع بین بودم در این زمینه و فکر نمی کنم که غیرواقع بین بودم. یقینا من اگر در ماه فرضا مهر و آبان مطرح کرده بودم به عید نمی رسید مساله ی شرکتم در انتخابات. به هر حال ولی تصور بنده از وسعت تقلب و نوع کاری که شد این نبود. من این را قبول دارم که فکر می کنم همۀ ما غافلگیر شدیم. بنده تنها غافلگیر نشدم یعنی اطلاعاتی که الان می رسد و بحث ها و گفتگوهایی که می شود ]راجع به تقلب[ خیلی گسترده تر از آن چیزی است که ما فکر می کنیم. و باز هم بنده اطلاع دقیق نداشتم که مقام معظم رهبری این قدر به رییس جمهور علاقه داره شاید اون موقع اگه از اول گفته می شد شاید بنده یک فکر دیگه ای می کردم راجع به این مساله.
ما در خود انتخابات مشکل دیگه ای هم پیدا کردیم و مسالۀ مقدمۀ انتخابات هست که فوق العاده مهم است. که آن ها هم دست کم ندارد جنبۀ قانونی دارد انجام آن کارها. یعنی مواردی نقل شده که خود این انتخابات را حتی اگر درست هم انجام می شد همون مقدمات ]را زیر پا گذاشتن برای ابطال انتخابات کافی بود]. مثل کسی که بدون وضو وارد نماز شده و خوب نمازش باطل است. بنابراین مقدماتی که صورت گرفته مقدماتی است که غیرقانونی و خلاف قانون بوده. مواردی هست مثل پول پخش کردن ها و دروغ پردازی ها و کارهای مختلفی که صورت گرفته. یک موردی اش هم الان کشف شد که قانون داشتیم که از نظر مساله نفت که چه جوری یارانه بدهند و توزیع بکنند. مجلس الان اعتراض کرده به عنوان یک کار غیرقانونی. معلوم است که به خاطر انتخابات اجرای این مساله را به تاخیر انداخته اند. حالا این ها جدا توی روند انتخابات هم توی مقدمات دیگه اش که در آستانه ی انتخابات اتفاقاتی افتاد که هر کدومش می تونست ما ها را فلج بکند از جمله تعطیلی اس ام اس هاست. ما تمام شبکه ی ارتباطی مان را بر این اساس تنظیم کرده بودیم. با کارشکنی ای که برای ناظرین ما گذاشته بودند و محدودیت هایی که در این زمینه به وجود آورده بودند- ما فکر کرده بودیم از این طریق ]می توانیم ارتباط برقرار کنیم[ و اطمینان هم داده بودند که این از بین نمی رود و بر این اساس قرار بود که یک کار وسیع صورت بگیرد. یک ساختمانی تعبیه شده بود با تعداد زیاد افرادی که متخصص باشن اطلاع بگیرن با کامپیوتر و رایانه های گوناگون. همۀ این ها با تعطیلی اس ام اس ها اصلا از بین رفت. وقتی ما همان روزها اعتراض کردیم ۲ گروه از سوی ۲ کانال ما به مخابرات رجوع کردند آن ها هم بدنه شان گفتند و هم مقامات رسمی شان گفتند که ما نکردیم و به دستور ما نبوده. خوب برگشت به جاهای دیگه و این خودش اخلال کننده در کارهای ما بود. به اضافۀ موارد دیگه ای که طرح شد.
یکی از دوستان سوال کرده که ادامۀ راه تا کجا؟ قطعا این ادامۀ راه تا کجا یکی این مقطع کوتاه فعلی را در بر می گیرد و یکی ماه های آینده و حتی سال آینده را ]در بر[ می گیرد. بر می گرده که ما اون چیزی که در کشور اتفاق افتاده را یک فهم دقیق ازش داشته باشیم و خوب ارزیابی بکنیم و براساس آن موقعیت جدید را بسنجیم و تشخیص ]داده[ خواهد شد و روندها رو پیش بینی بکنیم و بر اساس آن برنامه هایی را بریزیم. این جا یه سری بحث هایی می تواند باشد که حداقل یک جلسه ی کلی را می تواند به خودش اختصاص بدهد توی همین جمع هم می تواند باشد. توی جامعه شناس ها یا دوستانی که رشته ی علوم سیاسی هستند می توانیم به آن بپردازیم. توی اتاق های فکر هم می شود به این مساله پرداخت و راه حل هایی هم کوتاه مدت و هم دراز مدت می تواند برای این مساله پیش بیاید.
آن چیزی که بسیار مهم است این است که نیروهایی که به این جریان علاقمند هستند و خودشان در انتخابات شرکت کرده اند یک نوع طیفی از فکرها در آنها مطرح است. بعضی ها می گویند باید سریع تر مطالب خیابانی باید جمع بشود و باید به یک فاز دیگه ای منتقل بشه و بعضی ها مدافع این هستند که این مسائل باید ادامه پیدا بکنه. بعضی ها تند هستند و بعضی ها کند. این بحث و گفتگوهایی است که باید ادامه پیدا کند و در یک حالت جمعی ما راه حل هایی باید برای آنها فکر بکنیم. یقینا بین شما هست بین دوستان ما هم هست. انشالله به یک نتیجه ای باید برسیم. الان ما اقتضایی عمل می کنیم. بعضی چیزها هست که ما اصلا واقعا دنبال مردم می دویم. خیلی از اتفاقاتی که بعد از انتخابات روز جمعه افتاد به هیچ وجه زادۀ هیچ نوع تدبیر مرکزی و دستوری نیست. خود آن راه پیمایی عظیمی که دوشنبه اتفاق افتاد و دوستان هم می دانند و بیشتر دوستان در آن حضور داشتند. تصور می شد که عدۀ کمی در آنجا خواهند آمد. خود حضور بنده در آنجا توی ستاد بحث کردیم و به این ترتیب بود که ممکنه مردم جمعیت کمی باشد و این خشونتی که علیه مردم می شود شاید اگر بنده بروم یا این خشونت کم بشود و یا ما هم یک کمی کتک بخوریم و دل مردم بیشتر ]خون[ نشه. با این دید ما رفتیم ولی اون جمعیت عظیم بود و مردم بیش از آن چیزی که ما فکر می کردیم حضور داشتند. یا مثلا جمع شدنان در میدان توپخانه قطعا با برنامه مرکزی و ستاد مرکزی صورت نگرفت و امثال این ها.
الان هم هنوز این کارها به نظر من ادامه دارد. حتی من توی اطلاعیه ها گفتم این آرم سبز و نماد سبزی که انتخاب کردیم از خود داخل مردم به سمت ما اومد و نه این که اندیشمندان خیلی متفکری ما داشته باشیم و فکر بکنند و این را کار بکنند و جا بندازند. نه توی یکی از مسافرت ها یه جوان ۱۸-۱۹ ساله پیشنهادش رو داد بعد با پیشنهاد اون یک شال سبزی انداختند گردن ما و یکی به خبرنگارها گفتند و یکی هم لباس سبز و من هم حس زیبایی شناسانه ام بد نیست به دلیل رشته هنری. فکر کردم که این می تواند خیلی بگیره و خود فاتح و دیگران هم همین اعتقاد را داشتند و تبدیل به یک نمادی شد که به عنوان یک دالّ شناور به قول امروز توانست یک عده زیادی را در سطح ملی به خودش جمع بکنه و تبدیل به یک پرچم بشه. به دلیل غنای این رنگ در تاریخ فرهنگی ما خیلی کمک کرد. واقعا یک رنگی است که ما همیشه به اهل بیت علیهم السلام این را نسبت می دهیم و جنبۀ مذهبی برای ما داره و مردم یک احساس خوشی و زیبایی در مورد آن دارند. بخشی از پرچم سه رنگ به این رنگ آمیخته است و خود طبیعت هم این چنین است. خداوند متعال هم خیلی کمک کرد. همان قرعه ای که به رنگ سبز در آمد خیلی در سطح کشور اثر داشت. و این ها از درون صفوف مردم در آمد. من می خواهم بگویم که هنوز هم ما نیازمند بهره گیری از ابتکارات و گرایش های مردم هستیم و نمی خواهم بگویم که برنامه نداشته باشیم و همه اش به دنبال این مساله برویم ولی این به اصطلاح دو طرفه باشه.
اهمیّت ایرانیّت در کنار اسلامیّت آقای دکتر... تاکید کردند که بر اسلامیت نظام تاکید بشه، خود این اسلامیت درمورد خطره ، این درسته ، البته تجربه ای رو اینجا خدمت دوستان منتقل بکنم که درطول انتخابات ما چیزی رو یاد گرفتیم و رسیدیم. اینو من در جلسه دیروز هم نقل کردم که ما رفته بودیم رشت برای تبلیغ ، ما رفتیم مزارع چایی ،بارون هم میومد، وسط اونجا ضمن اینکه بحث میکردیم چطوراین مزارع چایی و این کساد پیش اومده یک نفر به خاطر عرق ایرانیش آورده و کاشته و ما داریم از دست میدیم و چه مشکلاتی داریم و اینها. اونجا من به ذهنم رسید که غیر از اینکه چایی خارجی میاد و تمام چایی داخلی را از بین میبره. خود این بی اعتنایی به محصول داخلی یک نوع بی اعتنایی به همون عرق ایرانی یا احساسات ایرانی [است] که ما همه مون داریم. در کشور ما هست.
به ذهنم آمد که خیلی از مسائل رو از این زاویه هم ما می تونیم مطرح بکنیم در سطح جامعه برای همین وقتی برگشتم اون سالن ورزشی که مردم جمع شده بودند صحبت میکردیم، من گفتم این مسئله ای که تو بازارهای رشت برنج باسماتی الان وجود داره و برنج خودشون به فروش نمیره یامثلا صنعت نوقانمون از بین رفته یا چاییمون از بین رفته یه معنای اقتصادی داره که همه می دونیم، اما گفتم خوب یک کمی عرق ایرانی، یه کمی حس علاقه به وطن که اینقدر در این چند صدساله داشتیم این کجا رفته. خیلی هیجان وسیعی در سطح سالن ایجاد شد . بسطش دادیم تو بقیه حرکتی که در سطح ملی داشتیم، که همیشه گفتم اوجش رو و صحنه بسیار زیبایش را در مسجد سیّد اصفهان دیدم وقتی بحث رو از یک زاویه ای مطرح کردم. مردم بدون اینکه بنده این شعار را داده باشم شروع کردن پا کوبیدن به زمین و" ایران ایران" گفتن که در فیلم مجید مجیدی هست این قضیه.من به ذهنم میاد که این [ایرانیّت] یک چیزی است که در این بیست سال اخیر حالا، حداقل، گم شده. چون من حضرت امام رو شخصی میدونستم که به این احساسات ارج میگذاشت. توی رویه های گوناگونش من دیدم و نقل قولهای مختلفی هم می تونم بکنم. حالا غفلت کردیم ، البته در سند چشم انداز بیست ساله هم بحث ایرانیت و اسلامیت بحثش مطرح شده. برای ما آینده ای - که آینده ی دشواری است که تا این وضعیت تثبیت بشه - احتیاج داریم که به این مسئله برگردیم برای بر انگیختن مردم و جمع کردن اونها بر محور کارهایی که کشورمان را از مشکلات حفظ بکنه و ما را به سمت یک راه حلهایی برانه که به نفع کشور باشه. برای انسجام خودمون برای تشکیل دادن گروهها برای فعالیت های اقتصادی برای فعالیتهای فرهنگی و نظایر اونها .
منتها وقتی که ما ایرانیت رو اینجا مطرح میکنیم همونطور که مرحوم شریعتی یک موقع مطرح میکرد که وقتی که ما برمی گردیم به عناصر تشکیل دهنده ملیت در ایران واقعا بخش عمده اش اسلامیّه، اصلا نمیشه اینها رو از هم تفکیک کرد. ما ایرانیتی نداریم که منهای اسلامیت باشه، بله رژیم سابق تلاش میکرد که همینکار رو انجام بده و شکست خورد . در انقلاب اسلامی، حالا قبل از انقلاب اسلامی هم به این مسئله هم حساسیت پیدا شد که شهید مطهری یادتون هست بحث اون کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران مطرح کرد که یکی از مهمترین کتابهایش است. بعد از انقلاب هم این در ذهنیت ما بوده اما خوب از این مسئله استفاده نکردیم.
الان موقعیتی است که می تونیم استفاده کنیم بسیاری از سیاستهایی که ما با آن مخالف هستیم و لطمه زننده به استقلال کشور ما، به اقتصاد کشور ما و منجر به عقب موندگی ما شده به دلیل عدم حساسیت به همین عرق ایرانیگری و علاقه به کشور هست به نظر من.
ما در یک سالن نشسته بودیم زنجان بود دانشجویان نشسته بودند یک چندتا از این بچه هایی که مزاحم می شدند بودند اونجا ، من دیدم که پرچم فلسطین تکون میدن گفتیم که پرچم فلسطین رو همه علاقه داریم و خودمون هم مدافع بودیم از اول انقلاب هم جزو کسانی که بیشترین شعار رو دادیم بودیم ولی توی یه جمعی که داریم درباره انتخابات ایران صحبت می کنیم پرچم فلسطین چه معنایی داره، همه بچه ها شروع کردند شعار دادن و اون فرد خجالت کشید و پرچم رو کشید پایین.اون موقع که من می خواستم این شعار رو بدم و این بحث رو بکنم یاد این قضیه افتادم که یاسر عرفات ایران اومده بود اول انقلاب، اولین مسافر خارجی که ما داشتیم یاسر عرفات بود، اومدند ایران ، یک دفعه خبر دادند به حضرت امام که ایشون میخوان برن خوزستان. گفت جلوشو بگیرید. جلوشو گرفتند میخواست به عنوان عربیتی که اونجا هست بره و از این مسئله استفاده بکنه همون موقع برخورد شد.
ما در این مدت گذشته مخصوصا در چهار سال گذشته این مسئله رو از یاد بردیم و این مسئله مهمی که باید بهش رجوع کنیم، و می تونه در شعارهای ما و خط مشی های اساسی آتی ما اثر بگذاره و بنده به این مسئله معتقدم و این مسئله و قضیه را دنبال خواهم کرد.یک سری راه حل هایی شده مثل تحریم صدا و سیما که من وارد اونها نمی شم ...دوستان ایراد گرفته که شما نمی دونستید اینطوری پیش میاد؟ نه من واقعا فکر نمی کردم به این وسعت، که تقلب به این گستردگی بشه اما به نظر من چیزی که باید به عنوان فرصت تلقی بکنیم - اون اتفاقی که در کشور ما افتاده - ما باید اینطور تصور کنیم که جنبه دفعی و آنی نداشته بلکه این انتخابات چیزی را رو کرده که در بطن کشور ما و نظام ما در حال شکل گیری بوده و خوشبختانه این عریان شده این بیان شده و آشکار شده و خطرش دیده شده و این رو باید به عنوان یک فرصت دید.
به سلایق مختلف مردم توجّه کنیم - روشهای پر هزینه پشتیبانی مردم را کم می کند - فکر نکنیم از راه قانونی نمی شود مقابله کرد میگفتن که، قانون گریزی، یه چیزای دیگه هم میگفتن. وقتی‌ که بحث دروغ شد مردم اون پوستر خیلی‌ قشنگ رو ساختن که یه دروغ نوشتن و روشم یه علامت [ممنوع] زدن . بنده به عنوان کسی‌ که حالا کمی‌ تو رشته هنر سر رشته دارم [میگم] یکی‌ از قویترین پوستر‌های طراحی شده تو صد سال گذشته است، و گویا ترین. بنده هیچ شهری نرفتم بعد از اون جریان که این آرم رو ندیده باشم. به طور طبیعی‌ دست مردم عادی دیده می‌ شد. بالا خره یک چیز هایی‌ در این کشور اتفاق افتاده که در این انتخابات رو شد و بعضی‌ شون تبدیل به پوستر شد. اون محکومیت دروغ فقط محکومیت دروغ دولت نیست، بلکه [محکومیت] میل به دروغ و ریایی است که متاسفانه در جمع ما به شکل عمیقی به وجود آمده، به دلیل سیاست‌های مختلفی‌ که ما در زمینه فرهنگ داشتیم.

مردم قبل از انتخابات، سعی‌ کردند بر این مساله غلبه پیدا کنند. این موج سبزی که شروع شد از تجریش تا میدان راه آهن در حقیقت برای غلبه بر این مساله بود که این ریا و نفاق رو - که باعث تکه تکه شدن ملت ما، خانواده ها و سلیقه‌های گوناگون است - پشت سر بگذره. برای همین وقتی‌ [موضوع] دروغ و پوستر را می بینیم - من این پوستر را نمیدونم کی‌ کشیده، چون یک کمی‌ عامیانه هم هست، ولی‌ گویایی اش در همون عامیانه بودنش است - یا چیزهایی‌ نظیر این. من گمان می‌کنم که عریان شدن حکومت و این گرایش هایی‌ که در بطن جامعه بود رو به عنوان یک پدیده خوب بشناسیم و از آن استفاده بکنیم و پیش ببریم.
مردم راه حل‌ها را هم نشان دادند. مردم دلشون می‌خواد با هم باشن، شاد باشن، ایران رو دوست داشته باشن، پیشرفت داشته باشه، علم داشته باشن، سلیقه‌های مختلف همدیگر رو تحمل کنند، آزادی باشه.
من یک چیز خنده داری برام اتفاق افتاد که واسه آقای خامنه‌ای هم نقل کردم. اینجام میگم که جلسه سرور پیدا کنه. روزی من داشتم میرفتم یافت آباد، از نواب داشتم می رفتم، یه پیکانی کنار ما افتاد که طرفدار های احمدی نژاد توش بودن. من رو شناختن، سرشون رو بیرون کردن و پوستر آقای احمدی نژاد رو داشتن و شعار دادن که "آزادی اندیشه با چیز و چیز و چیز نمیشه". من هم گفتم کند بکنیم که با هم برویم، و شروع کردیم با هم شوخی‌ کردن. نزدیک ۱۰ دقیقه یک ربعی که کنار هم می رفتیم، من ندیدم که اونا حس خصمانه‌ای نسبت به من داشته باشن که مثلا بخوان چیزی رو پرت کنن یا ماشین شون را به سمت من منحرف کنن یا اینکه من احساس ناجوری داشته باشم که مثلا اهانت شد و بد شد و این حرفها.
خوب ما قبل از انتخابات یه همچین روحیه‌ای رو در کشور پیدا کردیم که افکار و اندیشه‌های مختلف در کنار هم قرار بگیرن. قطعا اگر نظام از این مساله استفاده میکرد ما به یک راه حل‌های میانه‌ای برای سرعت پیشرفتمون میرسیدیم.من گمان می‌کنم یکی‌ از کارهای آتی ما زنده کردن همین روحیه در میان ملتمون باشه. هر نوع حرکتی که بخواد اختلاف بین صفوف مردم بندازه، بین این گروه و اون گروه، بین راست و چپ، بین طبقه پایین و بالا، و امثال اینها ما باید در برابرش موضع داشته باشیم. یعنی‌ ما نباید مشهور باشیم به اینکه خودی وناخودی می‌کنیم. ملت ما یک پارچه است و سلایق گوناگونی هست که اینها همدیگر رو تحمل می‌کنن. یک آدمی جانی است، خوب می گیرند و پشت قفس می‌ گذارند. بقیه مردم تا وقتی‌ برائت دارند میتواند در کنار هم زندگی‌ کنند و همدیگر را تحمل کنند.
قبل از انتخابات و جریان انتخابات این را عیان کرد که میتواند هم‌چین چیزی باشد. نمونه اش رو سوال می کنند، نمونه اش خیابان‌های ما در شبهای قبل از انتخابات در خیابان‌های ما بود که خون از دماغ کسی‌ نیامد، یک دونه خشونت یا درگیری که منجر به جرح و ضربی بشه شما نمیتونید مثل بیارید. ما نباید بذاریم این دستاورد از بین بره تو ادبیاتی که به کار میبریم یا توی صحبت‌های که می‌کنیم و در ارتباطی‌ که با مردم داریم، باید آن را به شکل دستاورد داشته باشیم.
ما نباید - بنده رو متهم میکنند، بنده نیستم ولی‌ مهم نیست - کاری بکنیم که این جریان به قانون گریزی متهم شه. این نکته بسیار مهمی‌ است. فکر نکنیم از راه قانونی‌ نمی‌شود مقابله کرد، نمی‌شود خواسته‌ای رو مطرح کرد. هم در سطح جهان ما نمونه‌هایی داریم که افرادی مبارزه کردند و نتیجه گرفتند، و هم در داخل کشور ما بوده این قضیه. و فکر نکنیم سختی این راه کمتر از راه غیر قانونی‌ است. بعضی‌ فکر میکنند راه انقلابی این است که همه چیز رو پشت سر بگذاریم و به اصطلاح مثل تانک وارد قضیه بشیم، نه! راه قانونی‌ درد سر داره، سختی داره، مشکل داره ولی‌ یه چیز پایدار تری میتونه واسه کشور ما ایجاد بشه. این مساله ما را کمک می‌کند و قشر‌های مختلف جوش بخوریم، با روحانیت جوش بخوریم، افراد رو دور هم جمع کنیم، ریسک کار دست جمعی‌ رو برای اقشاری که نیاز داریم پشت این فکر بیافتن رو پایین بیاریم.
خوب اگر دائم، مردم ما برای یه مدت طولانی‌ در معرض این قضیه باشن که ضرر می کنند و مشکلات پیدا می‌کنن. به طور طبیعی‌ با مشکلات و وضعیت اقتصادی که داریم، پشتیبانیشون از این حرکت کم خواهد شد. وضعیت رسمی‌ هم نباید بگذاریم هژمونیک شود، یعنی‌ حالتی که رضایت مردم را جلب کنند که خیلی‌ چیز خوبی است که همین جوری تحمل کردن. باید شرح بدهیم و خطراتش در آینده رو مطرح کنیم.
بنده اشاره کردم که کارهامون باید در همون چهارچوب نظام هم انشالله باید باشه. حالا از نظر تشکیلاتی چه باید کرد و آیا حزب لازم هست و غیره رو به نظرم باید بگذاریم اتاقهای فکر کمی کار بکنه. دیروز ما یک بحثی که با یک عده دوستان و مدیران کشور داشتیم گفتیم که با وضعیتی که دولت درست کرده که یک نیروی عظیمی رو در حقیقت رها کرده و پشت سر گذاشته، این رو اگر در کنار اساتید دانشگاه و نیروهای نخبه کشور قرار بدهیم یک طرح جامع ملی از طریق تشکیل ان جی او هایی که در زمینه های مختلف اقتصادی و فرهنگی و سیاسی غیره فعال باشند اما در یک مرکزیتی به هم جوش بخورند و از یک خط مشی ای پیروی کنند می توانیم یک جریان عمیقی در کشور راه بیاندازیم. کار سختی است اما کاملا شدنی است و می توانیم آنرا انجام دهیم.این کار منجر به این می شود که ما نیروی بیدار شده و زنده را در صحنه نگه میداریم. نا امیدی را که بزرگترین مهلکه ای است که ما ممکن است دچار شویم می توانیم پس برانیم.
الان همه شماها یادم هست که وقتی تو این جمع می امدید ۲۵ سال پیش این جمع رو تشکیل دادیم جوان بودید. من از اولِ تشکیل این جمع بودم. همه شما فرزندان بزرگ دارید. احتمالا در خونه هاتون فرزندانی دارید که با سیاست قهر کرده بودند و با شما همراه شدند (حضار: از ما جلوتر افتادند) و خوب از شما جلوتر افتادند (حضار: ناامید شدند) آه بحث سر همین است که باید کاری کنیم که ناامید نشوند و باید کاری کنیم که اینها ناامید نشوند و باید راهی برایشان باز کنیم و بگیم که آینده گرچه سخت ولی قابل ساختن برای کشور هست.
همه حکومت ما که دولت نیست و همه تاریخ ما هم ۴ سال یا ۸ سال نیست. ما یک کشوری هستیم با یک تاریخ طولانی. البته تاریخ نوشته ما ۲۵۰۰ سال ۳۰۰۰ سال و امثال این هست ولی ما در موزه هامون اشیایی با سابقه ۱۲۰۰۰ سال هم داریم. یعنی یک تمدن بیسیار دیرین داشیم و یک تمدن کهن هستیم. فراز و نشیب های بسیاری هم داشتیم و این هم یکی از اون فراز و نشیب هاست. قربانی هم می طلبه. ممکنه چند نفر سرشون زیر آب بره بالا برند پایین برند ولی تو اصل تاریخ ما این مساله تاثیر نمیگذاره ما این رو باید به جوونهای خودمون منتقل کنیم و باید بهشون منتقل کنیم که بالاخره زحمت داره و همینطور دودستی یک آینده خوب و یک آینده پیشرفته رو به همه نمی آیند تحویل دهند من گمان نمی کنم یک کشوری وجود داشته باشه که الان اون رو مترقی بدانیم و این دوره ها نگذرونده باشه یعنی همه کشورها بالاخره از یک مسیرهای سختی گذشته اند و ما هم این مسیر سخت رو داریم.
انشالله باید این روح امید رو به جوونهای خودمون مخصوصا بدمیم و این وحدت رو بین ملت خودمون حفظ کنیم که پیش بریم. راه حل هم باید فکر کنیم و راه حلهای عملی پیدا کنیم.این فضای اداره مدت یک ماه آینده یکی از دشوار ترین قسمتهای مسیری است که در اون افتادیم. احتمالات زیادی هست. البته کمترین هزینه رو موقعی نظام می داد که می آمد و از یک طریقی راست آزمایی می کرد حقیقت یابی می کرد و همه تن در می دهند به اون و رضایت پیدا می کردند. حالا به راه حلی برسیم یا نه خوب یک راه حلهایی هستد آقای خاتمی برای راه حلی اقدام کرده اند مراجعی در قم دنبال راه حلهایی هستند بعضی شخصیتهای نظام هم دنبال راه حلهایی هستند بلکه راهی در این زمینه بجویند که آیا میشود.
حالا مثلا ابطال دو مرحله ای شدن یا جمع به اصطلاح حقیقت یاب که بیاید نظر بدهد و مساله رو یک سره کنه احتمال اینکه این راه حلها به نتیجه برسه من نمیگم صفره ولی نزدیک به صفر هست و من امیدی ندارم ولی خوب باید این مسیر رو به هر حال رفت. در مورد شورای نگهبان احتمال من میدم و انشالله اینجور نباشه که یک طرفه عمل بکنه ولی ما دعا می کنیم که یک طرفه عمل نکنه. حتی اگه به فرض اینکه برسه به ۵ درصد تقلب همون حداقل ۵ درصد را علنی بیاد اعلام بکنه که یک کار غیر قانونی صورت گرفته و همین باز هم دل مردم رو تا اندازه ای خنک می کنه.
که حالا تا چه اندازه بکنند به نظرم یک مساله است ولی خود ما خیلی مهمه که چی کار می خواهیم بکنیم و انتظاراتی که در مردم بوجود آمده. بخشی از مردم شعارهای خیلی تندی می دهند و اوایل که خیلی تند بود و اصلا طوری بود که بنده در خیابان ظاهر می شدم حتما شنیدید که موسوی موسوی رای مرا پس بده انگار که رای ها رو من جمع کردم (خنده) گفتم که بابا دست من نیست (خنده حضار) گفتم که انشالله با هم تلاش بکنیم وپس بگیریم (حضار: رای ما را پس بگیر. بگیر ) - اره البته پس بگیر - البته خود مردم واقع بین شدن و میدونن که امکانات محدوده و با این واقعیت دارند خودشون رو سازگار می کنند و کارهای خودجوشی رو انجام می دهند.
این مساله با وضعی هست که طبیعتا با خسارت هایی که هست ادامه داشتنش محل سوال هست. این چیزی که آقای دکتر حاضری اول جلسه مطرح کردند فوق العاده به نظرم مهمه که بحث و گفتگو گذاشته بشه و خود این میتونه راه رو باز کنه که در یک ماه آینده چه کار باید بشه.ما در حدی که ستادمون الان برقرار، یک ستاد درب و داغونی داریم دیگه. حمله کردن یک عده رو گرفتن هر آدمی که احساس می کنند می تونه موثر باشه همون رو دستگیر می کنند. به رده های بالا رسیدند.
همون علیرضا بهشتی که دستگیر کردن در ستاد مرکزی ما و روزنامه کلمه جزو آدمهای موثری بود که حضور داشت. ما فکر می کردیم که هر دو علیرضا بهشتی (دیگری فرزند آیت الله بهشتی است) رو بگیرند. اون یکی علیرضا بهشتی را هم تا دم دستگیری رفتند اما رها کردند.
بالاخره با این وضعیتی که داریم ارزیابی کنیم که انشالله تصمیماتی که گرفته میشه با مصالح ملی ما و با اعتقادات دینی و اخلاقی ما سازگار باشه. ما جو هرچقدر تند بشه و بد بشه نباید از این اخلاق و آرمانهایی که بهش اعتقاد داریم دست برداریم حتی اگر به خاطرش قربانی بشیم. ما انشالله تا آخر دروغ نگیم، درست عمل بکنیم، اگه چیزی روشن شد قبول کنیم، اگه راه خوبی باز شد حتی اگر به ضرر ما بود از اون استقبال بکنیم. خداوند هم من یقین دارم که اگه این نیت رو داشته باشیم به ما کمک می کنه.
بنده شهادت بدم اتفاقاتی که افتاد که اتفاقات بزرگی بود به مدیرت ضعیف خودمون نسبت نمیدم .ما یک جمعی بودیم – جناب دکتر منوچهری هم زیاد میخنده (خنده) چون میدونه، وقوف داری (خنده) – یک آدمهایی بودیم و یک جمعی بودیم و نشستیم و گفته شد حتما اینجور بشود و اینجور بکنیم ولی به دلیل صداقتی که در کار بود خدا برکت داد و این فضای ملی که یک سرمایه ای برای کشور شد ایجاد شد. در آینده هم بیش از این که به مدیریت خودمون اعتقاد داشته باشیم باید به اخلاق خودمون تکیه کنیم و البته در مساله مدیریت هم باید تدبیر داشته باشیم در این چهارچوب پیش بریم من دلم روشنه که یقینا این حرکتی که بوجود آمده به نفع ملت ما خواهد بود."
متن كامل

۱۳۸۸ تیر ۱۱, پنجشنبه

عبور مدعيان جمهوري‌اسلامي از آن

جمهوي‌اسلامي كه ويژگي‌ها و مختصات آن به تفصيل در قانون اساسي درج‌شده‌، نام نظام سياسي ايران است كه در سال 1358 بنا گذاشته شد. پس از گذشت 30 سال از آن‌زمان، به‌جرأت مي‌توان گفت كه هيچگاه جمهوري‌اسلامي به‌مفهومي كه در قانون اساسي درج‌شده به‌مرحله اجرا درنيامده‌ است اما در عين‌حال، بسياري از خواسته‌هاي سياسي و اجتماعي به‌استناد اينكه خارج از چارچوب نظام جمهوري‌اسلامي است از سوي حاكمان نشنيده ‌گرفته‌شده و همچنين ورود بسياري از افراد به نهادهاي تصميم‌گيري كشور با اين استدلال كه آنان معتقد به نظام نيستند سد شده‌است. اما انتخابات رياست‌جمهوري دهم و نوع برخورد حاكميت با پديده ميرحسين موسوي كه با شعار "اصلاح‌طلبي توأم با بازگشت به اصول" منادي نظام جمهوري‌اسلامي به مفهوم واقعي آن بود و حتي برخي او را كانديداي نظام تصور مي‌كردند، نشان داد كه غالب آن استنادها و استدلال‌ها، بهانه‌اي بيش براي ممانعت از قدرت‌گرفتن سليقه‌هاي مخالف حاكميت نبوده‌است.
دهه اول جمهوري‌اسلامي (1367- 1358)، به‌كل تحت تأثير شخصيت امام خميني و شرايط بحراني ناشي از تثبيت انقلاب و جنگ بود و نظام جمهوري‌اسلامي به مفهوم واقعي فرصت بروز و ظهور نداشت. با پايان جنگ و فوت حضرت امام و همچنين اصلاحاتي كه در قانون اساسي سال 58 صورت‌گرفت انتظار مي‌رفت اين نظام بصورت جدي‌‌تري به منصه ظهور رسيده و عينيت يابد. اما اين‌بار نيز شخصيت خاص و نفوذ و جايگاه برجسته آقاي هاشمي در ساختار حقيقي قدرت برآمده از انقلاب‌اسلامي و اقتدارگرائي مفرط او بود كه باعث شد جمهوري‌اسلامي در دوران سازندگي نيز عينيت نيابد. البته قدرت تأثيرگذاري هاشمي در چهار‌سال دوم رياست‌جمهوري تا حد زيادي تضعيف شد و جاي آنرا رفرميست‌هائي گرفتند كه خواستار برتري اسلاميت نظام جمهوري‌اسلامي بر جمهوريت آن و يا به اصطلاح جايگزيني حكومت‌اسلامي بجاي جمهوري‌اسلامي بودند. اين نوع از خواستاران رفرم در جمهوري‌اسلامي، در آنزمان با عناويني چون راست سنتي يا جناح محافظه‌كار مورد خطاب قرار مي‌گرفتند.
با نزديك‌شدن به پايان رياست جمهوري آقاي هاشمي، تدريجاً دو دسته براي جايگزيني او مقابل هم صف‌آرائي كردند. يك دسته را اصلاح‌طلباني تشكيل مي‌دادند كه خواستار رفرم در جمهوري‌اسلامي در جهت برتري يافتن اسلاميت آن بر جمهوريت آن بودند. نامزد اين گروه آقاي ناطق نوري و شعار آنها ذوب در ولايت‌فقيه بود. دسته ديگر اصلاح‌طلباني را دربرمي‌گرفت كه خواستار رفرم در جمهوري‌اسلامي در جهت برتري يافتن جمهوريت آن بر اسلاميت آن بودند و آنرا را نه قيد بلكه وصف جمهوريت مي‌دانستند. هسته مركزي اين دسته را كساني تشكيل مي‌دادند كه با فوت امام‌خميني از سايه او درآمده و در فرصت مطالعاتي كه به‌جهت دوري از قدرت بدست آورده بودند به بازيابي و ارائه تعريفي مستقل و مدرن از خود پرداخته بودند. نامزد اين دسته براي رياست‌جمهوري، آقاي خاتمي و شعار آنان توسعه سياسي بود. با توجه به علاقمندي نخبگان به شعارهاي آقاي خاتمي و نارضايتي توده مردم از وضع موجود كه نماد آنرا آقاي ناطق‌نوري تصور مي‌كردند مردم در رأيي سلبي – اثباتي محمد خاتمي را براي رياست‌جمهوري برگزيدند. شگفت آنكه در اين كارزار، نظام جمهوي‌اسلامي هيچ نماينده‌اي نداشت و همه به‌دنبال رفرم در آن نظام در جهت برتري دادن به اسلاميت و يا برتري دادن به جمهوريت بودند.
در سه سال اول رياست‌جمهوري آقاي خاتمي عليرغم اينكه بخشهاي مهم و وسيعي از قدرت در دست طرفداران معتدل جمهوري‌‌اسلامي منهاي جمهوريت بود اما به دليل پائين‌بودن درآمدهاي نفتي و همچنين آثار رواني رأي بيست‌ميليوني آقاي خاتمي، موازنه قوا به نفع اصلاح‌طلبان دموكراسي‌خواه بود و آنان خواسته‌هاي خود را به پيش مي‌بردند. اما با افزايش تدريجي درآمدهاي نفتي از يكسو و مستولي‌شدن ترس و وحشت بر اصلاح‌طلبان به‌ويژه آقاي خاتمي از ديگرسو و آشكار شدن اين نقطه ضعف براي جناح مقابل، تدريجاً موازنه قوا به نفع مخالفان اصلاحات دموكراسي‌خواهانه تغييريافت و آنان توانستند خود را به قدرت بلامنازع كشور تبديل‌ كنند و تأثير اصلاح‌طلبان حاضر در قدرت را در حد نقشي روي ديوار تنزل دهند. در چنين وضعيتي، دموكراسي‌خواهان نتوانستند نامزد جريان‌سازي در انتخابات رياست‌جمهوري 84 به ميدان بفرستند و اين ضعف بدان‌حد آشكار بود كه باعث شد جناح مقابل با خيالي آسوده به چند دسته تقسيم شود و در نهايت ساختارشكنان افراطي مخالف جمهوريت نظام، به‌جهت تغيير در موازنه قوا به نفع آنان و واكنش منفي جامعه به آقاي هاشمي در انتخابات دوره نهم رياست‌جمهوري به‌پيروزي نسبي دست يافتند. در اين انتخابات نيز همه نامزدها رفرميست بودند و چون انتخابات پيشين كسي نظام جمهوي‌اسلامي را نمايندگي نمي‌كرد.
اما در انتخابات دهم بر خلاف دوره‌هاي گذشته، علاوه بر كساني كه رويكردي رفرميستي چه درجهت تقويت جمهوريت و چه در‌جهت تقويت اسلاميت داشتند نامزدي با رويكردي وفادار به ساختار واقعي جمهوري‌اسلامي وارد ميدان مبارزات انتخاباتي شد. او كسي نبود جز ميرحسين موسوي. ميرحسين موسوي كليه اقدامات خود را قبل، حين و پس از انتخابات مستند به قانون اساسي انجام مي‌داد و در حرف و عمل اين اصل را مراعات مي‌نمود. ولي آنانكه كه اركان قدرت در ايران امروز در دست آنهاست با اين تصور كه موسوي قابليت جذب رأي ندارد راه را براي ورود او به انتخابات مهيا كردند و بعنوان نمونه در عرض يك هفته به او مجوز روزنامه دادند. اما وقتي‌كه ديدند او با موج سبزي كه در كشور براه‌انداخته در حال فتح كاخ رياست‌جمهوري است دست‌بكار شده و تقلب بي‌سابقه‌اي را در انتخابات رقم زدند.
هر چند از اواسط دوران رياست‌جمهوري آقاي خاتمي برخي از صاحبنظران بر اين باور بودند كه بخشهاي مهمي از ساختار حقيقي قدرت در ايران به‌دنبال حذف جمهوريت نظام است و به نظر مي‌رسد از آنزمان تاكنون نيز جمهوريت‌زدائي از نظام با روندي صعودي پيگيري شده‌است و در انتخابات مجالس هفتم و هشتم نيز علامتهاي روشني از اين‌امر مشاهده گرديد اما تصور نمي‌شد كه كارگردانان اين روند براي نيل به مقصود خويش، كساني كه منادي جدي جمهوري‌اسلامي هستند را نيز تحمل نكنند و براي حدف آنان تن به تقلب‌هاي حيرت‌آور در انتخابات بدهند. جالب است كه مهمترين استدلال‌ سيدمحمدخاتمي با 8 سال تجربه رياست‌جمهوري، براي دعوت و حمايت از مهندس‌موسوي اين بود كه حساسيت‌ها روي او كم است. با اين اوصاف با اطمينان مي‌توان ادعا كرد كه مدعيان رسمي جمهوري‌اسلامي هر چند كه سالهاست از آن عبور كرده‌ و بسوي جمهوري‌اسلامي بدون جمهوريت پيش مي‌روند اما اينك با تقلبي كه در انتخابات رياست‌جمهوري دهم صورت داده‌اند از اين پروژه دربرابر ديدگان دهها ميليون بيننده پرده‌برداري نموده و رسماً از جمهوري‌اسلامي عبور كرده‌اند.
نبايد آقاي احمدي‌نژاد و حاميان قدرتمند‌ او را بابت تلاش براي جمهوريت‌زدائي از نظام برخواسته از انقلاب‌اسلامي حتي با تقلب در انتخابات، نكوهش كرد چراكه آنان ايده‌اي را كه به آن باور دارند با عزمي راسخ پيگيري مي‌كنند حتي اگر براي اينكار مجبور به دروغ‌گفتن و فريب‌دادن مردم شوند. بلكه آناني در اين زمينه لايق سرزنش‌اند كه امروز از كودتا عليه جمهوريت نظام ابراز نگراني كرده و احساس خطر مي‌كنند. آنان گروهها و احزابي چون روحانيون مبارز، مشاركت و مجاهدين انقلاب اسلامي و افرادي چون خاتمي، كروبي و حتي مهندس موسوي هستند كه در طول بيست سال گذشته با اقداماتي كه در جهت جمهوريت‌زدائي از نظام جمهوري‌اسلامي صورت‌‌ مي‌گرفت به‌بهانه مصلحت نظام كنار آمدند و آنقدر در اين زمينه تعلل ورزيدند كه به‌ناگاه با تقلب ميليوني در انتخابات غافلگير شدند و در بهت و حيرت فرو رفتند. خوشبختانه در مورد اخير دو حزب مجاهدين انقلاب و مشاركت و همچنين آقاي كروبي و آيت‌الله طاهري و تا حدي نيز آقاي خاتمي واكنش مناسبي از خود نشان دادند اما بدون ترديد قهرمان اين ايستادگي، ميرحسين موسوي بود. بااينحال متأسفانه مجمع روحانيون مبارز با بيانيه اخير خود نشان داد كه همچنان قصد دارد به مصلحت‌انديشي‌هاي گذشته خود ادامه دهد. لازم به گفتن است كه آقاي هاشمي نيز در بروز انحرافات موجود نقشي بي‌بديل دارد ولي چون سكوت كرده سخني از او نمي‌گوئيم.
متن كامل