۱۳۸۸ خرداد ۲۹, جمعه

كليد معماي انتخابات در دستان موسوي است

درحاليكه در جريان مبارزات انتخاباتي رياست‌جمهوري دهم، عليرغم تظاهرات شبانه طرفداران نامزدها و همايش‌هاي شانه‌ به ‌شانه كمپين‌هاي انتخاباتي آنان كشور فضاي نسبتاً آرام و پرنشاطي را پشت‌سرگذاشت اما بدنبال اعلام نتايج انتخابات اين فضا بسرعت حالت بحراني بخود گرفت و وارد فاز خشونت‌هاي خياباني گرديد. علت اين وضعيت، ادعاي ميرحسين موسوي و طرفدارانش مبني بر جايگزين‌شدن بازنده انتخابات بجاي برنده آن از سوي برگزار‌كنندگان انتخابات است. آيا مي‌توان اين ادعا را قرين به واقعيت دانست؟
نظر بر اينكه در اين‌مورد داده‌هاي اوليه قابل اعتمادي در دست نيست و آمار اعلام‌شده نيز توسط نهاد متهم به تقلب، ارائه شده‌است بنابراين به‌منظور انجام يك ارزيابي واقع‌بينانه ناچاراً بايد از روش‌هاي غيرمستقيم و داده‌هاي ثانويه بهره جست. مروري بر وقايع روز قبل از انتخابات تاكنون مي‌تواند برخي از اين داده‌ها را در اختيار قرار دهد(درپي‌نوشت يادداشت،‌ عمده‌ترين محورهاي اين وقايع ارائه شده است). در اين وقايع دونكته مهم برجسته است: يكي‌ اينكه، درعملكرد وزارت كشور و درستي آمار اعلامي آن، ترديدها و ابهامات جدي وجود دارد و ديگري‌‌ آنكه، آقاي موسوي به تقلب در انتخابات و جايگزين‌شدن بازنده بجاي برنده يقين دارد و نه شك. واكنشهاي غيرمنتظره‌ و بي‌سابقه‌اي كه او قبل و بعد از اعلام نتايج از خود بروز داد تناسبي با ترديد در اين زمينه ندارد بلكه همه حاكي از يقين است.
آيا آقاي موسوي بر اساس نظرسنجي‌ها و گزارش ناظراني كه بر سر صندوقها داشته خود را برنده قطعي انتخابات ناميد؟ آيا فضاي غالب موجود به نفع او در شهرهاي بزرگ به‌ويژه تهران بود كه اين تصور را در او ايجاد كرد كه برنده قطعي انتخابات است؟ آيا انبوه جمعيت حاضر در مسافرتهاي استاني آقاي موسوي بود كه او را از برنده‌بودن در انتخابات مطمئن كرد؟ آيا عدم صدور كارت براي ناظران و يا اخراج آنها از شعب اخذ رأي در هنگام شمارش آراء و همچنين عدم حضور آنان در مرحله تجميع آراء بود كه باعث شد آقاي موسوي به اين نتيجه برسد كه تقلب شده‌است؟
به نظر من پاسخ سؤالات فوق منفي است. فردي چون ميرحسين موسوي كه 8 سال در كار اجرا بوده و آشنا با لختي بروكراسي اداري و پيچيدگي‌هاي موجود در فرآيندهاي انتخاباتي كشور است، هر چند كه ممكن است بر اساس اين شواهد در درستي نتايج اعلام‌شده شبهه داشته‌باشد اما بعيد است كه صرفاً با اتكاء به اين شواهد خود را برنده قطعي انتخابات بداند و آنرا قبل از انتشار رسمي نتايج، رأساً اعلام نمايد و يا به استناد آنها، واكنشهاي راديكالي كه اين روزها شاهد آن بوديم از او بروز كند. آقاي موسوي هشت سال در حساس‌ترين شرايط نخست‌وزير ايران بوده و در 30سال گذشته در بسياري از شوراها و مجامع مهم كشور حضور داشته‌است، لذا با بسياري از شخصيتها و نهادهاي مهم كشوري و لشكري ارتباطات نزديكي داشته و دارد. از سوي‌ ديگر آقاي هاشمي نيز كه به هردليلي علاقه‌اي به ادامه ‌كار آقاي احمدي‌نژاد ندارد از اشخاص بانفوذ نظام بوده و روابطي بسيار وسيع‌تر و عميق‌تر از آقاي موسوي با شخصيتها و نهادهاي مهم كشوري و لشكري دارد. اين دو فاكتور‌، مي‌تواند اطلاعات مهمي را در اختيار آقاي موسوي قرار داده باشد تا او اينچنين از پيروزي قطعي خود سخن بگويد و عليرغم همه هزينه‌ها بر آن اصرار ورزد. اگر تئوري توطئه اعم از داخلي و خارجي را كنار بگذاريم بايد گفت به نظر مي‌رسد ميرحسين موسوي رازهاي پشت پرده‌اي از تقلب در انتخابات دارد كه به هر دليلي فعلاً آنرا علني نمي‌كند و سعي مي‌نمايد از طريق روال عادي مسأله را فيصله دهد. تأكيد او در صبح روز رأي‌گيري بر اينكه تعهد مي‌دهد از آراء مردم صيانت كند، به جلو انداحتن مصاحبه مطبوعاتي‌اش و برنده قطعي دانستن خويش پيش از ارائه آمار رسمي از سوي وزارت كشور و دست زدن به حركاتي راديكال و بي‌سابقه در درون نظام جمهوري‌ اسلامي در اعتراض به نتايج انتخابات؛ نشانه‌هاي روشن اين ادعا است.
از سوي ديگر، همراهي و همكاري خودجوش‌، فعالانه و بي‌سابقه جامعه با آقاي موسوي در پيگيري ادعاي تقلب در انتخابات، شاهد محكم و اطمينان‌‌بخش ديگري در تأييد ادعاي او است. در اهميت اين مسأله همين بس كه در انتخابات رياست‌جمهوري گذشته، انتخابات شوراهاي سوم و انتخابات مجلس هشتم نيز از سوي برخي ادعاي تقلب در انتخابات مطرح شد اما واكنشي در جامعه برنيانگيخت. همچنين در مرحله دوم انتخابات رياست‌جمهوري نهم فاصله فرد بازنده از برنده، 7 ميليون بود ولي همه آنرا پذيرفتند اما در انتخابات اخير عليرغم اينكه فاصله فرد اول و دوم، نزديك دوبرابر آن يعني 12ميليون اعلام شد اينهمه اعتراض و تنش اجتماعي و حتي خونريزي درپي‌‌داشت. جالب است كه روزنامه كيهان در يكي از شماره‌هاي اخير خود چنين نوشته است: تصور بر اين بود كه اگر فاصله آراء 12ميليون باشد كسي متعرض نتايج نخواهد شد!
بنابراين ادعاي تقلب در انتخابات رياست‌جمهوري دهم را بگونه‌اي كه در آن جاي برنده و بازنده عوض شده‌‌باشد مي‌توان قرين به واقعيت دانست.
در پايان مناسب است نكته‌اي را در باب تحولات اخير اضافه‌كنم. همانگونه كه در اوايل ورود آقاي موسوي به انتخابات و انصراف آقاي خاتمي، در مطلبي با عنوان موسوي يا كروبي؟ عرض‌كردم: "با ورود آقاي موسوی به قدرت، توازن قوا در ایران به شکل معنی‌داری به نفع او تغییریافته و تفکیک قوائی ناخواسته هر چند نیم‌بند شکل خواهدگرفت و در این میان هزینه‌هائی نیز مانند همانی که برای حضور آقای خاتمی متصوراست حتی بیشتر از آن به جامعه تحمیل خواهدگردید. در واقع نه‌تنها آمدن آقای موسوی کم‌هزینه‌تر از آقای خاتمی نخواهدبود بلکه به‌جهت ویژگیهای خاصی که او دارد و پایمردی منحصربه‌فردی که در امور سیاسی از او نشان مي‌دهند این هزینه‌ها و دعواها بیشتر و عمیق‌تر بوده و حتی ممکن است کار را به جاهای باریک بکشاند". اينك با اشتباهي كه جناح حاكم در جريان انتخابات اخير مرتكب‌شد پيش‌بيني فوق‌الذكر بسيار زودتر از آنچه تصور مي‌كردم به وقوع پيوست. اما اگر آقاي موسوي به عنوان فرد برنده هم معرفي مي‌شد دير يا زود چنين وقايعي به‌شكلي ديگر حادث مي‌گرديد. بنابراين بايد توجه‌داشت كه در وقايع اخير مسأله جابجائي آراء، در درجه دوم اهميت قراردارد. مؤلفه مهم در تحولات اخير، عدم پيش‌بيني و غفلت جناح حاكم از احتمال تغيير در موازنه قوا به نفع ميرحسين موسوي است. آنان با تصور اينكه موسوي رقيبي آسان، سربه‌زير و بي‌پايگاه است فضا را بازكردند تا او جايگزين خاتمي شود و متناسب با همان توهم انتخابات را نيز مديريت كردند اما امروز با پديده‌اي مواجه شده‌اند كه شايد بدبين‌ترين استراتژيست‌هايشان نيز آنرا در سناريوهاي خود نديده بودند. بحران اخير، علائم تغيير در موازنه قواست كه خود را در شكل اعتراض به تقلب در انتخابات نشان مي‌دهد. البته ميرحسين با هدف تغيير در موازنه قوا وارد عرصه نشد، ولي ويژگيهائي در او نهفته است و شرايطي در جامعه امروز ايران مستقر است كه اين امر را بطور طبيعي بر او تحميل مي‌كند.
----------------------------------------
پي‌نوشت‌: عمده‌ترين محورهاي وقايع اخير انتخابات:
1- از يك روز قبل از انتخابات، شبكه اس.ام.اس كشور قطع شد كه تاكنون نيز ادامه يافته‌است.
2- صبح روز رأي‌گيري ميرحسين موسوي به‌هنگام انداختن رأي خود به صندوق، انگشتان خود را به‌علامت پيروزي بالابرد و پس از آن در مصاحبه مطبوعاتي‌اش تأكيدكرد كه تعهد مي‌دهد از آراء مردم صيانت كند.
3- در ساعات اوليه بعدازظهر روز رأي‌گيري، تعداد قابل‌توجهي از سايتهاي خبري و تحليلي طرفدار آقاي موسوي فيلتر و يا توقيف شدند.
4- چندين ساعت قبل از پايان زمان رسمي اخذ رأي، چند سايت طرفدار آقاي احمدي‌نژاد نتايجي مشابه آنچه كه بعداً از سوي وزارت كشور اعلام شد منتشر كرده و مدعي پيروزي آقاي احمدي‌نژاد در مرحله اول شدند.
5- برخلاف رويه‌ سالهاي گذشته كه به‌منظور بالاتر بردن هرچه بيشتر نرخ مشاركت، انتخابات تا ساعات پاياني شب نيز تمديد مي‌شد اما در انتخابات اخير به‌نظر مي‌رسيد وزارت كشور براي اتمام رأي‌گيري عجله دارد و لذا رأي‌گيري عليرغم وجود صف‌هاي طولاني منتظر رأي‌دادن در ساعت 10 شب پايان يافت.
6- بدنبال اتمام زمان رأي‌گيري، ستاد آقاي موسوي كه قبلاً اعلام ‌كرده‌بود مصاحبه مطبوعاتي او در ساعت 14روز شنبه برگزار خواهدشد اعلام نمود اين مصاحبه به ساعت 5/11شب روز جمعه (روز رأي‌گيري) تغيير يافته‌است. آقاي موسوي نيز همان موقع (5/1ساعت پس از پايان زمان رأي‌گيري) در مصاحبه مطبوعاتي شركت و بر اينكه او پيروز قطعي انتخابات با فاصله زياداست تأكيدكرد و خواستار آمادگي طرفدارانش براي جشن پيروزي شد.
7- در ساعات اوليه بامداد روز شنبه (چند ساعت پس از پايان زمان اخذ رأي)، آقاي محسن مخملباف در تماسي تلفني با صداي آمريكا اعلام كرد كه چون ستاد اصلاح‌طلبان آقاي موسوي (ستاد قيطريه كه با توجه به امكانات اينترنتي مجهز آن ظاهراً محل تجميع آراء آقاي موسوي بوده) بسته شده‌است لذا او را مأمور كرده‌اند تا اين مطلب را به اطلاع مردم برساند كه بر اساس گزارش ناظران ستاد آقاي موسوي در سراسر كشور، آقاي موسوي برنده انتخابات در مرحله اول است و اين موضوع به دفتر رهبري نيز اعلام شده‌است.
8- وزارت كشور در فرداي روز انتخابات، آقاي احمدي‌نژاد را با كسب حدود 63 درصد آراء برنده انتخابات اعلام كرد. مقايسه نسبت آراء نامزدها در راندهاي مختلف اعلام نتايج، نكته غيرعادي را به نمايش مي‌گذارد كه ساختگي بودن نتايج اعلامي را دامن مي‌زند. با كنارهم‌‌قراردادن آراء نامزدها بصورت دو به دو در محورهاي مختصات دو بعدي، مشاهده مي‌شود كه خطي نسبتاً مستقيم شكل مي‌گيرد كه پديده‌اي كاملاً غيرطبيعي است و مي‌تواند گواهي بر ساختگي بودن آمار اعلامي باشد.
9- بدنبال اعلام نتايجي برعكس گفته‌هاي آقاي موسوي از سوي وزارت كشور، او به‌منظور استمداد از مراجع عظام نامه‌اي كه عبارت آغازين آن "انا لله و انا اليه راجعون" بود خطاب به آنها نوشته و با اشاره به تقلب در انتخابات و تأكيد بر اينكه اميدي به قوه‌قضائيه ندارد خواستار آن شد كه علما در اين‌مورد به مسؤولين تذكر لازم را بدهند. آقاي موسوي همچنين در پيامي به ملت ضمن متهم‌كردن برگزاركنندگان انتخابات به خيانت در امانت، گفت كه تسليم صحنه‌آرائي خطرناك موجود نخواهدشد و رازهاي پشت‌پرده انتخابات را افشاء خواهدكرد.
10- با اعلام نتايج انتخابات و اعتراض آقاي موسوي و طرفدارانش به آن، ستادهاي او پلمپ شدند، سايتهاي اطلاع‌رساني‌‌اش فيلتر گرديدند، روزنامه كلمه‌سبز توقيف‌شد و درگيري‌هائي بين طرفداران آقاي موسوي و نيروهاي انتظامي و امنيتي در تهران و برخي ديگر از شهرهاي كشور روي‌داد. بدنبال اين وقايع و عليرغم رايزني‌هاي صورت‌گرفته، آقاي موسوي ضمن دعوت مردم به ادامه تظاهرات اعتراضي، در اقدامي بي‌سابقه در نظام جمهوري اسلامي مردم را به راهپيمائي دعوت‌كرد و در سخنراني خود در جمع ميليوني اين راهپيمائي گفت كه براي پرداخت هر‌گونه هزينه‌اي در جهت مقابله با وضعيت پيش‌آمده، آماده است.
11- با تشديد درگيري‌ها و تنش‌ها، لحن بيانيه‌هاي آقاي موسوي نيز تندتر و عريان‌تر شد. حتي او كشته‌شدگان درگيري‌هاي اخير را كه مقامات رسمي آنها را اراذل و اوباش مي‌نامند، شهيد ناميد و از مردم خواست براي آنان مراسم سوگواري برگزار نمايند.
12- رئيس ستاد انتخابات كشور در مصاحبه‌اي تلويزيوني، اعلام كرد كه وزارت كشور نمي‌تواند آمار صندوقها را در اختيار نامزدها قرار دهد.
متن كامل

۱۳۸۸ خرداد ۲۲, جمعه

ميرحسين موسوي؛ شگفتي انتخابات دهم

انتخابات دهم رياست‌جمهوري تاكنون با شگفتي‌هاي مهمي همراه بوده است. مناظره‌هاي تلويزيوني كه به جرأت ميتوان گفت بينندگان آن به چندين برابر بازي ايران – استراليا رسيد، خط‌ ‌شكني‌ها و پرده‌دري‌هاي خفته زيرحاكستر از سوي كانديداها و طرفداران آنان در تلويزيون و خيابانها، تظاهرات و راهپيمائي‌هاي خياباني بدون‌آنكه به درگيري ميان طرفين منجر شود، قدرت سازماندهي قابل ملاحظه كمپين‌هاي انتخاباتي برخي از كانديداها، نقش برجسته زنان در كنار نامزدها، به‌چالش كشيده‌شدن بانفوذترين و ارشدترين شخصيتهاي نظام تا مرحله دروغگوخوانده‌شدن برخي از آنها، ظهور پديده تبليغات با نمادهاي رنگي و نهايتاً سوارشدن شادي‌ها، رقص‌ها و پايكوبي‌هاي‌ جوانانه بر موج تظاهرات انتخاباتي؛ نمونه‌هاي برجسته اين شگفتي‌ها هستند. اما ميرحسين موسوي منشاء بخش غالب اين شگفتي‌ها بود و من او را شگفتي انتخابات دهم تا اينجاي كار مي‌دانم و به ميرحسين موسوي رأي ميدهم تا كمك كنم با پيروزي او، عليرغم همه هزينه‌هاي صورت‌گرفته از سوي آقاي احمدي‌نژاد از محل پول نفت اين شگفتي‌ها تكميل گردد.
اولين شگفتي، نحوه ورود آقاي موسوي به انتخابات بود. ميرحسين موسوي برخلاف رويه معمول در گذشته، اول اعلام داوطلبي كرد و سپس به ديدار مقامات ارشد نظام و علماي قم رفت. اين ‌امر ميتواند نشانگر نگاه درست او به جايگاه رفيع رياست‌جمهوري باشد. چنين ديدگاهي، در صحنه عمل بسيار به كمك او خواهد آمد و در موفقيت او بسيار موثر خواهد افتاد. به‌نظر مي‌رسد كه ميرحسين موسوي، در بيان اعتقادات خود بسيار محتاطانه عمل مي‌كند اما وقتي مسؤوليتي از اين بابت بر دوش او مي‌افتد اين اعتقادات را بسيار گوياتر از بقيه عينيت مي‌بخشد.
شگفتي دوم، شركت تمام‌قد همسر آقاي موسوي در مبارزات انتخاباتي دوشادوش او و در قامت كسي كه انگار مقرر است از محورهاي اصلي دولت آينده باشد بود. اوج اين شگفتي آنجا بود كه ميرحسين موسوي دست در دست همسر خود وارد ستاد انتخابات كشور شد تا به ثبت‌نام بپردازد. شگفتي‌ساز بودن اين امر به اين جهت است كه آنانكه مسؤوليت‌هاي ارشد در نظام جمهوري اسلامي مي‌پذيرند (از جمله خود آقاي موسوي در دوران نخست وزيري) برخلاف عرف ساير كشورها، معمولاً در انظار عمومي همسران خود را به همراه ندارند.
شگفتي بعدي، اختصاص سرمقاله روزنامه كلمه سبز كه مديرمسؤول آن ميرحسين موسوي است به مطالبي به زبان اقوام ايراني است كه امري بي‌سابقه و يا كم‌سابقه در جمهوري اسلامي مي‌باشد.
شگفتي ديگر اينكه، ميرحسين موسوي هيچ چيزي را فراتر از قانون نمي‌داند. او در پاسخ محسن رضائي كه در مناظره با او، از او درباره دليل عدم حضورش در جلسات بررسي سياستهاي كلي اصل 44 قانون اساسي سؤال مي‌كرد به وضوح اين نكته را به او متذكر شد كه مخالف آن تفسيري از قانون اساسي بوده كه اصل قانون را تغيير مي‌داد.
شگفتي ديگر آن است كه شعارهائي كه در جلسات سخنراني ميرحسين موسوي سرداده مي‌شد و يا مطالبي كه او در پلاكاردهائي كه در دست مردم بود مي‌ديد، در بخش قابل‌توجهي از برنامه‌ها، شعارها و جهت‌گيريهاي او بازتاب داشته است.
شگفتي ديگر، تعريف نماد رنگي سبز براي كمپين انتخاباتي ميرحسين موسوي بود كه چون رسانه‌اي بانفوذ و پرمخاطب به تبليغ او پرداخت. مچ‌بندها، گردن‌بندها، هدبندها، پيراهن‌ها و كلاه‌هاي سبز و همچنين نوارهاي سبز نصب‌شده بر آنتن‌، آينه‌ و ساير قسمتهاي اتومبيل‌ها خيابانها را پر كردند و ديگران را يا با خود همراه كردند و يا اينكه رقبا را به تقليد از اين شيوه وادار نمودند، بگونه‌اي كه آقاي احمدي‌نژاد پرچم ايران را نماد خود برگزيد و آقايان كروبي و رضائي نيز رنگهاي سفيد و فيروزه‌اي را بعنوان نماد خود انتخاب كردند.
تظاهرات و راهپيمائي‌هاي خياباني و تشكيل زنجيره‌هاي انساني به رنگ سبز، از ديگر شگفتي‌هائي بود كه از سوي كمپين انتخاباتي ميرحسين موسوي سازماندهي و خلق گرديد كه اين ابتكار نيز بلافاصله از سوي رقبا كپي‌برداري شد. اين ايده، در غياب نظرسنجي‌هاي مستقل و علمي، علامتهائي درباره محبوبيت نسبي كانديداها در ميان مردم را به نمايش گذاشت و كمك كرد تا لشكركشي‌هاي انساني كمپين انتخاباتي آقاي احمدي‌نژاد خنثي شود.
شگفتي‌سازي ديگر ميرحسين موسوي آن بود كه ويژگيهاي كاريزماتيك و شخصي او، آقاي احمدي‌نژاد را تقريباً خلع‌سلاح كرد و چون چنين شد آقاي رئيس‌جمهور براي نباختن ناچاراً در مسيري گام برداشت كه آن سخنان غيرمنتظره را در مناظره خود با آقاي موسوي بر زبان جاري كرد و بعداً دروغ‌هاي شاخ‌داري گفت كه شكاف بزرگي در نظام و به‌ويژه در جناح موسوم به اصولگرا بوجود آورد. خطاي آقاي احمدي‌نژاد (شايد هم چاره‌ ديگري نداشت) اين فرصت را براي آقاي موسوي فراهم كرد كه در مناظره بعدي خود، در حركتي بي‌سابقه و جسورانه و با زباني تند او را به دروغگوئي، گول‌زدن مردم و عكس ماركشيدن به منظور گمراه نمودن مردم متهم كند. به‌دنبال اين وقايع، شعار "دو دو تا ده تا" در خيابانهاي شهرها طنين‌انداز شد، تابلوي راهنمائي جديدي با عنوان "دروغ ممنوع" اختراع شد و عجيب‌تر از آن آقاي رئيس‌جمهور در حين خروج از همايش انتخاباتي خود در دانشگاه صنعتي شريف تهران بدين صورت و با شعار "دروغگو! دروغگو! ..." بدرقه شد. اين رويدادها باعث گرديد دو مناظره بعدي آقاي احمدي‌نژاد نيز به نفع آقاي موسوي تمام شود. البته بعضاً ادعا شده كه بدنبال مناظره اول او با آقاي موسوي، موجي به نفع او ايجاد شد اما به تصور من موجي نبود بلكه براي چند روزي طرفداران دوآتشه او روحيه گرفته و به هيجان آمدند. لازم به گفتن است كه نوع مواجهه ميرحسين موسوي با پديده دروغ نيز از ديگر شگفتي‌هاي اين انتخابات بود كه در نوع خود بي‌سابقه و جسورانه بود.
شايد دليل اصلي شگفت‌ساز‌بودن گفتار و رفتار ميرحسين موسوي در جريان انتخابات دهم، دو چيز باشد: يكي‌اينكه، به‌نظر مي‌رسد او در بيان اعتقادات خود بسيار محتاطانه عمل مي‌كند اما وقتي مسؤوليتي از اين بابت بر دوش او مي‌افتد اين اعتقادات را بسيار گوياتر از بقيه عينيت مي‌بخشد و دوم آنكه، آقاي موسوي در شرايط بسيار خاصي مسؤوليت اجرائي داشته و لذا بسياري از ويژ‌گيهاي او امكان بروز و ظهور نيافته است.
همانگونه كه در يادداشتهاي قبلي عرض شد پيروزي ميرحسين موسوي معادلات قدرت را در كشور تغيير خواهد داد كه اگر با اتحاد و تقسيم كار با آقاي كروبي و حتي رضائي توأم گردد بسيار مؤثرتر خواهد شد. البته به نظر مي‌رسد كه تغيير در موازنه قوا به نفع موسوي از مدتها پيش آغاز شده است. اما اين تغيير در آينده، با چالشهائي در درون حاكميت (و نه آنگونه كه برخي مي‌گويند ميان طبقات متوسط و فرودست اجتماعي) همراه خواهد بود اما با توجه به جنبشي كه طي روزهاي اخير در خيابانها ديده شد، انشقاقي كه در جناح حاكم پديدار گشته و قدرت سازماندهي، اجرائي و مديريتي و همچنين استحكام نظري كه در آقاي موسوي ديده ‌مي‌شود اين چالشها قابل مرتفع شدن است. اما اگر نام آقاي احمدي‌نژاد از صندوقها درآيد تيري كه او در جريان مبارزات انتخاباتي بخصوص در مناظره خود با آقاي موسوي به سوي نظام پرتاب كرد به هدف برخورد خواهد كرد و آنرا يا چالشهاي بزرگي مواجه ساخته و تحولات غيرمنتظره‌اي را رقم‌ خواهد زد. البته من حدس مي‌زنم كه معني اين گفته آقاي هاشمي پس از مذاكره روز سه‌شنبه با رهبري مبني بر اينكه نتيجه جلسه بسيار مثبت و سازنده بوده، اين باشد كه رهبري نتايح نظرسنجي‌هاي مطمئن را كه حاكي از پيروزي آقاي موسوي است براي او فاش كرده‌ است.
متن كامل

۱۳۸۸ خرداد ۲۱, پنجشنبه

دوستي ديگر به فضاي مجازي آمد

دوست عزيزمان آقاي محمدحسين كه در سايت آينده وبگاه شخصي آقاي عباس عبدي، از طريق مقالات و يادداشتهاي آموزنده و كامنتهاي ارزشمند با ايشان آشنا شديم با سايت ميناتكست به جمع فعالان عرصه اينترنت پيوست. ضمن عرض تبريك، براي آقاي محمدحسين غياثي آرزوي موفقيت و براي خودمان آرزوي بهره‌مندي از نوشته‌هاي ايشان را داريم.
متن كامل

۱۳۸۸ خرداد ۱۶, شنبه

داستان پينك

تذكر: اين داستان را يكي از دوستان برايم ايميل كرده بود كه با حال و هواي اين روزها بسيار مناسبت دارد. مأخذ آنرا نمي‌دانم لذا از خالق اثر بخاطر عدم درج منبع پوزش مي‌طلبم.
روزي پادشاهي سالخورده كه دو پسرش را در جنگ با دشمن از دست داده بود، تصميم گرفت براي خود جانشيني انتخاب كند. پادشاه تمام جوانان شهر را جمع كرد و به هر كدام دانه گياهي داد و از آنها خواست، دانه را در يك گلدان بكارند و گياه رشدكرده را در روز معيني نزد او بياورند.
پينك يكي از آن جوان ها بود و تصميم داشت تمام تلاش خود را براي پادشاه‌شدن بكار گيرد، بنابراين با تمام جديت تلاش كرد تا دانه را پرورش دهد ولي موفق نشد. به اين فكر افتاد كه دانه را در آب و هواي ديگري پرورش دهد، به همين دليل به كوهستان رفت و خاك آنجا را هم آزمايش كرد ولي موفق نشد. پينك حتي با كشاورزان دهكده هاي اطراف شهر مشورت كرد ولي همه اين كارها بي‌فايده بود و نتوانست گياه را پرورش دهد.
بالاخره روز موعود فرا رسيد. همه جوان‌ها در قصر پادشاه جمع‌شده و گياه كوچك خودشان را در گلدان براي پادشاه آورده بودند. پادشاه به همه گلدان‌ها نگاه كرد. وقتي نوبت به پينك رسيد، پادشاه از او پرسيد: "پس گياه تو كو؟". پينك ماجرا را براي پادشاه تعريف كرد. در اين هنگام پادشاه دست پينك را بالا برد و او را جانشين خود اعلام كرد. همه جوانان اعتراض كردند. پادشاه روي تخت نشست و گفت: "اين جوان درستكارترين جوان شهر است. من قبلاً همه دانه‌ها را در آب جوشانده بودم، بنابراين هيچ‌يك از دانه‌ها نمي‌بايست رشد مي‌كردند". پادشاه ادامه داد: "مردم به پادشاهي نياز دارند كه با آنها صادق باشد، نه پادشاهي كه براي رسيدن به قدرت و حفظ آن به هر كار خلافي دست بزند".
متن كامل

۱۳۸۸ خرداد ۱۵, جمعه

مناظره‌اي كه نواقص دموكراسي در كشور را فرياد زد

مناظره ميرحسين موسوي و محمود احمدي‌نژاد، واقعه‌اي بسيار نادر و قيمتي بود. نادر و قيمتي از اين جهت كه دو واقعيت مهم را بصورتي واضح، زنده و همه‌فهم در 90 دقيقه در معرض ديد 50 ميليون ايراني قرار داد كه شايد با بكارگيري بهترين كارشناسان سياسي و اجتماعي و صرف صدها ساعت وقت و ميلياردها تومان پول نمي‌شد آنرا نماياند. يكي اينكه دموكراسي واقعي در كشور عينيت ندارد و ديگري اينكه، برخي‌ها كه با داعيه ارزشهاي ديني و مبارزه با قله‌هاي ثروت و قدرت و بعنوان مظهر اصولگرائي به حكومت رسيدند براي ماندن در قدرت چه‌ها كه (اعم از چه‌هاي قانوني و چه‌هاي شرعي) نمي‌كنند.
آقاي احمدي‌نژاد در مناظره خود با آقاي موسوي، عملاً و علناً اعتراف كرد كه بصورتي سازمان‌يافته و با پول مردم در زندگي خصوصي آنان تجسس مي‌كند و اينكه مي‌گويد من يك لحظه خدمت به مردم را با فعاليتهاي انتخاباتي تلف نمي‌كنم چون بسياري از گفته‌هايش خلاف‌واقع است و او بجاي خدمت به مردم در اين ايام، مشغول تجسس در احوال شخصي و پرونده‌سازي براي افرادي مي‌شود كه با آنان مخالف است. بعنوان نمونه در جريان مناظره اخير ديديم كه آقاي احمدي‌نژاد در حضور 50 ميليون بيننده، پرونده تحصيلي فردي را كه بالطبع اطلاعات شخصي اوست با بيان اسم و مشخصات نشان داد و عليه او ادعاهائي كرد بدون آنكه حق چنين كاري را داشته و وظيفه‌اش بوده باشد. او مگر ضابط قضائي بوده و حكم قضائي داشته كه بخود اجازه داده با سوء‌استفاده از موقعيت شغلي خويش، اطلاعات شخصي انساني را در اختيار‌گرفته و بررسي كند و بدتر از آن، عليه او و به نفع خود از آن بهره‌برداري نمايد. فسادي بدتر از اين و سوء استفاده‌اي شرم‌آورتر از اين مي‌توان تصور كرد. كسي كه در علن و درباره مسائل كم‌اهميتي چنين مي‌كند چگونه مي‌توان اسرار مهم كشور را به او سپرد؟ و چگونه ميتوان در سايه چنين دولتي با آرامش سر بر بالين گذاشت؟
اين رويداد كه از جهتي تلخ و از جهتي شيرين بود، نشان داد كه كساني كه داعيه شهيد‌شدن در راه مبارزه با قله‌هاي قدرت و ثروت را داشتند چگونه خود در چنگ آن گرفتار آمده و براي پائين نيامدن از آن، به هر اقدام ناصوابي دست مي‌يازند. اما از منظر اجتماعي اين، نتيجه طبيعي پشت‌پا ‌زدن به دموكراسي واقعي و بازيچه‌كردن آن است. به‌عبارت ملموس‌تر:
- اين، نتيجه طبيعي نظارت استصوابي است و اگر امروز قرار باشد كسي بابت اين واقعه مذمت شود شوراي نگهبان و اولي‌تر از آن نظارت استصوابي است. نبايد فراموش كرد كه آقايان هاشمي رفسنجاني و ناطق نوري در برقراري نظارت استصوابي كم مقصر نبوده‌اند.
- اين، نتيجه طبيعي پشت‌پا زدن به قانون و دور زدن آن حتي در مقياس قانون اساسي است؛ وقتي تفسيري از اصل 44 قانون اساسي ارائه مي‌كنيم كه 180 درجه مقابل نص‌صريح آن است وقوع چنين بي‌قانوني‌هائي از سوي رئيس دولت امري قابل انتظار خواهد بود. در وقوع چنين وضعيتي نيز آقايان هاشمي رفسنجاني و ناطق نوري چندان بي تقصير نبوده و بعضاً نقشي محوري در اين زمينه‌ها داشته‌اند.
- اين‌، نتيجه طبيعي نداشتن قوه قضائيه مستقل است؛ وقتي قوه‌قضائيه، فردي را به‌جرم جاسوسي به 8 سال زندان محكوم مي‌كند ولي چند هفته بعد او را آزاد مي‌كند روشن است كه رئيس دولت نيز به خود اجازه مي‌دهد در حريم خصوصي مردم وارد ‌شود و در زندگي آنها به تجسس مشغول ‌گردد.
- اين، ‌نتيجه طبيعي نداشتن احزاب و رسانه‌هاي آزاد و مستقل است؛ اگر احزاب و رسانه‌هاي مستقل داشتيم و هر بحث و گفتگوئي را با عيار خوشحالي و ناخوشحالي اسرائيل و آمريكا نمي‌سنجيديم(1)، اينگونه بحثها و بدگماني‌ها در زمان خود در مناظره‌ها و گزارشات رسانه‌ها مطرح مي‌گرديد و اگر سوء تفاهم بود برطرف مي‌شد و اگر واقعيت داشت فرد يا افراد متهم به مجازات خود مي‌رسيدند و جامعه از قبل حضور آنها در اركان قدرت متحمل هزينه و زيان نمي‌گشت. آقايان هاشي رفسنجاني و ناطق نوري از كساني هستند كه در زمان تصدي رياست قواي مجريه و مقننه، طراح، زمينه‌ساز و حمايت‌گر بسياري از موانع بر سر راه آزادي مطبوعات و شكل‌گيري احزاب مستقل بوده‌اند.
انتخابات آزاد و رقابتي(داشتن نظارت استصوابي)، حاكميت قانون، استقلال قوه‌قضائيه و احزاب و رسانه‌هاي مستقل، همه و همه از پايه‌هاي دموكراسي هستند. بنابراين اگر از وقوع بداخلاقي‌هائي چون آنچه كه در مناظره آقايان موسوي و احمدي‌نژاد روي‌ داد ناراحتيم نبايد به موعظه اكتفاء كنيم بلكه كافي است الزامات استقرار دموكراسي واقعي در كشور را مهيا سازيم.
در پايان اضافه مي‌كنم هرچند برنده اصلي مناظره آقايان موسوي و احمدي‌نژاد مردم و دموكراسي بود، اما آقاي موسوي نيز عليرغم صعف در قدرت بيان، در اين مناظره و مناظره بعدي‌اش با آقاي رضائي گزاره‌هائي را مطرح كرد كه من به او اميدوارتر شدم.
پي‌نوشت:
1)بخش غالب سخنان آقاي احمدي‌نژاد و بخشي از سخنان آقاي موسوي، مطالبي بود كه سالها از سوي رسانه‌هاي خارجي مطرح‌ مي‌شد و از ديروز كه اين مناظره پخش شده بسياري از آنها، مي‌گويند ديديد كه مي‌گفتيم جمهوري اسلامي چنين است و چنان است. حالا بايد ديد كه آيا كيهان، آقاي احمدي‌نژاد را بابت اينكه باعث خوشحالي دشمن! شده است مذمت خواهد كرد يا نه؟
متن كامل

۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سه‌شنبه

آيا از دروغ‌گفتن و شكنجه گذشته گريزي هست؟

محمدعلي رجائي كسي كه پس از گذشت بيش از ريع قرن از مرگ او، نوجوان ده پانزده ساله‌اي در فيلم تبليغاتي رئيس دولت نهم مدعي استشمام بوي او با ديدن دكتر احمدي‌نژاد مي‌شود!!! بايد خدا را شكر كند كه امروز زنده نيست تا نامزد شود و دوران او نيز مشمول شكنجه و پرونده‌سازي و افشاگري آقاي احمدي‌نژاد قرار گيرد. دكتر احمدي‌نژاد كه اين روزها از هر سو با بدل بهتر از اصل شعارهاي خود مواجه گرديده و در حال فيتيله‌پيچ شدن است به خلاف‌واقع‌گوئي‌هاي آشكار و نيز شكنجه نمودن گذشته‌هاي دور و نزديك روي آورده و سعي دارد از 16سال گذشته كه چند روزي است آنرا به 24 سال تمديد كرده اعتراف بگيرد كه آن سالها سراسر بدي و فساد و خيانت و ... بوده‌اند. اي‌كاش فتحعلي‌شاه قاجار امروز زنده بود و نامزد رياست‌جمهوري مي‌شد و شوراي نگهبان نيز صلاحيت او را به اشتباه تأييد مي‌كرد تا رئيس دولت، اينقدر به زحمت نمي‌افتاد و براحتي مي‌توانست رقيب خود را شكست دهد.
كسي كه نامزد انتخابات مي‌شود اگر سابقه تصدي آن پستي كه براي آن نامزد شده نداشته باشد ولي چنين سابقه‌اي در پرونده رقيب او موجود باشد كاري بس راحت در رقابتهاي انتخاباتي در پيش‌رو خواهد داشت چرا كه ميتواند براحتي، عملكرد رقيب خود را به باد انتقاد گرفته و اشكالات او را رديف نمايد و بدون آنكه نيازي به ارائه برنامه داشته باشد هدف خود را برطرف كردن اشكالات موجود در عملكرد رقيب ذكر كند. اين همان كاري است كه آقاي احمدي‌نژاد نيز چهار سال پيش با آب و تاب فراوان انجام داد و آنرا با روتوشي بنام "ما‌ميتوانيم" به جامعه قالب كرد. اما ورود به انتخابات براي آنكسي‌كه سابقه فعاليت در آن زمينه را دارد سخت‌تر است چرا كه او در رقابتي كه در جريان است بايد از عملكرد قبلي خود نيز دفاع كند. اين سختي براي كسي‌كه در حال حاضر مشغول فعاليت در پست مورد رقابت هست ابعادي بسيار شديدتر، پيچيده‌تر، مستندتر و زنده‌تر پيدا مي‌كند و اگر او كارنامه مناسبي نداشته باشد در بد مخمصه‌اي گرفتار مي‌شود كه نتيجه طبيعي آن، تلاش براي فرار از اين قربانگاه است كه دم‌دست‌ترين گريزگاه در اين ميان، ‌متوسل شدن به دروغ و يا شكنجه‌كردن گذشته جهت اعتراف‌گيري از آن در نفي رقباست.
شواهد و قرائن روشن حاكي از آن است كه آقاي احمدي‌نژاد نيز اين‌روزها در چنين مخمصه‌اي گرفتار آمده و در حال چوب خوردن از همان پديده‌اي است كه چهار سال پيش نان آنرا خورده و به كاخ رياست‌جمهوري راه يافته بود. ولي او بجاي اينكه بگويد چهار سال پيش قول داده بود چه كند و اينك چه كرده؛ براي گريز از اين قربانگاه و از دست‌ندادن نعمت نوكري مردم! نخست شروع به غلو كردن و دروغ گفتن درباره عملكرد خود نمود و در يكي دو روز اخير آنرا با شكنجه گذشته تكميل نموده و با عصبانيت تمام مشغول اعتراف‌گيري از گذشته عليه رقباست.
- دكتر احمدي‌نژاد كه چهار سال پيش ادعا مي‌كرد مردم و نظام ما بهترين است و مشكل ما يك گروهي از مديران هستند كه كشور را مال خود و ميراث خود مي‌دانند؛ اينك خود و يارانش (كه او نفت را بجاي سفره مردم سر سفره برخي از آنان برده و با رجزخواني‌هاي خويش عليه ديگران باعث ارضاء عقده‌هاي برخي ديگر از آنها شده)، رياست‌جمهوري را ميراث خود دانسته و با دروغ و نيرنگ و رشوه‌دادن به مردم با پول خود مردم، به‌دنبال حفظ آن به هر قيمتي هستند.
- او كه مدعي بود ثبات اقتصادي و برنامه‌ براي كشاورزان، كارگران، كارمندان و تجار و بازاريان نيست و امنيت‌خاطر و يك برنامه با ثبات ندارند؛ اينك با واردات بي‌رويه كالاهاي مصرفي از چين و مصر و هند و پاكستان، آنان را به خاك سياه نشانده و چشم‌انداز مبهمي براي آنان از آينده تصوير كرده است.
- او كه مي‌گفت شيوه مديريت بانكها كه با هزينه بالا و بازده كم اداره مي‌شود، پدر كشور را در آورده است؛ موفق شد! مطالبات معوقه سيسم بانكي از وام‌گيرندگان را به رقم بي‌سابقه 38 ميليارد دلار كه نزديك 15 درصد توليد ناخالص داخلي است برساند.
- او كه فرياد مي‌زد فضايي در كشور است كه همه حالت عصبي دارند و آرامش نيست و كسي نمي‌تواند براي زندگي خود برنامه‌ريزي كند؛ به جائي رسيد كه براي دولت حدود 30 نفره خود نيز نتوانست برنامه‌ريزي كند و روزي نبود كه وزيري و مديري در آستانه استعفاء و اخراج و عزل و تعويض نباشد.
- او كه تذكر مي‌داد مردم به حرفهاي مسئولان اعتماد ندارند و شكاف بين ملت و دولت افزايش يافته و به مرحله بحراني رسيده؛ آنقدر و آنچنان خلاف‌واقع‌هاي آشكار گفت كه امروز رئيس‌جمهوري اسلامي ايران، با صراحت تمام و بصورتي بي‌سابقه در محافل رسانه‌اي رسمي و غيررسمي و حتي از سوي مراجع ديني به دروغ‌گوئي متهم مي‌شود و مسأله آنقدر آشكار است كه كسي نيز ياراي دفاع از او در اين زمينه را ندارد.
- او كه در سال 84 گفته بود شهرداري تهران در رأس سازمانهاي متخلف و شكايت‌خيز بود و الان تقريبا صفر است؛ با گذشت نزديك چهار سال، هنوز نتوانسته جواب قانع‌كننده‌اي به ابهام مطرح شده درباره مستند نبودن 300 ميليارد تومان هزينه در شهرداري تهران در زمان شهرداري خود، بدهد.
- او كه ناراحت بود از اينكه حداقل حقوق ١٢٧هزار تومان است ولي خط فقر ١٩٠هزار تومان؛ سياستهايش آنچنان ميان اين‌دو شكاف ايجاد كرده كه چاره‌اي جز ممانعت از انتشار خط فقر، پيش‌روي خود نمي‌يابد.
- او كه قول داده بود از كساني كه از او انتقاد مي‌كنند تشكر كند و به آنان هديه بدهد؛ به روزنامه كيهان كه اصلي‌ترين و جدي‌ترين مدافع او بود و هست هديه داد و وزارت ارشادش روزنامه ياس‌نو را پس از انتشار يك‌شماره از آن توقيف كرد.
- او كه در ادعائي روشنفكرانه مي‌گفت تا زماني‌كه ازدواج، مسكن و نيازهاي مردم را برطرف نكنيم نمي‌توان با ناهنجاري‌هاي اجتماعي برخورد كرد و آنها را سايه عدالت مي‌خواند و بر ارتقاء امنيت اجتماعي از طريق مدارا با مردم تأكيد مي‌نمود؛ به محض ورود به قدرت پاي گشت‌هاي ارشاد را به زندگي مردم باز كرد و آنچنان سياستي در بخش مسكن در پيش گرفت كه باعث شد بر اساس اعلام وزارت مسكن خودش، در تهران قيمت مسكن در طي دوره 84 تا 87، بيش از 200 درصد رشد كند. در حاليكه اين رشد براي دوره مشابه قبلي فقط 35 درصد بود.
- او كه دولت را هادي و راهبر مي‌دانست و معتقد بود كه كارها را بايد به مردم سپرد؛ نتيجه سياستهايش آنچنان به بزرگي دولت انجاميد كه باعث شد نسبت بودجه كل كشور به توليد ناخالص داخلي به رقم بي‌سابقه 95 درصد برسد. اين نسبت اگر بر اساس گزارش‌هاي ديوان محاسبات محاسبه گردد به رقم حيرت‌آور 250درصد خواهد رسيد. اين رقم در سال 83، حدود 75 درصد بوده است.
- او كه خود را متعهد به حضور شايستگان و نخبگان در مديريتها مي‌ناميد؛ افرادي چون الهام، كردان، مشائي، علي‌آباي، محرابيان، اسكندري، ‌برقعي، نوذري و هاشمي‌ثمره را كه فقط شايستگي حرف‌شنوي مطلق از او را داشتند در عالي‌ترين سطوح مديريتي كشور به‌كار گمارد.
- در حاليكه يكي از شعارهاي محوري او برقراري عدالت و رفع فقر و فساد و تبعيض در جامعه و آوردن نفت بر سر سفره‌هاي مردم بود؛ با سياستگذاريهاي غلط خود شكاف طبقاتي را شديدتر كرد و لذا ضريب جيني در دوران او از 3996/0 سال پاياني دولت خاتمي(سال83)، به 4045/0 در سال 86 افزايش يافت و درآمد ثروتمندترين دهك جامعه به فقيرترين دهك آن از 6/14 برابر در سال 83 تا 2/15 برابر در سال 86 بالا رفت. در زمينه فساد نيز همين‌نكته بس كه در دوران او ميلياردهائي چون محصولي و جاعلاني چون كردان سكاندار مهمترين مقامات دولتي شدند و به اذعان مكرر ديوان محاسبات اصولگراي مجلس و شهردار اصولگراي تهران يك ميليارد دلار از درآمدهاي خزانه در دوران رياست‌جمهوري او و 300 ميليارد تومان در دوران شهرداري او گم شد و درباره آوردن نفت بر سر سفره‌هاي مردم نيز به‌كلي موضوع را منكر شد.
- او كه مي‌خواست كابينه 70 ميليوني تشكيل دهد؛ غالب وزيران و مديران قبلي را اخراج كرد و تنها براي آقاي الهام سه پست وزارت دادگستري، رئيس ستاد مبارزه با موارد مخدر و سخنگوئي دولت را در نظر گرفت. البته آقاي الهام در عين حال استاد دانشگاه و عضو شوراي نگهبان هم بود و هست.
- او كه قرار بود نرخ بهره (سود بانكي) را در يك سال اول كار دولت خود يك‌رقمي كند؛ پس از تعويض دو رئيس بانك مركزي و يك وزير اقتصاد و انحلال شوراي پول و اعتبار بازهم نتوانست به چنين هدفي دست يابد.
- و ... .
بحشي از اينهمه عجز و ناتواني، ناشي از ناداني و نداشتن تحليل درست از مشكلات كشور و بخشي نيز نتيجه كارنابلدي دولت است. البته برخي افراد ساده‌دل و سطحي‌نگر كه عموماً از خود دولت تغذيه مي‌شوند اين مسأله را به اينكه "نمي‌گذارند" حواله مي‌دهند اما اين دسته از افراد بايد بدانند كه اختيارات و امكانات دولت نهم در مقايسه با امكانات آنانكه ادعا مي‌شود "نمي‌گذارند"، به مقياس كوه در برابر كاه است كه به‌عنوان يك‌شاخص در اين زمينه، كافي است بدانيم كه در سال 86، دولت حدود 90درصد توليدناخالص‌داخلي كشور كه نشانگر درآمد كل جامعه است اختيار هزينه داشته و معادل 5/2 برابر آن خرج كرده‌است. دولت امكان داشته كه صدهاهزارميلياردتومان از منابع بانكي را در مسيري كه دوست دارد هدايت كند، سرمايه‌ها و ظريفيتهاي عظيمي كه در دهها سال گذشته ايجاد و انباشت شده در اختيار دولت بوده، تدوين قوانين و مقررات با دولت بوده، صدور مجوز براي بسياري از فعاليتهاي اقتصادي و اجتماعي با دولت بوده و ... . متأسفانه همانگونه كه نعمت نفت باعث‌گرديده بسياري از ضعفها و عيوب جامعه ما پوشانده شده و يا از ديدگان پنهان بماند، نعمت‌هائي چون هاشمي رفسنجاني، آقازاده‌ها، غارتگران بيت‌المال، انگليس و استكبارجهاني نيز از يكسو ابزارهائي براي فرار آحاد جامعه از پذيرش مسؤوليت خطاهاي خود شده‌ و از سوي ديگر كمك كرده‌اند تا دولتها، از آنها پرده‌اي ضخيم در مقابل ناكارآمدي‌ها و بي‌لياقتي‌هاي خود بسازند و آن‌را از ديدگان جامعه دور نگه‌دارند.
با اين وصف، آيا آقاي احمدي‌نژاد و دوستانش، چاره‌اي جز دروغ گفتن و شكنجه كردن گذشته براي اعتراف‌گرفتن از آن عليه رقبا دارند؟
متن كامل