۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

دليل‌‌تراشيدن بجاي دليل‌آوردن

انتصاب آقاي مشايي به مقام معان‌اولي رئيس‌جمهور از سوي آقاي احمدي‌نژاد واكنشهاي جالب توجهي درپي‌ داشت. هرچند كه بنظر مي‌رسد مسأله اصلي نظام در ارتباط با اين انتصاب ممانعت از ايجاد شكاف بيشتر در جناح حاكم بود و نه خود آقاي مشايي؛ اما برنده شدن ويژه آقاي احمدي‌نژاد در انتخابات اخير و بي‌تدبيري‌هاي مزمن او در مديريت چنين اموري باعث شد اين مسأله با واكنشهاي به‌ظاهر عجيب و غريب و غيرمنتظره‌ اما به‌واقع طبيعي، از سوي مخالفان و موافقان آن تصميم در درون و بيرون دولت مواجه گردد كه ظاهراً دامنه اين واكنشها و پيامدهاي آن در حال گسترش بوده و در آينده گسترده‌تر نيز خواهد شد. البته فعلاً انرژي اصلي آن آزاد نشده و در فشار بيشتر دندانها بر روي جگرهاي آقايان متجلي ‌است. اما در اين ميان واكنش روزنامه كيهان به اين قضيه بسيار جالب بود كه موضوع يادداشت حاضر اختصاص به آن دارد.
بعضي‌ها كه دليل برخي رويدادها را نمي‌دانند و يا مي‌دانند اما نمي‌خواهند آنرا آشكار سازند و يا اصولاً مايل‌اند كه اسباب و علل رويدادها را آنگونه كه خودشان دوست دارند تبيين نمايند نه آنگونه كه واقعيت آن رويدادها اقتضاء مي‌كند؛ بجاي دليل آوردن براي اتفاقاتي كه پيرامون آنان روي مي‌دهد به‌دليل‌تراشي متوسل مي‌شوند. اگر چنين رويه‌ تحليلي، بصورت موردي و در مواقع استثنائي صورت گيرد شايد مشكل چنداني نباشد و بتوان آنرا به خطاها و اشتباهات انساني نسبت داد اما وقتي اين امر به رويه و قاعده تبديل شود بزودي مشاهدات نقض‌كننده آن تحليل‌ها در جلو ديدگان ناظران رژه خواهند رفت و افتضاحات خنده‌دار و بعضاً فاجعه‌باري را بالا خواهند آورد. روشن است كه توليد‌كنندگان چنين تحليل‌هائي يا نادان‌اند يا شياد و حيله‌گر. آن دسته از وسايل ارتباط جمعي كه مأموريت خود را نه فعاليت رسانه‌اي بلكه فعاليت تبليغي و بوقي براي دست‌اندركاران خود تعريف مي‌كنند و از رسانه در اختيار خود بعنوان ابزاري براي جنگ رواني عليه رقبا استفاده‌ مي‌كنند يكي از پايگاههاي پررونق و سهل‌الوصول چنين تحليل‌هائي هستند.
كيهان يكي از مصاديق بارز اين پديده است. اين روزنامه در سرمقاله روز شنبه خود نوشته است: "مي‌توان حدس زد رحيم مشايي نيز يكي از مهره هاي كودتاي مخملي است كه فقط محل مأموريت او با ساير توطئه‌گران اخير متفاوت است و نه "هويت " او. شايد چنين قضاوتي بدبينانه باشد اما ملاك و معيار براي حساس بودن نسبت به يك احتمال و ضرورت پي‌گيري آن، "درصد احتمال " نيست بلكه ميزان اهميتي است كه "موضوع مورد احتمال " دارد. به عنوان مثال با وجود احتمال 90درصدي درباره گرانتر بودن قيمت رب‌گوجه‌فرنگي در فلان فروشگاه بعيد نيست كه افرادي براي خريد به همان فروشگاه مراجعه كنند، زيرا "مورد احتمال " يعني يك قوطي رب‌گوجه‌فرنگي آنقدر اهميت ندارد كه احتمال 90درصدي درباره گرانتر بودن قيمت آن، مانع از خريد باشد. اما اگر فقط يك‌درصد احتمال داده شود كه فلان بطري آب، آلوده به سم مهلك است به يقين هيچكس قبل از بررسي و اطمينان كامل از آن نمي‌نوشد. چرا كه در اين حالت هرچند درصد احتمال ناچيز است ولي مورد و موضوع آن به زندگي و مرگ بستگي دارد. و اما، نشانه هاي وابستگي مشايي و خطري كه از اين زاويه نظام و دولت اصولگرا را تهديد مي‌كند خيلي بيشتر از يك احتمال ساده و اندك است"(متن كامل سرمقاله كيهان را اينجا بينيد).
كيهان در اين مقاله و بسياري از مقاله‌هاي ديگر خود، نشان داده كه مباني نظري و ستون فقرات تحليل‌هايش عبارت است از اينكه: او و قدرتهاي هم‌پيمان او (و نه ابزارهاي مورد علاقه او چون احمدي‌نژاد)، تقريباً (كه اين تقريباً بعضاً كم از تحقيقاً و مطلقاً ندارد) بري از خطا و اشتباه‌اند و لذا هركس با آنان درافتد و يا با آنها زاويه پيدا كند (چه سخت‌افزاري و چه نرم‌افزاري)، يا نادان است يا اينكه در اردوگاه دشمنان حق بوده و خائن و جاسوس و وابسته به آنهاست. اما چون به وضوح، واقعيت چنين نيست لذا استفاده فراگير و صددرصدي از چنين مباني در تهيه مطالب تحليلي روزنامه كيهان يا از روي ناداني است يا اينكه به قصد دليل‌تراشي و درپي شيادي. از روي ناداني نيست چون دست‌اندركاران كيهان باهوش‌تر از آن‌اند كه متوجه نباشند حق مطلق نيستند و دنياي عمل سياسي و اجتماعي دنياي سفيد و سياه نيست. از روي شيادي است چون دست‌اندركاران كيهان حافظه‌اي قوي دارند و فراموش نمي‌كنند كه مواردي بوده كه بي‌هيچ توجهي به احتمال آلودگي بطري آب به سم مهلك، آنرا سر كشيده‌اند. آنان بايد پاسخ گويند كه احتمال عامل بيگانه‌بودن پرفسور حميد مولانا (ستون‌نويس روزنامه كيهان و مشاور محبوب دكتر احمدي‌نژاد كه بورسيه وزارت خارجه آمريكاست و حتي ظاهراً به اسرائيل هم سفر كرده)، بيشتر است يا احتمال وابسته‌بودن رحيم مشايي؟

۴ نظر:

soroush گفت...

به نظر من اگر چنین انتصابی پیش از انتخابت رخ می داد، کیهان اینقدر شلوغ نمی کرد. بالاخره باید چیزی گفته شود و تعدادی از نگاه ها را به سمت دیگری منحرف کند. لابد انتظار دارد اصلاح طلبان (آزاد) تمام هم و غم خود را صرف این اتفاق کنند.

پدرام در پاسخ سروش گفت...

سروش عزيز
من نظر جنابعالي را نفي نمي‌كنم. اما فكر نمي‌كنم قضيه مشائي در اصل برنامه‌اي از قبل انديشده‌شده براي سرگرم كردن اصلاح‌طلبان بوده باشد بلكه امثال كيهان و برخي ديگر به‌دنبال اين اتفاق، بدشان نمي‌آمد كه اين قضيه را كش دهند تا مسائل سياسي مربوط به انتخابات را تحت‌الشعاع قراردهند ومهمتر از آن گزاره‌اي كه اينك در جامعه جاافتاده مبني بر اينكه رهبري پشت سر احمدي‌نژاد است كمرنگ شود(به نظر من به منظور پاك كردن اين باور از ذهن جامعه كه رهبري پشت سراحمدي‌نژاد است ازاين به بعد هر از چند گاهي شاهد اينچنين مسائلي خواهيم بود. اين مسأله بسيار مهم است چراكه اگر اين باور از ذهنيت جامعه زدوده نشود از اين به بعد هر اتفاقي كه بيافتد مسوؤليت آن بر گردن رهبري خواهد افتاد). نكته‌اي را هم بايد مد نظر داشت كه اصولاً برخي از نوشته‌ها و تحليل‌هاي كيهان به فرموده است و برخي ديگر نظر و تحليل خود نويسندگان. و طبعاً بعضاً تناقضاتي بين آنها ديده ميشود و چنين به نظر مي‌رسد كه نظر بالادستي‌هاي اين روزنامه با نظرات خود روزنامه تفاوت دارد.

يك دوست گفت...

سلام آقای پدرام
می‌خواستم بگویم که من این‌بار چیزی از فرمایشات شما متوجه نشدم. وقتی به پایان مطلب رسیدم، گیج شدم. فکر کردم شاید قسمت بعدی هم داشته باشد.

پدرام در پاسخ يك‌دوست گفت...

دوست عزيز
با تشكر از تذكر جنابعالي،
بحث اين بود كه گردانندگان كيهان، جز به قدرت به چيز ديگري نمي‌انيشند و لذا شياداند، چونكه به دلايلي خنداه‌دار مشائي را وابسته به خارج مي‌دانند و به او لقب كودتاي مخملي مي‌دهند اما در عين حال فردي چون مولانا را كه از وزارت خارجه آمريكا بورسيه گرفته بالاي سر خود مي‌نشانند.آنها بخاطر اينكه يك درصد احتمال مي‌دهند مشائي عامل بيگانه باشد چنين بر او مي‌تازند اما با اينهمه مدرك، احتمالي براي وابسته بودن مولانا قائل نيستنند. البته قبول دارم كه يادداشت كمي پيچيده شده است، دليل آن تلاش براي كوتاه شدن مطلب است.