۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

نفت ما را پس بدين(4)

قسمت‌هاي اول، دوم و سوم يادداشت "نفت ما را پس بدين"، به‌ مرور سابقه موضوع در اين وبلاگ و بررسي اشتباهات و خطاهائي كه جناح حاكم با دست‌زدن به آنها آتش بحران سياسي و اجتماعي موجود را روشن و آنرا شعله‌ورتر كرد اختصاص داشت. اينك و در قسمت چهارم، پيامدهاي اين خطاها و اشتباهات به‌لحاظ تغيير در آرايش نيروهاي سياسي و موازنه قوا به ضرر جناح حاكم مورد بررسي قرار مي‌گيرد.
در تحليل كلي و كلان، اشتباهات و خطاهاي جناح حاكم به آنجا انجاميد كه از يكسو شكافهاي عميق و گسترده‌اي در درون آن و حاميانش بوجود آمد و بسياري از آنان فعلاً در حيرت و سكوت و در واقع حالتي برزخي بسر مي‌برند و لذا صدائي از آنان بلند نيست. در نزد بسياري از آنها هم با ديدن وقايع‌پيش‌آمده، آن استحكام و صلابتي كه از توانمندي‌ها و اقتدار دست‌اندركاران جناح حاكم در ذهن داشتند رخت بربست و اميد‌هاي زيادي در نزد آنها به نااميدي مبدل گشت. از ديگرسو اتحاد‌هاي مهمي در طرف مقابل در ميان معترضين به نتيجه انتخابات و همچنين معترضين به وضع موجود و حتي بخشهاي مهمي از اپوزيسيون نظام بوجود آمد:
1)نزديكي علني بخشهاي مهمي از مخالفان ديروز آقاي منتظري و همچنين برخي از مراجع تقليد در قم به اين مرجع تقليد منتقد وضع موجود كه تا جائر خواندن تلويحي حاكمان موجود نيز پيش رفت، يكي از نشانه‌هاي روشن اين مدعاست. بدنبال وقايع پس از انتخابات و بعد از بيست‌سال، آيت‌الله صانعي به ديدار آيت‌الله منتظري رفت و آقايان كروبي و موسوي كه در زمان عزل آقاي منتظري از قائم‌مقامي رهبري از نزديكان امام بودند و به‌نوعي پيشگام مخالفت با او محسوب مي‌شدند به او نامه نوشتند و ضمن تشكر از موضع‌گيري‌هاي او براي تداوم حركتهاي اعتراضي خواستار ارائه رهنمود از سوي او گرديدند. حتي آقاي موسوي در جلسه‌اي در قم كه نماينده آيت‌الله منتظري نيز در آن حضور داشت شركت كرد و به رايزني با او پرداخت. چند نفر از مراجع تقليد سرشناس در قم از جمله آيت‌الله موسوي اردبيلي نيز به ديدار آقاي منتظري رفتند.
2)خانواده آيت‌الله خميني گرايش روشني نسبت به جريان معترض به نتيجه انتخابات نشان دادند. سيدحسن خميني به‌همراه خانواده‌اش به ديدار برخي از بازداشت‌شدگان پس از انتخابات و يا خانواده آنها رفت (عليرضا بهشتي، خانواده محسن ميردامادي و ...). همچنين سيدحسن خميني بر خلاف انتظار در مراسم تنفيذ و تحليف رئيس‌جمهور دهم شركت نكرد و بصورت علني اجتناب خود از رويارو شدن و رسميت دادن به او را نشان داد.
3)هاشمي رفسنجاني در قبال وقايع پس از انتخابات واكنش غيرمنتظره‌اي از خود نشان داد. او در مراسم تنفيذ و تحليف رياست‌جمهوري دهم عليرغم فشارهاي وارده شركت نكرد و مواضع انتقادي صريحي درباره رفتار‌هاي حاكميت در ارتباط با انتخابات در اولين و ظاهراً آخرين نمازجمعه‌اش در پس از انتخابات اتخاذ نمود و عملاً خود را نزديك به معترضين نشان داد.
4)آيت‌الله صانعي با سخنراني تندي كه عليه رفتارهاي جناح حاكم ابراز داشت و با بيان اينكه خواستار ابطال انتخابات بوده و با ظلم‌خواندن برخوردهاي صورت‌گرفته با مردم و بازداشت‌شدگان و حمايت صريح از ميرحسين موسوي، گرايش خود را به جنبش سبز نشان داد.
5)خانواده‌هاي مهمي كه در جريان انقلاب و جنگ نقش‌آفرين بودند گرايش هاي روشني به جنبش سبز از خود نشان داده‌اند. نامه تكان‌دهنده خواهر شهيدان باكري، مصاحبه فرزندان شهيدان باكري و همت و اشاره آنها به شركت در تظاهرات اعتراضي و حتي كتك‌خوردن در جريان راهپيمائي‌ها، حمايت خانواده شهيدان رجائي و قدوسي از معترضين و فعاليت خانواده آيت‌الله بهشتي در خط مقدم جنبش اعتراضي كه به‌نظر من اوج آن در مقاله‌اي بود كه از سوي عليرضا بهشتي درباره مباني مشروعيت ولايت‌فقيه منتشر شد كه درصورت پيگيري، آثار اصلاحي‌اش شيرين‌تر و پايدارتر از اصلاحات مترقي‌تر مدنظر سيدمحمد خاتمي خواهد بود؛ نمونه‌هائي در اين زمينه هستند.
6)بخشهاي قابل‌ ملاحظه‌اي از بدنه اصولگرايان كه به‌دليل كم‌اطلاعي و تكيه بر تبليغات جناح حاكم با نيروهاي تحول‌خواه و اصلاح‌طلب مرزبندي و قهري‌ فعال داشتند با ديدن كم و كيف و شدت و حدت واكنش‌هاي حاكميت نسبت به معترضين به نتايج انتخابات كه در رأس آنها فردي چون موسوي نخست‌وزير محبوب امام قرار داشت، يكه خوردند و آن مرزبندي و قهري كه با آنان داشتند فروريخت. اين موضع به‌وضوح در اظهار‌نظرهاي خصوصي آنان در اين روزها مشهود است.
7)اعتماد عمومي در ميان جوانان، زنان، دانشجويان، جامعه هنري و دانشگاهي و كليت طبقه متوسط به اصلاح‌طلبان بازگشته است. اين امر خود را در همراهي اين اقشار با جنبش سبز در عرصه‌هاي گوناگون نمايان مي‌سازد. آخرين نشانه آن حضور خودجوش و شجاعانه بخشهاي مهمي از طبقه متوسط در راهپيمائي روز قدس بود.
8)همراهي بي‌سابقه هموطنان غيرسياسي خارج‌نشين بخصوص جوانان با جنبش اعتراضي مردم در داخل (جواناني‌كه دامنه و خواسته‌‌هائي متفاوت از دامنه و خواسته‌هاي نوستالژيك گروههاي نوستالژيك خارج‌نشين دارند)، نيروي بالقوه و بالفعل مهم ديگري است كه دامنه تأثيرگذاري و كاركرد جنبش سبز را تا آنسوي مرزهاي كشور امتداد داده است.
همانگونه كه ملاحظه مي‌شود خطاها و اشتباهات نهاد قدرت در جريان انتخابات رياست‌ جمهوري دهم، باعث گرديده وضعيت عدم تعادل در موازنه قوا كه تا يكي دو ماه قبل از انتخابات شديداً به‌نفع جناح حاكم بود تغييرات عمده‌اي به‌نفع مخالفان و به ضرر حاكميت پيدا كند. اين تحول، ناپايداري و بي‌ثباتي‌هاي بالقوه گسترده‌ و غيرمنتظره‌اي را در بطن خود حمل مي‌كند و هر آن و بدنبال هر واكنش ساده‌اي از سوي جناح حاكم ممكن است او را در معرض نابودي قرار دهد. بنابراين به‌نظر نمي‌رسد كه وضعيت موجود پايدار بماند و جناح حاكم بتواند اوضاع را تحت كنترل درآورد.
برخي تصور مي‌كنند حاكميت مي‌توانست بعد از انتخابات برخورد مناسب‌تري داشته باشد تا كار به اينجاها نكشد. اما به‌نظر مي‌رسد كه آنها چاره‌اي غير از آنچه انجام دادند نداشتند. اگر اجازه مي‌دادند مخالفان حرف خود را بزنند و بدون هزينه به راهپيمائي بپردازند دامنه اعتراضات هم گسترش افقي پيدا مي‌كرد و به همه نقاط كشور گسترش مي‌يافت و هم‌اينكه عمق و شدت بيشتري ‌به‌خود مي‌گرفت و ديگر قابل جمع‌كردن نبود. البته اگر تقلبي در كار نبود و آنان به خود مطمئن بودند قاعدتاً نبابد اين كارها را انجام مي‌دادند و به‌نظر من اگر ميرحسين چيز دندان‌گيري در دست نداشت او را بلافاصله ساكت مي‌كردند و نمي‌گذاشتند آن بيانيه‌ها از سوي او صادر شود. شايد بي‌جهت نباشد كه تقريباً هيچ‌كدام از اعضاء هسته اصلي ستاد آقاي موسوي بازداشت نشدند و چند موردي هم كه دستگير شدند بلافاصله آزاد گرديدند و يا اينكه او بعد از پشت سر گذاشتن سه‌ماه پرتنش و پرحادثه و اعتراف افراد مهمي از فعالين ستادهاي انتخاباتي‌اش در دادگاه مبني بر اينكه تقلبي در كار نبوده و پيروزي توهمي بود كه در ذهن آقاي موسوي شكل گرفته بود؛ در نامه‌ 21 شهريور خود به مراجع تقليد ضمن تأكيد مجدد بر وقوع تقلب در انتخابات چنين نوشت: "با استناد به مدارك غيرقابل انكار بدون ترديد اعتقاد دارم كه در انتخابات تقلب‌هاي سازمان‌يافته و وسيع رخ داده است".
علاه‌براين، در رويدادهاي پس از انتخابات بر خلاف روال گذشته راهپيمائي‌هائي چون راهپيمائي 23 تير سال 78 بدنبال وقايع 18 تير آن سال را شاهد نبوديم و نديديم كه براي بسيجي‌هائي كه مدعي بودند شهيد ‌شده‌اند تشييع جنازه بگيرند. چگونه ممكن است 25 ميليون‌نفر به آقاي احمدي‌نژاد رأي داده باشند اما چندده‌هزار نفر از آنان در واكنش به تظاهرات ميليوني مخالفان او دست به مقابله به‌مثل نزده و در حمايت از او به راهپيمائي نپردازند. حتي آنان در قبال شعارهائي كه معترضين در روز قدس سر مي‌دادند نيز بي‌تفاوتي محسوسي از خود نشان دادند. اين وضعيت، حداقل نشان از سستي آراء رئيس‌ دولت نهم دارد و حاكي از آن است كه توده رأي‌دهندگان به احمدي‌نژاد حاضر به هزينه‌دادن براي او نيستند.

۱۵ نظر:

ناشناس گفت...

با تحلیل جنابعالی از صف بندی نیروها در مقابل حاکمیت موجود موافقم. هر چند معتقدم شکاف درون حاکمیت پس از فوت آقای خمینی و حذف چپ مذهبی از قوای مقننه، قضاییه، اجراییه، سپاه، اطلاعات،.. آغاز شد. نیروهای قدیمی نهادهای انقلابی عمدتا مخالف رفسنجانی بودند و بعد از سال ٦٨ به تدریج تا حدودی حذف شدند. باقی این افراد هم در انتخابات اخیر عمدتا طرفدار موسوی بودند و جناح حاکم را دچار معضل سختی کرده‌اند. برکناری تعدادی از مسئولین ارشد اطلاعات ناشی از نارضایتی مقامات ارشد نظام از گرایش غالب نیروهای نهادهای انقلابی است. این مشکل در آینده گریبان حاکمیت را رها نخواهد کرد و باعث تزلزل قوای نظامی-امنیتی در مقابله با حرکات مردمی خواهد شد. مضاف بر این، سیاست های اقتصادی دولت دهم باعث نارضایتی تهیدستان خواهد شد که به پایه اجتماعی جنبش مردمی خواهد افزود. رهبران اصلاحطلب باید نیازهای طبقات فرودست را در برنامه‌ها و شعارهای خود لحاظ کنند و از پتانسیل نهفته این طبقات در تحولات اجتماعی غافل نشوند.
سهراب

پویا گفت...

سلام .
برای بند 6 لطفاً موارد نمونه را ذکر بفرمایید.
ممنون

Unknown گفت...

پدرام عزیز،
با سلام
آیا منظورتان از ملاحظه قدرت حاکم با میرحسین، چیزی فراتر از رادیکالیزه شدن او و قرار گرفتنش به عنوان رهبر اصلاحات جدید و بهرمندی اش از تغییر موازنهء قوا است؟(البته مایل نیستم پاسخ باز بدهید و حتی اگر صلاح نیست پاسخ ندهید و یا صرفآ با بله و خیر جواب دهید).
ضمنآ نکتهء مهم که قبلآ هم عرض شد، به نظر من این است که جنبش سبز بر خلاف اصلاحات لیدر دارد وآنهم نه مثل اصلاحات، مذبذب!و جالبتر آنکه با زندانی شدن مشارکتی ها لیدرهای جدید خیلی زودتر از زمانش تثبیت شده و در نوک پیکان قرار گرفتند و حاکمیت ناخودآگاه محیط خلاء و استریلزه ای را ایجاد کرد تا رهبران سبز دچار پالسهای نامتجانس نشوند و جنبششان هیبریده یا مخلوط با اصلاحات نگردد.
و حاکمیت الآن رفتار شناسی درستی از اینها ندارد.مثلآ یکی از نزدیکان رییس دولت به این مضمون گفته است :با حضور کروبی در نمایشگاه مطبوعات باید به مشاعر ایشان شک کرد.که نشان می دهد اینها هنوز هم نمی دانند که چه اتفاقی در شرف وقوع است!

محمد حسین گفت...

ببخشید کامنت فوق مربوط به بنده بود که فراموش کردم نامم را بنویسم.

پدرام در پاسخ سهراب گفت...

جناب سهراب
با شما موافقم و از نكات تكميلي جنابعالي بخصوص يادآوري تحولات روي‌داده در وزارت اطلاعات ممنونم.

پدرام در پاسخ پويا گفت...

جناب پويا
اشاره من به بند 6، به استناد واكنش‌هائي است كه در ميان طرفداران جناح حاكم در جامعه مشاهده مي‌شود. ولي اگر بخواهم مشاهده‌اي عيني در اين زمينه ارائه كنم استقبال كم‌رونق آنها از روز قدس و همچنين بي‌تفاوتي آنها نسبت به حملاتي كه در چند ماهه گذشته به‌ويژه در روز قدس نسبت به حاكميت صورت گرفت را شاهد مي‌آورم.

پدرام در پاسخ محمدحسين گفت...

جناب محمدحسين، با سلام متقابل
بهره‌مندي ميرحسين از تغيير موازنه قوا در اين زمينه بي‌تأثير نيست اما آنچيزي كه من مي‌گويم (برخورد با ميرحسين) مي‌توانست قبل از راديكاليزه‌شدن او و عينيت يافتن اين تغيير در موازنه قوا و در همان روز اول پس از انتخابات صورت گيرد. به‌نظر من دليل اصلي عدم برخورد با موسوي، آن است كه جناح حاكم هنوز نمي‌داند كه چرا ميرحسين محجوب و انقلابي ديروز، در ساعات پاياني روز رأي‌گيري جلو دوربين هاي تلويزيوني قرار گرفت و با قاطعيت تمام اعلام پيروزي كرد، و لذا چند روز پس از درگيري‌هاي خياباني و پس از صدور بيانيه‌هاي تند موسوي كه يكي از آنها پاسخ موبه‌مو به گفته‌هاي رهبري در نماز جمعه بود، وزير اطلاعات خود را به ديدار او مي‌فرستد تا لي‌لي به لالاش بگذارد. آنها فكر مي‌كنند كه نكند او اسناد غيرقابل انكاري از تقلب دارد و آنرا براي زمان دستگيري‌اش ذخيره كرده‌ است. من در چند ماهه گذشته با رصد گفته‌ها و نوشته‌هاي موسوي، او را فردي يافتم كه هر جمله‌اي كه مي‌گويد و يا مي‌نويسد پر از معناست و بسيار حساب‌شده. لذا از اينكه موسوي چنين پروژه‌اي را دنبال كند تعجب نمي‌كنم و احتمال آنرا بسيار زياد مي‌دانم.
بخش پاياني كامنت جنابعالي نيز دست است. وقتي كامنت شما را خواندم به‌ناگاه گفتم اگر آقاي خاتمي در دهه هفتاد چون موسوي و كروبي بود آيا امروز دچار اينهمه مصيبت بوديم! هر چند كه معتقدم اين دو نفر نيز نسبت به قبل متحول شده‌اند و قبلاً فرصت پيش‌نيامده‌ بود تا اينهمه انحراف در نظام را به‌عينه تجربه كنند.
در باب جمله پاياني كامنت جنابعالي نيز عرض مي‌كنم كه به‌نظر بنده جناح حاكم را بيش از هر چيزي، مجبور به پاسخگو شدن عصباني كرده و از كوره به‌در مي‌برد و همين عصبانيت او را از حالت عادي خارج كرده و باعث مي‌شود كه چنين رفتار و گفتاري از او بروز كند.

محمد حسین گفت...

جناب پدرام
در اینکه آقای موسوی با رفتارش همه را غافلگیر کرد شکی نیست.اما آیا فکر نمی کنید که در فقدان کروبی او این رفتار را از خود نشان نمی داد یا نمی توانست نشان دهد.
به این خبر توجه فرمایید:
سخنگوی حزب مشارکت گفت:میر حسین موسوی خود را ملتزم به حرکت در چارچوب نظام ؛ قانون اساسی و ولی فقیه زمان خود می داند و خارج از این اصول هیچ اقدام و موضع گیری نخواهد کرد.

حسین کاشفی در گفت و گو با ایرنا، در خصوص انتقاد اخیر میر حسین موسوی از اعمال نامتعارف جریان سبز گفت: موسوی همیشه یا تندروی ها و اینگونه مسائل مخالفت کرده است.

کاشفی ادامه داد: میر حسین موسوی به کرات اعلام کرده که هیچ مسئولیتی در قبال اعمال و رفتار جریان سبز ندارد و مسئولیت اقدامات و اعمال این جریان با خودشان است.

وی تاکید کرد: انجام حرکات نامتعارف و غیر اخلاقی از سوی هر فرد و جریانی مورد قبول سران اصلاحات نیست و هیچ هماهنگی با مواضع آنها ندارد.

کاشفی در پایان خاطر نشان کرد: باید احازه داد آن اقلیتی که به میر حسین موسوی رای داده اند نظرات خودشان را بیان کنند تا فضای جامعه به سمت آرامش و هم دلی سوق پیدا کند.

محمد حسین گفت...

باید اضافه نمایم اگر در تحلیل جنابعالی یک نقص وجود داشته باشد، انهم نگرش احساسی نسبت به آقای موسوی است. مثلآ اگر ایشان حرف از شبکه می زند این تعبیر هم بر آن بار می شود(و شده است) که او مردم را به صحنه کشاند عده ای به خاک و خون کشیده شدند و الان او می خواهد آنها را وسط این هیر و ویر به حال خود رها کند و یا اگر سخن از بازگشت به قانون اساسی می زند چون نمی خواهد تقصیر خود و دوستانش را در اصلاح قانون اساسی در سال 68 به گردن بگیرید .
یا او عضو الیگارشی است که همه شان سر و ته یک کرباسند و کف گیر که به ته دیگ می خورد هوای هم را دارند.

پدرام گفت...

محمدحسين گرامي
در تأييد پاراگراف اول، من يكبار در پاسخ كامنتي از جنابعالي عرض كردم كه كنش و واكنشهاي آقايان موسوي و كروبي، اثر چرخ‌دنده اي رو به بالائي بر همديگر دارد. هرچند شيب شعارهاي آقاي كروبي بسيار تندتر از شيب شعارهاي آقاي موسوي نسبت به زمان ورود آنها به عرصه انتخابات بود. آقاي كروبي با شعار مردمي كردن درآمدهاي نفتي آغاز به كار كرد اما از اواسط ايام تبليغات به بعد، اين شعار در ميان شعارهاي اصلاح‌طلبانه‌اي كه مشاورانش طرح آنها را بي‌موقع مي‌دانستند گم شد. بنابراين به طريق اولي، اگر آقاي موسوي هم آن عكس‌العملها را نشان نمي‌داد (مثلاً ساعت 5/11 شب روز انتخابات قاطعانه اعلام پيروزي نمي‌كرد و آن بيانيه‌هاي شداد و غلاظ را صادر نمي‌‌نمود) بعيد بود كسي به حرف‌هاي آقاي كروبي گوش فرا دهد. فراموش نكنيم كه در يكي از بيانيه‌هاي ميرحسين اتفاقي افتاد كه در بيست سال گذشته بي‌سابقه بوده. او در بيانيه شمار 5 خود، مو به مو پاسخ‌ مطالب گفته‌شده در نماز جمعه روز 29 خرداد را داد. چيزي كه كسي در داخل تا آنزمان جرأت نكرده بود به چنين كاري دست بزند. ضمن آنكه اگر قرار بر انتقاد از آقاي موسوي باشد من ده‌ها صفحه مي‌توانم بنويسم. كاري كه درباره آقاي كروبي مي‌تواند بسيار بيشتر از آن باشد. البته در قسمت پنجم مقاله مطالبي در اين باب عرض خواهم كرد.
نگرش احساسي به مسائل در ميان ما ايراني‌ها امري اجتناب‌ناپذير مي‌نمايد و حداكثر تلاش من نوعي اين مي‌تواند باشد كه سعي در حداقل كردن آن كنم به ويژه آنكه كاري كه موسوي كرد واقعاً شايسته تحسين بود همانگونه كه اقدامات آقاي كروبي شايسته تقدير است. اما كار موسوي يك تفاوت بسيار مهم با كار آقاي كروبي داشت. آقاي موسوي، وقتي مسؤوليتي به گردن گرفت و وارد كارزار شد تعارفي نكرد و تذبذبي به خرج نداد و محكم ايستاد، اما آقاي كروبي پس از 10 سال حضور در صحنه و فعاليت سياسي مستمر و فعالانه (كه با انتخابات رياست‌جمهوري 76 آغاز شد) و پس از اينكه واكنش‌هاي بسيار نرم‌تر از سوي آن "چند نفر"ي كه مداوماً آنها مقصر شكست اصلاحات مي‌دانست و ظاهراً مي‌داند را تندوري تبليغ نمود، به‌ناگاه آن بيانيه‌ها را داد و آن تظاهرات كرد.
البته اشاره جنابعالي به دليل اينكه فكر كرده‌ايد نگرش بنده به آقاي موسوي احساسي است موجب امتنان بنده و طبعاً اصلاح مطالب ارائه شده خواهد بود.
درباره بحث آقاي كاشفي هم اولاً فكر نمي‌كنم او همان كاشفي حزب مشاركت باشد كه نشانه آن همان جمله آخري كه از او نقل كرده‌اند مي‌تواند باشد و ثانياً خبر‌هاي ايرنا و فارس و امثالهم را در اين روزها با احتياط بيشتري بايد مورد توجه قرار داد.
باتشكر

پدرام گفت...

محمدحسين عزيز
نكته‌اي يادم رفت كه اضافه مي‌كنم. ممكن است دليل تأكيد ميرحسين بر پايبندي به قانون اساسي هماني باشد كه شما فرموده‌ايد. اما من به‌شخصه فكر نمي‌كنم حركتهاي ساختارشكنانه كه مستلزم تغييرات وسيع و متنوع باشد دردي از ما را دوا كند همانگونه كه در گذشته نكرده است. به چه‌دليل فكر نمي‌كنيد در شرايط حاضر تلاش براي اصلاح ‌قانون اساسي دردي را دوا نمي‌كند و منظور موسوي نيز همين است؟
ما چه كاري به نيت آدمها داريم. مگر همه آنها كه خواستار اصلاح قانون اساسي هستند، نيت‌شان فقط دموكراسي و اصلاح امور جامعه است و دلشان براي مردم لك زده؟
وقتي آقاي محسن سازگارا، در آنسوي آبها نشسته و ابتدائاً با شركت در انتخابات مخالفت مي‌كند و مي‌گويد تا قانون اساسي اصلاح نشود كاري از پيش نمي‌رود ولي به محض اينكه تحولات پس از انتخابات را مي‌بيند دستبند سبز به دست مي‌كند و مدعي جنبش سبز ميشود و در واقع مي‌خواهد از موسوي پلي براي عبور خود بسازد و بعداً آن پل را روي موسوي خراب كند، من با طناب چنين آدمي به چاه نميروم هر چند كه مي‌توانم بر سر منافع مشترك با او ائتلاف كنم. با موسوي هم همينكار را مي‌كنم.
من فكر مي كنم به نفع همه ماست كه كاري كه با امثال بازرگان و طالقاني كرديم با موسوي و كروبي و خاتمي نكنيم و به نتيجه نرسيدن كاري كه نياز به سالها تلاش دارد در چند ماه را به حساب كندروي اين آقايان و اينكه آنها گوشت هم را مي‌خورند ولي استخوان هم را دور نمي‌اندازند نگذاريم.
با پوزش از طولاني شدن پاسخ

پ ص گفت...

موسوی و کروبی نمیتوانند بیرون ازدایره نظام عمل کنند اماانها در این فضا باید رفتاری مورد تایید مردمی که به انها رای داده اند داشته باشند کف مطالبات مردم اصلاحاتی است که خواهان اجرای قانون اساسی است و از اقایان موسوی وکروبی نیز میخواهند که از این خواسته عقب نشینی نکنند و انها را رها نکنند اگر چه ممکن است که به انها انتقاداتی وارد باشد که هست اما انچه مهم است این است که موسوی وکروبی تا اینجای قضیه محکم و استوار ( که قابل تقدیر است )مانده اند بعد از اتفاقات و پرداخت هزینه از سوی مردم هم موسوی وهم کروبی اگر عقب نشینی میکردند مرگ سیاسی خود را رقم میزدند اگر دقت کنید حتی خاتمی هم بیش از انتظار ظاهر شد
این مهم نیست که قبل از خرداد در ذهن انها چه میگذشته و با چه نیتی به صحنه امدند مهم رفتار انها بعد از اعتراضات مردمی است چرا که صحنه کاملا عوض شده و موافقان ومخالفان اصلاحات در مقابل عکسالعمل مردم حیرت زده و انگشت بدندان ماندند نوع بازی و شرایط ان بطرز دور از انتظاری تغییر پیدا کرده و طرفین در برابر حقایقی قرار گرفته اند که اصلا انتظارش را نداشتند از یک سو بنظر مخالفان اصلاحات طرفداران موسوی یک مشت سوسول وارفته تلقی میشدند که عکس العمل انها جز انفعال نمی بایست باشد و اگر اعتراضی صورت گیرد بایک تشر میدان را خالی میکنند از سوی دیگر این پافشاری و نترسی و شجاعت دور از انتظار موسوی و کروبی هم بود اما هم موسوی وهم کروبی با هوش عمل کردند و از شجاعت طرفدارانشان که انسجامی از طیفهای گسترده است اموختند که باید یا مردانه عمل کنند و یابرای همیشه از صحنه خارج شوند که انها راه اول را برگزیدنداینجا اشتباهات طرف مقابل هم تشدید شد که البته ناگزیر بود زیرا درمقابل عمل انجام شده قرار گرفتند که جز ادامه راه چاره ای نداشته وندارند اگر عقب می نشستند و یامردم را در تضاهرات ازاد میگذاشتند بقول اقای پدرام با سرایت ان به شهرهای دیگر دیگر قابل کنترل نبود. بنظر من هم موسوی وکروبی و خاتمی و هم جناح معتدل اصول گرایان و هم بخشی از نهاد روحانیت از یک سو وهم طرف مقابل جنبش سبز براهی وارد شدند که بازگشت از ان غیر ممکن است و شکاف ایجاد شده بین اصول گرایان منجر به نزدیکی طیف معتدل انها با جنبش سبز خواهد شد البته الان اول راهند بعدا چاره ای جز این نخواهند داشت زیرا در معرض انتخابی حیاتی قرار خواهند گرفت که چاره ای جز رفتن بسوی اصلاحات نخواهند داشت اگر چه در اخر طیف باشند . مخالفان اصلاحات هم مجبور بشدت عمل بیشتر ند و البته ادامه اشتباهات انشقاق و ریزش طرفداران را درپی خواهد داشت

پدرام در پاسخ پ - ص گفت...

با جنابعالي موافقم

نيما گفت...

چرا ادامه مقاله را منتشر نمي‌كنيد؟

پدرام گفت...

جناب نيما
انشا‌ءالله بقيه مطلب را ظرف امروز و فردا منتشر مي‌كنم