۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

من معيارم، او معيار است

مباني قضاوت و معيارهاي حقانيت از نظر بسياري از ما ايرانيان، موضعي است و نه موضوعي و لذا در بسياري از موارد براي ما "من قال" مهم است و نه "ما قال". اين تاحد زيادي نتيجه الگوبرداري اشتباه و بعضاً كاسب‌كارانه روحانيان ديني از پيشوايان معصوم صدر اسلام و تزريق آن به جامعه است. اين مسأله باعث گرديده رهبران؛ "خود(من)" را و مردم؛ "آنان(او)" را معيار حقانيت تصور كنند. ريشه اين‌ پديده تا بدانجا قوي است و تا بدان‌حد براي اينگونه رهبران به واقعيتي انكارناپذير مبدل گشته كه در گفته‌هاي آنان كمتر جمله‌اي ميتوان يافت كه اشاره به خطاها و اشتباهاتشان داشته باشد درحاليكه در سخنان خود معصومان صدر اسلام موارد زيادي وجود دارد كه خواستار گوشزدشدن خطاها و اشتباهاتشان به آنها از سوي مردم هستند.
معيار قرار دادن "من" به استبداد و معيار قراردادن "او" به اسارت مي‌انجامد. استبداد و اسارت و فرماندهي و فرمانبري عصاره زندگي ما در خانه، مدرسه، اداره، بازار و سياست هستند. الگوي ذهني ما فرمان‌دادن و فرمان‌بردن است. به محض اينكه تنش سياسي روي مي‌دهد از جنگ نرم و آفند و پدافند صحبت مي‌كنيم. به‌محض اينكه با چالشهاي فرهنگي روبرو ميشويم به‌ياد تهاجم فرهنگي و يا شبيخون فرهنگي مي‌افتيم. تا به ولي‌فقيه انتقاد مي‌كني فرياد "مرگ بر ضد ولايت‌فقيه" بلند مي‌شود و بلافاصله مي‌گويند "مگر امام نگفت پشتيبان ولايت‌فقيه باشد تا به مملكت آسيبي نرسد"؛ غافل از آنكه مگر ولي‌فقيه و امام، معصوم‌اند؟ مگر هرچه آنان بكنند و بگويند وحي منزل است؟ چرا بلافاصله به ياد اين‌گفته امام نمي‌افتند كه "اگر ولي‌فقيه از خط عدالت و تدبير خارج شود خودبخود از مقام ولايت‌فقيه عزل مي‌شود"؟
لذاست كه در جامعه ما كار گروهي شكل نمي‌گيرد. هر وقت رفتاري خاكستري مابين فرماندهي و فرمانبري بروز مي‌كند به خرق‌عادت و تندوري و دوري از اعتدال تعبير شده و با هجمه مرادان از يكسو و مريدان از سوي ديگر مواجه مي‌شود و حالت انفجاري و دعوا بخود گرفته و به خونريزي و تنش مي‌انجامد.
سخنان اخير مقامات عالي نظام درباره سران معترضين به نتايج انتخابات، مصداق بارز نگاه موضعي به معيارهاي حقانيت بجاي نگاه موضوعي به آن است.
ايشان در يكي از سخنراني‌هاي خود در پاسخ انتقاد يكي از حاضرين به برنامه‌هاي تلويزيون درباره انتخابات، بدرستي گفته بود اينگونه نيست كه هر روز صبح برنامه‌هاي تلويزيون را پيش من بياورند و من دانه‌به‌دانه آنها را تأييد كنم و بعداً پخش كنند. ولي معلوم نيست چرا ايشان فكر مي‌كنند هزاران مردم معترض به نتايج انتخابات هر روز صبح كارهائي را كه قرار است در تجمعات خود انجام دهند پيش موسوي و يا كروبي مي‌برند و پس از تأييد دانه‌به‌دانه آن‌كارها از سوي آنان دست به اقدام مي‌زنند؟
ايشان از رهبران جنبش سبز پرسيده‌اند چرا از رقاصه‌هائي كه از آنان حمايت مي‌كنند تبري نمي‌جويند ولي پاسخ نمي‌دهند چرا از رئيس‌جمهور محبوبشان نمي‌خواهند تا از دختر تنيسوري كه عريان‌تر از رقاصه‌ها در علن ظاهر مي‌شود و در فيلم تبليغاتي آقاي احمدي‌نژاد خود را عاشق او خواند تبري جويد؟ ايشان چرا از قانون‌شكني‌ها و گفته‌ها و اقدامات دروغ و فريبكارنه و متقلبانه صدا و سيما و افرادي چون طائب و ذوالنور و مرتضوي كه همگي مستقيم يا غيرمستقيم منصوب خودشان هستند تبري نمي‌جويند و آنها را طرد و تنبيه نمي‌كنند؟
جالب است كه ايشان نمي‌گويند شوراي نگهبان تخلف نكند تا مخالفان نيز اعتراض نكنند تا دشمن خوشحال نشود؛ بلكه ظاهراً فقط اين مخالفان هستند كه نبايد موجبات خوشحالي دشمن را فراهم كنند.
استدلالهاي ايشان در سخنراني اخير درباره اشكالات عملكرد رهبران جنبش سبز، غالباً بهانه و مستمسك بود و نه دليل و علت. حرفهاي ايشان مصداق بارز تخريب بود و نه نقد. چيزي كه هميشه ديگران را از آن پرهيز مي‌دهند.
به‌نظر من آقاي هاشمي رفسنجاني عليرغم اينكه در قضاياي اخير خودش يك‌طرف دعواست بسيار بي‌طرفانه‌تر از كسانيكه در جايگاه بي‌طرفي و فصل‌الخطابي نشسته‌اند سخن مي‌گويد و رفتار مي‌نمايد.
نمونه ديگر در اين زمينه سخنان اخير رئيس قوه قضائيه درباره سران معترضين است. او با سخناني كه بر زبان راند اصل خود را نشان داد و ثابت كرد كه تاكنون فيلم بازي مي‌كرد‌ه ‌وگرنه براي او نيز چون بقيه، معيار قضاوت قانون نيست (معيارهاي قضاوتش موضعي است نه موضوعي). كسي نيست به ايشان بگويد مگر دادگاهي تشكيل‌گرديده و حكمي صادرشده كه ديگران را سران فتنه خطاب مي‌كنيد؟ آيا تهديد ديگران به خصوص قبل از اينكه دادگاهي برگزار شده و حكمي صادر شود در شأن يك قاضي‌القضات است؟

۵ نظر:

محمد حسین گفت...

جناب پدرام
من نمی دنم از چه زمانی مقایسه با صدر اسلام در انقلاب ما بوجود آمد و ریشه های آن دقیقآ چه چیزهایی است.مثلآ امام خمینی را حسین زمان می خواندند که اوجش فخرالدین حجازی در آن سخنرانی معروف بود و خود امام آن برخورد را با مرحوم حجازی کرد.یا در همان زمان مرحوم امام در نمازجمعهء تهران این شعار رواج داده شد که "ما اهل کوفه نیستیم حسین تنها بماند" و بعد در زمان کنونی تبدیل به علی شد.تا در انتخابات اخیر که موسوی و کروبی به طلحه و زبیر مثال زده شدند و احمدی نژاد شد"مالک اشتر علی ، به شهر ما خوش آمدی"سردار فیروز آبادی در صندلی داغ گفت آرزویش این است که :قنبر غلام سیدعلی خامنه ای شود.
طبق اعتقادات مسلم تشیع تمام این تشبیهات از اساس باطل است.
یکی از مراجع تقلید کنونی که اکنون در سن بالای 90 سالگی است روزی برای من حدیثی خواند از اصول کافی که کسی خدمت امام رضا آمد و امام پرسید که مردم چه می کنند؟آن شخص گفت دربارهء مقام امام سخن می گویند.امام رضا مطلب مفصلی بیان کرد به این معنا که محال است کسی به کنه مقام امام در نظام خلقت پی ببرد.
همانگونه که جنابعالی مرقوم فرموده اید اشکالات این دستگاه استدلالی تنها به این موضوع خلاصه نمی شود.استدلالات "یک بام و دو هوایی"یکی از معروفترینهاست.
می پرسی جنایات کهریزک چه شد؟می گویند بالاخره اشتباه هم پیش می آید؟می گویی چه کسانی به کوی دانشگاه حمله کردند ؟چرا آنها را تا بحال دستگیر نکرده اید؟پاسخی نمی دهند.در ساحتهای دیگر این حکومت وقتی سؤال می کنی چرا اینهمه رشوه؟چرا اینهمه اختلاس؟چرا اینهمه فساد؟چرا اینهمه دزدی؟چرا اینهمه بی قانونی؟چراخودفروشی زنان در روز روشن؟چرا میلیون میلیون معتاد در سراسر کشور؟چرا ترورهای مکرر در مرزهای شرقی و غربی؟چرا ....
کسی برای پاسخ گویی وجود ندارد اما پرسشهایشان را ببین:
چرا دختر و پسر در کنار هم و با کفش در نماز جمعه نماز خوانده اند؟
چرا عده ای در روز قدس روزه می خورده اند؟
چرا محسن مخملباف دربارهء آمریکا فلان حرف را گفته است؟
چرا یک سبز روسری اش کمی عقب بوده است؟
چرا....؟و میرحسین و کروبی هم باید یک دستگاه پلی کپی بردارند و هر روز انتساب اینها را تکذیب کنند
نتیجه آنکه باکفش نمازخواندن دو دختر و پسر بدتر از خودفروشی زنان در خیابان است.
روزه خواری چند جوان سبز بدتر از خوردن و بالا کشیدن میلیاردها تومان و دلار و طلاست؟
شعار جمهوری ایرانی بدتر از جنایات کهریزک و کوی دانشگاه و خیابان آزادی تهران است.
و موسوی و کروبی خائنترین موجودات این مملکت هستند که طرفدارانشان دست به ارتکاب چنین جنایاتی زده اند

پ ص گفت...

"در سرتاسرقران کریم براین نکته تاکید شده است که خداوند،سراسر جهان هستی را بتنهایی افریده وتمام موجودات را روزی میدهد بدون انکه در این راه کسی بدو مددی کرده یا مساعدتی نموده باشد او تنها کسی است که هرگز نمی میرد درحالیکه تمام موجودات دیگر میمیرند او تنها کسی است که برغیب اگاه است او تنها قانونگزار در سراسر جهان هستی است . در ایات بسیار دیگری تاکید شده است که پیامبران مردمانی عادی بودند که مانند همه مردم دیگر زندگی کرده و در گذشتند.قران بخصوص در باره پیامبر (ص) تذکر میدهد که او یک انسان عادی است که فرق او با دیگر مردم ان بود که وحی الهی را از خدا برای رسانیدن به بشر دریافت کرد خداوند بطور اخص به پیامبر خود دستور داده است که همین نکته را به کسانی که برای ایمان اوردن به او،از وی طلب معجزه میکردند خاطر نشان سازد "
"قران کریم 102:6،64:27،40:30،3:35 ،111:17،22:34 ،88:28 ،65:27،57:6،40:12،110:18 "
مکتب در فرایند تکامل سید حسین مدرسی طباطبائی ترجمه هاشم ایزذ پناه
صفحه 57و 58

پ ص گفت...

وقتی خداوند پیامبر و رسول خود را همچون مردم عادی میداند و باو فرمان میدهد که این مطلب را به مردمی که وظیفه دعوت انها را بعهده دارد بصراحت اعلام کند وتنها تفاوت را در وظیفه و رسالت رساندن وحی وپیام خود به مردم ذکر میکند .چه اتفاقی باعث میشود که در طول تاریخ مردم انرا فراموش کنند .در مذهب تشیع شیعیان قائل به چهارده معصوم اند پیامبر (ص)حضرت زهرا(ع)،علی(ع)و یازده فرزند انها که اخرین انها حضرت مهدی موعود است که امام عصر شعیان بوده و وظیفه برقراری حکومت عدل الهی را بامر باری تعالی در زمان مناسب بعهده دارند .فکر نمی کنم که شیعه ای دوازده امامی بامطالب فوق مخالفتی داشته باشد .
بر اساس باورها واموزه های فوق الذکر امام اولا بذاته معصوم و فساد نا ناپذیر است و ثانیا برای حکومت عالم بعلومی است که غیر معصوم از ان بی بهره است و هیچ انسان دیگری نمی تواند مدعی یکسانی باشد کما اینکه بعضی از فرزندان امامان از این معصومیت برخوردار نبوده اند .
اما سوالی که امروز بنوعی مطرح میشود این است که چرا عده ای سعی در قدسی کردن شخصیتهایی دارند که خود انها با این امر مخالفت اشکار میکنند .
اگر مذهب را بتوان ایدلوژی قلمداد کرد که جهان بینی خود را از دین استخراج میکند انگاه باید پرسید که وظیفه این استخراج بعهده چه کس یا کسانی است .فکرمی کنم که اولین کسانی که بذهن متبادر میشوند کسانی هستند که از علم و توانایی لازم برای درک وفهم ان از قران برخوردار باشند جایگاه و پایگاه این عالمان نهاد روحانیت شیعه است ولی ایا خارج از این نهاد کسی نمی تواندبه این علوم دست یافته و صاحب نظر باشد ؟ ایاانسانهایی که برای اینکار تلاش میکنند نمی توانند مانند دیگران که در زمینه های دیگر علمی مطالعه و تحقیق میکنند عاری از اشتیاه نباشند ویا اینکه خدای ناکرده تحت تاثیر منافع شخصی و حس برتری جویی و حب قدرت وثروت که در ذات هر انسانی نهفته است قرار نگیرد ؟ برای اینکه ایده لوژی با این انحرافات مخلوط نگردد چه راهی وجود دارد ایا جز نقد راهی هست؟ عوام الناس بعلت اعتقادات مذهبی و عدم اطلاع از مسائل مذهبی بشدت اسیب پذیرودرمعرض سوءاستفاده اند اگر راه نقد بسته باشد و هرنقدی نشانه خروج از دین وهرناقدی مرتد اعلام شود ایا نباید نگران به خطر افتادن اعتقادات مذهبی شد ؟ هم اکنون شاهد قدرت گرفتن طالبان در پاکستان و افغانستان و دیگر نقاط هستیم انها ییکه خود را حق مطلق و دیگران را باطل و مرتد وکافر میدانند و کشتن این دیگران را دری به بهشت میدانند که جلو قدمشان ملائکه گلریزان میکنند و بابمب و گلوله قصد دارند که زمین را از این باصطلاح نا پاکان پاک کنند ایا این خطر نمی تواند برای شیعیان هم اتفاق بیفتد وقتی کسانی پیداشوند که خودرا حق مطلق بدانند وهرکس اعتراضی کرد باخشونت انهامواجه شود و هر قلمی که بنقد قامت کشید شکسته شود ؟امروز چه بخواهیم وچه نخواهیم مدعیان حکومت مذهب قدرت مدارند و رفتار انان هم از جانب جهانیان مانیتور میشود و هم نسل جوان اشنا با مدرنیته هدف رفتار ناشی از رسالت ابراز شده این حکومت است مضافاکه هیچ خبری و اتفاقی در شرایط امروز قابل پنهان کاری نیست و هیچ قصدی قابل پنهان در ظاهری غیر ان نیست .خلاف واقع گویی ویا دورشدن از انصاف بعضی افراد نه به انها بلکه بیشتر به مذهب ضربه خواهد زد و دین گریزی ببار می اورد چرا که انان از دین مداران انتظار تقوا دارند

پدرام گفت...

جناب پ - ص
به نكات بجا و مهمي اشاره فرموده‌ايد.
به نظر ميرسد كه منفعت‌طلبي و قدرت‌طلبي و نيز تسلط اين رويكرد بر حوزه‌هاي علوم ديني كه اول چيزي را مي پذيرند و سپس سعي در توجيه آن مي‌كنند(آنچه روي آن كار مي‌كنند را حقيقت مطلق مي‌پندارند و سعي در توجيه آن مي‌كنند) و نه بالعكس، عامل اصلي اين فجايع فكري است.

Unknown گفت...

آیت‌الله منتظری پدر انقلاب اسلامی فرمودند: 
حفظ نظام مقدمه ‌است برای حفظ و انجام دستورات اسلامی. اگر بنا باشد به بهانه حفظ نظام، اقدامات ضد اسلامی انجام شود، نه نظام خواهد ماند نه اسلام
بسیجیها برادران و پدران ما هستند ‌ای برادر بسیجی‌آیا وجدانا شما قبول دارید رفتار شما به مردم مسلمان ما، رفتار اسلامی هست
چطور این جمهوریه عزیز اسلامی ما دو‌ام خواهد آورد وقتی‌رفتار دولت با مردم مسلمان ما کاملا غیر اسلامی هست