درميان داوطلبان مطرح براي رياستجمهوري، بطور مشخص آقايان اعلمي، شعلهسعدي، كروبي و موسوي ديدگاههاي خود را اصلاحطلبانه! ابراز ميكنند. كانديداتوري دو نفر اول به دلايل قابل دفاع كه جاي طرح آن در اينجا نيست بازتاب چنداني ندارد ولي در ارتباط با دو نفر ديگر، مباحثات و مجادلات فراواني در جريان است. پراكندگي موجود در ميان احزاب و فعالان سياسي و اجتماعي اصلاحطلب در حمايت از ايندو كه بعضاً تا درون احزاب نيز امتداديافته، حاكي از آن است كه هيچكدام از آنان واجد ويژگيهاي مسلطي كه بتواند اكثريت قاطع اصلاحطلبان را بسوي خود جلب كند نيستند. واقعيت مطلب هم آن است كه اگرچه ممكن است افراد مختلف براساس روابط دوستي و مراج شخصي و يا وزن بيشتر قائلشدن به برخي از خصوصيات فردي و يا شعارها، به يكي از آقايان موسوي و كروبي گرايش بيشتري پيدا كنند اما از ديدگاه كلان، هيچيك از آنان در مجموع برتري محسوس و معنيداري نسبت به ديگري ندارد. چرا؟
1- هيچكدام از آقايان موسوي و كروبي بر چالش اصلي امروز و ديروز و پريروز جامعه ايران يعني پاسخگونبودن حاكميت توجهي نشان نميدهند و به تبع آن در فعاليتهاي انتخاباتي آنان اصلاحطلبي به مفهوم Reform غايب است. آنان اصلاحطلب (Reformist) نيستند بلكه صرفاً تغيير ميخواهند. در واقع اينگونه به نظر ميرسد كه آقايان موسوي و كروبي، "مردم را براي نظام" ميخواهند و نه "نظام را براي مردم". من يكبار هم نديدم كه يكي از ايندو نفر مردم را خط قرمز خود بنامند ولي بارها و بارها شنيدهايم و در عملكردهاي آنان شاهد بودهايم كه نظام را خط قرمز خود ميدانند. تفاوت آنان با جناح مقابل از اين نظر، فقط آنجاست كه جناح اقتدارگرا خيلي پرتوقع است و در مواجهه با مردم همه چيز را براي خود ميخواهد اما هم موسوي و هم كروبي معتقدند نبايد نظام خود را با بدنه جامعه درگير كند و خواستار آن هستند كه به مردم نيز امتيازاتي داده شود و حق و حقوق آنان بيشتر از آنچه موجود است مورد توجه نظام قرار گيرد. حتي آقاي خاتمي نيز عليرغم اينكه در نظر، بر خلاف آندو نفر "نظام را براي مردم" ميخواهد اما علائق نوستالژيك و محافظهكاري باعث ميشود كه او نيز در عمل در بسياري از موارد، "مردم را براي نظام" بخواهد. نزديكي آقايان خاتمي، كروبي و موسوي بههم و شباهتهائي كه ميان خواستهها و شعارهاي سياسي آنان مشاهده ميشود نه ناشي از نگاه يكسان آنان به رابطه مردم و نظام بلكه ناشي از اين است كه هرگونه اصلاحطلبي با تغيير همراه است اما تغيير، لزوماً با اصلاحطلبي توأم نيست. پس خوب است بدانيم كه در انتخابات پيشرو، انتخاب از بين كساني است كه "مردم را براي نظام" ميخواهند و گزينهاي با مضمون اصلاحطلبي در اين انتخابات وجود ندارد.
2- تساهل و تسامح كه امري مطلوب، مدرن و جاري و رايج در دنياي امروز است در رفتار و گفتار آقاي كروبي موج ميزند اما اين خصيصه حداقل در عمل آقاي موسوي چندان پررنگ نيست. در عوض، تساهل و تسامح حداقلي آقاي موسوي عمدتاً تعاملي است ولي تساهل و تسامح حداكثري آقاي كروبي عمدتاً از موضع پدري. درست است كه آقاي كروبي از ديدار و نشست و برخاست با افراد و گروههائي كه با نظام مشكل دارند(چون نهضت آزادي، دانشجويان و فعالان سياسي زنداني و ...) واهمهاي ندارد ولي آقاي موسوي همچنان از يك نشست و تبادلنظر ساده با نهضت آزادي و يا ملي–مذهبيها طفره ميرود اما در مقابل، آقاي كروبي ايدههاي آنانرا در مواضع خود بندرت بازتاب ميدهد در حاليكه آقاي موسوي اهل تعامل به نظر ميرسد و نتايج تبادلنظرهاي خود با ديگران را بهسرعت و با جديت در مواضع خود نمايان ميسازد. شاهد اين مدعا آنكه، آقاي كروبي در اظهارنظرها، سخنرانيها و مصاحبههائي كه خود سخن ميگويد اشارهاي به شعارهاي انتخاباتي و آنچه كه در بيانيههاي انتخاباتياش درج ميشود نميكند(آقاي كروبي در پاسخ دانشجوئي كه دليل كاركردن با افرادي چون قوچاني را از او ميپرسد ميگويد بايد آنانرا جذب كرد!)، ولي سخنرانيها، مصاحبهها و اظهارنظرهاي آقاي موسوي كه بر خلاف آقاي كروبي لبريز از تبيين شعارهاي انتخاباتي اوست، در چند ماه گذشته روزبهروز پيشروتر شده است. بنابراين در نتيجه نهائي، تساهل و تسامح آندو همارز مينمايد.
3- سر ستاد كروبي بسيار قوي اما سر ستاد موسوي ضعيف و كم تعداد به نظر ميرسد. در عوض، بدنه ستاد كروبي ضعيف ولي بدنه ستاد موسوي پرتوان مينمايد. اين مسأله باعث گرديده كه كروبي بتواند افراد پرتواني را به مناظرهها بفرستند و برنامه عيني و بساماني ارائه نمايد (كه روبهروز ابعاد آن بيشتر شكافته ميشود) و موسوي بتواند جلسات و سخنرانيهاي مؤثرتر و پرشورتري را در استانها سازماندهي كند. البته نكته سؤالبرانگيزي كه در اين ميان وجود دارد عدم حضور محسوس افرادي چون جواد اطاعت (رئيس دفتر سياسي حزب) و دكتر وحيد محمودي (اقتصاددان شاخص حزب) و ساير اعضاي حزب اعتمادملي در صحنه انتخابات است.
4- موسوي بر شعارهايش اشراف دارد و آنها را اولويت اول خود ميداند لذا در سخنرانيها، مصاحبهها، اظهارنظرها و بيانيهها آن شعارها را تكرار ميكند و بر آنها اصرار ميورزد ولي كروبي فقط به اظهارنظرهاي پراكنده و غيرمنسجم اكتفاء مينمايد كه در آن عموماً اثري از شعارهائي كه در بيانيههاي انتخاباتياش آمده نيست(اين امر ميتواند علامتي از اولويت اول نبودن آن شعارها در نزد او باشد). در مقابل، حداقل برخي از برنامههاي آقاي كروبي(مردمي كردن درآمدهاي نفتي و تلاش براي بازنگري در قانون اساسي)بر تحليلي روشن از اوضاع كشور مبتني است، اما براي هيچكدام از شعارهاي آقاي موسوي تحليل روشني ارائه نشده است. وقتي گفته ميشود ايران پيشرفته با قانون، عدالت و آزادي؛ به طريق اولي لازم است دلايل قانونگريزي، بيعدالتي و فقدان آزادي و بسترهاي زمينهساز آن تبيين گردد و برنامه روشني براي مواجهه با آن ارائه شود.
5- مباني نظري آقاي موسوي و دوستاناش در حوزه اقتصاد مبهم و بعضاً قديمي است و نميتوان از 51 گزاره اقتصادي ايشان اين مباني را فهميد، درحاليكه در اردوگاه آقاي كروبي با توجه به برنامهاي كه درباره مردمي كردن درآمدهاي نفتي اعلام شده و افرادي كه با ايشان همكاري ميكنند گرايشها تقريباً روشن و به سمت اقتصاد آزاد است.
6- آقاي موسوي صفبنديها و توازن قوا را بصورت قابل توجهي تغيير خواهد داد ولي آقاي كروبي نهچندان. البته اگر آقاي كروبي ميتوانست شعار مردمي كردن درآمدهاي نفتي را به سرانجام برساند ميشد گفت كه او نيز توازن قوا را حتي عميقتر و پايدارتر از آقاي موسوي تحت تأثير قرار خواهد داد اما تحقق چنين امري بعيد است نه اينكه آقاي كروبي نخواهد شعار خود را عملي كند بلكه نميتواند آنرا در مسيري كه منجر به تغيير توازن قوا ميشود پيش ببرد حتي با توجه به آنچه كه در بند اول ذكر شد چهبسا خود او با ديدن تغيير در توازن قوا از مخالفان اين روند شود. وقتي صندوق ذخيره ارزي كه يك هزارم پيامدهاي برنامه آقاي كروبي را نداشت به سرانجامي نميرسد(اتفاقاً ايجاد صندوق ذحيره ارزي هم طرح دكتر نيلي بود)مگر ميشود برنامه مردمي كردن درآمدهاي نفتي به نتيجه مورد نظر نائل آيد. اين طرح در وضعيت موجودش نيز چندين دستبند به دست دارد اما اگر وارد كريدورهاي تصميمگيري كشور شود افسارها و دستبندهاي پيدا و پنهان متعددي بر آن بسته خواهد شد و از اينكه بتواند موازنه قوا را تغيير دهد ممانعت بعمل خواهد آمد. در اين بين اگر تفاوت موجود ميان اعضاي تيم آقاي كروبي از پيگيري اين طرح نيز ملحوظ گردد به نتيجه رسيدن آن با هدف تغيير در توازن قوا بازهم بعيدتر جلوه خواهد نمود(آقاي كروبي و افرادي چون آقايان نجفي، كرباسچي و نيلي، به طرح مردمي كردن درآمدهاي نفتي به عنوان روشي براي هدفمند كردن يارانهها مينگرند و نه ابزاري براي تغيير در موازنه قوا). بطور كلي انتظاركشيدن براي عملي شدن چنين برنامهاي بهتوسط نامزدي كه "مردم را براي نظام" ميخواهد دور از واقعبيني است.
نكات ديگري هم مطرح است كه بهدليل طولانيتر نشدن مطلب از بيان آن صرفنظر ميكنم اما اين همه را نوشتم تا بگويم تفاوت ميان آقايان كروبي و موسوي تفاوت ميان 950 هزار سال قبل و يك ميليون سال قبل براي ماهائي است كه در قرن 21 زندگي ميكنيم لذا دعوا بر سر ارجحيت موسوي بر كروبي و يا كروبي بر موسوي كاري بيهوده و حتي مضر است و آنچه كه مفيد است اتحاد و تقسيمكار ميان آندو و طرفدارانشان ميباشد كه بسيار مهمتر از اجماع و حتي نتيجه انتخابات است. آنان اگر با اتحاد و تقسيم كار بهپيش بروند حتي اگر رأي هم نياوردند بازهم تغييرآفرين خواهند شد.
2- تساهل و تسامح كه امري مطلوب، مدرن و جاري و رايج در دنياي امروز است در رفتار و گفتار آقاي كروبي موج ميزند اما اين خصيصه حداقل در عمل آقاي موسوي چندان پررنگ نيست. در عوض، تساهل و تسامح حداقلي آقاي موسوي عمدتاً تعاملي است ولي تساهل و تسامح حداكثري آقاي كروبي عمدتاً از موضع پدري. درست است كه آقاي كروبي از ديدار و نشست و برخاست با افراد و گروههائي كه با نظام مشكل دارند(چون نهضت آزادي، دانشجويان و فعالان سياسي زنداني و ...) واهمهاي ندارد ولي آقاي موسوي همچنان از يك نشست و تبادلنظر ساده با نهضت آزادي و يا ملي–مذهبيها طفره ميرود اما در مقابل، آقاي كروبي ايدههاي آنانرا در مواضع خود بندرت بازتاب ميدهد در حاليكه آقاي موسوي اهل تعامل به نظر ميرسد و نتايج تبادلنظرهاي خود با ديگران را بهسرعت و با جديت در مواضع خود نمايان ميسازد. شاهد اين مدعا آنكه، آقاي كروبي در اظهارنظرها، سخنرانيها و مصاحبههائي كه خود سخن ميگويد اشارهاي به شعارهاي انتخاباتي و آنچه كه در بيانيههاي انتخاباتياش درج ميشود نميكند(آقاي كروبي در پاسخ دانشجوئي كه دليل كاركردن با افرادي چون قوچاني را از او ميپرسد ميگويد بايد آنانرا جذب كرد!)، ولي سخنرانيها، مصاحبهها و اظهارنظرهاي آقاي موسوي كه بر خلاف آقاي كروبي لبريز از تبيين شعارهاي انتخاباتي اوست، در چند ماه گذشته روزبهروز پيشروتر شده است. بنابراين در نتيجه نهائي، تساهل و تسامح آندو همارز مينمايد.
3- سر ستاد كروبي بسيار قوي اما سر ستاد موسوي ضعيف و كم تعداد به نظر ميرسد. در عوض، بدنه ستاد كروبي ضعيف ولي بدنه ستاد موسوي پرتوان مينمايد. اين مسأله باعث گرديده كه كروبي بتواند افراد پرتواني را به مناظرهها بفرستند و برنامه عيني و بساماني ارائه نمايد (كه روبهروز ابعاد آن بيشتر شكافته ميشود) و موسوي بتواند جلسات و سخنرانيهاي مؤثرتر و پرشورتري را در استانها سازماندهي كند. البته نكته سؤالبرانگيزي كه در اين ميان وجود دارد عدم حضور محسوس افرادي چون جواد اطاعت (رئيس دفتر سياسي حزب) و دكتر وحيد محمودي (اقتصاددان شاخص حزب) و ساير اعضاي حزب اعتمادملي در صحنه انتخابات است.
4- موسوي بر شعارهايش اشراف دارد و آنها را اولويت اول خود ميداند لذا در سخنرانيها، مصاحبهها، اظهارنظرها و بيانيهها آن شعارها را تكرار ميكند و بر آنها اصرار ميورزد ولي كروبي فقط به اظهارنظرهاي پراكنده و غيرمنسجم اكتفاء مينمايد كه در آن عموماً اثري از شعارهائي كه در بيانيههاي انتخاباتياش آمده نيست(اين امر ميتواند علامتي از اولويت اول نبودن آن شعارها در نزد او باشد). در مقابل، حداقل برخي از برنامههاي آقاي كروبي(مردمي كردن درآمدهاي نفتي و تلاش براي بازنگري در قانون اساسي)بر تحليلي روشن از اوضاع كشور مبتني است، اما براي هيچكدام از شعارهاي آقاي موسوي تحليل روشني ارائه نشده است. وقتي گفته ميشود ايران پيشرفته با قانون، عدالت و آزادي؛ به طريق اولي لازم است دلايل قانونگريزي، بيعدالتي و فقدان آزادي و بسترهاي زمينهساز آن تبيين گردد و برنامه روشني براي مواجهه با آن ارائه شود.
5- مباني نظري آقاي موسوي و دوستاناش در حوزه اقتصاد مبهم و بعضاً قديمي است و نميتوان از 51 گزاره اقتصادي ايشان اين مباني را فهميد، درحاليكه در اردوگاه آقاي كروبي با توجه به برنامهاي كه درباره مردمي كردن درآمدهاي نفتي اعلام شده و افرادي كه با ايشان همكاري ميكنند گرايشها تقريباً روشن و به سمت اقتصاد آزاد است.
6- آقاي موسوي صفبنديها و توازن قوا را بصورت قابل توجهي تغيير خواهد داد ولي آقاي كروبي نهچندان. البته اگر آقاي كروبي ميتوانست شعار مردمي كردن درآمدهاي نفتي را به سرانجام برساند ميشد گفت كه او نيز توازن قوا را حتي عميقتر و پايدارتر از آقاي موسوي تحت تأثير قرار خواهد داد اما تحقق چنين امري بعيد است نه اينكه آقاي كروبي نخواهد شعار خود را عملي كند بلكه نميتواند آنرا در مسيري كه منجر به تغيير توازن قوا ميشود پيش ببرد حتي با توجه به آنچه كه در بند اول ذكر شد چهبسا خود او با ديدن تغيير در توازن قوا از مخالفان اين روند شود. وقتي صندوق ذخيره ارزي كه يك هزارم پيامدهاي برنامه آقاي كروبي را نداشت به سرانجامي نميرسد(اتفاقاً ايجاد صندوق ذحيره ارزي هم طرح دكتر نيلي بود)مگر ميشود برنامه مردمي كردن درآمدهاي نفتي به نتيجه مورد نظر نائل آيد. اين طرح در وضعيت موجودش نيز چندين دستبند به دست دارد اما اگر وارد كريدورهاي تصميمگيري كشور شود افسارها و دستبندهاي پيدا و پنهان متعددي بر آن بسته خواهد شد و از اينكه بتواند موازنه قوا را تغيير دهد ممانعت بعمل خواهد آمد. در اين بين اگر تفاوت موجود ميان اعضاي تيم آقاي كروبي از پيگيري اين طرح نيز ملحوظ گردد به نتيجه رسيدن آن با هدف تغيير در توازن قوا بازهم بعيدتر جلوه خواهد نمود(آقاي كروبي و افرادي چون آقايان نجفي، كرباسچي و نيلي، به طرح مردمي كردن درآمدهاي نفتي به عنوان روشي براي هدفمند كردن يارانهها مينگرند و نه ابزاري براي تغيير در موازنه قوا). بطور كلي انتظاركشيدن براي عملي شدن چنين برنامهاي بهتوسط نامزدي كه "مردم را براي نظام" ميخواهد دور از واقعبيني است.
نكات ديگري هم مطرح است كه بهدليل طولانيتر نشدن مطلب از بيان آن صرفنظر ميكنم اما اين همه را نوشتم تا بگويم تفاوت ميان آقايان كروبي و موسوي تفاوت ميان 950 هزار سال قبل و يك ميليون سال قبل براي ماهائي است كه در قرن 21 زندگي ميكنيم لذا دعوا بر سر ارجحيت موسوي بر كروبي و يا كروبي بر موسوي كاري بيهوده و حتي مضر است و آنچه كه مفيد است اتحاد و تقسيمكار ميان آندو و طرفدارانشان ميباشد كه بسيار مهمتر از اجماع و حتي نتيجه انتخابات است. آنان اگر با اتحاد و تقسيم كار بهپيش بروند حتي اگر رأي هم نياوردند بازهم تغييرآفرين خواهند شد.
۱۶ نظر:
من فکر نمی کنم مال هزار سال پیش باشند، شما یه کم به ایران و مردمان و وضع سیاسی و فرهنگی و اقتصادیش نظر کن، اینان مردان سیاسی واقعی همین کشورند
جناب پدرام عزیز
مقاله تان بسیار ارزشمند و مبتنی بر متدولوژی منسجمی است و تقریبآ می توان با همهء آن موافق بود.
در مورد بند چهارم باید عرض کنم که آقای علوی تبار در تحلیل اخیرش که در حزب مشارکت ارائه نموده معتقد است که در این مرحله ارائهء برنامه لازم نیست چرا که برنامه ساز و کار خود را می طلبد.این نظریه می تواند چندان هم اشتباه نباشد وقتی که جامعه هم قرار است پوپولیستی رأی دهد و پوپولیستی هم رأی خواهد داد.پس اگر ستاد کروبی می خواهد رأی بیاورد همینقدر که تا بحال بر برنامه تأکید کرده کافی است و باید تنور پوپولیسم را از این پس بتاباند و بتاباند.و در مقابل جناب موسوی که فاقد برنامه است دارد به زبان توده سخن می گوید، تودهء انقلاب کرده ای که زبانش زبان بی ساختار و برنامه گریز است پس تا اینجا استبعادی ندارد که موسوی جلوتر باشد چون توده ای تر است. وانگهی که کروبی بر خلاف سال 84 دو رقیب قدرتمند دارد، احمدی نژاد و موسوی.
شما فرموده اید تفاوت بین موسوی و کروبی تفاوت یک میلیون ساله نیست ! من باید عرض کنم ما و مردممان هم حتی به اندازهء آدمهای دو هزار سال قبل که در آتن می زیستند، درک درستی از دموکراسی نداریم.جامعه همینقدر که ببیند یکی دارد قلمبه، سلمبه حرف می زند از او واهمه می کند و فکر می کند یک کلکی در کارش سوار است.بنابراین کسانی که فکر می کنند تیم محمد قوچانی در اعتماد ملی به کروبی دارد ضربه می زند از این لحاظ بیراه نمی گویند که بین منش و منطق ساده گویی کروبی دیواری از روشنفکری زده می شود.
خاتمی یک پوپولیست تمام عیار است بنابراین مثل بسیاری از آخوندها رگ خواب ملت را خوب می شناسد، بنابراین یک موسوی را می آورد که بتواند در همان مسیر رأی جمع کند و شبه حزبها هم می خواهند رأی بیاورند و به زین قدرت فراز شوند حال هر چه می خواهد بشود، بشود! از این لحاظ برنامهء کروبی یک گام به جلو است.گرچه همین یگ گام به جلو بودن در فضای احساسی انتخابات می تواند بلای جان کروبی می شود که تقریبآ شده است.
اما به هر حال معتقدم برآیند انتخابات هر چه باشد به نفع کشور است، به شرط آنکه رأیها دستکاری نشود که این هم بعید است،یعنی معتقدم به احتمال قریب به یقین رأیها دستکاری خواهد شد ، حتی اگر پیروز انتخابات هم احمدی نژاد باشد. پس پیشاپیش می توان گفت، برآیند انتخابات این دوره قطعآ آفات و مضرات بزرگی خواهد داشت که می تواند آن سرش نا پیدا باشد! از زاویهء این تحلیل تقابل ستادهای کروبی-موسوی کاری بس احمقانه می نماید، شبیه بچه هایی هستند که سر اسباب بازی شان با هم می جنگند و از این زاویه ائتلاف اصلاح طلبان قابل تأمل است. به عبارتی، ائتلاف برای سلامت انتخابات و نه ائتلاف برای پیروزی بر احمدی نژاد . چه اینکه اگر احمدی نژاد بخواهد پیروز شود باید با همان رأی واقعی اش پیروز شود و نه بیشتر از آن.ائتلافی بر سر باخت کمتر، نه برد بیشتر یک کاندیدای اصلاح طلب.ائتلافی بر سر برد کمتر احمدی نژاد نه برد بیشتر یک اصلاح طلب.
به هر حال معتقدم طرف پاره آجر به کله اش نخورده است که بخواهد مفت و مجانی قدرت یکدست شده را واگذار کند و عمر و زید را بپذیرد.ما اگر نیروهایمان را مجموع کنیم شاید(تأکید می کنم، شاید) کاری بتوانیم بکنیم و گرنه آنها به قول کروبی سواره اند و ما پیاده و تازه پیادگان هم دارند به کلهء هم سنگ می زنند.
به نظر من اگر اصلاح طلبان نتوانند از برگزاری انتخابات سالم مطمئن شوند باید بی تردید از بازی کنار بکشند و بیشتر از این ادامه ندهند.
دوست گرامي، ظاهراً موفق نشدهام قصد خود را خوب بيان كنم. منظور من اين نبود كه اينها مال هزار سال پيشاند بلكه منظور اين بود كه همانگونه كه فاصله زماني 50 ساله در يك ميليون سال قبل، براي ما كه امروز زندگي ميكنيم تقريباً معادل صفر است تفاوتها ميان آقايان كروبي و موسوي نيز به همين قياس چندان معنيدار نيست.
جناب محمد حسين گرامي باسلام،
درمورد برنامه بايد عرض كنم كه برنامهاي كه از كانديداها مورد انتظار است به مفهوم برنامه پنجساله و يا كوهنامهاي كه اصلاحطلبان در انتخابات مجلس هشتم تحت عنوان برنامه به جامعه قالب كردند نيست بلكه برنامه انتخاباتي، خيلي ساده يعني چند جمله حرف حساب.
نكته ديگر آنكه، در همه جاي دنيا اگر فعالين جامعه مدني در دفاع از نامزدي توجيه نشوند كه آنهم با يك برنامه مشخص قابل تحقق است نتيجه آراء پوپوليستي خواهد بود. انتظار كشيدن براي اينكه جامعه نيز چون آقاي علويتبار و من و شما فكر كند و به سياق ماها به ارزيابي كانديداها بپردازد انتظاري بي سرانجام است. من ترديد ندارم كه اگر نامزدها برنامهاي ارائه كنند كه فعالين جامعه مدني توجيه باشند بلافاصله اين ايده در جامعه تسري يافته و تأثير خود را خواهد گذاشت همانگونه كه در سال 76 گذاشت و همانگونه كه در انتخابات شوراهاي دوم نگذاشت.
درمورد تفاوت يك ميليون ساله هم، ظاهراً موفق نشدهام قصد خود را خوب بيان كنم. منظور اين بود كه همانگونه كه فاصله زماني 50 ساله در يك ميليون سال قبل، براي ما كه امروز زندگي ميكنيم تقريباً معادل صفر است تفاوتها ميان آقايان كروبي و موسوي نيز به همين قياس چندان معنيدار نيست.
با بخشهاي پاياني كامنت نيز موافقم اما دستكاري در انتخابات را منوط به ميزان مشاركت ميدانم. من معتقدم حتي اگر انتخابات دستكاري شود و نتيجه مورد نظر دستكاريكنندگان حاصل آيد ولي حجم عظيمي از جامعه رأيدهندگان خلاف آن رأي داده باشند آن نتيجه به كرسي نخواهد نشست و اگر هم نشست دوام نخواهد آورد. به ويژه آنكه من موسوي را مصممتر از آنچه كه در ظاهر امر مينمايد تصور ميكنم.
نكته آخر اينكه، به نظر من جامعه اصلاحطلب كشور حتي آنانكه كه حمايت خود را از موسوي اعلام كردهاند او را دستكم گرفتهاند. براي شناختن موسوي نبايد چون مورد كروبي به ظواهر امر اكتفا كرد بلكه دقت در لايحههاي پائيني رفتار و گفتار او، علامتهاي اميدواركنندهاي را به نمايش ميگذارد كه تصور ميكنم جز بي بي سي كسي به آن توجه ندارد.
انتخابات سال 76 انتخابات برنامه ای نبودبلکه خیلی ها مثل حجاریان و خانیکی و عبدی هم قبول دارند که پوپولیستی بوده است.
منهم موسوی را جدی تر از آنکه هست می دانم، حتی یک یادداشت در ایام عید به طور خصوصی برای آقای عبدی فرستادم با این عنوان که "آقای موسوی آمده است تا انقلاب کند" اما به دلیل ملاحظاتی معقول نبود که از جناب عبدی خواهش کنم آنرا چاپ کند. احتمالآ با اصلاحاتی شاید آن را در جای دیگری چاپ نمایم.اما ناگفته نگذارم که اینهمه تضمین نمی دهد که موسوی پیروز میدان درآید، مستحضرید که پس از هر انقلاب زیرانقلابهایی انجام می شود و تنها بعضی هاشان پیروز از کار در می آیند و خیلی هاشان هم سرکوب می شوند.
ملاحظهء اصلی من در مورد آن مقاله اینست که بنده اساسآ با انقلابات میانهء خوبی ندارم و این تز تروتسکی را هنوز نتوانسته ام هضم کنم که:انقلاب مرد زنده باد انقلاب.
به همین دلیل نمی توانم با موضوع میرحسین کنار بیایم و روند کروبی را که ممکن است قرین به شکست هم باشد(تابحال که چنین بوده) در کل مفیدتر و معقولتر ارزیابی می کنم.
جناب محمد حسين عزيز، با سلام مجدد
من فكر ميكنم هر انتخاباتي چه در ايران و چه در ساير نقاط دنيا در اصل پوپوليستي است. اما در برخي موارد چون انتخابات سال 84، فعالان جامعه مدني به هر دليلي قادر و به عبارت بهتر مايل به تأثيرگذاري بر توده مردم نيستند و لذا مردم در تاريكي و بصورتي مستانه رأي ميدهند. اما در برخي موارد چون انتخابات سال 76، فعالان جامعه مدني قادر و مايل به تأثيرگذاري بر توده مردم هستند و لذا مردم در روشنائي و بصورتي هوشيارانه رأي ميدهند.
همچنين منظور من از اينكه آقاي موسوي را نبايد دستكم گرفت اين نيست كه او حتماً رأي ميآورد بلكه منظور من دستكم نگرفتن توانائيها و قابليتهاي اوست. مهمترين خصيصهاي كه در موسوي نظر مرا بسوي خود جلب كردهاست "قابليت" و "عزم" او براي تغيير در موازنه قواست. درحاليكه كه من در آقاي كروبي چنين عزم و قابليتي را نميبينم چرا كه قابليت و عزم آقاي موسوي براي تغيير در موازنه قوا، معطوف به درون نظام است ولي آنچه كه آقاي كروبي با شعار مردمي كردن درآمدهاي نفتي قرار است دنبال كند تغيير در موازنه قوا به نفع مردم است كه او نه قابليت انجام اين كار را دارد و نه عزم آنرا. آقاي كروبي چون تيري است كه وقتي پرتاب شد معلوم نيست به كجا برخورد خواهد كرد. عليرغم همه اينها، من هنوز انتخاب ميان آندو را براي خودم زود ميدانم.
با تشكر
دوست عزيز، اين دورو بريهاي آقاي موسوي هستند كه وضعيت را خزاب ميكنند ديديد كه چگونه سخنراني آقاي كروبي را با همكاري طرفداران احمدينژاد در اصفهان متشنج كردند
سلام آقای پدرام
نعمتاللهی هستم
من که استفاده کردم.
ممنون. کاشکی یک خورده زودتر این مطلب را مینگاشتید تا من هم از تیغ برخی هواداران آقای موسوی، در امان میماندم
ممنونم
سلام
متأسفانه استدلال شنا نتوانست ترجیح کروبی بر موسوی را در من کاهش دهد!
ترابی
دوست گرامي
پيشنهاد ميكنم زحمت كشيده و نگاهي به تيترهاي دو سايت الف و فارس و روزنامه كيهان بياندازيد و فراواني گفتههاي اختلافبرانگيزي كه از سوي آقاي كروبي و افراد شاخص طرفدارش و همچنين افراد شاخص مشاركت و مجاهدين انقلاب و ساير طرفداران آقاي موسوي بيان ميشود و بسيار هم مورد علاقه اين دو سايت و آن روزنامه است درآوريد و خود قضاوت كنيد كه كدام دسته مواضع اختلافبراگيز بيشتري ابراز ميكنند.
گيريم كه در جلسه دانشگاه آزاد اصفهان، برخي بنام طرفداران موسوي عليه آقاي كروبي شعار دادهاند آقاي كروبي از كجا در همان لحظه متوجه شدهاند كه شعاردهندگان از خانههاي تيمي در تهران دستور ميگيرند؟بيان چمنين گفتههائي در اين شرايط حساس نشانه خوبي به ويژه براي سياستمداري چون كروبي نيست. آن طرفيها اگر چيزي ميگويند كه البته نبايد بگويند چند جوان عجولاند اما آقاي كروبي هم عجول است؟بدتر از او، عمل آقاي كرباسچي است كه شال سبز و رنگ سبز را به تمسخر ميگيرد.
آقاي كروبي بدرستي به عملكرد اصلاحطلبان در دوران اصلاحات انتقاد دارد ولي اينگونه نيست كه خود او بيعيب باشد و نقشي در اين شكست نداشته باشد.
آقاي كروبي نقطه ضعف مهمي دارد و آن هم، زود از كوره دررفتن اوست كه در اين مقطع حساس جناح مقابل بخوبي از آن بهرهبرداري ميكند و من احتمال زيادي ميدهم كه داستان اصفهان ساخته و پرداخته و يا با تحريك جناح مقابل بوده و نه طرفداران موسوي.
جناب نعمتالهي، با سلام متقابل
وقايع و اختلافات اخير ميان دو اردوگاه كروبي و موسوي انگيزه نوشتن اين مطلب بود. اين اتفاقات بسيار خطرناك و كاملاً به نفع مخالفان تغيير است.
جناب ترابي عزيز
خوب بود استدلالهاي بكار رفته را نقد ميكرديد تا ببينيم كداميك ناصحيح است.
به هر حال از اظهار نظر شما متشكرم
ترابی:
نوشته بودید کروبی با دانشجویان و ... دیدار می کند ولی ایده های آنان را در مواضع خود بازتاب نمی دهد.
او دیگر چگونه می تواند نظرات آنها را اعمال کند؟ او به هر حال "یار امام" بوده و خط قرمزهای مشخصی دارد (و چقدر خوب که می دانیم خط قرمزش کجاست و مطمئنیم از آن افول نمی کند).
1- او در دیدارش با گروهی از اعضای تحکیم وحدت، بعد از اینکه مطالبات آنها را شنید گفت: من هم همینها را می گویم!
2- آن طور که می دانیم از طرف ستاد کروبی برای بچه های تحکیم طبقه ای از یک ساختمان را (در تهران، مکانش را نمی دانم) فراهم کرده اند و لوازم مورد نیازشان را تهیه دیده اند.
اینها ارزشمندند.
1- میرحسین موسوی تنها طیف شیراز را به رسمیت شناخت و وقتی از طرف تحکیم وحدت تقاضای دیدار با او کردند، منشی گفته بود: آقای مهندس تا دو هقته بعد از انتخابات وقت خالی ندارند.
2- موسوی در جواب دانشجویانی که از او در مورد زندانیان سؤال کرده بودند گفته بود: مگر من زندان بانم؟...!
...
در مورد "دانشجویان" و آنچه به ایشان مربوط می شود کروبی را "واقعاً" ارجع می دانم. در جلسه ی سخنرانی کروبی در دانشگاه اصفهان دیدم که او برای ما احترام قائل است.
گفته بودید نقد کن! تقصیر من نبود!
جناب ترابي
تقصيري نبود خيلي هم كار خوبي كرديد اصولاً بدون نقد هيچ كاري بسامان نميشود و هيچ دوستي پايدار نميماند.
عرض من اين بود كه در ديد كلان ترجيحي بر هم ندارند و گرنه اين ويژگيها در آقاي كروبي بارزتر است. اما مگر خواسته دانشجويان چند تا اطاق است. حتي اگر آنچه كه به آقاي موسوي نسبت دادهايد واقعيت هم داشته باشد بنده تعجبي نخواهم كرد. البته اگر سخنرانيهاي آقاي موسوي را دنبال كنيد در گفتههاي او نيز از سخناني مشابه آقاي كروبي خواهيد يافت.
نكته مهمي كه درباره آقاي كروبي ناديده گرفته ميشود آن است كه او به طرفدارانش ماهيگيري ياد نميدهد بلكه ماهي ميدهد و هركسي طرفدار او شد مجبور است هميشه به او وابسته باشد همانچيزي كه در متن مقاله گفتهام و آن اينكه، تساهل و تسامح او از موضع پدري است نه تعاملي.
البته حق دارید. من از دیدگاه خرد(دانشجویی) نگاه کرده بودم.
پاسختان را در نوشته ای جداگانه می دهم.
دوستان به نظر من سه حالت
کروبی فقط
موسوی فقط
حضور هر دو با هم
در این رقابت، هیچ فرقی ندارد
انشاءالله به وقتش تحلیلم را در سایت آینده خواهم نوشت و حدس می زنم اکثرآ موافق باشند.
ارسال یک نظر