۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

جوانان سبز! مشكل ما ولايت فقيه نيست

درست است كه مقصر اصلي و فرعي حوادث روز عاشورا حاكمان‌‌ كشور‌ند و مسؤوليت تمامي اين نابساماني‌ها بر عهده آنهاست و اين تقصير و مسؤوليت با ارتقاء جايگاه حاكمان بصورتي تصاعدي افزايش هم مي‌يابد اما اين رافع مسؤوليت معترضين در اتخاذ روش‌هاي درست و مؤثر براي تحقق خواسته نهائي‌شان كه قاعدتاً اصلاح (اعم از بنيادي يا غيربنيادي) در نحوه اداره امور كشور است نمي‌باشد. همه آنانكه دل در گرو ايراني آباد و پيشرفته و به تبع آن زندگي آرام و آزاد و مرفه براي خود و مردم ايران دارند بايد ميان انتقام‌جوئي و تلاش براي رسيدن به اين‌چنين ايراني و آن‌چنان زندگي؛ تفكيك قائل شوند هر چند قابل درك است كه چنين تفكيكي به‌ويژه در شرايط احساسي و عصبي موجود و بدنبال وقوع حوادث خونباري كه در چند ماه گذشته در خيابانهاي تهران شاهد آن بوديم بسيار سخت‌الوصول است. بي‌توجهي به مرز ميان انتقام‌جوئي و اصلاح طلبي (و حتي انقلابي‌گري)، باعث گرديده كه بعضاً شاهد مبارزه با بيمار بجاي بيماري باشيم. مبارزه و مخالفت با نظام پادشاهي در گذشته و مبارزه و مخالفت با اصل ولايت فقيه و يا جمهوري اسلامي در حال حاضر، مصداق چنين مبارزه‌اي است كه هم آن اشتباه بود و هم اين اشتباه است.
جوانان سبز! مشكل ما ولايت فقيه نيست. همانگونه كه ولايت شاه نبود. از آنسو نيز ترديدي نبايد كرد كه هر گونه ولايتي اعم ولايت انسانهاي دموكرات، سكولار، نخبه، دانشگاهي، صالح و ...، همان مشكلات ولايت فقيه را در اشكالي متفاوت برايمان به ارمغان خواهد آورد. مشكل ما تمركز قدرت است كه نعمت انواع گوناگون ولايت را به نقمت انواع گوناگون استبداد مبدل مي‌سازد. بي‌توجهي به اين مسأله است كه براي سال‌هاي متمادي تاريخ را برايمان تكرار مي‌كند. پدران ما و بعضي از خود ما، روزگاري مرگ بر شاه گفتيم و عكس‌هاي او را پاره كرده و آتش زديم و مجسمه‌هايش را به زير كشيديم ولي مشكلاتمان حل نشد. امروز هم اگر با شعار "مرگ بر"، اصل ولايت فقيه بميرد به احتمال فراوان مصيبت‌هاي ما بازهم به پايان نخواهد رسيد و در بهترين حالت اسير ولايت‌هاي خوش خط و خال ديگر خواهيم شد و بازهم روز از نو و روزي از نو.
براي كنترل قدرت نبايد به امور ساده‌انگارانه‌اي چون قانون و سكولاريسم و جدائي دين از دولت و پرهيزگاري انسانهاي صالح و ... اعتماد كرد. افسار قدرت، قدرت است نه قانون، نه سكولاريسم، نه جدائي دين از حكومت، نه پرهيزگاري انسانهاي صالح و نه هيچ چيز ديگر. اينها ممكن است بعنوان متغيري فرعي كم و بيش و بر حسب مورد در كنترل قدرت مؤثر باشند اما با اتكاء صرف به آنها، انتظار داشتن قدرتي مسؤوليت‌شناس و كنترل‌شده بصورتي پايدار و مطمئن انتظاري عبث و بيهوده است. حتي معصومان شيعه هم كه وجه غالب شخصيت آنها پرهيزگاري و ايمان به خداوند بود بگونه‌اي رفتار نمي‌كردند كه بخواهند كنترل قدرت را به چنين پديده‌هائي واگذار نمايند، لااقل به آن اكتفا نمي‌كردند.
ممكن است كسي بگويد آن قدرت متمركز، در دست ولي‌فقيه است لذا اگر آنرا برداريم مسأله حل ميشود. اما توجه نمي‌كنند كه زمين‌زدن مصداق قدرت متمركز لزوماً به تمركززدائي از قدرت منجر نمي‌شود. ضمن آنكه اگر تمركز و توجه خود را بجاي محل تمركز قدرت به اصل تمركززدائي از قدرت معطوف كنيم ممكن است بدون آنكه با كسي دعوا كنيم و به دام انتقام‌جوئي بيافتيم، راههاي كم‌هزينه‌تر و مطمئن‌تري براي نيل به چنان هدفي بيابيم و آنرا طي كنيم.
بسياري از كسان (چه حاكمان و چه مردم) و يا جوامعي‌ كه تاريخ براي آنان تكرار مي‌شود از وقايع تاريخي باخبرند ولي خود را مصداق آن وقايع نمي‌دانند يا اينكه عادت و اعتياد و شهوت (اعم از شهوت قدرت، شهوت ثروت و ...) چنان آنانرا اسير خويش ساخته كه بصيرت و توان درس‌گرفتن از تاريخ را از دست داده‌اند و يا اينكه براي حفظ وضع موجود چاره‌اي جز تكرار تاريخ نمي‌يابند.
جوانان سبز! درد اصلي ما تمركز قدرت است. بهتر است زواياي گوناگون آنرا بشناسيم و بدون گفتن مرگ بر اين و آن، با همين ولايت فقيه بسازيم ولي آنرا مسؤوليت‌پذير كنيم.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

http://www.time.com/time/photogallery/0,29307,1952031_2021421,00.html