آقاي عباس عبدي در روزنامه اعتمادملي امروز(30/2/88)طي مقالهاي با استدلاهائي منطقي و قابلقبول، اجماع ميان آقايان كروبي و موسوي را عملي بسيار خطرناك دانسته است. من به شخصه با محتوي مقاله مذكور كاملاً موافقام و آنرا كاملاً واقعبينانه مييابم اما نكته ظريفي در اين ميان مطرح است و آن اينكه، شايسته است طرفين الزامات تمكين به اين تحليل را مراعات نمايند. اما به نظر ميرسد پايبندي به اين تحليل، در رأس و بخش تابلودار اردوگاه آقاي كروبي و در بخش محدودي از بدنه خاتميست اردوگاه آقاي موسوي بخصوص در يكي دو هفته اخير چندان مورد توجه قرار نميگيرد. در واقع دو دسته يادشده، بيش از آنكه تلاش كنند آراء خاموش و همچنين آراء آقاي احمدينژاد را بسوي خود جلب كنند تلاش دارند به ترتيب آراء آقايان موسوي و كروبي را بسوي خود بكشانند.
بعنوان نمونه:
چه ايرادي داشت آقاي كروبي با 30 سال تجربه سياسي، در اصفهان در واكنش به اعمالي كه تصور ميشود از سوي جوانان طرفدار آقاي موسوي بوجود آمده بجاي اينكه از خانه تيمي حرف بزند و يا زبان به نقد آقاي موسوي بگشايد همين تحليل آقاي عبدي را ارائه ميداد؟
چه ضرورتي دارد آقاي كرباسچي مكرر در مكرر و با لحني تمسخرآميز زبان به انتقاد از شال سبز كه همه ميدانند نماد اردوگاه آقاي موسوي است بگشايد؟
چه ضرورتي داشت كه آقاي عبدي پاراگراف هشتم و چند جمله ابتدائي پاراگراف نهم مقاله فوقالذكر را بنويسد كه جز سوءتفاهم و زمينه سازي براي تشديد آنچه كه در مقاله خود همه را از آن برحذر داشتهاند، فايده ديگري ندارد(به هرحال ايشان اكنون در اردوگاه يكي از كانديداهاي مورد بحث فعاليت سياسي ميكنند و در جايگاه تحليلگر سياسي نيستند)؟
چه توجيهي دارد كه روزنامه اعتماد ملي بدنبال حمايت دكتر سروش از آقاي كروبي از چپ و راست روزنامه، امتيازات ايشان را در مقابل آقاي موسوي قرار داده و با زباني طعنهآميز به موسوي و خاتمي و احزاب طرفدارشان بتازد؟
چرا بايد روزنامه اعتمادملي اظهارنظرهاي انتخاباتي افرادي چون محسن مخملباف و محسن كديور را بگونهاي تيتر بزند كه خواننده گذري تصور كند كه آنان از آقاي كروبي حمايت كردهاند. امروز و ديروز چندين نفر به خود من گفتهاند كه مخلباف و كديور هم، از كروبي حمايت كردند ولي چون ميدانستم چنين نيست گفتم از كجا ميگوئيد كه فهميدم مرجع آنان تيترتهاي درشت روزنامه اعتمادملي در اين مورد بودهاست. درست است كه روزنامه انديشهنو و يا سايتهاي طرفدارآقاي موسوي اخبارآقاي كروبي را بصورتي بسيار محدود پوشش ميدهند كه البته كاري ناصحيح است اما درعوض، او را تخطئه هم نميكنند و به او طعنه هم نميزنند.
اما در مقابل، من نميبينم كه در اين روزها از سوي افراد شاخص آن طرف غير از يكي دو موردي كه از آقاي جلائيپور سرزد، متلكي بار آقاي كروبي و دوستاناش شود و يا طعنهاي نسبت به ايشان زده شود. حتي در سايتهاي شاخص آنان هم (قلمنيوز، كلمه، امروز، نوروز، ياري، موج و ...) كمتر چيزي له يا عليه آقاي كروبي منتشر ميشود. هر چه هست مربوط به اجتماعات و يا جلسات خصوصي آنان است. حتي چنين به نظر ميرسد كه آنان مدتي است از اجماع هم كمتر سخن ميگويند.
چه ايرادي داشت آقاي كروبي با 30 سال تجربه سياسي، در اصفهان در واكنش به اعمالي كه تصور ميشود از سوي جوانان طرفدار آقاي موسوي بوجود آمده بجاي اينكه از خانه تيمي حرف بزند و يا زبان به نقد آقاي موسوي بگشايد همين تحليل آقاي عبدي را ارائه ميداد؟
چه ضرورتي دارد آقاي كرباسچي مكرر در مكرر و با لحني تمسخرآميز زبان به انتقاد از شال سبز كه همه ميدانند نماد اردوگاه آقاي موسوي است بگشايد؟
چه ضرورتي داشت كه آقاي عبدي پاراگراف هشتم و چند جمله ابتدائي پاراگراف نهم مقاله فوقالذكر را بنويسد كه جز سوءتفاهم و زمينه سازي براي تشديد آنچه كه در مقاله خود همه را از آن برحذر داشتهاند، فايده ديگري ندارد(به هرحال ايشان اكنون در اردوگاه يكي از كانديداهاي مورد بحث فعاليت سياسي ميكنند و در جايگاه تحليلگر سياسي نيستند)؟
چه توجيهي دارد كه روزنامه اعتماد ملي بدنبال حمايت دكتر سروش از آقاي كروبي از چپ و راست روزنامه، امتيازات ايشان را در مقابل آقاي موسوي قرار داده و با زباني طعنهآميز به موسوي و خاتمي و احزاب طرفدارشان بتازد؟
چرا بايد روزنامه اعتمادملي اظهارنظرهاي انتخاباتي افرادي چون محسن مخملباف و محسن كديور را بگونهاي تيتر بزند كه خواننده گذري تصور كند كه آنان از آقاي كروبي حمايت كردهاند. امروز و ديروز چندين نفر به خود من گفتهاند كه مخلباف و كديور هم، از كروبي حمايت كردند ولي چون ميدانستم چنين نيست گفتم از كجا ميگوئيد كه فهميدم مرجع آنان تيترتهاي درشت روزنامه اعتمادملي در اين مورد بودهاست. درست است كه روزنامه انديشهنو و يا سايتهاي طرفدارآقاي موسوي اخبارآقاي كروبي را بصورتي بسيار محدود پوشش ميدهند كه البته كاري ناصحيح است اما درعوض، او را تخطئه هم نميكنند و به او طعنه هم نميزنند.
اما در مقابل، من نميبينم كه در اين روزها از سوي افراد شاخص آن طرف غير از يكي دو موردي كه از آقاي جلائيپور سرزد، متلكي بار آقاي كروبي و دوستاناش شود و يا طعنهاي نسبت به ايشان زده شود. حتي در سايتهاي شاخص آنان هم (قلمنيوز، كلمه، امروز، نوروز، ياري، موج و ...) كمتر چيزي له يا عليه آقاي كروبي منتشر ميشود. هر چه هست مربوط به اجتماعات و يا جلسات خصوصي آنان است. حتي چنين به نظر ميرسد كه آنان مدتي است از اجماع هم كمتر سخن ميگويند.
۲۸ نظر:
به نظر من تعامل سازنده امری نسبی است و الزاماتش هم نسبی است.
با توجه به اینکه خاستگاه رأی میرحسین و کروبی ممکنه متفاوت باشه حتی جدلهای احتمالی هم فرقی در نتیجهء نهایی نمی کنه.
یک مقاله نوشته مسیح مهاجری مدیر روزنامهء جمهوری اسلامی که حرفش اینه که اصلاح طلبای حامی میرحسین عده ای ورشکسته اند و دنبال فرصت طلبی از میر حسین هستند، در کنار این شنیدید که حجاریان می خواست بره قم با مراجع دیدار کنه ، ستاد قم میرحسین با عبارات توهین آمیزی با او برخورد کرد و او هم منصرف شد.
به راستی چه تحقیری بزرگتر از این برای اصلاحات، گرچه به دلایل متعدد حقشان است.
آقای پدرام به نظر شما میر حسین از اینها خبر داره یا نداره؟
شما همواره تاکید می کنید بین این دو کاندیدا تفاوت ماهوی نیست.
چه جور بین موسوی و کروبی فرقی نیست؟ هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ شخصیتی تفاوت زیاده.
اینهمه روزنامه در دورهء اصلاحات بسته شدند و اینهمه روزنامه نگار از نان خوردن افتادند، اینهمه آدم به زندان افتادند و اینهمه دانشجو لت و پار شدند، نخست وزیر امام خمینی کجا بود؟آیا این رفتار ما انسانی است که کروبی که در صف مقدم حمایت از مظلوم بود با موسوی فرقی نداشته باشد؟روزهایی بر اصلاحات گذشت که پناهی جز کروبی برایمان متصور نبود، میر حسین کجا بود؟
جناب پدرام
سخن زیاد است، شما که تحلیل گر تیزبینی هستید نظرتان نسبت به نطق ثبت نام میرحسین چیست؟من آمده ام...
آیا نشانهء کیش شخصیت نیست؟ظهور در قالب یک منجی...؟و با کروبی که از زاویهء یک سیاستمدار امروزی اول از همه کاندیدا شد و سالهاست که برای رییس جمهور شدن تلاش می کند و ابایی ندارد که نیتش را بگوید بدون ریا و تظاهر، آیا این ارزش ندارد در جامعه ای که سرتا پا ریا و تظاهر و زهد فروشی شده و چون به خلوت می روند با حرص و ولع به آن کار دیگر می پردازند.
آیا کاندیدایی که یکی از نزدیکانش کچویی نامی است با کاندیدایی که مشاورانش عبدی و کرباسچی و نجفی هستند تفاوتی ندارند؟آیا روزنامهء اعتماد ملی همان روزنامهء جمهوری اسلامی است؟آیا طرح دکتر نیلی با طرحی که قرار است فرشاد مؤمنی تازه دربیاورد که نمی دانیم چیست، یکی است؟
با سلام
من - به عنوان کسی که برای کروبی فعالیت می کند - با شما موافق نیستم. مقاله ای می خواندم از آقای صفایی فراهانی که طرح اقتصادی کروبی را دوباره پوپولیستی خوانده بود و تندروی هم کرده بود.
آخر شما گشته اید در صحبت های آقای کرباسچی و نوشته های آقای عبدی جستجو کرده اید و اینها را یافته اید.
طوری نوشته اید که گویی از این سمت، تخریب است و از آن سمت مدارا!
شخصاً از بعضی برخوردهای "سبزها" خیلی عصبانی ام.
موفق باشید - سروش ترابی
قبل از هر چيزي بايد يادآوري كنم كه آنچه كه در پي ميآيد به اين مفهوم نيست كه من موسوي را بر كروبي ترجيح نميدهم.
محمدحسين عزيز
من معتقدم نه كروبي و نه موسوي، هيچكدام اصلاحطلب(Reformist)نيستند. بنابراين در نوشتههاي خود به تبعات چنين ادعائي پايبندم و وقتي آن مسأله براي آقاي حجاريان پيش ميآيد از آن تعجب نميكنم و آنرا خطاي موسوي نميدانم بلكه اينچنين رويدادهائي خطاي كساني است كه تحليل درستي از حمايت خود از آقاي موسوي و نگاه موسوي به خود ندارند. آنان موسوي را براي تغيير ميخواهند ولي بگونهاي تبليغ ميكنند كه انگار او براي اصلاحات آمده است در نتيجه بجاي افرادي چون شكوريراد؛ حجاريان و محمدرضا خاتمي را وارد ميدان تبليغات براي موسوي ميكنند. از سوي ديگر، شعارهاي آقاي كروبي را باور نميكنم و بخش مهمي از شعارها و امتيازاتي را كه براي ستاد خود تدارك ديده كارهائي ويتريني ميدانم كه با هدف جلب آراء صورت گرفته است. كروبي نيز چون موسوي با ادعاي تغيير آمد اما اينك گوي سبقت را از هر اصلاحطلبي ربوده و دم از تغيير يكي از حساسترين موضوع قانون اساسي و آنهم اختيارات شوراي نگهبان ميزند. البته اينكه امروز كروبي چنين شعارهائي ميدهد ناشي از اثر چرخدندهاي موسوي است و اينكه آقاي موسوي از آنگونه سخن گفتن در مسجد نازيآباد به جائي ميرسد كه بلافاصله چند ساعت پس از تذكر مقامات بالا مبني بر عدم تخريب دولت، به پاسخ در ميآيد و ميگويد من اصولاً براي نقد وضع موجود آمدهام؛ ناشي از اثر چرخدندهاي كروبي است. اين اثرات چرخدندهاي دو طرفه، باعث گرديده كه طرفداران آنان موضع حداقلي ابتدائي خود را مبتي بر اكتفاء به تغيير، تدريجاً فراموش كنند و وارد فاز اصلاحات شوند.
جناب محمد حسين،
موسوي اصولاً پايگاه خود را در ميان طرفداران نظام جستجو ميكند نه در ميان منتقدين آن. لذا تا آنجائيكه همراهي با منتقدين به پايگاه اول او صدمه نزند با آن كنار ميآيد ولي به محض اينكه احساس ميكند ممكن است همكاري با منتقدين نظام به پايگاه او در ميان طرفداران نظام صدمه بزند از آن پرهيز مينمايد. كروبي نيز پايگاه خويش را در خود نظام جستجو ميكند ولي چون با كساني كه بعد از امام اركان قدرت را تصاحب كردند اختلاف سليقه دارد و از طرفي فرد بامرامي است و نسبت به جناح خود بي نهايت تعصب دارد و نسبت به آن بر خود وظيفه پدري قائل است بعضاً كارهائي ميكند كه جلوه اصلاحطلبي دارد ولي اين اصلاحطلبي بلافاصله در ميدانهاي واقعي رنگ ميبازد. در جريان انتخابات مجلس هفتم در انتخاب ميان حق و حقوق نمايندگان ردصلاحيت شده با روابط با اركان قدرت، دومي را برميگزيند و آن جمله معروف "مجلس اهل اطاعت است" را بر زبان جاري ميكند، ولي به محض اينكه دو سال بعد در انتخابات رياست جمهوري نهم تصور ميكند كه حقش ضايع شدهاست نامه تندي به شخص رهبري مينويسد. براي آزادي لقمانيان، آقاجري و دانشجويان و ... تلاش ميكند ولي به محض اينكه اقدامي براي نهادينهشدن آزادي بيان صورت ميگيرد و قرار ميشود آزادي بيان با ضابطه باشد و نه با رابطه در دوران اوج قدرت اصلاحات، با شجاعت در مقابل اصلاح قانون مطبوعات ميايستد و متأسفانه امروز تلاش دارد اين گواه روشن بر عدم اصلاحطلبي را با بازي كي حكم حكومتي را اول باب كرد ماست مالي كند. اين ملت فوت و فن ماهيگيري ميخواهد و نه ماهي و گرنه اگر ماهي بخواهد آقايان ناطق نوري، لاريجاني، قاليباف و حتي احمدينژاد ماهيهاي چاق و چلهتري در غرفه دارند.
آقاي موسوي در دوران نخست وزيري و آقاي كروبي در بخش زيادي از سي سال گذشته، اختيارات مالي قابل توجهي داشتهاند. اما آقاي كروبي بدون آنكه سوءنيتي هم داشته باشد با آن، بسياري را در داخل نظام نمكگير كردهاست و لذا لابيگري و چانهزني براي او سهلالوصول است. ولي همواره براي آقاي موسوي بيتالمال يك خط قرمز مهم و كليدي بوده و دعواي اصلي او با ديگران نيز در دوران نخستوزيري سر همين رانتهاي پيدا و پنهان و موجه و غيرموجه بودهاست. حتي ريشه اصلي دعواهاي مرتبط با او در درون قوه مجريه نيز بر سر همين مقولات بوده.
همين ويژگيها و البته از حق نگذريم بامرامي و تعصب شديد نسبت همجناحيها در نزد آقاي كروبي است كه باعث ميشود براي آقاي كروبي حل مشكلات دانشجويان و زندانيان و ...، سهلالوصول باشد. ولي بسياري از اين آزادكردنها، تصريحاً و تلويحاً به شرط آن بوده كه آزادشدگان خيلي محترمانه توبه كنند و ديگر سخنان خود را تكرار نكنند(توبه بهداشتي). آيا پس از آزادي آقاي لقمانيان سخنان مشابهي از او شنيديم، آيا او در انتخابات تأييد صلاحيت شد، آيا آقاي آغاجري ديگر آن سخنان خود را تكرار كرد و...؟
محمد حسين گرامي،
شايد عامل اصلي همه اين تنشها در ميان دو اردوگاه كروبي و موسوي، آن باشد كه در ميان ايندو اردوگاه علاوه بر رقابت عادي بر سر رياستجمهوري آينده، رقابت و در واقع دعواي ديگر نيز در ميان است و آن هم دعواي قديمي ميان آقاي كروبي و برخي از اطرافيانش اوست با احزاب طرفدار آقاي موسوي.
در هرصورت از نقدي كه كرديد سپاسگذارم
سروش عزير
صفائي فراهاني شعاري از شعارهاي آقاي كروبي را غلط دانستهاست ضمن آنكه كارهاي در ستاد آقاي موسوي نيست. ولي آقايان كرباسچي و عبدي از اركان ستاد آقاي كروبي هستند صمن آنكه آنچه كه گفتهاند خود آقاي موسوي را هدف قرار داده و به شخصيت او و احزاب طرفدارش حمله ميكند.
دليل آنكه چنين به نظر شما رسيده كه من بگونهاي نوشتهام كه گوئي از طرف آقاي كروبي تخريب است و از سمت آقاي موسوي مدارا؛ آن است كه به هر حال مطلب من در ارتباط با نوشته آقاي عبدي بود و گرنه آن طرفيها هم بعضاً از اين كارها ميكنند. ضمناً نقد مفصلي درباره آقاي موسوي با عنوان "نامهاي به آقاي موسوي" چند روز پس از اعلام آمادگي ايشان براي نامزدي نوشتهام كه در وبلاگ موجود است و ديدگاه من درباره او را نمايان ميكند.
برخي نكات نيز ميشد گفت كه چون در پاسخ كامت آقاي محمدحسين نوشتهام تكرار نميكنم.
به هر حال از نقد شما ممنونم.
جناب پدرام
با تشکر از پاسختان.
من هم قبول دارم که شعارهای آقای کروبی یک جورایی مثل سنگ بزرگ می ماند که بعضآ نشانهء نزدن است و در مقابل موسوی پراتیکتر حرف می زند و شکی ندارم که در مملکت ما مدیری به پایهء میر حسین کم داریم .اهمیت مدیر بودن شخص رییس جمهور در زمانهای بحران خودش را به خوبی نشان می دهد که فقط شم مدیریت گره گشاست، به هر حال من خود 7 سال در جمهوری اسلامی مدیر بوده ام و بخوبی ارزشهای مدیریت اجرایی را می دانم.
در اولین کامنتم که به دفاع از کروبی در سایت آینده، نوشته ام که اگر برنامهء نفت کروبی را میر حسین قبول داشت بی تردید به او رأی می دادم و برایش کار می کردم اما چه کنیم که : کــَرَم داران عالم را دِرَم نیست، درم داران عالم را کرم نیست.
به عبارت دیگر در آن صورت گرچه نهاد سازی کروبی برای من ارجح است اما اقتضای معیشت مردم و ایران ممکن است مرا به انتخاب موسوی ترغیب کند. اما مستحضرید که تا کنون برنامهء اقتصادی موسوی راهگشا نمی نماید و ما را در چرخهء تکرار وارد می کند.
اما در پایان باید عرض کنم که هر تصمیمی که مردم ایران بگیرند به نظر من درست ترین تصمیم است، به شرطی که در انتخابات دست کاری نشود.
دربارهء اثر چرخ دنده ای که توضیح داده اید کاملآ موافقم و معتقدم چرخ دندهء بزرگتر جامعهء فروپاشیده است که میرحسین ظاهرآ در هر سفرش و مواجههء عینی بیشتر متوجهء وضع موجود می گردد. اما به هر حال جناب پدرام، میرحسین برنامهء جامعی ارائه نداده و ما نمی دانیم بالاخره دولت او چه صورتی خواهد گرفت و آیا دچار روزمرگی و باری به هر جهت نخواهد شد؟ چه تضمینی وجود دارد؟با انتقاد صرف که کاری درست نمی شود.ملاحظه بفرمائید احمدی نژاد که تبلیغات تلویزیونی اش شروع شود آمارهایی خواهد داد که بینندگان شاخ در می آورند و نمی دانند که حرف میرحسین درست است یا احمدی نژاد، وانگهی که جنابعالی مستحضرید قسمت اعظم رأی دهندگان غیر شاغل و کم توجه به ماهیت فضای کسب و کارند. در یک خانواده این پدر است که بار رنگین کردن سفره بر دوش اوست و با عمق وجود می فهمد در مملکت چه خبر است اما پنج نفر نان خور دیگر چه می دانند و چگونه تحلیل می کنند و به تبع آن چگونه رأی می دهند؟
من رأی دادن به میرحسین را ریسک خیلی بزرگی می دانم چون ابتنائش فردی است.
برخی گزاره ها در برنامهء کروبی از دید من صد درصد اشتباه است اما دستکم می دانم با 5 نفر آدمی طرفم که حرف هم را می فهمیم.بنده در یک پروژه با قربان بهزادیان نژاد ارتباط داشتم ، نتوانستیم منطق مملکت داری هم را بفهمیم. با ابوالفضل فاتح در دفتر تحکیم وحدت مباحثی داشتیم، عقلانیت و توانایی او را تحسین می کردم و می کنم اما در مباحث تئوریک کمتر با هم وفق داشتیم.
ناگفته نگذارم که کسی مثل مهندس باقریان در تیم میرحسین هست که کمتر از دکتر نجفی نیست با او هم دورادور و گرچه اندک کار کرده ام و به توانایی اش واقفم.
در مقابل سه سالی است که همراه جنابعالی با آقای عبدی مباحث تئوریک را جلو برده ایم و مشترکآ به این نتیجه رسیدیم که نفت ام الامراض است و طرح دکتر نیلی هم بعد از مناظرهء عبدی-نیلی نوشته شد وگرنه قبلآ جناب نیلی حرف دیگری می زد.
در پایان ؛
بنده جمع بین مدیریت میرحسین وبرنامه و تیم کروبی را ایده آل می دانم و از خدا می خواهم هر دوی این دوبزرگوار به دور دوم بروند تا دو طرف به این اکمال و تکمیل توافق کنند!
فكر كنم سال 80 بود كه مسؤولي از من خواست مسائل اساسي كشور را برايش رديف كنم. بعد از اينكه اينكار را برايش انجام دادم گفت راه حل چيست؟ من هم پنج يا شش مورد برايش نوشتم ولي به او گفتم شش مورد نوشتم تا نگوئي كم است و گرنه يكي از آنها براي همه مسائل كفايت است. گفت كداميك و من پاسخ دادم گرفتن مالكيت نفت از دولت و دادن آن به مردم. او در آنزمان هرچند كليت راهحلهاي پيشنهادي من را تحسين كرد اما به پاسخ اخير من خنديد ولي امروز بخاطر همين شعار آقاي كروبي طرفدار او شده و خنده 8 سال پيش خود را نيز بياد نميآورد.
اين را گفتم تا به اهميت شعار آقاي كروبي نزد خودم پيببريد، منتها با شناختي كه از روندهاي تصميمگيري كشور داريم و ازسوئي ميبينيم كه در تبليغات انتخاباتي آقاي كروبي آنقدر كه عملكرائي او و پيگيري وضعيت دانشجويان زنداني و اين قبيل مسائل برجسته ميشود بر شعار نفتي او توجهي نشان داده نميشود، به نظر نميرسد اين شعار به جائي برسد.
البته امروز چشممان به جمال برنامه اقتصادي آقاي موسوي كه آقاي مؤمني ارائه داد نيز افتاد. متدولوژي آن برنامهريزي هستهاي است اما حيف كه براي يك سوپرمن نوشته شدهاست و نه آقاي موسوي.
به هر حال بنده همانگونه كه در چندين مطلب خود نيز نوشتهام با بند پاياني نوشته جنابعالي كاملاً موافقم و به نظرم تركيب اين دو نفر بسيار مفيد خواهد بود.
برنامهء آقای موسوی را خواندم ، کله ام سوت کشید.عرض کرده بودم که مقاله ای نوشته ام با عنوان موسوی آمده است تا انقلاب کند، این پاراگراف را برای نمونه تقدیم می کنم، امیدوارم موسوی به دور دوم برود تا بتوانم آنرا منتشر کنم:
....................
گویی تاریخ شکافته شده و از دل دو دهه پیشتر از این ، دوباره انسانهایی زنده شده و به میان ما آمده اند، انسانهایی که همه چیزشان برایمان عجیب خواهد بود.حرف زدنشان، آرمانهاشان، حرکات و رفتارهای سیاسی شان، جامهء شعارهایشان و نقدی را که به بازار سیاست آورده اند !چه دشوار تجارتی که در پیش گرفته اند...
....................
در واقع تفاوت زیادی بین کروبی و موسوی در مقام کاندیداتوری نیست تنها شخصیت و رفتار و منش انهاست که متفاوت است این تفاوت رفتار میتواند در دستیابی حداقل های ممکن و مفید به حال اصلاحات کمک کند از این منظر کفه کروبی سنگین تر است موسوی مطمئنا در صدد ایستادگی بر نخواهد امد و فعالیتش تنها همانطور خواهد بود که در دوره نخست وزیری بود او اهل کنار امدن با قدرت های سایه است یعنی نه در برابر تحدید ازادی عملی انجام میدهد نه در برابر ستاره دار شدن دانشجویان ونه در برابر نیروهای دیگری که بی توجه به قانون رفتاری شناخته شده در جامعه دارند امدن موسوی به باز شدن فضای سیاسی کمکی نخواهد کرد در سیاست خارجی هم اتفاق مهمی که خواهد افتاد اجتناب از سخنان تند است او سعی در تغییرات مهمی نخواهد کرد این رفتارها قبلا از او دیده شده و جزئی از شخصیت ایشان است اگر اتفاقاتی که در زمان دولت ایشان رخ داد را مرور کنید کاملا بی تفاوتی ایشان یا لااقل سکوت ایشان کاملا مشهود است موسوی بیشتر از انکه چپ باشد راست است اما کروبی اهل لابی کردن است اهل ایستادن است انجایی که قولهایش ممکن است باوجود بودن در حوزه اختیاراتش راکد بماند بهر حال امدن کروبی به باز شدن فضای سیاسی کمک خواهد کرد هرچند کمتر از سطح توقع ما باشد کروبی حتما خطوط قرمزی دارد اما کف ان بالاتر از خطوط قرمز دیگران است اصرار و پافشاری دارد اما موسوی اینها را ندارد با همه اینها من اگر چه از همان روزهای اول در کامنتهایم در سایتهای مختلف کروبی را مفید تر و ارجح تر عنوان کرده ام اما نگرانی شدیدی نیز به استمرار وضع کنونی و تشدید بحران ها دارم زیرا رسالتی شرعی که عده ای برای خود تعریف نموده و در تلاش برای انجام ان هستند مجوزی خواهد بود که بهر طریق ممکن همچنان قدرت را در اختیار داشته باشند ( این رسالت جهان شمول است )و بهمین دلیل از دست دادن قدرت بهیچ وجه برایشان جایز نیست
اين دو نفر اولين آزمون خود را در برخورد با سانسور برنامههاي تلويزيونيشان نشان دادند. موسوي سانسورچيان را به تمكين واداشت ولي كروبي پس از پخش سانسورشده سخنانش، فقط توانست آنرا در روزنامهاش تيتر بزند.
من از همه دوستان خواهش ميكنم در اظهارنظر درباره موسوي احتياط بيشتري بكنند.
با تشكر از شما
جناب پدرام
صدا و سیما در کنار قوای زیر نظر رهبری همچون قضائیه و نیروهای مسلح راه درازی را در 4 سال با هر رییس جمهور طی خواهند کرد باید دید در این ماراتن نفسگیر این افراد چند مرده حلاجند؟نباید به یک مویز گرمی کنیم و به یک غوره سردی.
یکی از کسانی که هم اکنون در ستاد میرحسین فعال است و امکانات مهمی را در اختیار ستاد ایشان گذاشته است، قبلآ برای من خاطراتی را نقل کرده است که به اظهارات جناب پ-ص نزدیکتر می باشد.
جناب محمد حسين، سلامعليكم
اگر قرار بر خاطره گفتن باشد از سوي ديگر، ميتوان خاطرههائي گفت كه برق از چشمها بپرد و ميليونها رأي براي موسوي جمع شود.
در ايران، بسياري از گفتههائي كه نزديكان و آشنايان و دوستان و حتي منابع ظاهراً موثق درباره رفتار و كردار خصوصي و غيرعلني سياستمداران ميگويند بيش از اينكه يك واقعيت باشد يك سوءتفاهم و حتي براي كلاس گذاشتن است.
چند روز پس از انتخابات مجلس چهارم، صبح در خيابان قدم ميزدم كه يكي از دوستان مطلع را كه شغلش مطلع بودن بود ديدم. او گفت شنيدهاي كه كروبي فرار كرد. گفتم آره ولي باور نميكنم. او گفت درسته! بهدنبال شكست در انتخابات مجلس، كروبي اموال زيادي را برداشت و از ايران فرار كرد. من هم پيش خود گفتم حالا كه ايشان ميگويد پس ميشه گفت كه كروبي فرار كرد.
اما بعداز ظهر همان روز خود به چشم خود كروبي رااز نزديك ديدم!!!
از آنروز به بعد تصميم گرفتهام براي تحليل، به اين حرفها چندان توجه نكنم.
نكته ديگري هم در اين ميان مطرح است. بسياري از كساني كه امروز در جمهوري اسلامي فعاليت سياسي ميكنند بهكل، از آنچه كه در ابتداي انقلاب بودند متفاوت شدهاند و نميتوان امروز آنها را با مقياسهاي گذشته سنجيد كاري كه سايت تغيير با نبش قبر دوران نخستوزيري موسوي در حال انجام آن است. اگر چنين كنيم چه بسا خاتمي را نيز ميشود در رديف حسين شريعتمداري قرار داد.
چند وقت پيش بي بي سي، فيلي با نام سقوط يك شاه(فيلمي درباره سقوط شاه ايران)نشان ميداد كه در چند جاي آن با آقاي عبدي خودمان نيز مصاحبه شده بود. آقاي عبدي در اين برنامه ميگفت: ما فكر ميكرديم اگر رأس حكومت را عوض كنيم همه چيز درست ميشود اما بعداً متوجه شديم كه با تغيير آدمها نيز اوضاع عوض نميشود و مشكل در جاي ديگريست. اين، گفته يك دانشجوي خط امامي سفت و سخت است. يا آقاي موسوي خوئينيها كه امروز سؤال ميكند كه چرا انتقاد از برخي مقامات مجاز است و از برخي ديگر نه، چرا در دوران امام، انتقاد از او را بر نميتابيد وآنرا خيانت و ... برميشمرد.
با تشكر
جناب پدرام من با خاطرات شخصی کاری ندارم اما خاطرات تاریخی قابل انکار نیست حتما یادتان نرفته قیچی کردن کراوات ها و ضرب وشتم ها رنگ کردن دستهایی که استین کوتاه بتن داشتند و خیلی از مسایل در صورتیکه رابطه نزدیک موسوی با امام و حمایت ایشان پشتوانه ای بود که ایشان میتوانست مانع شود زیرا شخص امام با این مسایل مخالف بود.بهر حال اتفاقات مهمی در زمان دولت موسوی رخ داد . من هم قبول دارم که انسانها در بستر زمان تغییر میکنند اما موسوی بعنوان یک سیاستمدار فرصت تجربه و تغییر را بمدت بیست سال از خود گرفت شخصیتهای سیاسی در گذر زمان و در کوران سعی وخطا ابدیده میشوند موسوی این فرصت اموزشی را از خود گرفت انهایی که از مدیریت دور میشوند در سطح کسانی که فقط مطالعه و دستی از دور بر اتش دارند نزول میکنند این جبر این اتفاق است موسوی سی هفت ساله نخست وزیر در شصت و هشت سالگی همان تجربه مدیریتی را دارد نه بیشتر چرا که در عمل تجربه نیاموخته است فراموش نکنیم که او در شرایطی خاص بدون مزاحمت و تقابل با پشتوانه قدرت بی بدیل امام مسئول دولت بود و البته همه اختیارات را هم نداشت و برای داشتن انها هم تلاشی که مشخص باشد نداشت این میتواند تعابیر متعددی داشته باشد با این حال اگر ایشان بدور دوم همراه رییس دولت فعلی برسند البته حمایت از او لازم است گو اینکه بنظر در پس پرده امدن او ترجیح به رییس جمهور فعلی دارد یکی از دلایلش امدن نابهنگام او ورفتن اجباری خاتمی است
کامنت سوم
اینکه موسوی در معادلات سیاسی حاکم در کجا قرار دارد من با شما موافقم که ایشان در میان طرفداران نظام پایگاه جستجو میکند اما یک کمی محدود تر ایشان میخواهد طرفدارن اصول گرای میانه و اصلاح طلبان نزدیک به اصول گرا را جذب کند ( احتمالا همان قشری که شما طرفداران نام میبرید اما نه همه انها زیرا اگرچه کروبی دنبال جذب منتقدین است اما بی توجه به موافقان هم نیست )
نگرانی از امدن کروبی جناح میانه روی محافظه کار را به امدن موسوی تشویق میکند (البته نگرانی از تند روی رییس دولت هم بان اضافه کنید )امدن سردار رضایی هم برای کمک باین امر است و سکوت روحانیت هم ایضا
جناب پدرام رفتار تلویزیون هم دلیلی بر تایید نظرم است که دستهای پنهان باین نتیجه رسیده اند که موسوی را ترجیح بدهند
یک نطقی حجاریان در قم کرده است که نکات جالبی دارد.می گوید انتخابات رقیقه ای از انقلاب است. در انقلاب هم خیلی از خانواده ها در مقابل هم قرار می گیرند! این روزها هم من با خیلی از دوستانم که طرفدار میرحسین هستند ظاهرآ در مقابل هم قرار گرفته ایم و بعضآ بر خلاف روش همیشگی مان تحلیل می کنیم. و نقد و نظرهامان بیشتر رنگ و بوی جانبداری می دهد و خلاصه با بایاس شدیدی همراه است.
جناب پ - ص عزيز
من مخالفتي با آنچه كه گفتهايد ندارم فقط نظر جنابعالي را به دو نكته جلب ميكنم:
1-اگر قرار بر بازخواني گذشته و ارزيابي كانديداها بر آن اساس باشد بدانيم كه اگر پرونده آقاي كروبي قطورتر از آقاي موسوي نباشد كمتر هم نخواهد بود.
2-اگر مقولاتي كه طرفداران كروبي اين روزها در نفي موسوي و ترجيح كروبي برميشمرند داراي مبناي درستي است چرا آقاي كروبي براي انتخابات سال 76 و 84 پيشرو دعوت از موسوي بود؟ آيا ايشان در همين چهار سال گذشته بر امتياازت خود بر موسوي آگاهي يافتهاند؟
محمدحسين عزيز
فكر ميكنم در اين ميان دسته سومي از دوستان نيز داشته باشيد كه فعلاً انتخابي ميان كروبي و موسوي انجام ندادهاند. بنده از اين دسته از دوستان جنابعالي هستم.
جناب پدرام هریک از افراد سیاسی فعلی دارای گذشته ایست که میتواند مورد انتقاد باشد من با شما در این مورد موافقم اما در حال حاضر انتخاب ما سمت وسویی باید داشته باشد منظور من این نبود که کروبی گذشتهای انتقاد امیز ندارد بلکه در مقام مقایسه انچه که با امدن هریک بدست میاید با توجه بخصوصیات فردی و تیم همراه سطح خواسته هایی که بدست میاید با کروبی بیشتر است واقع گرایی در زمان حاضر رسیدن به حداقل هایی است که کف ارمانهاست بعقیده من این کف با کروبی یک پله بالاتر است
متاسفانه هیچ تغییری با امدن موسوی یا کروبی روی نمی دهد در این دوازده ساله ابزار قدرت تبدیل به کانونهای قدرت بسیار موثر و پر زور شده اند این کانون قدرت انچنان قوام گرفته که حتی از روحانیت هم در حال گذر است مطمئن باشید تغییری که در راه است از جنس تغییری که سه کاندیدای منتقد دولت میگویند نیست بنظر من بوی طوفان میاید
جناب پ - ص و جناب مصطفي
من فرضيهاي درباره آقاي موسوي دارم كه آنرا به نوعي در اينجا(http://ppedram.blogspot.com/2009/03
/blog-post_30.html)آوردهام. در مدتي كه او وارد مبارزات انتخاباتي شده همواره مشاهداتي كه اين فرضيه را رد يا تأييد كند تيك زدهام. تاكنون بسياري از مشاهدات، فرضيه مرا تأييد ميكنند اما كافي نيستند لذا من بهشخصه هنوز بين كروبي و موسوي انتخابي ندارم و منتظر مشاهدات بيشتري هستم. به هر حال اگر فرضيه من تأييد شود و آقاي موسوي نيز به كاخ رياست جمهوري راه يابد او تابوهائي را خواهد شكست كه تصور آنهم سخت است.
موفق باشيد
جناب پدرام آن لینکی که داده بودید باز نشد چند پرسش دارم و ممنونم پاسخ فرمائید. از قراین و شواهد پیداست که میر حسین احتمالآ در دور اول پیروز خواهد بود.در صورت درست بودن این فرض.
1-
آیا حاکمیت به دموکراسی نسبی پایبند است و بلافاصله پیروزی میرحسین را می پذیرد؟
2-
حاکمیت برای یک دست شدن، هزینه های زیادی داده است آیا دوباره حاضر است به عقب برگردد؟
3-
آیا حاکمیت با احمدی نژاد به بن بست رسیده و درونآ به تعویض احمدی نژاد با میرحسین تمکین کرده و در اینجا ساخت و پاختی شده و ملت بی خبر؟شاید هم بدون ساخت و پاخت اما حاکمیت می تواند بدون بدنه اش مثل هیئت ها و بسیجی ها و حزب الله و غیره چنین قراری را تمکین کند!
4-
عباس عبدی معتقد است حاکمیت در سال 76 دچار خطای استراتژیک شد، آیا چنین خطای بزرگی دوباره توسط همان حاکمیت با همان افراد تکرار می شود؟
5-
علت سکوت اصولگرایان چیست؟آیا آنها یک شبه نجیب شده اند؟آیا آنها از گرفتن و بستن واهمه دارند؟آیا سازندگان اخراجی های 2 می گذارند کاندیدای هدیه تهرانی و بهاره رهنما رییس جمهور شود؟ یا هردوی اینها(اخراجی ها، تهرانی ها) دارند نقشهاشان را آگاهانه(اولی) یا ناآگاهانه(دومی) خوب بازی می کنند؟
6-
آیا بازی با برگ میرحسین همان بازی برد-برد است که تاج زاده می گوید؟هم اصلاحات و هم حاکمیت برنده می شوند.
7-
عباس عبدی (در مصاحبه با اعتماد) معتقد است ،میرحسین و همراهانش دارند جوری بازی می کنند که اختیار بازی به حریف داده می شود، شما چه نظری دارید؟
جناب محمدحسين
آن لينك، يكي از مطالب وبلاگ است. اگردر صفحه اول وبلاگ كمي پائينتر برويد با عنوان "موسوي يا كروبي؟" مشخص است.
درباره بقيه موارد نيز چون طولاني بود فردا پاسخ ميدهم.
باسلام
قبل از سؤالات، بايد عرض كنم كه به نظر من به دو علت هنوز زود است كه درباره برندهشدن آقاي موسوي در مرحله اول صحبت كنيم: 1)شعار 70 هزار توماني آقاي كروبي و 2)از توهم درآمدن و احساس خطر تدريجي آقاي احمدينژاد و طرفدارانش بهدنبال برنامه تلويزيوني موسوي و واكنشهاي محسوس آن در جامعه كه اوج اين ترس پس از سونامي تبريز بوقوع پيوست. سخنراني اخير حسين شريعتمداري كه در مطالب برگزيده وبلاگ قرار دادهام نمونه روشني از اين وحشت است و به نوعي ميتواند برخي از سؤالات جنابعالي را از موضوعيت خارج كند.
جناب آقاي محمد حسين،
همانگونه كه بارها در كامنتها و مقالات وبلاگ عرض نمودهام، به نظر من موسوي و كروبي حداكثر ميتوانند يكي از "دلايل" اصلاحات باشند و هيچگاه نه خواهند توانست و نه خواهند خواست كه چون خاتمي "علتي" براي اصلاحات باشند. لذا اگر در ارزيابي عملكرد آندو و چگونگي واكنش حاكميت و مردم نسبت به آنان، به اين نكته توجه نكنيم دچار خطار در تحليل و پيشبيني خواهيم شد. اين، موضوعي است كه تمامي اطرافيان دو نفر نيز در بدو ورود به انتخابات به آن اذعان مينمودند و رياستجمهوري كروبي و موسوي را دوران گذار ميناميدند(رجوع به گفتهها و نوشتههاي چند ماه پيش افرادي چون كرباسچي، عبدي، جميله كديور، باقي، قوچاني، ابطحي، خاتمي، اعضاء مختلف مشاركت و مجاهدين انقلاب و كارگزاران؛ بخوبي گوياي اين مطلب است)، اما چون در مقطع حاضر بهدنبال جذب رأي هستند لذا غالباً موضع ابتدائيشان را فراموش ميكنند و چنان سخن ميگويند و چنان عمل ميكنند كه بعضاً گوي سبقت را از اكبر گنچي هم ميربايند. اين مسأله تا بدانجا بالا گرفته كه آقاي كروبي در گفتگوي ويژه خبري ديشب، دولت آقاي خاتمي را با تأكيد، دولت توسعه سياسي ناميد و قبول نداشت كه دولت اصلاحات بوده. با پذيرش اين گزاره، اغلب سؤالات شما موضوعيت خودشان را از دست ميدهند، ضمن آنكه مطرحشدن چنين سؤالاتي از سوي فرد مطلع، مجرب و سختگيري چون شما، اگر تئوري توطئه را كنار بگذاريم حاكي از اين است كه تغيير در موازنه قوا به نفع موسوي از همين الان شروع شده است.
درباب سؤال1: بخشي از حاكميت كه به احمدينژاد نزديك است و در اين سالها پول نفت در دهان آنها مزه كرده و يا از رجزخواني هاي او لذت برده و ارضاء شدهاند در برابر اين جابجائي قدرت مقاومت خواهد كرد اما بيشتر از احمدينژاد اين موسوي است كه در جامعه مدني جناح حاكم نفوذ و پايگاه دارد لذا به نظر من اگر آراء لازم را كسب كند مشكلي از اين بابت نخواهد داشت.
در باب سؤال2: به نظر من حاكميت با ورود موسوي به انتخابات خودبخود از يكدستي درآمده. حاكميت دوگانه مدنظر آقاي حجاريان در اينجا مطرح نيست.
در باب سؤال3: قسمت دوم سؤال با توجه به پاسخ سؤالات اول و دوم منتفي به نظر ميرسد اما درباره قسمت اول، وجود معامله و يا به بنبست رسيدن با احمدينژاد را بعيد ميدانم اما اگر معاملهاي هم بودهباشد احتمالاً بر سركنار رفتاندن آقاي خاتمي بودهاست. البته با اين تصور كه موسوي رأيي ندارد و معامله با او معاملهاي نسيه و نوعي نده و بستان است.
در باب سؤال4: به نظر من بله، حاكميت در اينجا نيز دچار اشتباه شده است. البته اينگونه هم نبوده كه بتواند براحتي مانع او شود و از اين اشتباه رهائي يابد. برخلاف بسياري، موسوي اول اعلام حضور كرد و بعداً به ديدار علماء و مقامات رفت. اين نكته مهمي است.
در باب سؤال5: پاسخ اين سؤال، همان پاسخ سؤالهاي اول و دوم و مطالب مقدماتي است. نكتهاي هم نبايد فراموش كنيم كه آقاي موسوي براي آنانكه در اين سؤال نام بردهايد پس از برنامه تلويزيونياش جدي و خطرناك شدهاست لذا از آن به بعد واكنشهاي جدي را شروع كردهاند. سخنراني حسين شريعتمداري كه در اول مطلب ذكر كردم ببينيد ويا اين اس ام اس را ملاحظه كنيد: ميرحسين هاشمينسب، مهدي هاشمينژاد، محسن هاشميپناه، محمود هاشميستيز.
در باب سؤال6: در ظاهر امر و كوتاهمدت شايد چنين باشد ولي در نهايت چنين نخواهد بود.
در باب سؤال7: من هم با آقاي عبدي كاملاً موافقم كه بازي خوب مهمتر از نتيجه خوب است اما به نظر من اصلاً كسي در اين انتخابات به دنبال خوب بازي كردن نيست، بلكه همه حتي داور بازي هم بهدنبال نتيجهاند. تنها كسي كه تحليل آقاي عبدي را دارد و تا حدي بر اساس آن عمل ميكند خود اوست و گرنه حداقل تمامي سخنرانيهاي آقاي كروبي و حاميانش، تمامي صفحات روزنامه اعتماد ملي و تمامي برنامههاي تلويزيوني آقاي كروبي بايد پر ميسد از تبيين موضوع مردمي كردن درآمدهاي نفتي، ولي ميبينيم كه چنين نيست. وقتي نام رئيس دفتر سياسي حزب كانديداي مورد حمايت ما(جواد اطاعت)، در رديف شماره 3 ليست اساتيد علوم سياسي حامي موسوي جا خشك ميكند صحبت از بازي خوب معني ندارد.
با تشكر از شما
جناب پدرام
با تشکر از پاسخهایی که مرقوم فرمودید. متأسفانه موضوع آنقدر پیچیده است که من قانع نمی شوم.به عبارت دیگر بالاخره یک حلقه های مفقوده ای اینجا علی القاعده باید وجود داشته باشد یا اینکه معتقد باشیم میرحسین برای برپایی یک انقلاب رنگی(سبز) قیام کرده است.
حق با شماست، موضوع بسيار پيچيده است بخصوص براي كسي كه در ستاد مركزي اين آقايان حضور ندارد.
درباره نيت آقاي موسوي نيز به نظر نميرسد او براي برپائي انقلاب آمده باشد ولي اين دليل نميشود كه چنين پيامدي عينيت نيابد. آقاي خاتمي نيز وقتي آمد اصلاً بحثي از اصلاحات نداشت. اما سونامي 20 ميليوني او را در موقعيتي قرار داد كه به اينجا رسيديم. اگر يادتان باشد واژه اصلاحطلبان بعداً توسط بي بي سي به دهانها افتاد.
ارسال یک نظر