۱۳۸۸ مرداد ۲۶, دوشنبه

آقاي كروبي! خود شما مقصريد

بدنبال انتشار نامه‌ مهم آقاي كروبي خطاب به رئيس مجلس خبرگان رهبري درباره برخي اقدامات نهادهاي امنيتي و انتظامي در وقايع اخير، موجي از اهانت و تهمت از سوي تريبون‌هاي رسمي و نيمه‌رسمي كشور بسوي او روانه شد. ايشان نيز در پاسخ دست به افشاگري زده و طي مصاحبه‌اي با سايت حزب اعتمادملي، گوشه‌هائي از پشت‌پرده عملكردهاي امروز و گذشته طرف مقابل را فاش ساخت. بنده به‌شخصه با خواندن اين مصاحبه شجاعت، صراحت و صداقت آقاي كروبي را ستودم و تشكر از ايشان را ضروري مي‌دانم اما ناخودآگاه گفتم كه اي‌كاش به آقاي كروبي دسترسي داشتم تا به او بگويم:"آقاي كروبي! خود شما مقصريد".
آقاي كروبي در مصاحبه مورد اشاره گفته است كه "طي هفته اخير حملات تندي نسبت به من وارد شد كه من در برابر اين مباحث گفته بودم كه چنانچه اين روند ادامه پيدا كند من ناگفته‌هايي را بازگو خواهم كرد". اينك كه آقاي كروبي به وعده خود عمل كرده، بايد از ايشان پرسيد كه چرا گفتن ناگفته‌هاي خود را كه متضمن ظلم به افرادي ثالث است ابزار دفاع از شخص خود كرده و آنرا مشروط به توهين و اهانت و حمله به خود مي‌كنيد و تا صدمه‌اي به خود شما وارد نشده دست به افشاگري نمي‌زنيد؟ اگر به شخص شما حمله نمي‌كردند پشت‌پرده قضيه خانم ترانه موسوي را فاش نمي‌كرديد؟
آقاي كروبي مي‌دانند كه طي سه‌دهه اخير اتفاقات زيادي مشابه هماني كه ايشان در مصاحبه خود بدان‌ها اشاره نموده‌اند روي داده و يا ادعاي وقوع آن حتي از سوي اشخاص موجهي چون آيت‌الله منتظري مطرح شده‌ است. بعنوان نمونه خود ايشان در جائي از مصاحبه ديروزشان گفته‌اند كه "هنوز انتخابات سال 76 برگزار نشده بود كه گفتند حرم امام (ره) ‌را منفجر كرده‌اند و قصد داشتند تا در حرم حضرت معصومه نيز بمب‌گذاري كنند كه عامل آن دستگير شده است. پس از گذشت يك هفته چند دختر را به تلويزيون آورند و آنها بسيار سر و حال در مقابل دوربين طوري سخنراني كردند كه از هر سخنران ماهري بهتر صحبت كردند. من درهمان زمان خنديدم و گفتم كه اين موضوعي مسخره است مگر مي شود كه فردي را بازداشت كنند و او را شكنجه كنند تا اعترافي كند و بعد با اين سرعت و با اين حالت آنها را به مقابل دوربين بياورند و آنها نيز اعتراف كنند. نتيجه چنين كارهايي موجب روي‌دادن ماجراي قتل‌هاي زنجيره‌اي، نويسندگان و كشته شدن فروهر و همسرش مي‌شود". ‌جناب آقاي كروبي! چرا آن‌زمان موضوع را افشا‌ء نكرديد و همچنانكه در اين مصاحبه فرموده‌ايد نگفتيد كه "من در شرايطي عقب‌نشيني خواهم كرد كه همه ابعاد حوادث تلخي كه روي داده و موجب ضربه‌زدن به آبروی نظام شده و موجب طرح مباحثی در داخل و خارج از نظام شده است بررسي شود و نتايج اين بررسي‌ها صادقانه و معقول و منطقي به مردم اعلام شود".
ايشان در بخش ديگري از مصاحبه خود گفته‌اند، ‌"برخي دوستان مجلسي اظهاراتي را عليه بنده وارد كردند برخي از نمايندگاني كه اين حرف‌ها را مي‌زنند همان كساني هستند كه در سايه عدم صلاحيت نمايندگاني كه رأي‌آور بودند و البته جر اصلاحاتي‌هاي داغ نبوده و هيچ نامه اي را امضا نكرده بودند و چند دوره هم در مجلس حضور داشتند به مجلس راه يافتند و بايد نيز اكنون در قدرداني از اين چنين رفتاري اين چنين نيز حرف بزنند". ايشان درشرايطي كه بسياري از به‌قول ايشان اصلاحاتي‌ها در زندان‌ هستند بازهم آنها را از نيش‌‌هاي خود بي‌بهره نگذاشته است. بايد از ايشان پرسيد، مگر امضاء نامه چه اشكالي دارد؟ آيا تندي نامه‌اي كه آنان نوشتند يك‌صدم تندي نامه‌ها، بيانيه‌ها و مصاحبه‌هاي اخير شما مي‌شود؟ آنان نسبت به نوشيدن جام زهر هشدار مي‌دانند ولي شما از رفتارهاي بدتر از رژيم شاه مأموران گله مي‌كنيد. محتواي اموريكه شما امروز به آن اعتراض داريد صرفنظر از شكل و مصداق، هماني است كه آنان در طول ده سال گذشته با آن مخالفت مي‌ورزيدند ولي شما آنانرا بخاطر آن مخالفتها مذمت مي‌كرديد و به تندوري متهم مي‌نموديد. در واقع شما همان كار آنانرا با چند سالي تأخير و البته با تندي بيشتر انجام مي‌دهيد.
آقاي كروبي در بخش ديگري از مصاحبه خود گفته است، "معمولا شكنجه‌ها براي گرفتن اعتراف با حساب و كتاب صورت مي‌گيرد و حتي اگر آن فرد زير شكنجه از حال برود او را به بيمارستان منتقل مي‌كنند و باقي بازجويي را در حالي انجام مي‌دهند كه او تحت درمان است". نمي‌دانم كه آيا اين به معني تأييد شكنجه از سوي آقاي كروبي است و مشكل ايشان فقط شدت و حدت شكنجه است؟
آقاي كروبي!
اين‌ها، نتيجه پيروي شما از حكمراني مريدانه و نقلي بجاي حكمراني قراردادي و عقلي است.
اين‌ها، نتيجه تشخص فردي و حقيقي‌ قائل بودن به نظام سياسي موجود بجاي تشخص سيستمي و حقوقي قائل‌شدن به آن است.
اين‌ها، نتيجه اصل و معيار قرار دادن خود و ارزيابي عملكرد ديگران با دوري و نزديكي به خود است.
به همين دلايل است كه وقتي مي‌ديديد تخلفي شده، علني نمي‌كرديد چون قطعاً به‌ضرر افراد بود علي‌رغم اينكه قطعاً به‌نفع نظام بود. نظامي كه اشكالات كارگزارانش آشكار ميشود بي‌ترديد تقويت مي‌گردد و نه تضعيف، و نظامي كه اشكالات متصديانش پوشيده نگاه‌داشته مي‌شود سرش قطعاً به‌سنگ خواهد خورد و در دره‌هاي عميقي سقوط كرده و درهم خواهد شكست. البته طبيعي و بديهي و قابل درك است كه آنانكه از اين اشكالات مطلع‌اند وقتي خودشان دچار آن شوند زبان به اعتراض بگشايند.
جناب آقاي كروبي!
عزيزاني چون شما و آقايان خاتمي و موسوي و ...، در طول اين سي سال و به‌ويژه در دو دهه اخير، رفت و آمد و جولان ويروس كشنده‌اي را كه امروز از آن مي‌ناليد در جسم و جان نظام ديديد ولي به‌علت اينكه تاب تحمل گريه‌ و زاري آنرا نداشتيد و نمي‌خواستيد شاهد فرود آمدن تيغ جراحي بر آن باشيد و يا اينكه نمي‌خواستيد دوستان و همسايگان و به‌قول خودتان دشمنان، از بيماربودن نظام آگاه شوند و احياناً خوشحال گردند و از آن سوء‌استفاده كنند!! و يا از ترس حمله آن ويروس به خودتان؛ از كنار آن بيماري گذشتيد و دم برنياورديد، اما امروز كه زخمها و عفونتهاي آن ويروس به خود شما سرايت كرده نگران شده و فرياد وانظاما و وامردما سر مي‌دهيد. پس اين‌ادعا كه خودتان مقصر اصلي وضعيت پيش‌آمده هستيد ادعاي گزافي نخواهد بود چون مي‌توانستيد پيشگيري كنيد.
شايد در بدو امر چنين تصور شود كه الان موقع اين حرفها نيست، ولي اتفاقاً الان وقت اين حرفهاست تا قبل از اينكه آتش حوادث بخوابد و فشار ناشي از آلام و رنج‌هاي رنج‌ديدگان اين حوادث از سر سياست‌پيشگاني چون آقاي كروبي كنار رود و آنانرا مجدداً به گريزگاه بنيان‌افكني بنام "مصلحت نظام" بازگرداند؛ باورهاي غلطي كه آنان در گذشته داشتند و غفلتهائي كه در گذشته ورزيدند و نظام محبوب‌شان را به چنين سرانجامي رهنمون ساختند در جلوي ديدگان آنان قد علم كند، باشد كه براي جبران آن فكري كنند و در آينده نيز از آن اجتناب، گو اينكه گفته‌اند ماهي را هر وقت از آب بگيري تازه است البته به شرط اينكه زنده باشد و گرنه ماهي تازه‌اي كه مرده باشد به درد خشك كردن و به موزه‌ها سپردن خواهد خورد.

۷ نظر:

محمدحسین گفت...

پدرام عزیز با کلیت استدلال شما موافقم و با همین استدلال آقای بهزاد نبوی را می توان تخطئه کرد که وقتی گفتند چرا بر حکم حکومتی قانون مطبوعات بر نمی آشوبید گفت برای به خیابان آوردن مردم وقت هست! با همین استدلال سعید حجاریان را می توان تخطئه کرد که وقتی دانشجویان به طرف پاستور سرازیر شدند با ابطحی رفت و ریش گرو گذاشت که آنها جلوتر نروند. با همین استدلال خودمان را هم می توانیم تخطئه کنیم که می توانستیم بر علیه سکوت اینها هر روزیک مقاله بنویسیم و ننوشتیم.
پدرام عزیز ملاحظه می فرمائید این کاردی که به دست گرفته ای تا کجا را می برد.
همان اقای منتظری را که به عنوان مثال نام می برید درست که اینهمه بیانیه داده است اما یک کلمه در نقد تئوری ولایت فقیه خودش ایراد کرده است. آخر این چه تئوری است که همهء بروندادش بد است اما خودش خوبست؟این چه ماشینی است که عیب ندارد اما هر کس که راننده اش شده خلایق را ته دره برده؟
در عمل سیاسی باید پذیرش اجتماعی وجود داشته باشد.لابد آنها استدلال می کنند آن زمان چنین پذیرشی وجود نداشته و الآن داشته است.معنای حضور در انتخابات برای رسیدن به این پذیرش اجتماعی قابل درک و توجیه است.
اما باز هم در کل با نظر شما موافقم که آقایان وقتی دست طرف را رو می کنند که حریم خودشان زیر سؤال می رود! وقتی ما می فهمیم احمد خاتمی شاگرد منتظری بوده که به مهدی کروبی حمله می کند.وقتی می فهمیم علم الهدی تبلیغات چیشریعتمدار بوده که به مهدی کروبی حمله می کند.
خب اینهم در سیاست برای خودش یک روشی است پدرام عزیز
قبول کن آقای کروبی مثل فایلهای کامپیوتر خیلی چیزها از خیلی کس ها دارد اگر قرار باشد همه را بیرون بریزد که خیلی احمقانه خواهد بود.یک نمونه اش آقای هاشمی است.چرا باید همه را لت و پار کنه؟
بیائید کار کروبی را برخوردار از منطق قدرت و سیاست بدانیم و خواستهء شما رایک نگرش ایدئالیستی!

پدرام در پاسخ محمدحسين گفت...

جناب غياثي عزيز، بله آقاي نبوي، آقاي حجاريان، آقاي ابطحي و ... نيز كم و بيش همان اشتباهات آقاي كروبي را مرتكب شده‌اند اما انصاف بايد داد كه زودتر و جدي‌تر از او به انحرافات موجود واكنش نشان داده‌اند البته ممكن است اطلاعات و داشته‌هاي آنان براي تحت فشار قراردادن حريف كمتر از آقاي كروبي بوده باشد. ضمن آنكه بنده هيچگاه نفهميدم كه آقاي كروبي چه انتقاد مشخص راهبردي نسبت به عملكرد به اصطلاح خودش اصلاحاتي‌هاي داغ دارد. درباره خودمان هم بايد موقعيت و جايگاه و تأثير افراد را مدنظر داشت ضمن آنكه فكر مي‌كنم ماها در حد نوشتن كارمان را انجام داده باشيم.
صادقانه مي‌گويم بنده كاردي بدست ندارم كه امتداد بريدن آنرا مشخص كنيم. قصد من انتقاد از آقاي كروبي نبود چونكه الان وقت مناسبي براي چنين كاري نيست. فقط قصدم تذكر اين نكته بود كه ناملايمات و بلاهاي موجود از آسمان نازل نشده بلكه از ماست كه برماست. اگر اين موضوع بخوبي درك شود اتفاقاً مي‌تواند مايه اميد فراوان براي تحول‌خواهان امروز ايران باشد.
درباب آقاي منتظري نيز فرمايش جنابعالي درست است. اما تفاوت ايشان با بقيه در آن است كه لااقل در برابر انحرافات آشكار از نظريه ولايت فقيه واكنش نشان مي‌دهند. به‌قول رئيس جديد قوه قضائيه درست است كه عدالت به سختي قابل تعين است اما به هرحال برخي از مصاديق آن قابل تشخيص است مثلاً مشخص است كه همه در برابر قانون بايد برابر باشند. ولي امروز مي‌بينيم كه برخورد قانون با تظاهركنندگان خياباني كه هنوز اتهامشان اثبات نشده 180 درجه متفاوت از ضابطاني است كه خودشان مي‌گويند در بازداشتگاه كهريزك مرتكب اعمال خلاف شده‌‌اند. البته من مطمئن نيستم كه اگر خود آقاي منتظري نيز رهبر كشور بودند چنين مشكلاتي بروز نمي‌كرد. به‌نظر من خود نظريه ولايت فقيه چندان مشكل‌ساز نيست بلكه آنچه مشكل‌ساز است خلع‌يد بودن عملي نهاد ناظر بر ولي‌فقيه است. در واقع توازن قواي لازم ميان اين دو نهاد برقرار نيست.
در باب بخش انتهائي كامنت جنابعالي نيز به دو نكته اشاره مي‌كنم. يكي اينكه اگر غرب زمين را مهد رعايت قواعد بازي‌هاي قدرت و سياست بدانيم بايد به ياد داشته باشيم آنان نزديك 20 سال است به صرف اينكه احتمال مي‌دهند ايران ممكن است به سلاح هسته‌اي دست يابد در حال چانه‌زني و تلاش براي متوقف كردن فعاليتهاي هسته‌اي ايران و در واقع پيشگيري از تهديدات بالقوه براي امنيت خود هستند اما سياستمداران ما تا كارد به استخوان نرسد فكري به حال مشكلات مبتلابه پيرامون خود نمي‌كنند. دوم اينكه، اين آقايان بايد تكليف خود را با نظريه ولايت فقيه مشخص كنند. اگر آنرا قبول دارند نمي‌توانند رخدادهائي چون محاكمه صوري چند دختر و در واقع كلك زدن حكومت به مردم و يا تقلب در انتخابات و يا برگزاري دادگاههاي غيرعادلانه و به قول خودشان فرمايشي را كه به‌وضوح نقض‌كننده شرايط ولي‌فقيه و ساختارشكني آشكار و مصداق بارز ضديت با ولايت فقيه است را ببينند و بازهم به اطلاعت خود از آن ادامه دهند و دم از حفظ نظام بزنند. و اگر آنرا قبول ندارند حق نيست كساني را كه به ولايت فقيه اعتقاد ندارند و يا در چند و چون آن ان‌قلت وارد مي‌كنند تخطئه نمايند.

نعمت‌اللهی گفت...

جناب پدرام عزیز
سلام
اگر بخواهم عصاره‌ی مطلب شما را استخراج کنم، قطعاً به این‌جا اشاره خواهم کرد که:
«به همين دلايل است كه وقتي مي‌ديديد تخلفي شده، علني نمي‌كرديد چون قطعاً به‌ضرر افراد بود علي‌رغم اينكه قطعاً به‌نفع نظام بود. نظامي كه اشكالات كارگزارانش آشكار ميشود بي‌ترديد تقويت مي‌گردد و نه تضعيف، و نظامي كه اشكالات متصديانش پوشيده نگاه‌داشته مي‌شود سرش قطعاً به‌سنگ خواهد خورد و در دره‌هاي عميقي سقوط كرده و درهم خواهد شكست. البته طبيعي و بديهي و قابل درك است كه آنانكه از اين اشكالات مطلع‌اند وقتي خودشان دچار آن شوند زبان به اعتراض بگشايند»
از عنایات شما متشکرم

soroush گفت...

با سلام
به نظر من به زودی حلقه ی کسانی که - مثل کروبی - تازه به فکر دلسوزی برای نظامشان می شوند، هر روز گشاد تر می شود.
اینکه کروبی دوباره زندانی های امروز را به "داغ بودن" متهم می کند، گریه آور است. خودش به کنار؛ مشاوران پیش از انتخاباتش را یک بار دیگر بشماریم و ببینیم کدام تند تر(!) بوده اند.

پ ص گفت...

وقتی نهادهای کنترل قدرت که بر اساس قانون شکل میگیرند بواسطه همان قانون روزنه های بی محتواشدنشان بسته نشود سرنوشتی محتوم خواهند داشت مانند اتومبیل که در طراحی ان شیلنگ ترمز پلاستیکی از روی اگزوز عبور کند اتش سوزی ان اجتناب ناپذیر است

پ ص گفت...

جناب پدرام مهم این است که موضع گیری (در این چهار ساله )و بخصوص رفتار اقای کروبی پیش و بعد از انتخابات در راستای اهداف اصلاح طلبانه بوده و از شجاعت تحسین انگیزی برخوردار است نتیجه عمل مهم است که اثر بیرونی دارد علت درونی ای که شما یاد کرده اید میتواند همه انگیزه نباشد بفال نیک بگیرید اتفاق مهم و تاثیر گذاری افتاده

پدرام در پاسخ پ ص گفت...

جناب پ ص با شما كاملاً موافق‌ام. همانگونه كه در پاسخ آقاي محمدحسين نيز عرض كرده‌ام هدف هشدار دادن نسبت به حجاب‌هائي است كه بسياري از اوقات سياسيون ما را در بند مي‌كشد و باعث مي‌شود به اين روزها بيافتند و گرنه من شجاعت آقاي كروبي را تحسين مي‌كنم و رويكرد جديد او را به فال نيك مي‌گيرم.
در ضمن من بر خلاف جنابعالي بجاي چهار سال گذشته، به چند ماه گذشته معتقدم.