۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

رحيم پور ازغدي؛ بالاخره موفق شد

در پائيز يكي از سالهاي مياني دهه 70 شمسي، همايشي در دانشگاه شهيد‌بهشتي برقرار بود كه در جريان ارائه مقاله توسط آقايان حجاريان و كديور، آقاي رحيم‌پور ازغدي كه يكي از اعضاء پنل بود قصد داشت با حمله فيزيكي مانع ادامه سخنراني آنها شود ولي در نهايت موفق نشد و نتوانست فضاي جلسه را به‌نفع خود تحت تأثير قرار دهد. با ديدن و شنيدن آنچه كه در مصاحبه تلويزيوني اخير آقاي حجاريان به همراه آقايان عطريان‌فر و شريعتي بيان شد و يا از سوي مجري برنامه چنين وانمود شد كه بيان مي‌شود؛ ناگهان به‌ياد آن سمينار افتادم و پيش خود گفتم آقاي رحيم‌پور ازغدي با كمك زندان توانست كتابهاي خود را به‌خورد اين آقايان بدهد و با فضاسازي مجري برنامه، بالاخره پس از سالها موفق شد جملاتي چند از افكار و عقايد خود را بر زبان آقاي حجاريان و بيشتر و بهتراز خود او بر زبان وكلاي‌ سخنان او (عطريان‌فر و شريعتي) جاري سازد.
در اين برنامه تلويزيوني برخي نكات جلب توجه مي‌كرد كه در اين يادداشت مروري بر آنها شده‌است:
1- صرفنظر از تلاش و اصرار زياد و مستمري كه مجري برنامه در جهت القاء وقوع دگرگوني بنيادين در افكار طرف‌هاي مصاحبه بخصوص آقاي حجاريان داشت و اين موضوع را بگونه‌اي تكرار مي‌كرد كه انگار مورد تأييد خود آنان نيز هست؛ در همه آنچه در اين مصاحبه از زبان هر سه نفر شنيده شد حتي يك جمله وجود نداشت كه به صراحت در مغايرت با گفته‌ها، نوشته‌ها و نظرات پيشين آنها باشد. حتي جملاتي كه بتوان از آن به تحول فكري عادي و نه حتي بنيادين تعبير كرد نيز بسيار محدود و معدود بود. آقايان حجاريان، عطريان‌فر و شريعتي؛ صرفاً در برابر تلاش و اصرار مجري برنامه مبني بر القاء وقوع تحول در بنيادهاي فكري آنها مخالفت نمي‌كردند و در مواردي نيز آقاي عطريان‌فر و شريعتي بر برخي رفتارهاي اصلاح‌طلبان نقدهاي بسيار كلي مطرح مي‌كردند كه قبلاً هم، هم خود آنان و هم ديگران چنين نقدهائي را مطرح كرده بودند. بعنوان مثال، مجري برنامه در بخشي از سؤالات خود ادعا كرد كه آقاي حجاريان قبلاً مخالف ولايت‌فقيه بوده ولي الآن نظرش عوض شده ‌است. سعيد حجاريان در پاسخ ضمن سكوت درباره اين ادعا، گفت من قبلاً گفته بودم ولايت‌فقيه داراي سه منبع مشروعيت است ولي در جمهوري اسلامي مشروعيت الهي را نيز بايد به آن افزود. اما او نگفت كه چنين مشروعيتي را تأييد يا رد مي‌كند. جالب آنجاست كه سعيد شريعتي در بخشي از گفته‌هاي خود ضمن اشاره به مقاله‌اي از سعيد حجاريان، اظهار داشت كه "اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات".
2- آنچه كه در برنامه‌ تلويزيوني اخير و يا دادگاهها بر زبان بازداشت‌شدگان جاري شد حتي اگر به‌واقع هم از روي اعتقاد و بدون هرگونه فشار اعم از سياه و سفيد صورت گرفته باشد، اعتباري ندارد و لذا قابل اعتماد نيست، چونكه اينگونه اظهارات و اعترافات اولاً در محيط ايزوله ابراز مي‌شوند و چنين به‌نظر مي‌رسد كه فرصت ابرازنظر‌هاي مخالف ادعاهاي طرف مقابل براي بازداشت‌شدگان فراهم نيست ثانياً اين اظهارها و اقرارها تحت مديريت كساني صورت مي‌گيرد كه بصورت سازمان‌يافته سعي در فريب افكار عمومي دارند كه نمونه روشن آن داستان تهيه فيلم ساختگي درباره ترانه موسوي و اخيراً سعيده پورآقائي است (چگونه ميتوان به اعتراف‌ها و گفته‌هائي اعتماد داشت كه تحت مديريت كساني انجام مي‌شود كه با جعل فيلم درپي فريب افكار عمومي هستند؟) و ثالثاً اين اظهارات و اعترافات همراه با قانون‌شكني و زيرپا‌گذاشتن گسترده آئين‌دادرسي صورت مي‌پذيرد.
3- به‌نظر مي‌رسد كه سعيد حجاريان با زيركي خاصي دست‌اندركاران پرونده خود را به‌مسيري كشانده كه آنگونه كه او مي‌خواهد بازي كنند و سؤلات‌شان را در حوزه‌اي كه او تعيين كرده متمركز نمايند. او در واقع آنچه كه خودش درست ميدانسته و بدان باور داشته و در عين حال فكر مي‌كرده كه طرف مقابل نيز از بحث در آن‌باره خوشش خواهد آمد، پيش كشيده و بازي را در آن قالب هدايت كرده و ادامه داده‌ است. آن‌چيز، همان ضعف علوم انساني در ايران است. اين مطلب به‌ويژه در مصاحبه تلويزيوني كه فضاي بحث نسبتاً آزادتر و مطالب آقاي حجاريان بصورت نسبتاً مستقيم‌تر و كنترل‌نشده‌تري ابراز مي‌شد نمود بيشتري داشت. لحن گفته‌ها و جهت‌گيري و غلظت و عمق مطالبي كه او در برنامه تلويزيوني بيان مي‌داشت در بسياري موارد با آنچه كه تحت عنوان دفاعيه ايشان در دادگاه، منتشر شد متفاوت بود.
ناگفته نماند كه شايد هم قضيه برعكس بوده و رويه بازجوئي از فعالان سياسي شاخص اينگونه بوده كه بازجويان در جريان مصاحبه با بازداشت‌شدگان، وقتي در موردي با آنها نزديكي و يا اتفاق نظر حس مي‌كرده‌اند و يا در گفته‌هاي آنها نقدي نسبت به گذشته‌شان و يا جناحي كه به آن تعلق دارند مي‌ديده‌اند مبناي بازجوئي خود را همان قرار داده و متهمان را در همان جهت هدايت كرده و از آنها مي‌خواسته‌اند اعترافات و دفاعيات و نظرات‌‌شان را در همان‌ارتباط بسط داده و تشريح كنند. بنابراين شايد تمركز مباحث مرتبط با سعيد حجاريان بر علوم انساني، ريشه در اين رويه بازجوئي داشته باشد.
درهرصورت، به‌نظر مي‌رسد ضعف علوم انساني در ايران پديده ناشناخته‌ و جديدي نيست و بسيار درباره آن سخن گفته شده است. بخشهائي از آن مانند شيوه‌هاي آموزشي در مدارس و دانشگاهها و كپي‌برداري كوركورانه از غرب مختص علوم انساني نيست و در علوم غيرانساني نيز به‌وفور يافت مي شود و بخش‌هائي نيز مختص علوم انساني است كه نمونه‌اي از آنرا در مقاله‌اي از دكتر مصطفي ملكيان مي‌توان ديد كه اتفاقاً يكي از شركت‌كنندگان در راهپيمائي‌هاي پس از انتخابات بود(عكس‌اش را اينجا ببينيد).
تمركز بر ضعف علوم انساني و يا غربي‌بودن منابع آموزشي علوم انساني در دانشگاههاي كشور، در تحليل وقايع پس از انتخابات بحثي انحرافي است. اينكه انتخاباتي برگزار شده و بخشهاي وسيعي از جامعه تصور مي‌كنند كه تقلب شده و به‌آن اعتراض دارند، چه ربطي به ضعف علوم انساني دارد؟ مضافاً اينكه مگر در علوم ديني كه اتمسفر آن همه ابعاد و زواياي زندگي اجتماعي ما را فرا گرفته، ضعف نداريم؟ و مگر منابع آموزشي آن كاملاً پويا و متناسب با ويژ‌گيهاي جامعه امروزي ماست؟ چرا فكر نمي‌كنيم علما و اساتيدي كه دين را تدريس و تبليغ مي‌كنند نيز اشتباهات و يا خطاهائي داشته‌اند؟ چرا فكر نمي‌كنيم فهم ناقص و يا غلط ما از دين است كه ما را به اين روز رسانده و به اين آشوب‌ها و يا تظاهرات رهنمون ساخته؟ چگونه است كه وقتي نظريه‌هاي غربي جواب نمي‌دهند بلافاصله و بدون هرگونه تأملي و بعضاً با ذوق و شوق فراوان، اشكال را در خود آن نظريات مي‌بينيم اما وقتي نوبت به نظريه‌هاي مبتني بر دين مي‌رسد بلافاصله اشكال را در كاربران آن نظريه‌ها و ايمان ضعيف آنان جستجو مي‌كنيم و يادمان مي‌رود كه ممكن است اشكال در درك نادرست ما از بنيان‌هاي ديني و لذا نظريه‌پردازي‌هاي غلط علماي ديني ما باشد؟ به ويژه آنكه نظريه‌هاي غربي هر تأثيري هم كه داشته باشد در كريدورهاي دانشگاهي منشاء اثر بوده‌اند اما نظريه‌هاي مبتني بر دين، در بالاترين سطوح اجرائي و تصميم‌گيري كشور حضور و نفوذ داشته‌اند و دارند.
به باور من ريشه اصلي وقايع ناگوار قبل، حين و پس از انتخابات اخير؛ نه در ضعف علوم انساني و يا رواج علوم انساني غربي در دانشگاههاي كشور، بلكه اتفاقاً در ضعف بومي‌سازي نظريه‌هاي حكومتي اسلام در ايران و بطور مشخص ناتواني آن در تبيين و تئوريزه كردن نظارت بر عملكرد ولي‌فقيه است. مشكل بنيادين ما در اين وقايع و بسياري از وقايع ديگر، نه ولايت فقيه است، نه ولي‌فقيه، نه اصول و ارزش‌هاي اسلامي و انقلابي و نه قانون اساسي؛ بلكه مشكل ما رها بودن ولي‌فقيه از نظارت و ناتواني نظريه‌هاي حكومتي مطرح اسلام براي تعريف نظارتي كارآمد در اين زمينه است. اين فقط ادعاي من نيست بلكه در جلسه اخير مجلس خبرگان، سرتاسر سخنراني آيت‌الله دستغيب، عضو مجلس خبرگان و از علماي بزرگ كشور، بر همين موضوع استوار بود.
نكته جالب ديگر در اين زمينه بسط و تفسير و تفصيل نظرات سعيد حجاريان توسط آقاي عطريان‌فر به‌ميل خود و از آن مهمتر ارزيابي وضعيت علوم انساني در ايران بود، در حاليكه او حتي بلد نبود نام گونارد ميردال اقتصاددان، جامعه شناس و دانشمند بزرگ علوم سياسي و برنده جايزه نوبل را به‌درستي تلفظ كند و صرفاً بر اساس ظاهر اسم او، او را هندي مي‌دانست در حاليكه او سوئدي است!
4- در جريان دادگاهها و گفته‌هاي جسته و گريخته برخي از بازداشت‌شدگان حتي برخي از آنانكه آزاد شده‌اند، نكته‌ مشتركي جلب توجه مي‌كند و آن بحث كناره‌گيري از فعاليت سياسي است. در برنامه تلويزيوني اخير نيز بحث استعفاي آقايان حجاريان، شريعتي و عطريان‌فر از حزب‌هائي كه عضو آن بودند مكرراً زيرنويس مي‌شد. اين دو دليل مي‌تواند داشته باشد: 1)آنان از يكسو از وقايع پس از انتخابات بي‌خبرند و احتمالاً تصور مي‌كنند كه سران اصلاحات كاري از دست‌شان برنمي‌آيد و از سوي‌ديگر مي‌بينند كه پس از سالها تلاش و كوشش براي نظام جمهوري اسلامي، نتيجه سياست‌ورزي و اصلاح‌طلبي‌شان بدون آنكه ‌گناهي مرتكب شده باشند در زندان گرفتار آمدن است، لذا براحتي مي‌توانند در خلوت اطاقهاي انفرادي خود از فعاليت سياسي خسته و نااميد شوند. 2)بخاطر خستگي از وضعيتي كه در آن گرفتار آمده‌اند ممكن است كنار گذاشتن فعاليت سياسي را ابزاري براي معامله و خلاص‌شدن از اين وضعيت بكار گيرند. لازم به‌گفتن است كه چون كنارگذاردن فعاليت سياسي و اعلام علني آن از سوي بازداشت‌شدگان براي نهاد قدرت مهم است بنابراين تشويق زندانيان شاخص و گرا دادن به‌آنان براي ‌انجام چنين عملي از سوي متوليان امر نيز در اين ميان نه‌تنها بي‌تأثير نيست بلكه شايد نقطه شروع افتادن در چنين مسيري باشد. فراگيري چنين عكس‌العملي در ميان بازداشت‌شدگان، چنين گماني را تقويت مي‌كند.
5- يكي از نكاتي كه از سوي آقايان شريعتي و عطريان‌فر در پاسخ اين پرسش كه چگونه شد ديدگاههاي گذشته‌شان دچار تحول و دگرگوني شد مطرح گرديد اين بود كه آنها در زندان از هيجاناتي كه در بيرون دچار آن بودند فارغ شدند و در خلوت خود با خداي خويش، پيرايه‌هاي زائد را از ذهن خود زدودند و تحولي در ديدگاههاي آنان بوجود آمد. گو اينكه اين آقايان معتاد بوده‌اند و با رفتن به زندان وارد مرحله ترك شده و افكار افيوني را از خود دور نموده‌اند. ولي وقتي به كساني كه اين آقايان را دستگير كرده‌ و براي ترك اعتياد برده‌اند فكر مي‌كنيم و يادمان مي‌آيد كه آنان براي فريب افكار عمومي فيلمي درباره ترانه موسوي و سعيده پورآقائي جعل كرده و آنرا براي ميليون‌ها بيننده از رسانه‌اي كه قرار بود دانشگاه باشد پخش كرده‌اند؛ وقوع چنين تحول و دگرگوني در ديدگاههاي آقايان شريعتي و عطريان‌فر و ديگران و در واقع چنين تركي برايمان دشوار و نشدني مي‌نمايد.
6- سعيد حجاريان در اواخر مصاحبه، گفت تا زمانيكه دخالت خارجي منتفي نشود نظرات جديد؟! خود را كنار نخواهد گذاشت. به‌نظر مي‌رسد ايشان تصور مي‌كنند يا چنين به او القاء ‌شده كه آقايان موسوي و كروبي و خاتمي بازداشت‌شدگان را چون موارد مشابه گذشته فراموش كرده‌ و به سازش با قدرت پراخته‌اند. ظاهراً او و بقيه زندانيان اطلاعي از هزينه‌هائي كه اين سه نفر در حال پرداخت آن هستند ندارند. به‌راحتي مي‌توان حدس زد كه آنان از كم و كيف تحولات بيرون بي‌خبرند حتي تصور مي‌كنم كه آنارشيستي و اغتشاش‌گرانه بودن وقايع پس از انتخابات و ارتباط آن به‌بيگانگان براي آقاي حجاريان به باور تبديل شده ‌است و او از خشونتي كه عليه مردم بكار رفته خبر ندارد. از طرفي چون او به هرحال در محيط اطلاعاتي و امنيتي رشد كرده و نسبت به اين قبيل وقايع آلرژي دارد و همانگونه كه در جائي عباس عبدي را به ليگاليزم يا قانونگرائي (legalism) متهم كرده خودش نيز دچار نوعي سكيوريتيزم يا امنيت‌گرائي (securitism) است، لذا مي‌گويد تا زمانيكه دخالت خارجي باشد با ‌خيابان آمدن مردم مخالفت خواهد كرد.
من تصور نمي‌كنم به آقاي حجاريان و بقيه زندانيان درباره وقايع پس از انتخابات چيزي بيشتر از آنچه كه در تلويزيون و روزنامه‌هاي جناح حاكم گفته و نوشته ميشود اطلاع داده باشند. شاهد آن اينكه، چون سعيد شريعتي يك ماه پس از ديگران بازداشت شد و لذا بسيار بيشتر از ديگر زندانيان از وقايع بيرون باخبر است، در مصاحبه تلويزيوني اخير تقريباً هيچ حرفي در نقد گذشته خود نزد و هر چه مي‌گفت بصورت تصنعي و با خاراندن پيشاني و سر و گزيدن لب و نيشخندهاي معني‌دار همراه بود.

۹ نظر:

ناشناس گفت...

اون جمله ی آقای حجاریان هم جالب بود که گفت برادران سپاه از من مراقبت می کنن !

ناشناس گفت...

آقای عطریانفر هم جالب گفت : وقتی آدم خودش رو عریان می بینه ...

Davoud Masoumi گفت...

Thanks
an enlightening article

ناشناس گفت...

بهتر نیست که تا معلوم شده تکلیف این عزیزان در بند مردم از تحلیل گفته هایشان که شاید ترفندی برای خلاصی از دست این جلادان باشد خودداری کنید ؟اگر هدف توجیه علت این مصاحبه ها ست که دلیلی ندارد چون مردم هم در بندان را می شناسند و هم زندانبانان را

پدرام گفت...

منظور شما را مي‌فهمم، اما اولاً شكافتن و تحليل چنين مصاحبه‌هائي در اين موقع مفيد است و گرنه پس از آزادي آنها نيازي به تحليل نخواهد بود چون خودشان اصل مسأله را خواهند گفت و ثانياً نكته شما مخصوص فعالان سياسي است در حاليكه اينجا سعي مي‌شود صرفاً تحليل سياسي كنيم.

soroush گفت...

مرسی
کامل بود.

ناشناس گفت...

آیا حفظ جان آنها یا حتی ایجاد شرایطی برای اینکه فشار کمتری به آنها بیاید مهمتر از تحلیل سیاسی نیست؟به نظر من اولا این بازجوها قدرت فهم کامل گفته های زندانیان را ندارند و تحلیل گفته های آنها موجب وارد آوردن فشار بیشتر به آنها می شود،شاید زندانی که بسیار تحت فشار بوده تا مطالبی خلاف عقایدش را بر زبان بیاورد جایی با هو شیاری جمله ای را گنجانده ،این تحلیل کمک به رو شدن دست او نمی کند؟

پدرام گفت...

جناب ناشناس
شايد حق با شما باشد و خود من هم قبل از انتشار اين يادداشت نگراني شبيه شما داشتم اما از سوي ديگر اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه بالاخره منتشركنندگان اين اعترافات بدنبال اثرگذاري هستند و بايد براي مواجهه با آن هم فكري كرد.

پ ص گفت...

جناب پدرام مخاطب این دادگاهها کسانی هستند که نه با اینترنت کار دارند و نه تحلیل را میخوانند یعنی در ان جناح کسی نیست که بداند این کار نتیجه عکس در افکار قسمتی از مردم دارد یا بازتاب بیرونی ان چه میزان تاثیر منفی دارد انها هم تحصیل کرده اند وهم قادر بدرک خیلی از مسائل هستند منتها راهی است رفته شده . اعمال و انتخاب روش جبریست
مثل جبر بولین است اگر الف یک باشد و ب هم یک باشد انگاه ج حتما یک است این جبر بولین عجیب کار بردی در تحلیل مسائل اجتماعی دارد اتفاقاتی که روی میدهد جبری است محصول اتفاقات گذشته و شرایطی که بواسطه این جبر بوجود میاید هم ناگزیر است
وقتی اب در سراشیبی باشد حاما روان میشود و اگر حجمش زیاد و شیب هم تند باشد حتما خسارت ببار میاورد
حال اگر جامعه صنعتی شد اگرچه سرمایه دار صنعتی مستقل مباشد اما طبقه تکنوکرات و تحصیل کرده که نیاز صنعت است باید تربیت شود این طبقه خواسته ومطالباتی دارد که اغشته به مدرنیته است و در غیاب سرمایه دار صنعتی مستقل بنا چار دولت جایگزین انها میشود پس چالش بین دولت و این لایه خواهد بود زیرا دولت اولا باید بعنوان سرمایه دار صنعتی کار افرینی کند و هم در جایگاه دولت قدرت تجار سنتی را بنفع تولید محدود کند و هم نقش تعادل کننده قدرت را ایفا کند و هم با ضامن امنیت باشد خوب فکر میکنم که شما بهتر از من نتیجه را میدانید اعتراضات طبقه متوسط شهری تکنوکرات متمایل به دنیای مدرن بدلیل عدم تحقق خواسته ها ومطالبات باین موضوع اضافه کنیدمحدود شدن ازادیهای مدنی و خصوصی همین طبقه ( نوع پوشش و .... بدلیل ایدالوژیک بودن) که اکثریت انها جوانانی هستند که سال بسال به این طبقه اضافه شده و فعال میشوند و بدلایل زیادی از جمله نداشتن کار و در امد مناسب و عدم قدرت در تشکیل زندگی طبیعی که استقلال انها را در سنینی که طبیعتا باید تامین میشده
احساس تحقیر شدگی میکند خوب تلمبار این همه مسائل و انسداد موجود منجر بطغیان میشود .مقصود توئی کعبه و بت خانه بهانه
ببخشید که کامنت بدرازا کشید اما این وجود همان شرطها ست اگر الف باشد و ب عدم تمایل بشنیدن که انهم بدلایلی نگزیر است و رویکرد مواجهه خوشنت امیز که انهم انتخابی جبریست موجب بروز شرایطی میشود که نه تنها متوقف نمیشود بلکه با رسوخ به لایه های پایین تر هر ان گسترده تر میشود روزنه های رسوخ همین رفتار های خشن است زیرا این اخبار با اگرا دیسمان توسط بستگان که ممکن است از لایه های پایین تر بسیار در انها باشند به توده غیر سیاسی وحتی سنتی انتقال مییابد و باعث جریحه دار شدن احساسات انها شده و نوعی سمپاتی احساسی ایجاد میکند و همچنین تردید نسبت به طرف مقابل انها