۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

بي‌بي‌سي و دخالت در امور داخلي كشورها

در جريان وقايع پس از انتخابات رياست جمهوري، باراك اوباما در پاسخ خبرنگاري كه نظر او را درباره تحولات ايران جويا مي‌شد گفت نمي‌خواهد آمريكا به توپ فوتبال سياسي در ايران تبديل گردد و مدعي شد كه حكومت ايران از ايالات متحده بعنوان ابزاري براي پيش‌بردن سياستهاي خود بهره‌برداري سوء مي‌كند (همين اظهارات او در برنامه خبري 30/20 شبكه 2 تلويزيون به‌گونه ديگري ترجمه شد تا از آن دخالت در امور داخلي ايران استخراج و استنباط گردد). اين واقعيت غيرقابل‌ انكاري است كه در سده گذشته حاكمان ايران همواره يكي از ابزارهايشان براي دورزدن خواسته‌هاي مخالفان، تمسك به دخالت خارجي و ترساندن مردم از احتمال سوء‌استفاده بيگانگان بوده‌است. البته تلاش بيگانگان براي دخالت در امور داخلي ايران در گذشته و حال را نمي‌توان انكار كرد اما اين دليل نمي‌شود كه آنرا مؤلفه اصلي و محوري در امر حكومت‌داري قرارداده و همه رفتارهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي خود را بر اساس مقابله با آن تنظيم كنيم. روشن است كه ترس از تصادف ما را خانه‌نشين نمي‌كند و موجب نمي‌شود كه از وسائط نقليه موتوري فراري باشيم و يا هراس از اينكه مبادا در جريان معامله و يا نشست و برخاست با ديگران، كلاه سرمان برود باعث نمي‌‌گردد كه از معامله و نشست و برخاست با ديگران بپرهيزيم.
داشته‌هاي خدادادي كره‌اي كه ما در آن زندگي مي‌كنيم محدود است و اين داشته‌ها توان پاسخگوئي به خواسته‌هاي بي‌حدوحصر جمعيت روزافزون آنرا ندارد. به‌همين ‌دليل زمين از بدو قدم گذشتن انسان بر آن شاهد تلاش حريصانه انسانها بصورت‌هاي فردي و يا در قالب گروهها، طوايف، قبايل، كشورها، اقوام و امپراتوري‌ها؛ براي بهره‌مندي هرچه ‌بيشتر از داشته‌هاي محدود و كمياب آن بوده است. در اين ميان چون بهره‌مندي بيشتر هر فرد، قوم و يا كشوري مساوي با بهره‌مندي كمتر افراد، اقوام و يا كشورهاي ديگر است لذا در طول تاريخ همواره در ميان ميان افراد، اقوام و كشورهاي گوناگون تضاد منافع و يا اشتراك منافع بوجود مي‌آمده و الآن هم بوجود مي‌آيد. در نتيجه، بسياري‌ از تصميم‌گيري‌ها و فعل و انفعالات سياسي، اجتماعي و اقتصادي كه در كشورهاي گوناگون روي مي‌دهد بر منافع بقيه كشورها تأثير‌ مي‌گذارد. لذا حساسيت و واكنش نشان دادن كشورها نسبت به تحولات همديگر كه براحتي مي‌توان نام آنرا دخالت در امور ديگران نام نهاد امري قابل درك و طبيعي است. در دنيائي كه با پيشرفتهاي‌ اعجاب‌آوري در تكنولوژي به‌ويژه در امر ارتباطات مواجه بوده و سرعت، شدت و حجم جابجائي سرمايه، نيروي كار و كالا ميان كشورها در آن به سرعت در حال گسترش است؛‌ منافع كشورها و سرنوشت آنها بسيار بيشتر از گذشته به‌هم وابسته شده ‌است.
بعنوان مثال روشن است كه تغيير دولتها در ايران براي كشورهاي غربي مهم است چراكه سياستهاي دولت ايران بر منافع آن كشورها در درون و بيرون ايران تأثيرگذار است. اگر در ايران دولتي اصلاح‌طلب بر سر كار باشد منافع آنان بيشتر تأمين مي‌گردد تا دولتي اقتدارگرا. البته اين واقعيت هيچگونه خدشه‌اي بر سياستهاي اصلاح‌طلبانه و حاملان آن وارد نمي‌كند چرا كه معيار درستي و يا نادرستي تصميمات سياستمداران تأمين منافع مردم است و نه عدم تأمين منافع بيگانگان. منافع مردم لزوماً و همواره در تضاد با منافع بيگانگان نيست.
بمانند غربي‌ها، براي حكومت ايران و مردم آن نيز تغيير دولتها در كشورهاي ديگر مهم است چراكه سياستهاي دولت‌هاي ديگر بر منافع ايران در درون و بيرون آنها تأثيرگذار است. براي ايران نخست‌وزيري عبدالمالكي در عراق با رياست‌جمهوري صدام‌حسين يكي نيست. براي ايران طالبان افغانستان با كرزاي آن يكسان نيستند. براي ايران حزب‌الله لبنان با گروه 14 مارس زمين تا آسمان فرق دارد. براي ايران حضور اوباما در كاخ سفيد با رياست ‌جمهوري جان مك‌كين بسيار متفاوت است. لذا طبعاً ايران اگر بتواند تلاش مي‌كند كه در آن كشورها گزينه‌هاي مورد علاقه او در مصدر امور قرار بگيرند به‌همان‌ ترتيبي كه غربي‌ها چنين تلاشي را درباره ايران بكار مي‌گيرند. همانگونه كه چنين تلاشي از سوي ايران لزوماً بر خلاف مصالح كشور‌هاي يادشده نيست (هر چند كه ممكن است برخلاف منافع حاكمان آن كشورها باشد) و نمي‌توان آنرا توطئه نام نهاد، چنين تلاشي از سوي كشورهاي غربي نيز لزوماً برخلاف مصالح ايران نمي‌باشد (هر چند كه ممكن است به ضرر حاكمان آن باشد) و نمي‌توان آنرا توطئه ناميد. بايد توجه داشت كه هرگونه دخالت خارجي به معني تلاش براي ايجاد دولتي دست‌نشانده نيست و پديده دست‌نشاندگي غير از تلاش كشورها براي تأمين منافع‌شان در كشورهاي ديگر و صحنه‌هاي بين‌المللي مي‌باشد هر چند كه مرز ميان آندو بسيار ظريف و شكننده باشد.
درهمين ارتباط براي بسياري از ايرانيان اين سؤال مطرح است كه چرا دولت انگليس پول بي‌بي‌سي را مي‌دهد؟ آيا دولت انگليس عاشق چشم و ابروي فارسي‌زبانان است؟
بايد گفت رسانه‌هاي دولتي كه مخاطب خود را در كشورهاي بيگانه جستجو مي‌كنند هدفي جز تأمين منافع كشور و دولت متبوع خويش ندارند. بنابراين انگليسي‌ها هم كه حتي يك‌پني خرج نمي‌كنند مگر اينكه سودي براي آنها در بر داشته باشد، از راه‌اندازي سرويس جهاني بي‌بي‌سي بدنبال تأمين منافع بريتانيا در كشورهاي ديگر از جمله ايران‌ هستند. اما اين آنگونه كه در ايران تبليغ مي‌كنند و جلوه مي‌دهند لزوماً به‌مفهوم دخالت بريتانيا در امور داخلي ايران نبوده و ضرورتاً عليه منافع ملت ايران نيست، بلكه اتفاقاً در بسياري از موارد به‌نفع آنها‌ست. به‌جرأت مي‌توان ادعا كرد كه اگر منافع بي‌بي‌سي فارسي براي مردم ايران بيشتر از صدا و سيما نباشد قطعاً كمتر از آن نيست.
پس دولت انگليس بودجه بي‌بي‌سي فارسي را تأمين مي‌كند چون اين امر براي تأمين منافع بريتانيا در ايران مفيد است. مقامات دولت انگليس برخلاف تصور رايج در ايران اتفاقاً هيچ‌ چيزي را به بنگاه سخن پراكني خود (بي‌بي‌سي) ديكته نمي‌كنند چرا كه اگر چنين كنند فايده‌ بي‌بي‌سي براي منافع بريتانيا بسيار كمتر از زماني خواهد بود كه اين رسانه مستقل عمل مي‌نمايد، شايد هم اصلاً فايده‌اي نداشته و سراسر خسران باشد. به‌نظر من بطور اصولي هيچ كلكي در كار بي‌بي‌سي نيست. پس اين رسانه چه فايده‌اي براي دولت انگليس دارد؟
به‌نظر مي‌رسد بريتانيا‌ئي‌ها با يك بي‌بي‌سي بي‌طرف، تلاش مي‌كنند حكومت‌هائي چون حكومت ايران را به مسؤولانه رفتاركردن در سياستهاي داخلي و خارجي خود وادار نمايند و مسؤول بودن حكومت مترادف است با دوري آن از افراط و تفريط و پيش‌گرفتن رفتاري متعادل. روشن است كه در غيراينصورت چنين حكومتهائي يا مجبورند به‌بيگانه امتياز دهند و يا اينكه از صحنه سياست كنار بروند. هر سه اينها، منافع انگليس را كم و بيش تأمين‌ مي‌كند. همچنين يك بي‌بي‌سي بي‌طرف، كانال دوسويه، طبيعي و پايداري است كه از يك طرف مخاطبان ايراني را با انگليسي‌ها آشنا و دوست مي‌كند و از طرف ديگر انگليسي‌ها را از اوضاع و احوال جامعه ايران بصورتي كاناليزه مطلع مي‌گرداند كه اينهم براي بريتانيائي‌ها سراسر منفعت است.
خلاصه آنكه، وجود حكومتي مسؤول در ايران هم به‌نفع مردم ايران است و هم به‌نفع ساير كشورها از جمله بريتانيا(نتيجه برد- برد)؛ و چون فعاليت بي‌بي‌سي، حاكمان ايران را وادار به پاسخگوئي و اتخاذ سياستهائي بالنسبه مسؤولانه مي‌نمايد لذا فعاليت آن به نفع مردم ايران است و در اين ميان نفع بردن يا نبردن بيگانگان مسأله‌اي فرعي است و ضرورتي براي حساسيت نشان دادن به آن وجود ندارد. حكومت ايران بجاي اينكه تلاش نمايد صدا و تصوير رسانه‌هائي چون بي‌بي‌سي را خاموش كند بهتر است حكومت مسؤولي باشد تا نه ‌بي‌بي‌سي تلاش زيادي براي رساندن صدا و تصوير خود به مردم ايران بكار بندد و نه اينكه مردم ايران گوش و يا چشم خود را براي شنيدن و يا ديدن صدا و تصوير آن به درد آورند.

۴ نظر:

soroush گفت...

اندکی پس از اندتخابات، و پس از تکرار "انگلیس خبیث" گفتن مسؤولین کشور ما بی بی سی فارسی آنقدر شعله ی اخبارش در مورد ایران را پایین کشید تا... .
و این بار کسی نگفت کار دولت بریتانیاست!

نعمت‌اللهی گفت...

سلام جناب پدرام
من یک سؤال در این رابطه دارم.
به محض آغاز به کار تلویزیون فارسی بی.بی.سی، بلافاصله به اطلاع عموم (و خصوصاً خبرنگاران و روزنامه‌نگاران) رسید که همکاری با این رسانه ممنوع است و در حکم جرم بوده که با تخطی‌کنندگان هم برخورد خواهد شد.
حال آن‌که تلویزیون VOA یا صدای آمریکا هم سال‌ها بود که برنامه پخش می‌کر و کسی چنین حکمی را در مورد صدای آمریکا صادر نکرد.
دقت داریم که در نماز‌جمعه‌ی پس از حوادث انتخابات که آقای خامنه‌ای صحبت می‌کرد، به صراحت از نقش دولت «خبیث» انگلیس و رسانه‌ی وابسته به آن (یعنی همین بی.بی.سی فارسی) یاد کرد.
دلیل این حساسیت چیست و چرا بین VOA بی‌بی‌سی فارسی این همه فرق قائل شده‌اند؟
با تشکر

پدرام در پاسخ سروش گفت...

سروش گرامي،
اين كار بي‌بي‌سي طبيعي است و در راستاي همان نقشي است كه اين شبكه ايفا مي‌كند.

پدرام در پاسخ نعمت‌اللهي گفت...

جناب نعمت‌اللهي عزيز،
آنانكه در صداي آمريكا كار مي‌كنند از يكسو حرفه‌اي نيستند و از سوي ديگر هم نوعاً سلطنت‌طلب و به‌شدت مخالف حمومت ايران هستند و اين مخالفت را بصورتي عريان در برنامه‌هاي صداي آمريكا بروز مي‌دهند لذا جذابيت و اثرگذاري اين شبكه بسيار كم است و بجاي اينكه حكومت ايران را به پاسخگوئي و رفتار مسؤولانه وادارد آنرا طلبكار نيز مي‌كند. اما دست‌اندركاران بي‌بي‌سي حرفه‌اي هستند و افرادي هم كه در آن به تحليل مي‌پردازند مخالف سخت حكومت ايران نيستند و با نگاه نسبتاً منصفانه و بي‌طرفانه‌اي به ارزيابي وقايع ايران مي‌پردازند.
در حاليكه بي‌بي‌سي حتي از نوري‌زاده نيز استفاده نمي‌كند آقاي سازگارا در صداي آمريكا مي‌نشيند و علناً به تحريك مردم ايران براي ريختن به خيابانها و اعلام مسيرهاي راهپيمائي براي اعتراض‌ها مبادرت مي‌كند.
اين تفاوتها باعث ميشود كه توان بي‌بي‌سي براي واداركردن حكومت ايران به پاسخگوئي دهها برابر صداي آمريكا شود و چون حكومت ايران بيش از هر چيزي حتي حمله نظامي، از اينكه مجبور به پاسخگوئي شود هراس دارد لذا از بي‌بي‌سي وحشت دارد ولي بعضاً از VOA استقبال هم مي‌كند.