۱۳۸۷ اسفند ۲۱, چهارشنبه

نامه اي به آقاي موسوي

سي سال پيش رژيم شاهنشاهي از ايران رخت بربست و انقلاب اسلامي با رهبري امام خميني حكومت جمهوري اسلامي را در اين سرزمين مستقر نمود. ده سال اول حيات اين نظام با قرار داشتن بنيانگذار آن در رأس، تماماً متأثر از شخصيت و گفتار و رفتار او بود. در هشت سال بعدي همه كاره كشور كسي بود كه از تأثيرگذارترين افراد روي امام و انقلاب بود و عملكرد خود را عين اسلام و آرمانهاي انقلاب و امام مي دانست. بعد از او، امور اجرائي كشور همان اموري كه جنابعالي جهت تصدي آن ديروز اعلام آمادگي كرديد به دست كساني افتاد كه اولاً از اطرافيان و نزديكان امام بودند و ثانياً افراد قبل از خود را به تخطي از خط امام و ارزش هاي انقلاب متهم مي كردند و خواستار بازگشت به آرمانهاي انقلاب و امام بودند. هشت سال حضور آنها نيز در قدرت گذشت و افراد ديگري بازهم با ادعاي احياي ارزشهاي انقلابي و اسلامي و الهي وارد گود شدند و ادعا كردند كه ما مي توانيم و سحر نزديك است.
حال كه 30 سال گذشته و هرچه بوده و نبوده، درست يا نادرست بنام انقلاب اسلامي تمام شده و در پرتو آموزه هاي آن عينيت يافته است، جنابعالي كه چه بپذيريد و چه نپذيريد جزء دست اندركاران اصلي اين نظام تعريف ميشويد بازهم كليد حل مشكلات را در بازگشت به جامعه ارزشي مبتني بر آموزه‌هاي اسلام ناب محمدي (ص) و متكي بر انديشه‌هاي حضرت امام خميني، وحدت، پايبندي به قانون و اقتصاد اسلامي معرفي مي كنيد.
آيا بهتر نيست و صداقت كه همه موافقان و مخالفان، شما را به آن شهره مي دانند حكم نميكند كه براي يكبار هم شده اين آرمانها و ارزشهائي را كه از آن نام مي بريد از آسمان به زمين بياوريد و آنرا به مردم بخصوص آن 30 ميليون نفري كه انقلاب را و مهمتر از آن دوران شما را درك نكرده اند بنمايانيد. شما كه دستي بر طراحي و نقاشي داريد بهتر نيست بجاي اينهمه سخن گفتن از مار،‌ عكس آنرا در برابرمان مجسم كنيد؟
آيا همه آنچه كه در اين سالها برقرار بوده ارزشها، آرمانها و اصول امام و انقلاب نبوده اند؟اگر نبوده اند چرا انقلاب نتوانسته تحقق ارزشها، آرمانها و اصول خود را تضمين كند؟ همه آنانكه كه در مصدركارها بودند انقلابي بودند و همه آنانكه كه در مصدر امورند انقلابي اند و ادعا مي كنند پايبند به انقلاب و امام اند؟ پس به نظر شما مشكل كجاست؟
اين وحدتي كه جنابعالي از آن صحبت مي كنيد به چه معني است؟وحدت در برابر كي و چي؟ مي فرمائيد حل مسائل بزرگ نه فقط نياز به همفكري همه انديشه‌ها و گفتمان‌ها بلكه به وحدت و انسجام تمامي نيروهاي توانمند كشور نيازمند است. اين همفكري و وحدت و انسجام چرا در حال حاضر موجود نيست و مهمتر از آن با چه ساز و كاري تحقق مي يابد؟
بدرستي قانون شكني و دور زدن قانون را از مشكلات مهم كشور دانسته ايد. ولي چرا چنين است و چگونه مي توان مانع از آن شد؟
بدرستي فرموده ايد كه يك قدم پيشرفت كه واقعا محقق شود بر آرزوهاي درازي كه جامة عمل نمي پوشند برتري دارد. آن يك قدم پيشرفتي كه شما وعده مي دهيد بطور مشخص چه چيزي است؟
آقاي موسوي! سياستمدار سياستمدار كه صادق هم هست و قصد هم ندارد كه زندگي اقتصادي و اجتماعي مردم را ابزاري براي آزمون و خطاي ايده ها و آرمانهاي مورد علاقه خود قرار دهد، بيش از آنكه بخواهد به توصيف خوبها و بدها بپردازد بايد روشهاي عملي خود را براي تحقق آن خوبها و ممانعت از آن بدها عرضه بدارد.
ممكن است بدرستي بگوئيد ما نظر و حرف خود را مي زنيم هر كسي نخواست رأي نمي دهد و يا اينكه شايد بگوئيد ديگران نيز امكان بيان عقايد خود را دارند و فرصت براي ارزيابي و انتخاب ميان افراد براي مردم هست(كه البته در مورد دومي ترديدهاي جدي وجود دارد). ولي حتماً موافقيد كه مسأله به اين سادگي نيست. شما از امتيازات و فرصتهائي برخورداريد كه گول زننده است بدون اينكه خداي ناكرده شما قصدي براي گول زدن كسي داشته باشيد. و اما آن امتيازات شما:
1)جنابعالي 20 سال است كه سكوت كرده ايد و لذا خيلي از ناخشنوديهائي كه از قبل عملكرد شما در جامعه بوده، فراموش شده است
2)جنابعالي20 سال است كه سكوت پيشه كرده ايد و خيلي ها فكر مي كنند اين سكوت بخاطر اعتراض به عملكردهائي است كه به وقوع مي پيوندد
3) جنابعالي 20 سال است كه سكوت كرده ايد و وارد عرصه سياست و اجتماع نشده ايد و لذا از جهتي بوي تازگي مي دهيد
4)جنابعالي 20 سال است كه سكوت كرده ايد و وارد عرصه سياست و اجتماع نشده ايد و لذا از جهتي براي برخي خاطره دوران گذشته را زنده مي كنيد
5) جنابعالي 20 سال است كه سكوت كرده ايد و وارد عرصه سياست و اجتماع نشده ايد ولي ساختار جمعيتي كشور نسبت به زمان مديريت شما به انداز20 سال تغيير كرده و لذا بخش مهمي از جامعه هيچ شناختي از شما و عملكردتان ندارد
6)درزمانه اي كه شما مسؤوليت داشته ايد زمان جنگ و حضور امام بوده و خيلي از نقاط ضعف و ناكارآمديهاي موجود در آن زمان، تحت الشعاع اين دو موضوع از سوي جامعه مدني ناديده گرفته شده و يا بيان نشده و در نتيجه براي جامعه پوشيده مانده است. حتي اطلاعات و آمار آن دوران نيز چندان قابل اعتماد نيست و نميتوانسته است باشد. شما در شرايط بسيار ويژه اي مديريت كرده ايد كه قضاوت بر آن اساس، هم ميتواند نقاط قوت تان را غير واقعي جلوه دهد و هم نقاط ضعف تان را بزرگتر قلمداد كند. البته روشن است كه اين شرايط از ديگر سو، مي توانسته نقاط قوت شما را در خود هضم كند و يا نقاط ضعف شما را بزرگتر جلوه دهد
7)جنابعالي به غايت باصداقت، اخلاق مدار، منعطف، ساده زيست، مردم دار و داراي احساس ايد كه اين ويژگيها براي بخشهاي مهمي از جامعه به غايت جذاب است.
اينهمه امتياز و فرصتي كه در اختيار شماست به كمك اين ويژگي جامعه ايراني كه تصور ميكند هر آدمي، آدم خوبي بود سياستمدار خوبي نيز خواهد شد احتمال رأي آوري جنابعالي را بسيار بالا مي برد اما شما نيز چون پيشينيان خود چنان رويكردي را اتخاذ كرده ايد كه بعيد است به سرنوشت آنها دچار نشويد. كلاه خود را قاضي كنيد كه آيا صداقت حكم نمي كند كه بجاي تكيه بر ويژگيهاي ممتازي كه داريد(چه از سوي خودتان و چه از سوي اطرافيانتان)، بسيار واضح تر از كلي گوئيهائي كه همه نيز آنرا تكرار ميكنند سخن بگوئيد، آيا نبايد بجاي تكرار مكرر ارزشها و آرمانها و هدفها كه كسي مخالفتي هم با آن ندارد تحليل خود از چرائي عدم تحقق اين ارزشها و آرمانها و هدفها را بيان كنيد و بگوئيد شما چكار مي كنيد كه چهار سال ديگر كسان ديگري شعار خود را احياي اين ارزشها، آرمانها و هدفها قرار ندهند و گامهاي جلوتري را وعده دهند و نه جبران گامهاي عقب رفته را.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

دست مریزاد!

ناشناس گفت...

با تشکر
اما آنچه که میر حسین در بیانیه خود مطرح کرده، مباحث مربوط به ورود به انتخابات است و طبعاً پاسخهای مناسبی برای ابهاماتی که شما گفته اید دارد و تدریجا بیان میکنه. به هر حال به نظر من او بهترین گزینه است.

ناشناس گفت...

زید آبادی:
موسوی کاندیدای نظام است

ناشناس گفت...

از مقاله تحلیلی و عمیقتان تشکرمی کنم. من از سالها پیش یک سوال همچنان در ذهنم باقی مانده است. آقای موسوی پس از سالها نخست وزیری و درگیری مستقیم و عملی در امور مملکت، در مجلس بازنگری قانون اساسی پیشنهادی عجیب را مطرح کردند و بر سر آن هم بسیار اصرار ورزیدند و از مخالفت منطقی دیگران با آن هم بسیار رنجیده شدند. پیشنهاد ایشان این بود: وصیت نامه امام را جزو قانون اساسی کنیم! آقای هاشمی گفتند اگر منظور این است که در انتهای قانون اساسی وصیت نامه امام هم درج شود خوب در هنگام چاپ آن می توان این کار را کرد. به هرحال این پیشنهاد عجیب به نظر من نشان دهنده سطحی بودن ایشان و نظراتشان به خصوص در باره مسائل ارزشی و اسلام ناب و امثال آن است. باید حواسمان در این مورد جمع باشد. هرچند اگر خاتمی انصراف دهد تنها گزینه ای که می ماند اوست.