يكي از شعارهاي انتخاباتي اوباما رئيس جمهور جديد ايالات متحده مذاكره بدون پيش شرط با ايران بود. با گذشت دو ماه از شروع رياست جمهوري شايد جدي ترين گام از سوي اوباما دراين زمينه برداشته شد و او به مناسبت نوروز ايراني پيامي متفاوت از گذشته براي ايرانيان فرستاد و در آن براي اولين بار بر احترام متقابل تأكيد كرد، مردم و رهبران ايران را توأمان مورد خطاب خود قرار داد و از ايران با نام جمهوري اسلامي ايران ياد كرد.
اينگونه به نظر مي رسد كه هدف ايالات متحده از تحركات جديد، برداشتن موانع مذاكره با ايران است تا بدين ترتيب مشكلاتي كه از قبل تيرگي روابط ميان ايران و آمريكا، گريبانگير اين كشور در منطقه شده است مرتفع گردد. برخي هم با نگاهي بدبينانه معتقدند چون آمريكا پيشاپيش پاسخ ايران را مي داند در پي اتمام حجت با ايران از يكسو و جامعه جهاني از سوي ديگر است تا بتواند بدين ترتيب عليه ايران اجماع ايجاد نموده و با آن برخورد جدي تري كند. اما روشن است كه اگر سياست اول به نتيجه نرسد سياست دوم بطور طبيعي در دستور كار قرار خواهد گرفت حتي اگر در شرايط فعلي هدف اصلي نبوده باشد.
در ارتباط با واكنش ايران به اين تحول، يك نگاه بدبينانه معتقد است كه حكومت ايران اصولاً علاقه اي به حل مسائل خود با آمريكا ندارد بلكه برعكس، چندان بي ميل نيست كه از دشمني با آمريكا پوششي براي مسائل و مشكلات داخلي خويش بسازد. اگر چنين چيزي واقعيت داشته باشد كه ديگر بحثي باقي نمي ماند و طبعاً نهايت تحركات موجود، اجماع جهاني عليه ايران خواهد بود. اما اگر ايران به دنبال حل مشكلات خود با آمريكاست و باور دارد كه هدف آمريكا نيز واقعاً مذاكره براي حل اختلافات فيمابين است هر چند كه نبايد ذوق زده شود و بايد تدريجاً موافقت خود را با ورود به مذاكرات اعلام نمايد اما منطقي نيست كه آنچه كه موضوع هاي اصلي مذاكرات خواهد بود و اصولاً دعوا سر همانهاست را به عنوان پيش شرط مذاكرات مطرح نمايد. اگر قرار باشد آمريكا قبل از مذاكره، مثلاً سياستهاي خود درباره مسأله فلسطين را تغيير دهد ديگر چه نيازي به مذاكره با ايران خواهد بود. روشن است كه سياستهائي را كه ايران نادرست مي نامد از نظر آمريكا در جهت منافع آن كشور است و بالعكس سياستهائي را كه ايران درست مي پندازد آمريكا در خلاف جهت منافع خود تصور ميكند. به هر حال اگر هر یک از دو طرف خود را قدرت و یا حق مطلق و طرف مقابل را ضعف و یا شر مطلق تعريف كند هيچ مذاكره اي شكل نمي گيرد و بالطبع هيچ پيشرفتي نيز حاصل نمي شود.
ممكن است اين سؤال مطرح شود كه فرض كنيم ايران بدون پيش شرط وارد مذاكرات شد ولي در جريان مذاكرات، آمريكا از هيچ چيز كوتاه نيامد و معلوم شد كه اصولاً قصدي براي حل مشكلات نداشته است آن وقت چه ميشود؟آيا ايران با اين حركت خود، كارت بزرگ مخالفت 30 ساله با مذاكره را بدون هيچ دستاوردي نسوزانده است؟پاسخ منفي است. چنين اتفاقي براي ايران دو دستاورد بزرگ دارد. يكي خريد زمان و ديگري از بين رفتن احتمال اجماع جهاني عليه ايران.
لازم به گفتن است كه چنين نگاهي به قضيه با اين فرض صورت مي گيرد كه تصميم گيري درباره عدم مذاكره با آمريكا با مدنظر قرار دادن منافع و هزينه هاي آن براي كليت جامعه اتخاذ ميشود و گرنه اگر منافع چنين تصميمي مورد توجه قرار گيرد و درباره آن منافع مبالغه اي هم نباشد ولي هزينه هاي وارد بر جامعه از قبل چنين تصميمي ناديده انگاشته شود و يا اولويتي براي آن در نظر گرفته نشود بحث ديگري است.
نكته پاياني اينكه بسيار عجيب است كه ديگران پيام رئيس جمهور ايران به مناسبت آغاز سال نو ميلادي و يا سخنراني رئيس جمهور ايران در مراسم 22 بهمن را مستقيماً ازتلويزيونهاي خود(بي بي سي، سي ان ان و ...)پخش مي كنند اما پيام نوروزي اوباما كه ويژه ايرانيان است و حرف بدي هم در آن زده نشده از هيچ تلويزيوني در ايران پخش نمي شود! اينچنين واكنشهائي، بيش از آنكه واقعيتي را از نظرها پنهان نمايند واقعيتهاي پنهاني را عيان تر مي كنند.
در ارتباط با واكنش ايران به اين تحول، يك نگاه بدبينانه معتقد است كه حكومت ايران اصولاً علاقه اي به حل مسائل خود با آمريكا ندارد بلكه برعكس، چندان بي ميل نيست كه از دشمني با آمريكا پوششي براي مسائل و مشكلات داخلي خويش بسازد. اگر چنين چيزي واقعيت داشته باشد كه ديگر بحثي باقي نمي ماند و طبعاً نهايت تحركات موجود، اجماع جهاني عليه ايران خواهد بود. اما اگر ايران به دنبال حل مشكلات خود با آمريكاست و باور دارد كه هدف آمريكا نيز واقعاً مذاكره براي حل اختلافات فيمابين است هر چند كه نبايد ذوق زده شود و بايد تدريجاً موافقت خود را با ورود به مذاكرات اعلام نمايد اما منطقي نيست كه آنچه كه موضوع هاي اصلي مذاكرات خواهد بود و اصولاً دعوا سر همانهاست را به عنوان پيش شرط مذاكرات مطرح نمايد. اگر قرار باشد آمريكا قبل از مذاكره، مثلاً سياستهاي خود درباره مسأله فلسطين را تغيير دهد ديگر چه نيازي به مذاكره با ايران خواهد بود. روشن است كه سياستهائي را كه ايران نادرست مي نامد از نظر آمريكا در جهت منافع آن كشور است و بالعكس سياستهائي را كه ايران درست مي پندازد آمريكا در خلاف جهت منافع خود تصور ميكند. به هر حال اگر هر یک از دو طرف خود را قدرت و یا حق مطلق و طرف مقابل را ضعف و یا شر مطلق تعريف كند هيچ مذاكره اي شكل نمي گيرد و بالطبع هيچ پيشرفتي نيز حاصل نمي شود.
ممكن است اين سؤال مطرح شود كه فرض كنيم ايران بدون پيش شرط وارد مذاكرات شد ولي در جريان مذاكرات، آمريكا از هيچ چيز كوتاه نيامد و معلوم شد كه اصولاً قصدي براي حل مشكلات نداشته است آن وقت چه ميشود؟آيا ايران با اين حركت خود، كارت بزرگ مخالفت 30 ساله با مذاكره را بدون هيچ دستاوردي نسوزانده است؟پاسخ منفي است. چنين اتفاقي براي ايران دو دستاورد بزرگ دارد. يكي خريد زمان و ديگري از بين رفتن احتمال اجماع جهاني عليه ايران.
لازم به گفتن است كه چنين نگاهي به قضيه با اين فرض صورت مي گيرد كه تصميم گيري درباره عدم مذاكره با آمريكا با مدنظر قرار دادن منافع و هزينه هاي آن براي كليت جامعه اتخاذ ميشود و گرنه اگر منافع چنين تصميمي مورد توجه قرار گيرد و درباره آن منافع مبالغه اي هم نباشد ولي هزينه هاي وارد بر جامعه از قبل چنين تصميمي ناديده انگاشته شود و يا اولويتي براي آن در نظر گرفته نشود بحث ديگري است.
نكته پاياني اينكه بسيار عجيب است كه ديگران پيام رئيس جمهور ايران به مناسبت آغاز سال نو ميلادي و يا سخنراني رئيس جمهور ايران در مراسم 22 بهمن را مستقيماً ازتلويزيونهاي خود(بي بي سي، سي ان ان و ...)پخش مي كنند اما پيام نوروزي اوباما كه ويژه ايرانيان است و حرف بدي هم در آن زده نشده از هيچ تلويزيوني در ايران پخش نمي شود! اينچنين واكنشهائي، بيش از آنكه واقعيتي را از نظرها پنهان نمايند واقعيتهاي پنهاني را عيان تر مي كنند.
۶ نظر:
با سلام و تبريك سال نو
در حال خواندن پست آخر شما هستم كه نظرم را خواهم داد.
خوش باشيد
be nazar nemiayad siasat hae ke etekhaz mishavad chandan ham door az rezayate amrika bashad...dar hale hazer dar mantaghe iran baraye dolate amrika aslan shakh nist.dar laye haye zirin mitavan in masale ra did na dar bakhshe shoar hae ke dade mishavad
سال نو بر شما نیز مبارک.
زودتر از اینها باید خانهدار میشدید. امیدوارم دیگر همراهان آقای عبدی هم وبلاگ شخصی داشته باشند تا با همفکری بتوانید تحلیلها و ایدههای مفیدی را به وب فارسی پیشنهاد کنید.
جناب ایماگربا سلام
مشغله زیاد مانع این کار بود و الان هم اذیت می کند اما ظاهراً چاره ای نیست. ضمن آنکه ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است
ظاهرآ میشل فوکو است که می گوید انقلاب ایران یک انقلاب کلامی است!
در انقلاب کلامی و یا هر فرایند کلامی "حرف" به مراتب بیش از عمل رد و بدل می شود و تفاوت معنی داری با فرایند غیر کلامی دارد.
موضوع ایران-آمریکا هم جدای از اینها نیست.
به نظر من به طور علمی نمی توان آیندهء روابط ایران-آمریکا را پیش بینی کرد.
جناب محمد حسین
کامنتی برای مطلب اخیر آقای عبدی در این باره گذاشتم که کامل آنرا در وبلاگ قرار خواهم داد که فکر می کنم به نوعی با اظهارنظر شما هم جهت باشد
ارسال یک نظر