اصولاً وقتی کسی يا گروهی خود را در معرض رأی مردم قرار می دهد هدفی را تلويحاً يا تصريحاً مدنظر دارد . با توجه به شناختی که از اصلاح طلبان داريم آنها قاعدتاً بايد يک يا تعدادی از موارد زير را در انتخابات شوراها هدفگيری کرده باشند :
1- پيروزی در انتخابات و بازيابی روحيه ازدست رفته در نتيجه شکستهای گذشته در انتخابات گوناگون
2- پيروزی در انتخابات و اميدوار کردن طرفدارن به آينده
3- پيروزی در انتخابات و در نتيجه ، نا اميد کردن اصولگرايان از ادامه کار و ثابت کردن اينکه موفقيت آنها در چند انتخابات گذشته تصادفی بوده است
4- پيروزی در انتخابات به منظور خوشحال کردن اصلاح طلبان و طرفداران آنها و ناراحت کردن اصولگرايان و طرفدارانشان(در مورد برخی از اصلاح طلبان و نه همه آنها)
5- تسلط بر شوراها به منظور دستيابی به قدرت(در مورد برخی از گروههای موجود در ميان اصلاح طلبان نه همه آنها)
6- تسلط بر شوراها به منظور سازماندهی اجتماعی برای پيروزی در انتخابات سالهای آتی
7- تسلط بر شوراها به منظور نشان دادن کارآمدی خود به مردم به منظور زمينه سازی برای موفقيت در انتخابات سالهای آتی
8- تسلط بر شوراها به منظور نشان دادن کارآمدی خود به مردم
9- تسلط بر شوراها به منظور ارتقا بخشی به سطح زندگی شهروندان
10- و ... .
راهکارهای پيروزی در هرانتخاباتی ، متنوع است. يک راه برای موفقيت در هرانتخاباتی ، تقلب است که در اين زمينه ميتوان از فريب دادن مردم با شعارهای و وعده های دورغ ، تقلب در سر صندوقهای رأی ، جلوگيری از حضور رقبا در انتخابات ، جلوگيری از ارتباط فراگير رقبا با رأی دهندگان ، ايجاد هزينه برای طرفداران و تبليغات کنندگان رقبا و ... نام برد. بديهی است که استفاده از اين راهکار برای اصلاح طلبان نه ممکن است و نه مطلوب و در عمل نيز برخی از آنها نشان داده اند که اگر هم بتوانند از اين روشها استفاده نمی کنند . راهکار ديگر برای موفقيت در انتخابات ، داشتن هدف و برنامه مطلوب از نظر رأی دهندگان و مطلع کردن فراگير رأی دهندگان از آن است که به منظور تحقق اين امر ، نيز رأی گيرندگان يا بايد سازماندهی تشکيلاتی گسترده ای داشته باشند يا اينکه اهداف و برنامه های آنها چنان جذاب باشد که برق از چشمان رأی دهندگان بپرد و به محض اينکه يکبار آن اهداف و برنامه ها را شنيدند به ارايه کننده آن برنامه رأی دهند. راهکارهای ديگری نيز می شود در اين زمينه برشمرد که چون در حال حاضر در عالم واقعيت مصداقی برای آنها مشاهده نمی شود لذا در اينجا از ذکر آنها خودداری می گردد.
با توجه به اينکه اصلاح طلبان از گستردگی سازمانی و رسانه ای قابل توجهی برخوردار نيستند و از طرف ديگر برنامه جذابی نيز ارايه نکرده اند (و اصولاً برنامه ای ارايه نکرده اند . البته برنامه 10 گانه ای ارايه کرده اند اما اين 10 مورد ، برنامه به معنی واقعی نيستند بلکه اهداف و اولويتهای شهر تهران هستند که برای هر گروهی و در هر کلانشهری و در هر زمانی مطرح هستند و سالهاست که توسط چپ و راست ، اصولگرا و اصلاح طلب ، نخبه و غيرنخبه بيان می شوند و حرف جديدی نيستند . اين 10 برنامه در واقع بخشی از الزامات توسعه شهری در تهران هستند و نه گزينه سياستی . يک برنامه واقعی توسعه شهری ، مشخص ميکند که چه مشکلی را با چه راهکار عملياتی ودر چه مدت زمانی و با چه منابع مالی و چه ضمانت اجرايی مرتفع خواهد کرد)، لذا نمی توان برای دستيابی آنان به اهداف فوق اميدوار بود ، مگر آنکه جذابيتهای شخصی کانديداهای اصلاح طلبان ، يکپارچه شدن و عدم تفرق نسبی آنها در مقايسه با گذشته ، نااميدی و گاهاً عصبانيت برخی از رأی دهندگان از گروههای حاکم به خاطر عمکرد نامناسب آنها در طول يک سال گذشته و ... ، موفقيت نسبی را برای آنان فراهم آورده و دستيابی به اهداف 1 تا 5 فوق الذکر را محقق نمايد . که در اينصورت بحث تحقق اهداف 6 تا 9 مطرح گرديده و مشکل اصلاح طلبان بسيار پيچيده تر از پنج مورد اول خواهد شد چرا که تحقق 4 هدف آخر بسيار سختتر و پيچيده تر ازتحقق 5 هدف اول(پيروزی صرف در انتخابات)است و عواملی که بعنوان برگ برنده آنها برای موفقيت نسبی در بالا ذکر شده دراين مورد هيچ کمکی به آنها نخواهدکرد و در صورت شکست در دستيابی به اين اهداف ، وضعيت اصلاح طلبان به مراتب بدتر از حال خواهد شد(شايد هم به خاطر ترس از همين قضيه است که برخی از احزاب اصلاح طلب بدون تابلوی حزبی و يا افرادی که حضور آن احزاب را به ذهن متبادر کنددر اين انتخابات وارد شده اند).
بنابراين اگر اصلاح طلبان بخصوص حزب مشارکت ، قصد دارند بعنوان اصلاح طلب و نه به عنوان کسانی که صرفاً معتقدند مديريت اجرايی قوی تری نسبت به رقيب در مديريت شهری ارايه خواهند کرد خود را در معرض رأی مردم در انتخابات شوراها قرار دهند بهتر است برنامه ای عملياتی که به دو سؤال زير جوابی داشته باشد(نه لزوماً کاراترين جواب)ارايه نمايند و يا حداقل نشان دهند که اين مقولات را مدنظر دارند :
الف - اصلاح طلبان در صورت پيروزی در انتخابات شوراها ، با چه مکانيزمی و با چه ضمانت اجرايی قصد دارند به سازماندهی اجتماعی برای موفقيت در انتخابات سالهای آتی بپردازند(موضوع هدف 6) ؟ممکن است گفته شود که هدف اصلاح طلبان از شرکت در انتخابات اين نيست و يا اينکه قصد ندارند برنامه خود را دراين زمينه علنی کنند که در اينصورت بالطبع پاسخ به اين سؤال از طرف اصلاح طلبان منتفی است .
ب - درارتباط با اهداف 7 ، 8 و 9 که قاعدتاً نمی توان آنرا از اهداف کسانی که قصد دارند خود را در معرض رأی گيری شوراها قرار دهند ندانست ، اصلاح طلبان در صورت پيروزی در انتخابات شوراها ، با چه مکانيزمی و با چه ضمانت اجرايی قصد دارند مديريت کارآمدی از خود نشان داده و با مرتفع کردن مشکلاتی نظير ترافيک ، آلودگی هوا ، فقر ، حاشيه نشينی ، خطر زلزله و بافتهای فرسوده در شهری چون تهران ، سطح زندگی شهروندان را ارتقاء بخشند؟ در اين مورد چند سؤال اساسی مطرح است :
1- اصلاح طلبان درصورت دستيابی به اکثريت در شوراها ، چه برنامه ای برای مقابله با بحران آفريني های جناح رقيب دارند؟
2- آيا اصلاح طلبان به نحوه تعامل با دولتی که بسياری از همراهان فعال خود در انتخابات رياست جمهوری نظير آقايان خوش چهره و افروغ را ناديده ميگيرد وحتی آقای قاليباف اصولگرا را که مورد علاقه آقای چمران از همراهان و نزديکان اصلی آقای احمدی نژاد در هر دو مرحله انتخابات سال گذشته رياست جمهوری بوده به هيأت دولت راه نمی دهد فکر کرده اند ؟
3- آيا اصلاح طلبان می دانند که شهر تهران در چنبره ای از تصميم گيری های ضد و نقيض و تا حدودی اقتدارگايانه و منفعت طلبانه وزارتخانه ها و سازمانها و نهادهای مختلف دولتی و حکومتی گرفتار آمده که اتفاقاً همگی آنها نيز با اصلاح طلبان ميانه خوبی ندارند؟واگر می دانند(که اگر ندانند جای تعجب و البته تأسف است)چگونه می خواهند از سد اين مشکلات گذشته و مديريت واحدی را در اين شهر برقرار نمايند که شرط لازم دستيابی به اهداف 7 تا 9 يادشده است؟
4- آيا اصلاح طلبان تحليل روشنی از تحولات اقتصادی ، اجتماعی تهران و نقش ملی و منطقه ای آن دارند و ميدانندکه تهران بزرگترين کلانشهر خاورميانه بوده و به تنهايی معادل چند کشور آن جمعيت دارد و در نتيجه به شدت متأثر از تحولات اقتصادی ، اجتماعی کشور و منطقه بوده و از طرف ديگر نيز بر آن تأثير می گذارد و در نتيجه مقابله با مسايل و مشکلات تهران ، نيازمند تأثيرگذار بودن مديريت شهر تهران بر مديريت کلان اين پوياييهای جمعيتی و اقتصادی ، اجتماعی است؟و اگر می دانند چگونه ميخواهند با وجود دولت حاکم در ايران ، برمديريت کلان پوياييهای جمعيتی و اقتصادی ، اجتماعی تهران تأثيرگذار باشند؟ تهران سالهاست که به مرحله ای از رشد خود رسيده که پديده صرفه های ناشی از تجمع (Agglomeration Economies) نيزعلاوه بر پمپاژ پول نفت درآن ، تضمين کننده رشد مداوم آن گرديده است و اين پديده تا آنجا پيش رفته که در اطراف تهران شهرهای ميليونی ايجاد شده است که مسأله آنها مسأله تهران و مسأله تهران مسأله آنها شده است و در واقع آنها نيز جزيی از تهران شده اند. اينک بزرگی اقتصاد و اجتماع تهران و رقابت ناپذيرشدن آن نسبت به ساير نقاط کشور به حدی رسيده که آنرا موتور رشد و توسعه ايران قرارداده است و در نتيجه نظام برنامه ريزی و مديريت تهران يارای هم سرعت شدن با رشد و توسعه فزاينده آنرا را ندارد مگر آنکه دولت با رونق بخشی به اقتصاد ساير نقاط کشور رقيبانی برای تهران بتراشد . ملاحظه میشود که ايفای نقش گرانيگاه رشد اقتصادی کشور توسط تهران و در نتيجه ، سرريز شدن مسايل و مشکلات و البته سرمايه ها و برخی منافع و رانتهای کشور به آن ، چالش اصلی و اساسی تهران است که بدون همکاری جدی دولت و کلاً حاکميت ، قابليت مديريت ندارد . با اين اوصاف ، اصلاح طلبان چگونه می خواهند مشکل ترافيک ، آلودگی ، حاشيه نشينی و صدها بيماری ريز ودرشت ديگر تهران را تسکين دهند و به اهداف 7 تا 9 مورد اشاره عينيت بخشند؟
البته اين نوشته قصد تأييد يا رد شرکت در انتخابات را نداشته و فقط بدنبال تبيين شرايط لازم يک شرکت موفق در انتخابات برای اصلاح طلبان است که به نظر ميرسد تأکيد جناب آقای عبدی نيز روی همين قضيه است. البته بايد اذعان داشت که در جامعه نسبتاً مبهمی مثل ايران که تحولات ذهنی و فکری و قضاوتهای عموم مردم در مورد اوضاع جامعه به سختی قابل شناساييست انتخاب سختی در مورد شرکت يا عدم شرکت در انتخابات پيش روی اصلاح طلبان قرار دارد.
1- پيروزی در انتخابات و بازيابی روحيه ازدست رفته در نتيجه شکستهای گذشته در انتخابات گوناگون
2- پيروزی در انتخابات و اميدوار کردن طرفدارن به آينده
3- پيروزی در انتخابات و در نتيجه ، نا اميد کردن اصولگرايان از ادامه کار و ثابت کردن اينکه موفقيت آنها در چند انتخابات گذشته تصادفی بوده است
4- پيروزی در انتخابات به منظور خوشحال کردن اصلاح طلبان و طرفداران آنها و ناراحت کردن اصولگرايان و طرفدارانشان(در مورد برخی از اصلاح طلبان و نه همه آنها)
5- تسلط بر شوراها به منظور دستيابی به قدرت(در مورد برخی از گروههای موجود در ميان اصلاح طلبان نه همه آنها)
6- تسلط بر شوراها به منظور سازماندهی اجتماعی برای پيروزی در انتخابات سالهای آتی
7- تسلط بر شوراها به منظور نشان دادن کارآمدی خود به مردم به منظور زمينه سازی برای موفقيت در انتخابات سالهای آتی
8- تسلط بر شوراها به منظور نشان دادن کارآمدی خود به مردم
9- تسلط بر شوراها به منظور ارتقا بخشی به سطح زندگی شهروندان
10- و ... .
راهکارهای پيروزی در هرانتخاباتی ، متنوع است. يک راه برای موفقيت در هرانتخاباتی ، تقلب است که در اين زمينه ميتوان از فريب دادن مردم با شعارهای و وعده های دورغ ، تقلب در سر صندوقهای رأی ، جلوگيری از حضور رقبا در انتخابات ، جلوگيری از ارتباط فراگير رقبا با رأی دهندگان ، ايجاد هزينه برای طرفداران و تبليغات کنندگان رقبا و ... نام برد. بديهی است که استفاده از اين راهکار برای اصلاح طلبان نه ممکن است و نه مطلوب و در عمل نيز برخی از آنها نشان داده اند که اگر هم بتوانند از اين روشها استفاده نمی کنند . راهکار ديگر برای موفقيت در انتخابات ، داشتن هدف و برنامه مطلوب از نظر رأی دهندگان و مطلع کردن فراگير رأی دهندگان از آن است که به منظور تحقق اين امر ، نيز رأی گيرندگان يا بايد سازماندهی تشکيلاتی گسترده ای داشته باشند يا اينکه اهداف و برنامه های آنها چنان جذاب باشد که برق از چشمان رأی دهندگان بپرد و به محض اينکه يکبار آن اهداف و برنامه ها را شنيدند به ارايه کننده آن برنامه رأی دهند. راهکارهای ديگری نيز می شود در اين زمينه برشمرد که چون در حال حاضر در عالم واقعيت مصداقی برای آنها مشاهده نمی شود لذا در اينجا از ذکر آنها خودداری می گردد.
با توجه به اينکه اصلاح طلبان از گستردگی سازمانی و رسانه ای قابل توجهی برخوردار نيستند و از طرف ديگر برنامه جذابی نيز ارايه نکرده اند (و اصولاً برنامه ای ارايه نکرده اند . البته برنامه 10 گانه ای ارايه کرده اند اما اين 10 مورد ، برنامه به معنی واقعی نيستند بلکه اهداف و اولويتهای شهر تهران هستند که برای هر گروهی و در هر کلانشهری و در هر زمانی مطرح هستند و سالهاست که توسط چپ و راست ، اصولگرا و اصلاح طلب ، نخبه و غيرنخبه بيان می شوند و حرف جديدی نيستند . اين 10 برنامه در واقع بخشی از الزامات توسعه شهری در تهران هستند و نه گزينه سياستی . يک برنامه واقعی توسعه شهری ، مشخص ميکند که چه مشکلی را با چه راهکار عملياتی ودر چه مدت زمانی و با چه منابع مالی و چه ضمانت اجرايی مرتفع خواهد کرد)، لذا نمی توان برای دستيابی آنان به اهداف فوق اميدوار بود ، مگر آنکه جذابيتهای شخصی کانديداهای اصلاح طلبان ، يکپارچه شدن و عدم تفرق نسبی آنها در مقايسه با گذشته ، نااميدی و گاهاً عصبانيت برخی از رأی دهندگان از گروههای حاکم به خاطر عمکرد نامناسب آنها در طول يک سال گذشته و ... ، موفقيت نسبی را برای آنان فراهم آورده و دستيابی به اهداف 1 تا 5 فوق الذکر را محقق نمايد . که در اينصورت بحث تحقق اهداف 6 تا 9 مطرح گرديده و مشکل اصلاح طلبان بسيار پيچيده تر از پنج مورد اول خواهد شد چرا که تحقق 4 هدف آخر بسيار سختتر و پيچيده تر ازتحقق 5 هدف اول(پيروزی صرف در انتخابات)است و عواملی که بعنوان برگ برنده آنها برای موفقيت نسبی در بالا ذکر شده دراين مورد هيچ کمکی به آنها نخواهدکرد و در صورت شکست در دستيابی به اين اهداف ، وضعيت اصلاح طلبان به مراتب بدتر از حال خواهد شد(شايد هم به خاطر ترس از همين قضيه است که برخی از احزاب اصلاح طلب بدون تابلوی حزبی و يا افرادی که حضور آن احزاب را به ذهن متبادر کنددر اين انتخابات وارد شده اند).
بنابراين اگر اصلاح طلبان بخصوص حزب مشارکت ، قصد دارند بعنوان اصلاح طلب و نه به عنوان کسانی که صرفاً معتقدند مديريت اجرايی قوی تری نسبت به رقيب در مديريت شهری ارايه خواهند کرد خود را در معرض رأی مردم در انتخابات شوراها قرار دهند بهتر است برنامه ای عملياتی که به دو سؤال زير جوابی داشته باشد(نه لزوماً کاراترين جواب)ارايه نمايند و يا حداقل نشان دهند که اين مقولات را مدنظر دارند :
الف - اصلاح طلبان در صورت پيروزی در انتخابات شوراها ، با چه مکانيزمی و با چه ضمانت اجرايی قصد دارند به سازماندهی اجتماعی برای موفقيت در انتخابات سالهای آتی بپردازند(موضوع هدف 6) ؟ممکن است گفته شود که هدف اصلاح طلبان از شرکت در انتخابات اين نيست و يا اينکه قصد ندارند برنامه خود را دراين زمينه علنی کنند که در اينصورت بالطبع پاسخ به اين سؤال از طرف اصلاح طلبان منتفی است .
ب - درارتباط با اهداف 7 ، 8 و 9 که قاعدتاً نمی توان آنرا از اهداف کسانی که قصد دارند خود را در معرض رأی گيری شوراها قرار دهند ندانست ، اصلاح طلبان در صورت پيروزی در انتخابات شوراها ، با چه مکانيزمی و با چه ضمانت اجرايی قصد دارند مديريت کارآمدی از خود نشان داده و با مرتفع کردن مشکلاتی نظير ترافيک ، آلودگی هوا ، فقر ، حاشيه نشينی ، خطر زلزله و بافتهای فرسوده در شهری چون تهران ، سطح زندگی شهروندان را ارتقاء بخشند؟ در اين مورد چند سؤال اساسی مطرح است :
1- اصلاح طلبان درصورت دستيابی به اکثريت در شوراها ، چه برنامه ای برای مقابله با بحران آفريني های جناح رقيب دارند؟
2- آيا اصلاح طلبان به نحوه تعامل با دولتی که بسياری از همراهان فعال خود در انتخابات رياست جمهوری نظير آقايان خوش چهره و افروغ را ناديده ميگيرد وحتی آقای قاليباف اصولگرا را که مورد علاقه آقای چمران از همراهان و نزديکان اصلی آقای احمدی نژاد در هر دو مرحله انتخابات سال گذشته رياست جمهوری بوده به هيأت دولت راه نمی دهد فکر کرده اند ؟
3- آيا اصلاح طلبان می دانند که شهر تهران در چنبره ای از تصميم گيری های ضد و نقيض و تا حدودی اقتدارگايانه و منفعت طلبانه وزارتخانه ها و سازمانها و نهادهای مختلف دولتی و حکومتی گرفتار آمده که اتفاقاً همگی آنها نيز با اصلاح طلبان ميانه خوبی ندارند؟واگر می دانند(که اگر ندانند جای تعجب و البته تأسف است)چگونه می خواهند از سد اين مشکلات گذشته و مديريت واحدی را در اين شهر برقرار نمايند که شرط لازم دستيابی به اهداف 7 تا 9 يادشده است؟
4- آيا اصلاح طلبان تحليل روشنی از تحولات اقتصادی ، اجتماعی تهران و نقش ملی و منطقه ای آن دارند و ميدانندکه تهران بزرگترين کلانشهر خاورميانه بوده و به تنهايی معادل چند کشور آن جمعيت دارد و در نتيجه به شدت متأثر از تحولات اقتصادی ، اجتماعی کشور و منطقه بوده و از طرف ديگر نيز بر آن تأثير می گذارد و در نتيجه مقابله با مسايل و مشکلات تهران ، نيازمند تأثيرگذار بودن مديريت شهر تهران بر مديريت کلان اين پوياييهای جمعيتی و اقتصادی ، اجتماعی است؟و اگر می دانند چگونه ميخواهند با وجود دولت حاکم در ايران ، برمديريت کلان پوياييهای جمعيتی و اقتصادی ، اجتماعی تهران تأثيرگذار باشند؟ تهران سالهاست که به مرحله ای از رشد خود رسيده که پديده صرفه های ناشی از تجمع (Agglomeration Economies) نيزعلاوه بر پمپاژ پول نفت درآن ، تضمين کننده رشد مداوم آن گرديده است و اين پديده تا آنجا پيش رفته که در اطراف تهران شهرهای ميليونی ايجاد شده است که مسأله آنها مسأله تهران و مسأله تهران مسأله آنها شده است و در واقع آنها نيز جزيی از تهران شده اند. اينک بزرگی اقتصاد و اجتماع تهران و رقابت ناپذيرشدن آن نسبت به ساير نقاط کشور به حدی رسيده که آنرا موتور رشد و توسعه ايران قرارداده است و در نتيجه نظام برنامه ريزی و مديريت تهران يارای هم سرعت شدن با رشد و توسعه فزاينده آنرا را ندارد مگر آنکه دولت با رونق بخشی به اقتصاد ساير نقاط کشور رقيبانی برای تهران بتراشد . ملاحظه میشود که ايفای نقش گرانيگاه رشد اقتصادی کشور توسط تهران و در نتيجه ، سرريز شدن مسايل و مشکلات و البته سرمايه ها و برخی منافع و رانتهای کشور به آن ، چالش اصلی و اساسی تهران است که بدون همکاری جدی دولت و کلاً حاکميت ، قابليت مديريت ندارد . با اين اوصاف ، اصلاح طلبان چگونه می خواهند مشکل ترافيک ، آلودگی ، حاشيه نشينی و صدها بيماری ريز ودرشت ديگر تهران را تسکين دهند و به اهداف 7 تا 9 مورد اشاره عينيت بخشند؟
البته اين نوشته قصد تأييد يا رد شرکت در انتخابات را نداشته و فقط بدنبال تبيين شرايط لازم يک شرکت موفق در انتخابات برای اصلاح طلبان است که به نظر ميرسد تأکيد جناب آقای عبدی نيز روی همين قضيه است. البته بايد اذعان داشت که در جامعه نسبتاً مبهمی مثل ايران که تحولات ذهنی و فکری و قضاوتهای عموم مردم در مورد اوضاع جامعه به سختی قابل شناساييست انتخاب سختی در مورد شرکت يا عدم شرکت در انتخابات پيش روی اصلاح طلبان قرار دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر