۱۳۸۷ بهمن ۱۲, شنبه

برنامه خاتمی

ابن مطلب اولين بار در1 بهمن 1385 در سايت http://ayande.ir انتشار يافته است
همزمان با انتشار سلسله یادداشتهای جناب آقای مهندس عبدی درتحلیل پروسه تبدیل شدن پدیده دوم خرداد سال 76 به ضد خود و تکمیل آن در مقطع سوم تیر سال 84، به نظرم رسید برنامه 12 ماده ای آقای خاتمی برای انتخابات دوم خردادسال 76را از زاویه ای دیگر و براساس نظریه ها و تکنیکهای برنامه ریزی مورد ارزیابی قرار دهم. اهمیت چنین موضوعی، به اندازه اهمیت برنامه داشتن و برنامه نداشتن در هدایت و رهبری اموری همچون اداره یک کشور است. لازم به ذکر است که هدف از ارائه این مطلب، نقد کسی نیست(هر چند که ناچاراً در عمل این اتفاق روی خواهد داد)بلکه هدف، صرفاً توجه دادن به مقوله ایست که به نظر میرسد کمتر در برنامه ریزیهای اینچنینی مورد توجه قرار میگیرد و لذا کارائی برنامه های منتجه را تا حد زیادی کاهش میدهد.
برنامه ریزی(planning)، تعریف و تدقیق اهداف و انتخاب راهبردهاو تاکتیکها یا سیاستهای اجرائی و طراحی پروژه های دستیابی به آن اهداف در چارچوب پارادایمهای موردنظر سفارش دهنده تهیه برنامه است.
پارادایمها(paradigms)، هستها و نیستها(جهان بینی و...)و بایدها و نبایدهای منتجه از آنها(ایدئولوژی و...)که مورد قبول سفارش دهنده تهیه برنامه میباشند هستند(مجموعه نظریه های مورد قبول سفارش دهنده تهیه برنامه و باید و نبایدهای منتجه از آنها).
اهداف(ends)، محصولات حاصل از اجرای برنامه تهیه شده هستند. این اهداف، اهداف نهائی و واسطه ای فرآیند اجرای برنامه تهیه شده را شامل میشوند. اهداف نهائی، محصولات نهائی دوره اجرای برنامه هستند که یا در پایان این دوره حاصل میشوند یا اینکه در طول اجرای برنامه، تدریجاً تکامل یافته و در آخر دوره تکمیل می گردند.اهداف واسطه ای نیز، محصولاتی هستند که در طول اجرای برنامه تولید میشوندو بعنوان داده(input) برای مراحل بعدی فرآیند اجرای برنامه مورد استفاده قرار می گیرند.
راهبردها(strategies)، مسیرهای اصلی انتخاب شده برای رسیدن به اهداف مورد نظر در طول دوره اجرای برنامه تهیه شده هستند که تا نیل به اهداف، ثابت باقی می مانند مگر آنکه تغییر سناریو اتفاق بیافتد. برای دستیابی به یک هدف معین، از میان چندین راهبرد ممکن فقط یک راهبرد میتواند انتخاب شود. اگر یک هدف معین، به چندین هدف ریزتر تجزیه گردیده و برای یک یا چند مورد ازآنها، یک راهبرد منفرد برگزیده شود در اینصورت، وجود بیش از یک راهبرد برای نیل به هدف اولیه، موضوعیت پیدا میکند.
تاکتیکها(tactics)یاسیاستهای اجرائی(policies)، روشهای اجرائی وابزارهای انتخاب شده برای بکارگرفتن در مسیرهای اصلی حرکت به سمت اهداف موردنظرهستند. در ذیل هر راهبرد، چندین سیاست اجرائی یا تاکتیک میتواند وجودداشته باشد.
پروژه ها(projects)، فعالیتها و اقدامات اجرائی لازم برای عملیاتی کردن تاکتیکها هستند.
لازم به ذکر است که هر هدفی بسته به موقعیتی که دارد میتواند راهبرد و یا تاکتیک باشد و به همین شکل هر راهبردی بسته به موقعیت خود میتواند هدف و یا تاکتیک باشد و هر تاکتیکی نیز بسته به شرایط میتواند نقش هدف و یا راهبرد را بازی کند.
مثال: فردی را در نظر بگیرید که ساکن تهران است و قصد دارد فردا به اصفهان سفر کند. پس هدف او حضور در اصفهان در روز بعداست. او مسیرهای مختلفی برای رسیدن به مقصد مسافرت فردای خود پیش رو دارد:
1- مسیر جاده ای بین تهران و اصفهان
2- مسیر ریلی بین تهران و اصفهان
3- مسیر هوائی بین تهران و اصفهان
به عبارت دیگر او سه راهبرد ممکن برای رسیدن به هدف خود پیش رو دارد. فرض کنید او راهبرد اول(مسیر جاده ای بین تهران و اصفهان)را برای مسافرت خود برگزیند. دراین صورت سه تاکتیک یا سیاست اجرائی(روشهای اجرائی مسافرت جاده ای)برای او میتوان تصور کرد:
1- استفاده از وسیله نقلیه شخصی
2- استفاده از وسیله نقلیه عمومی سواری
3- استفاده از اتوبوس
که میتواند یک یا چند تا از آنها را برای حرکت به طرف اصفهان برگزیند. اگر سیاست استفاده از اتومبیل شخصی را انتخاب کند آنگاه پروژه های چنین انتخابی میتواند مواردی از قبیل مراجعه به مکانیکی جهت چک کردن اتومبیل شخصی از نظر سلامتی، انجام تدارکات سفر، شناسائی مسیر تهران- اصفهان، رانندگی در طول مسیر و ... باشد.
درادبیات برنامه ریزی، استانداردهایی برای برنامه هایی که تهیه میشوند تعریف میگردد تا احتمال موفقیت این برنامه ها در مرحله اجرا افزایش یابد. عمده ترین این موارد عبارتند از:
1- داشتن تئوری: مجهز بودن به نظریه یا نظریه هائی مشخص در ارتباط با پدیده یا پدیده های مورد برنامه ریزی.
2- شناخت: بررسی دقیق و کامل وضعیت موجود پدیده یا پدیده های مورد برنامه ریزی وشناسائی نقاط ضعف و قوت و تهدیدات و فرصتهای آنها.
3- سازگاری: وجود یکپارچگی و هماهنگی کافی میان تئوریها، شناخت وضع موجود، اهداف، راهبردها، سیاستهای اجرائی و پروژه های برنامه تهیه شده.
4- پایداری: انتخاب اهداف، راهبردها، سیاستهای اجرائی و پروژه های برنامه، بگونه ای که پایداری کافی در نتایج حاصله از اجرای برنامه وجود داشته و این نتایج، حین اجرای برنامه و یا بعد از آن از بین نروند.
5- مشارکت: مشارکت دادن ذینفعان نتایج احتمالی حاصل از اجرای برنامه تهیه شده، در انتخاب اهداف، راهبردها، سیاستهای اجرائی و پروژه های ذیل برنامه تا حد ممکن.
6- سناریوسازی: داشتن سناریوهای مختلف به منظور ایجاد انعطاف پذیری لازم در برنامه تهیه شده در مواجهه با تغییرات پیش بینی نشده در عوامل برونزای مؤثر برروند اجرای برنامه(تهدیدات و فرصتها).
حال سؤالی که میتوان مطرح کرد آن است که برنامه 12 ماده ای آقای خاتمی برای انتخابات دوم خرداد سال 76، تا چه حد با چارچوبها و اصول و معیارهای فوق الذکر هماهنگی داشته است؟
بررسی متن این برنامه، نشان میدهد که برنامه یاد شده بصورتی سیستماتیک منطبق بر چارچوبهای فوق الذکر تنظیم نشده است. بنابراین تلاش شده است تا آنجائی که ممکن است این موارد از بخشهای مختلف برنامه 12 ماده ای آقای خاتمی استخراج و بر اساس معیارهای مذکور، مورد ارزیابی قرار گیرد.
1. پارادایمهای برنامه آقای خاتمی: اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی، ولایت فقیه، عدم مغایرت سیاستها و برنامه های دولت جمهوری اسلامی با شرع مقدس اسلام، ناشی از رأی ملت بودن مشروعیت مردمی دولت جمهوری اسلامی، منوط بودن کارآمدی دولت به منتخب شدن از سوی ملت، حاکم بودن روح عدالت علوی بر تمام سیاستگذاریها و برنامه ریزیهای نظام اسلامی، خدمتگذار بودن دولت در ارتباط با مردم و پاسخگو بودن آن در برابر ملت در همه حال.
2. اهداف برنامه آقای خاتمی: برخورداری شایسته مادی و معنوی مردم، سرافرازی ملت بزرگ ایران، ارتقای اندیشه اسلامی و معنویت و اخلاق محمدی و معیار قرار دادن آنها در روابط فردی و اجتماعی، زدودن رذیلتهای اخلاقی(مانند ریا، تملق، نفاق، فساد و بی بند وباری)، عدالت اجتماعی و تأمین زندگی شرافتمندانه برای همه افراد به ویژه محرومان و مستضعفان و زدودن ننگ فقر از جامعه، پاسداری از حرمت آدمی و رعایت حقوق و آزادیهای مشروع او، تأمین امنیت و آرامش و آسودگی خاطر برای مردم در تمامی عرصه های عمومی و خصوصی زندگی، دستیابی به جامعه ای عادل و فاضل و پیشرفته و باثبات و آبادو سربلند و مستقل، همبستگی و وفاق اجتماعی.
3. راهبردهای برنامه آقای خاتمی: توسعه متوازن سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، تلاش برای نهادینه کردن حاکمیت قانون و در رأس آن قانون اساسی.
4. تاکتیکها یا سیاستهای اجرائی برنامه آقای خاتمی: هماهنگی شتاب توسعه با توانمندیهای مردم، تلاش برای پاسداری از نظام جمهوری اسلامی و افزودن بر اعتبارو اقتدارو عزت آن، صیانت از نیروی انسانی به عنوان محور توسعه و جلوگیری از بروز شکافهای عمیق اجتماعی درجریان پیشرفت وسازندگی، بهره گیری از دستاوردهای دوران دفاع مقدس و سازندگی، مدیریت خردمندانه در جامعه اسلامی، رعایت اصول عزت و حکمت و مصلحت در روابط خارجی کشور ،مقابله هوشمندانه با توطئه ها و تهدیدهای خارجی به ویژه از سوی دولت آمریکا، پاسداری ازاستقلال و تمامیت ارضی، ایجاد امکان شکوفائی و بروز توان هرفرد صاحب اندیشه و نیروئی و سرمایه هرفرد صاحب تمکن خدمتگذاری و استعداد و ثروت خدادادی هر منطقه و سرزمینی، ایجاد فرصتهای مساوی و تضمین دسترسی به امکانهای برابر، مقابله با زیاده طلبی و تبعیض، مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود، به رسمیت شناختن تنوع و تفاوتهای قومی و مذهبی و زبانی در کشور، مقابله با اقدامات تفرقه افکنانه، ادای دین به ایثارگران عرصه جهاد و شهادت و ترویج فرهنگ متعالی بسیجی و قدردانی عملی و مستمر از فداکاریها و جانبازیهای آنان، مبارزه با قانون شکنی و خشونت و مقابله با سوء استفاده کنندگان از امنیت و اعتماد ملی. برای ابعاد قابل توجهی از راهبردهای در نظر گرفته شده(مثلاً در حوزه های اجتماعی و بخصوص اقتصادی راهبرد توسعه متوازن)،سیاست اجرائی مشخصی در برنامه آقای خاتمی مشاهده نمیشود.
5. پروژه های برنامه آقای خاتمی: آشنا ساختن مردم به حقوق خویش و زمینه سازی برای دستیابی آنها به آزادیهای قانونی نظیر آزادی بیان و...، اجرای قانون شوراها، تقویت بنیه دفاعی کشور. برای بخش قابل توجهی از سیاستهای اجرائی در نظر گرفته شده در برنامه آقای خاتمی، پروژه مشخصی قابل شناسائی نیست.
6. بخش شناخت برنامه آقای خاتمی: پایداری و پویائی نهادهای برآمده از انقلاب و تحقق آرمانهای والای شهیدان، داشتن جامعه ای مقتدر و بانشاط و ساختار سیاسی متناسب با آن،برخورداری ازمواریث عظیم اسلامی وملی ومفاخرارجمند فرهنگی(نقاط قوت)، گوناگونیهای مذهبی و قومی و زبانی(تهدید و فرصت). نقطه ضعف مشخصی در این برنامه برای وضعیت موجود کشور ارائه نشده و فرصتها و تهدیدات احتمالی مرتبط نیز چندان مورد اشاره قرار نگرفته است. البته با توجه به بحرانهای متعدد ایجاد شده از طرف مخالفان اصلاحات برای دولت آقای خاتمی ازیک طرف و فرصت سوزیهای متعدد صورت گرفته از سوی ایشان از طرف دیگر، میتوان نتیجه گرفت که فرصتها و تهدیدات در مرحله شناخت برنامه ایشان، مورد غفلت قرار گرفته است. ضمن آنکه ظاهراً نقاط ضعف مهمی چون کارگل دانستن سیاست و سستی در پایبندی به برنامه تا آخر کار، بی اهمیت انگاشته شده و یا مورد غفلت قرار گرفته است و لذا سیاستگذاری مشخصی در مورد آنها در برنامه آقای خاتمی تعبیه نشده است.
7. وضعیت سازگاری در برنامه آقای خاتمی: سازگاری روشن و تعیین کننده ای میان شناخت، پروژه ها،سیاستهای اجرائی، راهبردها و اهداف برنامه آقای خاتمی مشاهده نمیشود. هرچند که ممکن است برخی سیاستها و پروژه ها وجود داشته ولی در این برنامه ذکر نشده باشد که در این صورت قضاوت در مورد این سازگاری ممکن نخواهد بود. البته با توجه به آنچه که در دوران 8 ساله اصلاحات روی داد بعید است که بتوان پذیرفت که چنین سازگاری وجود داشته است و فقط در برنامه ها ذکر نشده است.
8. وضعیت پایداری در برنامه آقای خاتمی: هدف، راهبرد یا سیاستی که حاکی از توجه به امر مهم پایدار نگهداشتن دستاوردهای حاصل از اجرای برنامه باشد در برنامه آقای خاتمی مشاهده نمیشود.آنچه که در عمل اتفاق افتاد و آقای عبدی نیز آنرا"سرنوشت محتوم"نام نهاده اند خود گواه این ادعاست.
9. وضعیت مشارکت در برنامه آقای خاتمی: شاید نقطه قوت اصلی این برنامه، مشارکت و همراهی 20 میلیونی ذینفعان در انتخاب پارادایمها، اهداف، راهبردها و سیاستهای اجرائی آن باشد.
10. وضعیت سناریوسازی در برنامه آقای خاتمی: در این برنامه، به نظر میرسد از طراحی سناریوهای جایگزین برای مواقعی که راهبردها و سیاستهای در حال اجرا با بن بست و یا مشکل مواجه شوند غفلت شده است. ارائه راهبردهای رنگارنگ از طرف نظریه پردازان اصلاحات در اواخردهه 80 که اصلاحات بابن بست نسبی مواجه شد و در نهایت پراکنده شدن آنان، شاید گواهی براین مدعا باشد.
با توجه به آنچه که بیان گردید به نظرمیرسد آقای خاتمی و دوستان ایشان، توجه لازم را به معیارهای شناخت، سازگاری، پایداری و سناریوسازی در طراحی برنامه 12 ماده ای ایشان نداشته اند و لذا طبیعی است که برنامه ارائه شده کارائی مورد انتظار را نداشته باشد و به چنین سرنوشتی دچار شود.
نکته پایانی آنکه، برخلاف گفته آقای خاتمی مبنی براینکه "اصلاحات تئوری تدوین شده نداشت"، به نظر میرسد اصلاحات شناخت واقع بینانه ای ازفرصتها و تهدیدات و نقاط ضعف و قوت دست اندرکارانش نداشت ودرنتیجه، راهبردها، سیاستها وپروژه های سازگار، کارآمدو انعطاف پذیری در جهت اهداف ترسیم شده خود تدارک ندیده بود که بتواند بهبود پایداری را در جهت مورد نظر خود ایجاد نماید.

هیچ نظری موجود نیست: