تذکر: با توجه به اینکه برخی، رأی مردم را مبنای مشروعیت و برخی دیگر، آنرا منشاء مقبولیت نظام حکومتی می دانند لذا بحث خود را بر مقبولیت متمرکز میکنم تا هر دو گروه مورد اشاره را دربرگیرد.
با انتشار نتایج هر انتخاباتی در طی دو دهه اخیر در ایران، بحث مشروعیت یا مقبولیت نظام جمهوری اسلامی ازسوی مخالفان و موافقان آن با استناد به آمارشرکت در انتخابات و ترکیب آرا به چالش کشیده میشود. طرفداران حکومت و با غلظت بیشتر دست اندر کاران رسمی آن، شرکت کنندگان در انتخابات را حامی و حتی عاشق نظام می نامندو مخالفان حکومت نیز کسانی که در انتخابات شرکت نکرده اند را مخالف و حتی دشمن آن تلقی می کنند.
آیا اصولاً میتوان کلیه شرکت کنندگان در انتخابات در ایران را موافق و بعضاً عاشق حکومت تلقی کرد؟
آیا میتوان کلیه کسانی که در انتخابات شرکت نمی کنند را مخالف یا دشمن نظام جمهوری اسلامی در نظر گرفت؟
حداقل بر اساس شنیده ها و مشاهدات عینی بنده، جواب هر دو سؤال منفی است.
معمولاً مردم ایران در طول دو دهه اخیر به دلایل و انگیزه های متنوع و متعددی درانتخابات گوناگون شرکت می کنند که به نظر میرسدعمده ترین آن عبارتند از :
1- علاقه محض به حاکمان نظام جمهوری اسلامی ایران و خود آن و تکلیف دانستن انتخابات
2- ترس ازعواقب اقتصادی واجتماعی عدم شرکت در انتخابات برای زندگی شخصی(به هر حال درست و نادرست، بخش قابل توجهی از مردم تصور میکنند که اگر در شناسنامه آنان مهر انتخابات نباشد ممکن است برای استخدام خود و فرزندانشان و سایر مسائل شغلی و غیرشغلی زندگی شان مشکلاتی درست شود. حتی برخی از افراد در محیطهای اجتماعی کوچک(شهرها و روستاهای کوچک و حتی محلات شهر تهران)که همه همدیگر را می شناسند در رأی گیری شرکت می کنند تا کسانی که در گزینشها و ... در مورد مردم اظهار نظر می کنند(مثل بسیج و دست اندر کاران مساجد و ...)آنها را ببینند)
3- شرکت در انتخابات برای گزینش بین بد و بدتر(در هر انتخاباتی، تعداد قابل توجهی از مردم در انتخابات شرکت می کنند تا از رأی آوردن بدتر در مقابل بد جلو گیری کنند و گرنه در میان آنان از مخالف سرسخت نظام جمهوری اسلامی تا کسانی که انتقاداتی به آن دارند پیدا میشود)
4- درنتیجه تبلیغات مذهبی وگاهاً حماسی رسانه ها و ترساندن مردم از آمریکا و ... .
به همین ترتیب برای عدم شرکت مردم در انتخابات نیز، دلایل و انگیزه های متنوعی می توان یافت که فقط یکی از مواردآن مخالفت با نظام حکومتی ایران است.عامل تعیین کننده دیگر در این زمینه مشکلات اقتصادی روزمره مردم علی الخصوص گرانیست. عامل دیگر، وجود این تصور ذهنی در تک تک افراد جامعه است که با یک رأی من که اتفاقی نمی افتد(یعنی افراد چون تأثیر رأی خود در مقابل کل واجدین شرایط رأی دادن را نظیر تمامی امور اجتماعی بدرستی تقریباً صفر میدانند لذا تنبلی کرده و در انتخابات شرکت نمی کنندغافل از آنکه اگر همه چنین تصور کنند که دیگر انتخاباتی برگزار نمیشود).
پس برای سنجش میزان مقبولیت نظام چکار باید کرد؟
با توجه به اینکه درجوامع دموکراتیک، قرار دادهای اجتماعی(قوانین و مقررات و عرف)، مبنای تصمیم گیریهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی قرارمیگیرد و افراد و احزاب حداقل در غالب موارد، صرفاً مجری آن قراردادها هستند، لذا در اینگونه جوامع، شرکت مردم درانتخابات برای قضاوت در مورد مجریان قراردادهای اجتماعیست و نه متولیان آن و اگر کسی در انتخابات شرکت نمی کند عموماً به این دلیل است که رأی اش در مورد گزینه های انتخاب شونده، ممتنع است و لذا هزینه شرکت در انتخابات را تحمل نمی کند. بنابراین انتخابات در این جوامع نمیتواند برای سنجش مقبولیت سیستم حکومتی آنها مورد استفاده قرار گیرد. امادرجوامعی همانند جامعه ایران،که عمدتاً اراده های فردی و نه لزوماً قراردادهای اجتماعی و یا حتی در بسیاری ازموارد موازین شرعی، مبنای تصمیم گیریهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قرار میگیرد اگرانتخاباتی برگزار شود یک وجه عمده اش، اظهار نظر مستقیم و غیرمستقیم واجدین شرایط رأی دادن در مورد نظام حکومتی و درواقع متولیان آن خواهد بود حتی اگر آن انتخابات، انتخابات شورای شهر باشد.
با توجه به شرایط خاص جامعه ایرانی و عدم امکان برگزاری رفراندم در مورد قانون اساسی و همچنین عدم امکان اجرای یک نظر سنجی کارآمد در این زمینه از یک طرف و چربش اراده های فردی بر قوانین و مقررات در تصمیم گیریهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی از طرف دیگر، تنها ابزاردر دسترس برای سنجش مقبولیت نظام جمهوری اسلامی انتخابات است. امتیاز این روش آن است که دست اندرکاران اصلی نظام نیز این روش را قبول دارند، چه آنکه همواره این دو جمله از آنان شنیده می شود :
"قبل از انتخابات:مهم نیست چه کسی رأی می آورد مهم شرکت در انتخابات است. بعد از انتخابات:مشارکت حماسی مردم نشان داد که نظام جمهوری اسلامی را با جان و دل قبول دارند"، ولذا شاید بتوان نتایج حاصل از این روش را مبنای مذاکره و مباحثه با آنان در مورد مقبولیتشان قرار داد.
ابعاد مختلفی از آمار وارقام انتخابات مانند ترکیب آرا در شهرها، روستاها، نقاط مختلف یک کلانشهر، صندوقها ، میزان سن و سواد رأی دهندگان و ...، میتواند برای سنجش میزان مقبولیت نظام ج.ا. مورد استفاده قرارگیرد، اما درحد اطلاعاتی که معمولاً از نتایج انتخابات منتشر میشود(و در انتخابات اخیر به حداقل خود رسیده است)،دو متغیر عمده میتواند به عنوان شاخصی برای این سنجش مورد استفاده قرار گیرد.یکی، درصد مشارکت واجدین شرایط رأی دادن و دیگری میزان و سهم آرای افراد مشخص از کل آرا و کل واجدین شرایط رأی دادن.
حال اگر بخواهیم با استفاده ازاطلاعات منتشرشده از نتایج انتخابات اخیر، به بررسی میزان مقبولیت نظام ج.ا. بپردازیم، به نظر میرسد بهترین شاخص، درصد آرای انتخاب شوندگان دارای خصوصیات زیر از کل آرای شرکت کنندگان و همچنین واجدین شرایط رأی دادن است :
1- مدافع فعال و علنی نظام ج.ا. باشند
2- برای واجدین شرایط رأی دادن و شرکت کنندگان، هم به لحاظ تجربه کاری و هم به لحاظ ارتباط با حکومت و افکار و عقاید شناخته شده باشند
3- برای مدتهای قابل توجهی مسؤلیتهای آشکاری را در نظام ج.ا. در اختیار داشته باشد
4- موضع شناخته شده و قابل درکی برای عموم در مورد مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور داشته باشد.
با توجه به اینکه غربال شدیدی درمرحله بررسی صلاحیت کاندیداهای انتخابات مجلس خبرگان اعمال می شود و کسانی که در نهایت برای روز رأی گیری در این انتخابات باقی میمانند معمولاً از برجسته ترین، همراه ترین و شناخته شده ترین مدافعان حاکمیت هستند، لذا کسانی که در انتخابات مجلس خبرگان شرکت می کنند یا ازطرفداران نظام ج.ا. هستند یااز ترس عواقب اقتصادی و اجتماعی عدم شرکت درانتخابات برای زندگی شخصی حاضر به رأی دادن میشوند یا اینکه تحت تأثیر تبلیغات رسانه ای به این کار مبادرت می کنند. بنابراین بررسی آرای افرادی از برندگان این انتخابات که خصوصیات یادشده در آنان بیشتر مشهود است، امکان بهتری را برای سنجش مقبولیت نظام ج.ا. فراهم می آورد.
نوشته حاضر برای انجام این سنجش، نتایج انتخابات مجلس خبرگان روز جمعه گذشته را با انتخاب تعدای از برندگان آن که به زعم اینجانب خصوصیات پیش گفته را دارا هستند در قالب جدول زیر جمع بندی و ارائه کرده است.ملاحظه میشودکه هرفردی خصوصیات چهارگانه فوق الذکردرمورد او مصداق بیشتری دارد و همراهی بالاتری از خود با اراده های فردی حاکم برکشور نشان میدهد نسبت آرایش کمتر است، بقیه قضاوت با شماست.
نسبت آرای فرد هدف به آرای مأخوذه استان(درصد)
نسبت آرای فرد هدف به واجدین شرایط استان (درصد)
مسؤلیت فرد هدف
نام فرد هدف
نام استان
26.9
11.9
رئیس مجلس خبرگان
مشکینی
تهران
25.7
11.4
عضو شورای نگهبان
یزدی
24.6
10.9
عضو شورای نگهبان
جنتی
23.3
10.4
عضو مجلس خبرگان
مصباح یزدی
41.4
18.4
رئیس مجمع تشخیص مصلحت(نفر اول استان در رأی)
هاشمی رفسنجانی
46.9
28.7
نماینده ولی فقیه درآذربایجان (نفر اول استان در رأی)
مجتهد شبستری
آذربایجان شرقی
55.3
31.3
نماینده ولی فقیه دراستان (نفر اول در رأی)
طباطبا يي نژاد
اصفهان
33.5
21.4
نماینده ولی فقیه درخراسان
واعظ طبسي
خراسان رضوی
40.6
23.2
امام جمعه اهواز(نفر اول استان در رأی)
موسوي جزایری
خوزستان
24.5
14.0
وزیر اطلاعات سابق
فلاحيان
24.8
17.2
نماینده ولی فقیه درفارس
حائري شيرازي
فارس
50.9
26.8
عضو شورای نگهبان
مومن
قم
31.3
25.9
عضو شورای نگهبان
صادق لاریجانی
مازندران
0.04
0.03
-
زرندی
کرمانشاه
با انتشار نتایج هر انتخاباتی در طی دو دهه اخیر در ایران، بحث مشروعیت یا مقبولیت نظام جمهوری اسلامی ازسوی مخالفان و موافقان آن با استناد به آمارشرکت در انتخابات و ترکیب آرا به چالش کشیده میشود. طرفداران حکومت و با غلظت بیشتر دست اندر کاران رسمی آن، شرکت کنندگان در انتخابات را حامی و حتی عاشق نظام می نامندو مخالفان حکومت نیز کسانی که در انتخابات شرکت نکرده اند را مخالف و حتی دشمن آن تلقی می کنند.
آیا اصولاً میتوان کلیه شرکت کنندگان در انتخابات در ایران را موافق و بعضاً عاشق حکومت تلقی کرد؟
آیا میتوان کلیه کسانی که در انتخابات شرکت نمی کنند را مخالف یا دشمن نظام جمهوری اسلامی در نظر گرفت؟
حداقل بر اساس شنیده ها و مشاهدات عینی بنده، جواب هر دو سؤال منفی است.
معمولاً مردم ایران در طول دو دهه اخیر به دلایل و انگیزه های متنوع و متعددی درانتخابات گوناگون شرکت می کنند که به نظر میرسدعمده ترین آن عبارتند از :
1- علاقه محض به حاکمان نظام جمهوری اسلامی ایران و خود آن و تکلیف دانستن انتخابات
2- ترس ازعواقب اقتصادی واجتماعی عدم شرکت در انتخابات برای زندگی شخصی(به هر حال درست و نادرست، بخش قابل توجهی از مردم تصور میکنند که اگر در شناسنامه آنان مهر انتخابات نباشد ممکن است برای استخدام خود و فرزندانشان و سایر مسائل شغلی و غیرشغلی زندگی شان مشکلاتی درست شود. حتی برخی از افراد در محیطهای اجتماعی کوچک(شهرها و روستاهای کوچک و حتی محلات شهر تهران)که همه همدیگر را می شناسند در رأی گیری شرکت می کنند تا کسانی که در گزینشها و ... در مورد مردم اظهار نظر می کنند(مثل بسیج و دست اندر کاران مساجد و ...)آنها را ببینند)
3- شرکت در انتخابات برای گزینش بین بد و بدتر(در هر انتخاباتی، تعداد قابل توجهی از مردم در انتخابات شرکت می کنند تا از رأی آوردن بدتر در مقابل بد جلو گیری کنند و گرنه در میان آنان از مخالف سرسخت نظام جمهوری اسلامی تا کسانی که انتقاداتی به آن دارند پیدا میشود)
4- درنتیجه تبلیغات مذهبی وگاهاً حماسی رسانه ها و ترساندن مردم از آمریکا و ... .
به همین ترتیب برای عدم شرکت مردم در انتخابات نیز، دلایل و انگیزه های متنوعی می توان یافت که فقط یکی از مواردآن مخالفت با نظام حکومتی ایران است.عامل تعیین کننده دیگر در این زمینه مشکلات اقتصادی روزمره مردم علی الخصوص گرانیست. عامل دیگر، وجود این تصور ذهنی در تک تک افراد جامعه است که با یک رأی من که اتفاقی نمی افتد(یعنی افراد چون تأثیر رأی خود در مقابل کل واجدین شرایط رأی دادن را نظیر تمامی امور اجتماعی بدرستی تقریباً صفر میدانند لذا تنبلی کرده و در انتخابات شرکت نمی کنندغافل از آنکه اگر همه چنین تصور کنند که دیگر انتخاباتی برگزار نمیشود).
پس برای سنجش میزان مقبولیت نظام چکار باید کرد؟
با توجه به اینکه درجوامع دموکراتیک، قرار دادهای اجتماعی(قوانین و مقررات و عرف)، مبنای تصمیم گیریهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی قرارمیگیرد و افراد و احزاب حداقل در غالب موارد، صرفاً مجری آن قراردادها هستند، لذا در اینگونه جوامع، شرکت مردم درانتخابات برای قضاوت در مورد مجریان قراردادهای اجتماعیست و نه متولیان آن و اگر کسی در انتخابات شرکت نمی کند عموماً به این دلیل است که رأی اش در مورد گزینه های انتخاب شونده، ممتنع است و لذا هزینه شرکت در انتخابات را تحمل نمی کند. بنابراین انتخابات در این جوامع نمیتواند برای سنجش مقبولیت سیستم حکومتی آنها مورد استفاده قرار گیرد. امادرجوامعی همانند جامعه ایران،که عمدتاً اراده های فردی و نه لزوماً قراردادهای اجتماعی و یا حتی در بسیاری ازموارد موازین شرعی، مبنای تصمیم گیریهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قرار میگیرد اگرانتخاباتی برگزار شود یک وجه عمده اش، اظهار نظر مستقیم و غیرمستقیم واجدین شرایط رأی دادن در مورد نظام حکومتی و درواقع متولیان آن خواهد بود حتی اگر آن انتخابات، انتخابات شورای شهر باشد.
با توجه به شرایط خاص جامعه ایرانی و عدم امکان برگزاری رفراندم در مورد قانون اساسی و همچنین عدم امکان اجرای یک نظر سنجی کارآمد در این زمینه از یک طرف و چربش اراده های فردی بر قوانین و مقررات در تصمیم گیریهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی از طرف دیگر، تنها ابزاردر دسترس برای سنجش مقبولیت نظام جمهوری اسلامی انتخابات است. امتیاز این روش آن است که دست اندرکاران اصلی نظام نیز این روش را قبول دارند، چه آنکه همواره این دو جمله از آنان شنیده می شود :
"قبل از انتخابات:مهم نیست چه کسی رأی می آورد مهم شرکت در انتخابات است. بعد از انتخابات:مشارکت حماسی مردم نشان داد که نظام جمهوری اسلامی را با جان و دل قبول دارند"، ولذا شاید بتوان نتایج حاصل از این روش را مبنای مذاکره و مباحثه با آنان در مورد مقبولیتشان قرار داد.
ابعاد مختلفی از آمار وارقام انتخابات مانند ترکیب آرا در شهرها، روستاها، نقاط مختلف یک کلانشهر، صندوقها ، میزان سن و سواد رأی دهندگان و ...، میتواند برای سنجش میزان مقبولیت نظام ج.ا. مورد استفاده قرارگیرد، اما درحد اطلاعاتی که معمولاً از نتایج انتخابات منتشر میشود(و در انتخابات اخیر به حداقل خود رسیده است)،دو متغیر عمده میتواند به عنوان شاخصی برای این سنجش مورد استفاده قرار گیرد.یکی، درصد مشارکت واجدین شرایط رأی دادن و دیگری میزان و سهم آرای افراد مشخص از کل آرا و کل واجدین شرایط رأی دادن.
حال اگر بخواهیم با استفاده ازاطلاعات منتشرشده از نتایج انتخابات اخیر، به بررسی میزان مقبولیت نظام ج.ا. بپردازیم، به نظر میرسد بهترین شاخص، درصد آرای انتخاب شوندگان دارای خصوصیات زیر از کل آرای شرکت کنندگان و همچنین واجدین شرایط رأی دادن است :
1- مدافع فعال و علنی نظام ج.ا. باشند
2- برای واجدین شرایط رأی دادن و شرکت کنندگان، هم به لحاظ تجربه کاری و هم به لحاظ ارتباط با حکومت و افکار و عقاید شناخته شده باشند
3- برای مدتهای قابل توجهی مسؤلیتهای آشکاری را در نظام ج.ا. در اختیار داشته باشد
4- موضع شناخته شده و قابل درکی برای عموم در مورد مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور داشته باشد.
با توجه به اینکه غربال شدیدی درمرحله بررسی صلاحیت کاندیداهای انتخابات مجلس خبرگان اعمال می شود و کسانی که در نهایت برای روز رأی گیری در این انتخابات باقی میمانند معمولاً از برجسته ترین، همراه ترین و شناخته شده ترین مدافعان حاکمیت هستند، لذا کسانی که در انتخابات مجلس خبرگان شرکت می کنند یا ازطرفداران نظام ج.ا. هستند یااز ترس عواقب اقتصادی و اجتماعی عدم شرکت درانتخابات برای زندگی شخصی حاضر به رأی دادن میشوند یا اینکه تحت تأثیر تبلیغات رسانه ای به این کار مبادرت می کنند. بنابراین بررسی آرای افرادی از برندگان این انتخابات که خصوصیات یادشده در آنان بیشتر مشهود است، امکان بهتری را برای سنجش مقبولیت نظام ج.ا. فراهم می آورد.
نوشته حاضر برای انجام این سنجش، نتایج انتخابات مجلس خبرگان روز جمعه گذشته را با انتخاب تعدای از برندگان آن که به زعم اینجانب خصوصیات پیش گفته را دارا هستند در قالب جدول زیر جمع بندی و ارائه کرده است.ملاحظه میشودکه هرفردی خصوصیات چهارگانه فوق الذکردرمورد او مصداق بیشتری دارد و همراهی بالاتری از خود با اراده های فردی حاکم برکشور نشان میدهد نسبت آرایش کمتر است، بقیه قضاوت با شماست.
نسبت آرای فرد هدف به آرای مأخوذه استان(درصد)
نسبت آرای فرد هدف به واجدین شرایط استان (درصد)
مسؤلیت فرد هدف
نام فرد هدف
نام استان
26.9
11.9
رئیس مجلس خبرگان
مشکینی
تهران
25.7
11.4
عضو شورای نگهبان
یزدی
24.6
10.9
عضو شورای نگهبان
جنتی
23.3
10.4
عضو مجلس خبرگان
مصباح یزدی
41.4
18.4
رئیس مجمع تشخیص مصلحت(نفر اول استان در رأی)
هاشمی رفسنجانی
46.9
28.7
نماینده ولی فقیه درآذربایجان (نفر اول استان در رأی)
مجتهد شبستری
آذربایجان شرقی
55.3
31.3
نماینده ولی فقیه دراستان (نفر اول در رأی)
طباطبا يي نژاد
اصفهان
33.5
21.4
نماینده ولی فقیه درخراسان
واعظ طبسي
خراسان رضوی
40.6
23.2
امام جمعه اهواز(نفر اول استان در رأی)
موسوي جزایری
خوزستان
24.5
14.0
وزیر اطلاعات سابق
فلاحيان
24.8
17.2
نماینده ولی فقیه درفارس
حائري شيرازي
فارس
50.9
26.8
عضو شورای نگهبان
مومن
قم
31.3
25.9
عضو شورای نگهبان
صادق لاریجانی
مازندران
0.04
0.03
-
زرندی
کرمانشاه
توضیح: آمارآرای افراد نام برده شده در جدول و کل آرای مأخوذه استا نها ، از سایت وزارت کشور برداشت شده و آمار واجدین شرا یط ، توسط نویسنده مقاله برآورد شده است.
راهیابی یک نفر تنها با 313 رأی در استان کرمانشاه(سطر آخر جدول فوق)، از نکات جالب انتخابات مجلس خبرگان چهارم است،این درحالیست که درکشورهای دنیا معمول است که فردی یا نهادی که برای یک امر اجتماعی یا سیاسی انتخاب میشوداگرکارکرد فصل الخطابی داردحداقل باید دو سوم آرا را کسب کند. مرور درصد آرای منتخبین مجلس خبرگان جدیدکه تعدادی از آنها نیز در جدول فوق آمده است نشان می دهد که قریب به اتفاق آنان این حدنصاب عرفی دو سوم را بدست نیاورده اند.
راهیابی یک نفر تنها با 313 رأی در استان کرمانشاه(سطر آخر جدول فوق)، از نکات جالب انتخابات مجلس خبرگان چهارم است،این درحالیست که درکشورهای دنیا معمول است که فردی یا نهادی که برای یک امر اجتماعی یا سیاسی انتخاب میشوداگرکارکرد فصل الخطابی داردحداقل باید دو سوم آرا را کسب کند. مرور درصد آرای منتخبین مجلس خبرگان جدیدکه تعدادی از آنها نیز در جدول فوق آمده است نشان می دهد که قریب به اتفاق آنان این حدنصاب عرفی دو سوم را بدست نیاورده اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر