در روش شناسی علمی ، سه واژه بیش از هر واژه دیگری مورد استفاده قرار میگیرد :
1- فرضیه(Hypothesis)
2- نظریه یا تئوری(Theory)
3- قانون(Law)
معرفی و تعریف این سه واژه ، مقدمه غالب کتب و منابع علمی حوزه های مختلف علوم است . شاید به جرأت بتوان گفت علم (Science)، یعنی مجموعه ای از فرضیه ها ، تئوریها و قوانین که بشر تا کنون به آن دست یافته است. این سه مقوله در واقع آب حیات علوم مختلف بوده وفقدان آنها به مرگ علم منجرمیشود.
دروازه ورود مستقیم و غیرمستقیم هرانسانی به عالم طبیعت مادی وانسانی ، بینایی ، شنوایی ، بویایی ، چشایی و لامسه اوست و آنچه از این طریق برای مجموعه انسانها قابل حس ومشاهده است پدیده(Phenomenon) نام دارد. خاک ، آب ، آتش ، رنگ ، انسان ، جامعه ، کرات ، ستارگان وتمامی موجودات زنده وغیرزنده ، نمونه هایی از پدیده های قابل حس و مشاهده توسط انسانها هستند. درون تک تک این پدیده ها وهمچنین مابین آنها مملو از روابط علی(Causality) است. زمین ، خورشید وشب و روز مثالهایی از پدیده های عالم طبیعت اند که چرخش زمین به دور خود و به دور خورشید، عامل پدیداری شب و روز است که این نمونه ای از یک روابط علی قابل مشاهده و حس برای انسانهاست.
انسانها با مشاهده پدیده های گوناگون پیرامون خود ، معمولاً بطور ناخودآگاه ویا ازروی کنجکاوی سعی میکنند درمورد روابط درون آنها و همچنین روابط مابین آنها به گمانه زنی پرداخته وعلل و عوامل بروز و ظهور آن پدیده ها را شناسایی نمایند تا بتوانند آنها را به کنترل خود درآورده و در جهت بهبود زندگی خویش هدایت کنند و یا با مضرات آنها برای حیات فردی و اجتماعی خود مقابله نمایند. در این بین ، حدسهای دانشمندان درمورد روابط علی و معلولی مرتبط با پدیده های گوناگون قابل حس و مشاهده توسط انسانها را در روش شناسی علمی ، فرضیه می نامند. عباراتی چون "به نظر میرسد با ترکیب هیدروژن و اکسیژن ، آب تولید میشود"،"به نظر میرسد گرم شدن زمین ناشی از سوراخ شدن لایه اوزون است"،"به نظر میرسد اگر نقدینگی افزایش یابد تورم ایجاد میشود"،"به نظر میرسد اعتیاد نتیجه فقر و بیکاریست"و"به نظر میرسد استقرار دموکراسی درجامعه باعث توسعه و پیشرفت آن میشود"، همگی زمانی فرضیه هایی در شیمی ، فیزیک ، اقتصاد ، جامعه شناسی و علوم سیاسی بوده اند.
دانشمندان پس از گمانه زنی در مورد روابط علی مرتبط با پدیده های مورد بررسی خود، سعی می کنند حدسهای خود در مورد آنها را به آزمون بگذارند.آزمون فرضیه در علومی چون شیمی ، فیزیک و زیست شناسی بخاطر ماهیت خاص پدیده های مورد بررسی انها عمدتاً در آزمایشگاهها صورت میگیرد اما این فرآیند در مورد علوم اجتماعی همانند اقتصاد، جامعه شناسی و علوم سیاسی ازطریق مصاحبه ، پرسشنامه و اطلاعات و آمار و اسناد تاریخی انجام می پذیرد. به عنوان مثال برای آزمون اینکه آیا واقعاً با ترکیب هیدروژن و اکسیژن ، آب تولید میشود در آزمایشگاه تخصصی مربوطه این دو عنصر را با هم ترکیب کرده و درستی فرضیه مربوطه را تست می کنند ولی به منظور آزمون اینکه آیا با استقرار دموکراسی در جامعه ، توسعه و پیشرفت حاصل میشود نمی توان آزمایشگاهی برای این امر فراهم کرد بلکه ناچار به استفاده از مدارک و اسناد تاریخی از تجربه سایر کشورها و یا همان کشور در گذشته در این زمینه خواهیم شد.
اگر پس از آزمودن یک فرضیه یا رابطه علی و معلولی حدس زده شده در زمانها و مکانهای مختلف و متعدد، درستی آن تأیید شد آنگاه به آن فرضیه ، نظریه یا تئوری گفته می شود.درصورت تداوم این آزمون برای تئوری ثبت شده به ترتیب فوق در زمانها و مکانهای باز هم بیشترو تأیید مکرر آن ، می توان نام آنرا قانون گذاشت و با اطمینان بیشتری با تکیه به آن به پیش بینی و تصمیم گیری پرداخت.به مجموعه ای از فرضیه ها ، تئوریها و قوانین مرتبط با هم نیز که چاچوب فلسفی و تحلیلی معینی را ارایه میدهند پارادایم اطلاق می گردد.
با توجه به تعریفی که برای تئوری ارایه گردید معلوم میشود که خصوصیت اصلی تئوری ، آن است که می توان بوسیله آن به پیش بینی در مورد پدیده های مرتبط با آن تئوری پرداخت. به عبارت دیگر اگر مثلاً فرضیه ما مبنی براینکه "به نظر میرسد با افزایش نقدینگی ، قیمتها افزایش می یابد"، در آزمون فرضیه مربوطه تأیید و درنتیجه به تئوری تبدیل شد ، به محض مشاهده افزایش نقدینگی با اتکاء به این تئوری میتوان پیش بینی کرد که قیمتها افزایش خواهد یافت. البته باید توجه داشت که هر تئوری به همراه یک یا تعدادی فرض ارایه میشود ، به عنوان مثال تئوری "افزایش قیمتها در نتیجه افزایش نقدینگی " با فرض عدم تغییر درسرعت گردش پول و تولید ناخالص داخلی ، درست است و گرنه ممکن است اتفاقات در جهتی متفاوت از پیش بینی این تئوری پیش رود. پیش بینی نادرست یک تئوری معمولاً ناشی از عدم تحقق فروض آن بوده و تئوری که نتواند پیش بینی درستی بکند انگار که وجود ندارد.
با توجه به آنچه که بیان گردید اگر فردی یا گروهی یا حزبی، به تئوری" اگردرجامعه دموکراسی استقراریابد آزادی ، استقلال و پیشرفت برای مردم فراهم می آید"وبه قول ایرانیها "اصلاحات" باور داشته باشد و زمانی که به قدرت برسد قصد پیاده کردن این تئوری را نماید ولی در عمل موفقیت چندانی بدست نیاورد و پس از مدتی روز از نو و روزی از نوگردد باید بداند که دو دلیل بیشتر برای این شکست وجو ندارد :
1- یا تئوری مورد نظرش واقعیت نداشته و در مرحله آزمون فرضیه اش اشتباهی رخ داده است
2- یا اینکه فروض آن تئوری مورد توجه نبوده و تمام یا برخی از آن فروض تحقق نیافته و منطبق برواقعیت نبوده و لذا پیش بینی تئوری غلط از آب درآمده است.
سخنرانی دیشب آقای خاتمی در کنگره جوانان اصلاح طلب آگاهانه یا ناآگاهانه دقیقاً به همین موضوع اشاره دارد. ایشان فرموده اند :
"ما تئوري داريم اما تدوين شده نيست" ، " اصلاحات ، از ضعف تدوين تئوري و تعيين آن به عنوان مبناي عمل و برنامهريزي رنج برده است. مشكل دوم اصلاحطلبان ناشيگري و تازهكاري و تازه واردي در اصلاحات بوده است و همچنانكه از كار گل سياست رها شدهايم و به كار گل انديشه و تدوين آن رسيدهايم و با كمك انديشمندان تئوريهاي قابل دفاع را تدوين ميكنيم، من معتقدم قويترين تئوريها پشتوانه اصلاحات است" و "مشكل {دیگر} آشفتگي در شعارها، انتخاب شعارهاي مختلف و تداخل شعارهاست ، به خصوص از سوي كساني كه خود خوانده در اصلاحات وارد شدند. اميدوارم كساني كه دغدغه دارند بتوانند با نگاهي به گذشته و نگاهي به آينده و با توجه به پشتوانه تئوريك محكمي كه وجود دارد در يك تجربه گران سنگي كه در اختيار ماست، اين آشفتگيها را براي آينده تا حدود بسياري از بين ببرند".
این اظهارات آقای خاتمی در واقع اذعان به غیرواقعی بودن و عدم تحقق عملی فروض تئوری اصلاحات است(موضوع بند2 فوق).وقتی می گوییم تئوری داشتیم ولی تدوین نشده بود در واقع به این معنی است تئوری اصلاحات برای همراهانمان جا نیفتاده و بصورت پارادایم درنیامده بود و لذا قابلیت پیش بینی نداشت و برفروضی غیرواقعی استوار بود.
تئوری اصلاحات قاعدتاً برفروضی چند استوار است که بدون تحقق آنها به موفقیت نمیرسد مثلاً :
1- دست اندرکاران اصلی پیاده سازی تئوری از زوایای آن آگاه باشند وتازه کارو تازه وارد دراصلاحات نباشند و درنتیجه شعارهای آشفته سرندهند
2- نیروهای اقتصادی ، نظامی و امنیتی مستقل از مردم ، موانع مؤثری برسرراه اصلاحات ایجاد نکنند
3- نهادهای حقوقی و قانونی مانعی در برابر اصلاحات نباشند
4- نهادهای مدنی شکل بگیرند
5- آگاهیهای اجتماعی و سیاسی جامعه کافی باشد
6- و...
اصلاح طلبی که قصد ورود به قدرت به منظور استقرار دموکراسی را دارد بالطبع قبل از هرچیزی باید واقعیتهای مربوط به فروض تئوری مورد نظرش را در جامعه ارزیابی نماید و سیاستها و برنامه های لازم رابرای مواجهه با پستی و بلندیهایی که درنتیجه عدم تحقق این فروض بروز خواهد کرد تنظیم نموده و به مرحله اجرا بگذارد. گفته آقای خاتمی مبنی براینکه " اصلاحات ، از ضعف تدوين تئوري و تعيين آن به عنوان مبناي عمل و برنامهريزي رنج برده است" دقیقاً ناظر برهمین موضوع است .
باید اذعان داشت که آقای خاتمی وقتی حرف میزند و عمل می کند با صداقت تمام از پارادایم اصلاحات خط میگیرد ولی به محض مواجه شدن با فروض تحقق نیافته تئوری اش بخصوص از سال 80 به بعد ، سعی در کنار آمدن با آنها را نموده و بعضاً حتی استدلالهایی برضد تئوری مورد علاقه اش ارایه می کند و آنجاست که دکترسروش اورا متهم به تذبذب نظری میکندکه طبعاً پیامد آن ، تزلزل در عملکرد و تخطی از نظریه مورد قبول است.
آقای خاتمی پس از 8 سال لیدری اصلاحات و این همه سخنرانی و مصاحبه و جلسه با عوام و خواص در این سالها در داخل و خارج کشور ، تازه میگوید اصلاحات تئوری تدوین شده ندارد . ولی باید خوشحال بود چرا که این نتیجه گیری آقای خاتمی در مورد دلایل شکست اصلاحات مبارک است هرچند که سیاستهای مورد عمل توسط ایشان و برخی دیگر از اصلاح طلبان چندان مبتنی براین تحلیل از عدم موفقیتهای اصلاحات به نظر نمیرسد.
1- فرضیه(Hypothesis)
2- نظریه یا تئوری(Theory)
3- قانون(Law)
معرفی و تعریف این سه واژه ، مقدمه غالب کتب و منابع علمی حوزه های مختلف علوم است . شاید به جرأت بتوان گفت علم (Science)، یعنی مجموعه ای از فرضیه ها ، تئوریها و قوانین که بشر تا کنون به آن دست یافته است. این سه مقوله در واقع آب حیات علوم مختلف بوده وفقدان آنها به مرگ علم منجرمیشود.
دروازه ورود مستقیم و غیرمستقیم هرانسانی به عالم طبیعت مادی وانسانی ، بینایی ، شنوایی ، بویایی ، چشایی و لامسه اوست و آنچه از این طریق برای مجموعه انسانها قابل حس ومشاهده است پدیده(Phenomenon) نام دارد. خاک ، آب ، آتش ، رنگ ، انسان ، جامعه ، کرات ، ستارگان وتمامی موجودات زنده وغیرزنده ، نمونه هایی از پدیده های قابل حس و مشاهده توسط انسانها هستند. درون تک تک این پدیده ها وهمچنین مابین آنها مملو از روابط علی(Causality) است. زمین ، خورشید وشب و روز مثالهایی از پدیده های عالم طبیعت اند که چرخش زمین به دور خود و به دور خورشید، عامل پدیداری شب و روز است که این نمونه ای از یک روابط علی قابل مشاهده و حس برای انسانهاست.
انسانها با مشاهده پدیده های گوناگون پیرامون خود ، معمولاً بطور ناخودآگاه ویا ازروی کنجکاوی سعی میکنند درمورد روابط درون آنها و همچنین روابط مابین آنها به گمانه زنی پرداخته وعلل و عوامل بروز و ظهور آن پدیده ها را شناسایی نمایند تا بتوانند آنها را به کنترل خود درآورده و در جهت بهبود زندگی خویش هدایت کنند و یا با مضرات آنها برای حیات فردی و اجتماعی خود مقابله نمایند. در این بین ، حدسهای دانشمندان درمورد روابط علی و معلولی مرتبط با پدیده های گوناگون قابل حس و مشاهده توسط انسانها را در روش شناسی علمی ، فرضیه می نامند. عباراتی چون "به نظر میرسد با ترکیب هیدروژن و اکسیژن ، آب تولید میشود"،"به نظر میرسد گرم شدن زمین ناشی از سوراخ شدن لایه اوزون است"،"به نظر میرسد اگر نقدینگی افزایش یابد تورم ایجاد میشود"،"به نظر میرسد اعتیاد نتیجه فقر و بیکاریست"و"به نظر میرسد استقرار دموکراسی درجامعه باعث توسعه و پیشرفت آن میشود"، همگی زمانی فرضیه هایی در شیمی ، فیزیک ، اقتصاد ، جامعه شناسی و علوم سیاسی بوده اند.
دانشمندان پس از گمانه زنی در مورد روابط علی مرتبط با پدیده های مورد بررسی خود، سعی می کنند حدسهای خود در مورد آنها را به آزمون بگذارند.آزمون فرضیه در علومی چون شیمی ، فیزیک و زیست شناسی بخاطر ماهیت خاص پدیده های مورد بررسی انها عمدتاً در آزمایشگاهها صورت میگیرد اما این فرآیند در مورد علوم اجتماعی همانند اقتصاد، جامعه شناسی و علوم سیاسی ازطریق مصاحبه ، پرسشنامه و اطلاعات و آمار و اسناد تاریخی انجام می پذیرد. به عنوان مثال برای آزمون اینکه آیا واقعاً با ترکیب هیدروژن و اکسیژن ، آب تولید میشود در آزمایشگاه تخصصی مربوطه این دو عنصر را با هم ترکیب کرده و درستی فرضیه مربوطه را تست می کنند ولی به منظور آزمون اینکه آیا با استقرار دموکراسی در جامعه ، توسعه و پیشرفت حاصل میشود نمی توان آزمایشگاهی برای این امر فراهم کرد بلکه ناچار به استفاده از مدارک و اسناد تاریخی از تجربه سایر کشورها و یا همان کشور در گذشته در این زمینه خواهیم شد.
اگر پس از آزمودن یک فرضیه یا رابطه علی و معلولی حدس زده شده در زمانها و مکانهای مختلف و متعدد، درستی آن تأیید شد آنگاه به آن فرضیه ، نظریه یا تئوری گفته می شود.درصورت تداوم این آزمون برای تئوری ثبت شده به ترتیب فوق در زمانها و مکانهای باز هم بیشترو تأیید مکرر آن ، می توان نام آنرا قانون گذاشت و با اطمینان بیشتری با تکیه به آن به پیش بینی و تصمیم گیری پرداخت.به مجموعه ای از فرضیه ها ، تئوریها و قوانین مرتبط با هم نیز که چاچوب فلسفی و تحلیلی معینی را ارایه میدهند پارادایم اطلاق می گردد.
با توجه به تعریفی که برای تئوری ارایه گردید معلوم میشود که خصوصیت اصلی تئوری ، آن است که می توان بوسیله آن به پیش بینی در مورد پدیده های مرتبط با آن تئوری پرداخت. به عبارت دیگر اگر مثلاً فرضیه ما مبنی براینکه "به نظر میرسد با افزایش نقدینگی ، قیمتها افزایش می یابد"، در آزمون فرضیه مربوطه تأیید و درنتیجه به تئوری تبدیل شد ، به محض مشاهده افزایش نقدینگی با اتکاء به این تئوری میتوان پیش بینی کرد که قیمتها افزایش خواهد یافت. البته باید توجه داشت که هر تئوری به همراه یک یا تعدادی فرض ارایه میشود ، به عنوان مثال تئوری "افزایش قیمتها در نتیجه افزایش نقدینگی " با فرض عدم تغییر درسرعت گردش پول و تولید ناخالص داخلی ، درست است و گرنه ممکن است اتفاقات در جهتی متفاوت از پیش بینی این تئوری پیش رود. پیش بینی نادرست یک تئوری معمولاً ناشی از عدم تحقق فروض آن بوده و تئوری که نتواند پیش بینی درستی بکند انگار که وجود ندارد.
با توجه به آنچه که بیان گردید اگر فردی یا گروهی یا حزبی، به تئوری" اگردرجامعه دموکراسی استقراریابد آزادی ، استقلال و پیشرفت برای مردم فراهم می آید"وبه قول ایرانیها "اصلاحات" باور داشته باشد و زمانی که به قدرت برسد قصد پیاده کردن این تئوری را نماید ولی در عمل موفقیت چندانی بدست نیاورد و پس از مدتی روز از نو و روزی از نوگردد باید بداند که دو دلیل بیشتر برای این شکست وجو ندارد :
1- یا تئوری مورد نظرش واقعیت نداشته و در مرحله آزمون فرضیه اش اشتباهی رخ داده است
2- یا اینکه فروض آن تئوری مورد توجه نبوده و تمام یا برخی از آن فروض تحقق نیافته و منطبق برواقعیت نبوده و لذا پیش بینی تئوری غلط از آب درآمده است.
سخنرانی دیشب آقای خاتمی در کنگره جوانان اصلاح طلب آگاهانه یا ناآگاهانه دقیقاً به همین موضوع اشاره دارد. ایشان فرموده اند :
"ما تئوري داريم اما تدوين شده نيست" ، " اصلاحات ، از ضعف تدوين تئوري و تعيين آن به عنوان مبناي عمل و برنامهريزي رنج برده است. مشكل دوم اصلاحطلبان ناشيگري و تازهكاري و تازه واردي در اصلاحات بوده است و همچنانكه از كار گل سياست رها شدهايم و به كار گل انديشه و تدوين آن رسيدهايم و با كمك انديشمندان تئوريهاي قابل دفاع را تدوين ميكنيم، من معتقدم قويترين تئوريها پشتوانه اصلاحات است" و "مشكل {دیگر} آشفتگي در شعارها، انتخاب شعارهاي مختلف و تداخل شعارهاست ، به خصوص از سوي كساني كه خود خوانده در اصلاحات وارد شدند. اميدوارم كساني كه دغدغه دارند بتوانند با نگاهي به گذشته و نگاهي به آينده و با توجه به پشتوانه تئوريك محكمي كه وجود دارد در يك تجربه گران سنگي كه در اختيار ماست، اين آشفتگيها را براي آينده تا حدود بسياري از بين ببرند".
این اظهارات آقای خاتمی در واقع اذعان به غیرواقعی بودن و عدم تحقق عملی فروض تئوری اصلاحات است(موضوع بند2 فوق).وقتی می گوییم تئوری داشتیم ولی تدوین نشده بود در واقع به این معنی است تئوری اصلاحات برای همراهانمان جا نیفتاده و بصورت پارادایم درنیامده بود و لذا قابلیت پیش بینی نداشت و برفروضی غیرواقعی استوار بود.
تئوری اصلاحات قاعدتاً برفروضی چند استوار است که بدون تحقق آنها به موفقیت نمیرسد مثلاً :
1- دست اندرکاران اصلی پیاده سازی تئوری از زوایای آن آگاه باشند وتازه کارو تازه وارد دراصلاحات نباشند و درنتیجه شعارهای آشفته سرندهند
2- نیروهای اقتصادی ، نظامی و امنیتی مستقل از مردم ، موانع مؤثری برسرراه اصلاحات ایجاد نکنند
3- نهادهای حقوقی و قانونی مانعی در برابر اصلاحات نباشند
4- نهادهای مدنی شکل بگیرند
5- آگاهیهای اجتماعی و سیاسی جامعه کافی باشد
6- و...
اصلاح طلبی که قصد ورود به قدرت به منظور استقرار دموکراسی را دارد بالطبع قبل از هرچیزی باید واقعیتهای مربوط به فروض تئوری مورد نظرش را در جامعه ارزیابی نماید و سیاستها و برنامه های لازم رابرای مواجهه با پستی و بلندیهایی که درنتیجه عدم تحقق این فروض بروز خواهد کرد تنظیم نموده و به مرحله اجرا بگذارد. گفته آقای خاتمی مبنی براینکه " اصلاحات ، از ضعف تدوين تئوري و تعيين آن به عنوان مبناي عمل و برنامهريزي رنج برده است" دقیقاً ناظر برهمین موضوع است .
باید اذعان داشت که آقای خاتمی وقتی حرف میزند و عمل می کند با صداقت تمام از پارادایم اصلاحات خط میگیرد ولی به محض مواجه شدن با فروض تحقق نیافته تئوری اش بخصوص از سال 80 به بعد ، سعی در کنار آمدن با آنها را نموده و بعضاً حتی استدلالهایی برضد تئوری مورد علاقه اش ارایه می کند و آنجاست که دکترسروش اورا متهم به تذبذب نظری میکندکه طبعاً پیامد آن ، تزلزل در عملکرد و تخطی از نظریه مورد قبول است.
آقای خاتمی پس از 8 سال لیدری اصلاحات و این همه سخنرانی و مصاحبه و جلسه با عوام و خواص در این سالها در داخل و خارج کشور ، تازه میگوید اصلاحات تئوری تدوین شده ندارد . ولی باید خوشحال بود چرا که این نتیجه گیری آقای خاتمی در مورد دلایل شکست اصلاحات مبارک است هرچند که سیاستهای مورد عمل توسط ایشان و برخی دیگر از اصلاح طلبان چندان مبتنی براین تحلیل از عدم موفقیتهای اصلاحات به نظر نمیرسد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر