۱۳۸۷ بهمن ۱۶, چهارشنبه

دعواسرچیست؟

ابن مطلب اولين بار در7 فروردين 1386 در سايت http://ayande.ir انتشار يافته است
ازاوایل دهه هفتاد شمسی که فعالیتهای هسته ای ایران بصورتی جدی شروع شد و سیگنالهای آن به واشنگتن رسید اعتراضات کاخ سفید آغاز شد وعبارت"ایران به دنبال سلاحهای کشتار جمعی است"به ترجیع بند مواضع خاورمیانه ای ایالات متحده مبدل گردید و تکذیب آن نیزدرلیست فعالیتهای عادی و روزمره حکومت ایران قرارگرفت. به تناسب گسترش فعالیتهای هسته ای ایران، واکنشهای دولت آمریکا نیز گسترش بیشتری یافت وجنبه های عملی تری به خودگرفت وتدریجاًبه اتحادیه اروپا نیز تسری پیداکرد.تا زمانی که فعالیتهای هسته ای ایران به نتایج ملموسی نرسیده بود این واکنشها به اعلام مخالفت وکاهش سطح روابط سیاسی پراکنده از سوی اتحادیه اروپا و اعمال برخی تحریمهای اقتصادی وهمچنین فشار بر کشورهایی که با ایران همکاری میکردندازسوی ایالات متحده محدود بود ضمن آنکه در دوران بعداز دوم خرداد76، آمریکا و بخصوص اتحادیه اروپا با مشاهده بهبود پایگاه اجتماعی دولت ایران و به منظور کمک به تقویت جایگاه اصلاح طلبان درحاکمیت، درفعالیتهای خود علیه ایران دچار تردید شدندوتا حدودی میان آنان اختلاف نظرایجاد شد.
اما همزمان با به نتیجه رسیدن نسبی سرمایه گذاریهای هسته ای ایران به لحاظ فنی در اوایل دهه هشتاد شمسی و همچنین تضعیف جایگاه اصلاح طلبان در ایران، مواضع آمریکا و اتحادیه اروپا مجدداً به هم نزدیک شده و ضمن همراه کردن نسبی روسیه و چین(نه در زبان بلکه در عمل)با خود، اقدامات جدی تر و عملیاتی تری را برای مقابله با گسترش فعالیتهای هسته ای ایران در قالب آژانس بین المللی انرژی اتمی آغاز کردند و تا آستانه ارسال پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت پیش رفتند.
در درون حکومت ایران نیز برای مواجهه با این روند، صرفنظر از مواضع پراکنده و غیرهدفمند مختلفی که وجود داشت، دو رویکرد مشخص "تقابل" و "تعامل" در رقابت با همدیگر فعال بودندکه در نهایت رویکرد تعامل در قالب توافق پاریس - تهران میان سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلیس از یک طرف و ایران از طرف دیگر انتخاب گردید و بالنتیجه، فعالیتهای غنی سازی اورانیوم ایران به تعلیق درآمد و در مقابل، آمریکا با لغو محدود برخی از تحریمهای ایران و شروع مذاکرات الحاق ایران به سازمان تجارت جهانی موافقت کرد و گروههای کاری برای انجام مذاکرات تجاری، سیاسی و امنیتی میان ایران و اروپا تشکیل و به صورتی محدود آغاز به کار کردند. این روند بصورتی بطئی ادامه داشت تا اینکه در مقطع نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، انجام تعهدات طرفهای غربی عملاً به حالت تعلیق درآمد و منتظر شروع به کار دولت جدید ماند.مهمترین تحول تا قبل از شروع به کار دولت نهم در این زمینه، ازتعلیق خارج شدن فعالیت UCF اصفهان با اعلام رسمی آقای خاتمی در آخرین ماه فعالیت دولت ایشان بود که به نظر میرسد تا حدودی با مواضع امروز طرفداران رویکرد تعامل مغایرت دارد.
با شروع به کار دولت نهم و جایگزینی سیاست "تقابل"بجای "تعامل" و تحویل سکان فعالیتهای هسته ای ایران به آقای لاریجانی، ایشان آب نبات را از دهان بیرون انداخته وبا زدن ماسک اکسیژن برآن عازم اقیانوس هند شد تا در غلطان بستاند!!! طرفهای غربی نیز به منظور جلوگیری از دستیابی ایشان به در غلطان، به سیاستهای قبل از توافق پاریس- تهران برگشته و تلاشهای خود را برای کشاندن پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت آغاز کرده و در نهایت موفق به این کار شدند و توانستند یک بیانیه و دو قطعنامه از شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران بگیرند که آخرین مورد آن روز شنبه همین هفته(4/1/86)صادر شد و آنگونه که پیداست قطعنامه های بعدی نیزبا لحنی تندتر از قبل در راه است.
در مقابل این اقدامات، از حکومت ایران اقدام کارآمدی بجز تعلیق کامل"تعلیق غنی سازی اورانیوم"و همچنین افزودن بیش از پیش بر اقدامات و اظهارات تهدیدآمیز خود که آخرین وشاید تندترین مورد آنرا میتوان در عباراتی چون"اگر بی قانونی کنند ما نیز بی قانونی میکنیم"و یا "اگر قطعنامه ای علیه ما صادر کنند از تمام ظرفیت خود برای ضربه زدن استفاده میکنیم"ملاحظه کرد، مشاهده نشدضمن آنکه به نظر میرسد همزمان برخی از برگهای برنده ایران در عراق و لبنان و همچنین روسیه و چین نیز در حال تضعیف است.
از زمانی که فعالیتهای هسته ای ایران در صحنه بین المللی مطرح شده است، چند سؤال عمده در مورد این چالش در محافل گوناگون مطرح بوده است:
1- چرا موضوع فعالیتهای هسته ای ایران به چالشی بین المللی تبدیل شد و افت و خیزهای آن، کشور را به مرحله ای بحرانی همانند وضعیت کنونی رساند؟
2- سرانجام وضعیت پرونده هسته ای کشور چه خواهد شد؟
3- برای مواجهه با بحران هسته ای کشور چه باید کرد؟
جوابگویی به این سؤال که "چه عاملی باعث می شود که آمریکا و اروپا و حتی روسیه و چین، تا این حد برای جلوگیری از دستیابی ایران به چرخه سوخت هسته ای هزینه کنند؟و چرا حکومت ایران حاضر است ظاهراً به هر قیمتی به چرخه سوخت هسته ای دست یابد؟"و درواقع پاسخگویی به این سؤال عامیانه که"دعوا سر چیست؟"، میتواند تا حد زیادی برای جوابگویی و یا حداقل گمانه زنی در مورد سه سؤال فوق الذکر، کمک کند.
الف- چه عاملی باعث می شود که آمریکا و اروپا و حتی روسیه و چین، تا این حد برای جلوگیری از دستیابی ایران به چرخه سوخت هسته ای هزینه کنند؟(دعوای آمریکا و اروپا و روسیه و چین با ایران در پرونده هسته ای سر چیست؟)
ایران کشوریست با 1.6 میلیون کیلومتر مربع مساحت، 70میلیون نفر جمعیت(حدود 50 درصدآن در سنین 15 تا 39 سالگی قرار دارد)، سرمایه های عظیم انسانی و فیزیکی معدنی وانسان ساخت، پتانسیلهای طبیعی و غیرطبیعی بالقوه قابل توجه برای تولید انواع محصولات صنعتی و کشاورزی، موقعیت جغرافیایی منحصر به فرد از بعد ارتباطی و نزدیکی به بازارهای عمده مصرف جهان(شامل کشورهای نفتی حوزه خلیج فارس، روسیه، هند و پاکستان، چین و حوزه آسیای جنوب شرقی)و نفوذ فرهنگی قابل توجه در کشورهای منطقه خاورمیانه و آسیای میانه، که نزدیک نیمی از سواحل خلیج فارس را در کنترل خود دارد.
خلیج فارس محل تولید و صدور عمده ترین مقادیر نفت خام مصرفی جهان در گذشته و حال است که با توجه به چشم اندازهای ناامید کننده در مورد انرژیهای جایگزین نفت و کاهش دخایر نفتی جهان در خارج ازحوزه خلیج فارس، انتظار میرود این نقش در آینده گسترش بیشتری نیز پیدا کند.
عمده ترین کشورهای مصرف کننده نفت خام صادراتی جهان آمریکا، اتحادیه اروپا،ژاپن و چین هستند.
کشورهای حوزه نفوذ ایران(کشورهای حاشیه خلیج فارس، کشورهای همسایه ایران، کشورهای آسیای میانه)، بازارهای عمده مصرف کالاهای تولیدی آمریکا، اروپا، ژاپن و چین هستند و غالب دلارهای نفتی که نصیب ایران و سایر کشورهای صادر کننده نفت خام که درحوزه نفوذایران واقع اند میشود دوباره به کشورهای تولیدکننده کالاهای وارداتی آنان برمیگردد و یااینکه در بانکهای آن کشورها به جریان می افتد.
اینها واقعیاتی است که قاعدتاً دولتهای آمریکا، اتحادیه اروپا، ژاپن، چین و روسیه باابعاد بسیارکاملتر و با پیش بینی های دقیقتری از آن آگاهند لذا طبیعی است که به ویژه آمریکاواروپا نگران امنیت خودوکشورهایی باشندکه اسم آنها برده شد(کشورهای حوزه خلیج فارس، کشورهای همسایه ایران و سایر کشورهای حوزه نفوذ آن، کشورهای اتحادیه اروپا، روسیه، چین و حتی خود ایران)و احتمالات گوناگون درمورد وضعیت آن کشورها و خودشان را درصورت دستیابی ایران به تسلیحات هسته ای مدنظر قرار دهند که اگر چنین نکنند باید در عقلانیت آنها شک نمود. طبعاً عوامل فرعی دیگری نیر در این زمینه بخصوص در مورد روسیه و چین میتواند مطرح باشد که به جهت جلوگیری از طولانی شدن بحث از ذکر آنها خودداری میشود.
ذکراین نکته ضروریست که مباحثی چون حق بودن یا نبودن اینکه کشور یا کشورهایی از قدرتمندشدن کشوری دیگر به جهت احساس خطر احتمالی برای منافع خود(چه ملتهای خود، چه دولتهای خود و چه حتی افراد قدرتمند و زورگویی که در آن کشورها وجود دارند)جلوگیری کنند تغییری در چرایی و واقعیت دعوای کشورهای 5+1 برسرفعالیتهای هسته ای ایران ایجاد نمیکند هرچند که ممکن است نوع واکنشها به آنرا تحت تأثیر قرار دهد.
ب- چرا حکومت ایران حاضر است یا حداقل وانمود میکند که حاضر است به هر قیمتی به چرخه سوخت هسته ای دست یابد؟(دعوای ایران با آمریکا و اروپا و روسیه و چین در پرونده هسته ای سر چیست؟)
با شروع به کار روسها برای تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر، تدریجاً فعالیتهای درونی سازی فناوریهای هسته ای در داخل توسط ایران به جریان افتادوبا سرمایه گذاریهای گسترده سالهای بعدی با انگیزه تأمین انرژی برق و تولید سایر محصولات غیرنظامی مشتقه از فناوریهای هسته ای و بانیم نگاهی به تبدیل شدن به قدرت هسته ای(نه لزوماً نظامی)، ادامه پیدا کرد. همزمان با ثمردهی ملموس این سرمایه گذاریها به لحاظ فنی، بطور طبیعی انگیزه های ایران برای تبدیل شدن به قدرت هسته ای تقویت گردید و درواکنش به تحرکات آمریکا و اتحادیه اروپا دراین زمینه، انگیزه های مخالفت با زورگویی غرب و به ویژه آمریکا در ایران که مدتی بودنسبت به گذشته محدودترشده بود دوباره فعال شد.
همزمان با این اتفاقات، موضوع چالش هسته ای کشور در رقابتهای سیاسی داخلی نیز مورد بهره برداری قرار گرفت و با طرح بعضی از ادعاها توسط برخی از افراد و جناحهای حاکمیت، بخشی از ابعاد این چالش به موضوعی حیثیتی برای آنان تبدیل شدکه این موضوع باتصاحب قوای مقننه ومجریه توسط بخشی از آنان، تدریجاً به سایر مدعاهای حکومت ایران در مناقشه هسته ای با غرب اضافه گردید.
بنابراین به نظر میرسد دعوای حکومت ایران با غرب در مسأله هسته ای به ترتیب اهمیت بر سر موارد عمده زیر است:
1- تبدیل شدن به قدرت هسته ای(نه لزوماً نظامی) وبالنتیجه قدر ت برتر منطقه ای
2- پافشاری بر ادعاهایی که به هردلیلی درروندتحولات پرونده ای هسته ای و سایر تحولات سیاسی بین المللی مرتبط با حکومت ایران درسالهای گذشته، به موضوعاتی حیثیتی برای حکومت ایران بخصوص در ارتباط با داخل تبدیل شده اند
3- مخالفت با زورگویی آمریکا و اروپا در اعمال قدرت علیه ایران
4- خودکفایی در فناوری هسته ای و تولید انرژی برق.
ج- نتیجه گیری
1- کشورهای مقابل ایران در مناقشه هسته ای، بخصوص آمریکا و اروپا با توجه به انگیزهای اصلی آنها از ورود به این مناقشه که در بند الف بیان گردید به نظر نمیرسد حاضر به قبول ایرانی قادر به تولید مستقل سوخت هسته ای به معنی واقعی کلمه باشند وبه هرطریقی سعی خواهند کرد مانع این امر شوند که کیفیت این اقدامات بازدارنده، نسبتی مستقیم با پشتوانه اجتماعی فعال(و نه اسمی)حکومت ایران دارد.هرقدر این پشتوانه قوی تر باشد آنها به معامله با ایران آنهم در ابعاد کلان تر و مهمتر روی خواهند آورد و به هرمیزان این پشتوانه ضعیف ترباشد آن کشورها به اقدامات قهرآمیزتری گرایش پیدا خواهند کرد بدون اینکه بخواهند امتیازی بدهند.آنچه امروزه شاهد آن هستیم بیشتر به حالت دوم نزدیک است تا حالت اول. در هرصورت بعید است حداقل در کوتاه مدت و میان مدت آنها حاضر به کنار آمدن با ایرانی هسته ای باشند.
2- با توجه به اینکه چهار موضوعی که به عنوان مدعاهای حکومت ایران در دعوای هسته ای با کشورهای 5+1 مطرح شد کاملاً به هم وابسته اند لذا برای دست اندرکاران طرف ایرانی این مناقشه، گزینه ای جز ادامه روند موجود و دعوا بر سر هر چهار مقوله و نهایتاً تقابل قهر آمیز متصور نیست چرا که به نظر میرسد هزینه های صرفنظر کردن از این مدعاها برای حاکمیت ایران بیشتر از منافع این چشم پوشی است مگر آنکه عاملی تصادفی این روند را معکوس کرده یا متوقف کند و یا اینکه ایران غنی سازی را مشروط بر آنکه علنی نشود متوقف کند که امکان پذیری وقوع چنین حالتی بعید به نظر میرسد. البته حاکمیت ایران میتواند شاید هم در نهایت مجبور شود یا وادار شود سیاستی که هزینه اش برای او بیشتر از منافع آن است برگزیند و احیای اصلاحات سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی را در دستور کار خود قرار دهد که در اینصورت حتی میتوان با امتیازاتی مهم و تعیین کننده برای وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران از این مناقشه عبور کرد.
3- دستاوردهای موفقیت و پیروزی در این دعوا با مختصات جاری آن برای ملت ایران، در مقایسه با هزینه های فرصت آن و حتی هزینه های نقد آن، بر خلاف حکومت ایران چندان قابل توجه به نظر نمیرسد، چه آنکه کم نیستند کشورهایی که فناوری هسته ای ندارند ولی مردمی بسیار موفق و مرفه دارند و هچنین زیادند کشورهایی که به سلاح اتمی هم مسلح اند ولی مردمان آنها در نهایت فقر و فلاکت روزگار می گذرانند. بنابراین، کسانی که در این مناقشه طرف ملت ایران هستند بهتر است اولاً، براین وسوسه خودکه"بگذار آمریکا و اروپا حکومت ایران را تضعیف کنند تا کنار رود" فائق آمده و تمامی تلاش خود را برای جلوگیری از جنگ بکار گیرند چرا که وقوع جنگ، هزینه های مترتب بر مناقشه هسته ای را برای مردم ایران بسیار افزونتر و منافع آنرا نیز به همان نسبت نازلتر خواهد کرد ضمن آنکه لزوماً به استقرار دموکراسی وایجاد آرامش و رفاه برای ملت ایران نیز نخواهد انجامید و ثانیاً، در جهت وادار کردن حاکمیت به اصلاح در سیاست داخلی همت گمارند و از کسانی که خواستار اصلاح در سیاستهای داخلی کشور هستند بخواهند که برنامه کارآمدی برای اصلاح در امور کشور تهیه و ارائه نمایند.

هیچ نظری موجود نیست: