این روزها بازار نقد عملکرد دولت و مناظره طلبی در این زمینه داغ است و چنین به نظر می آید که همه به دنبال مناظره با همه هستند!در این میان، نقدشوندگان و دوستان آنها بجای پاسخگوئی به نقدها به نقدکننده ها پرداخته و مکرراً ادعا میکنند که نقدکنندگان دارای انگیزه های سیاسی بوده و با حب و بغض به چنین انتقاداتی مبادرت می ورزند.
وقتی گفته، نوشته و یا عملکرد فرد یا نهادی توسط فرد یا نهادی دیگر مورد انتقاد قرارمیگیرد کلاً چهار انگیزه برای این نقد در نزد منتقد میتواند وجود داشته باشد:
1- منتقد، نوشته، گفته و یا عملکرد فرد یا نهادی را نقد میکند تا در بازخوردی که ایجاد میشود خودش را تصحیح نماید. این در واقع نقد نیست بلکه سؤال است و هدف از آن رفع ابهامات منتقد و یا سؤال کننده است.
2- منتقد، نوشته، گفته و یا عملکرد فرد یا نهادی را نقد میکند تا او را تصحیح نماید. چنین نقدی به هدف تصحیح اشتباهات و خطاهای فرد یا نهاد مورد نقد صورت گرفته و در واقع به دنبال تقویت و استحکام موقعیت اوست.
3- منتقد، نوشته، گفته و یا عملکرد فرد یا نهادی را نقد میکند تا افراد ذینفع ثالث را از مشکلاتی که از قبل رفتار و کردار او بوجود آمده و یا ممکن است بوجود آید آگاه کند.
4- منتقد، نوشته، گفته و یا عملکرد فرد یا نهادی را نقد میکند تا او را نزد اشخاص و نهادهای ثالث تخریب نماید.
نقد، با هر یک از انگیزه چهارگانه فوق که صورت گیرد لزوماً درست نبوده و حتی در مورد نوع چهارم ممکن است عمداً خلاف واقع نیز انجام شود. از طرف دیگر نقدی که با انگیزه تخریب نقدشونده(مورد چهارم)، صورت گیرد نیز لزوماً غلط نخواهد بود و ممکن است واقعیت داشته باشد.
در یک روند عقلائی، انتظار می رود که نقد شونده، به همه نقدها صرفنظر از انگیزه های نقد کنندگان حتی مواردی که عمداً خلاف واقع بیان میشوند جواب داده و به اقناع ناظران بیرونی بپردازد. بدیهی است که در کنار این رویکرد میتواند به انگیزه های نقد شوندگان نیز بخصوص اگر موضوع نقد، امور سیاسی باشد بپردازد. اما آنچه ما در بازار نقد بطور اعم و بازار نقد امور سیاسی بطور اخص در کشورمان شاهد آن هستیم تمرکز روی انگیزه های ناقدین و کم توجهی و حتی بی توجهی به خود نقدهاست.
وقتی کسی با هدف رفع ابهام از متولیان امور سؤالی می کند(مورد اول فوق)، در موارد متعددی چه در گذشته و چه حال دیده میشود که آنان با تصور اینکه سؤال کننده نیت بدی دارد و یا به بهانه آن، سؤال او را با سؤال جواب می دهند. به عنوان مثال وقتی از مقامات جمهوری اسلامی در مورد حقوق بشر سؤال میشود بلافاصه از چرائی نقض حقوق بشر در آمریکا سؤال میکنند.
و یا در موارد زیادی زمانیکه منتقدی به هدف کمک به نقد شونده برای تصحیح خطاهایش به بیان نقاط ضعف او می پردازد(مورد دوم فوق)، اگر نقدهای خود را درگوشی بیان نکند چنان با چوب مغرض بودن رانده میشود که در نهایت سر از اردوگاه جناح مقابل در می آورد که نمونه های آنرا درتمامی جناح ها میتوان مشاهده کردکه نمونه نسبتاًجدیدآن اخیراً در مورد یکی از نمایندگان مجلس اتفاق افتاد.
هنگامیکه که نقد به انگیزه آگاهی بخشی به افراد ذینفع ثالث و یا تخریب روی دهد(موارد سوم و چهارم فوق)، غالباً انگیزه خوانی در مورد نقد کنندگان چنان اوج میگیرد که حتی بعضاً تا مرحله دستگیری و زندانی شدن منتقدین نیز پیش می رود. گو اینکه در جامعه ما، انتقاد هم استصوابی است و منتقد لزوماً باید بدون حب وبغض و بدور از انگیزه های سیاسی به نقد وبررسی رفتارها و کردارها بپردازد و گرنه برای نقد کردن رد صلاحیت میشود!اگر کسی و یا روزنامه ای به نقد کردارها و رفتارها می پردازد یا باید نقد خود را درگوشی بیان نماید و یا اینکه در کنار نقدها، خوبی ها را نیز بگوید تا خودش اثر نقدهایش را خنثی کرده و بدین ترتیب حسن نیت خود را نشان دهد تا برای امر انتقاد تأیید صلاحیت شود. کسانی که انتقاد را نیز استصوابی می خواهند یا به آزادی بیان که از اصول قانون اساسی است و برای اجرا و پاسداری از آن قسم خورده اند اعتقاد ندارند و یا اینکه معنی درست آنرا نمی دانند!!!
وقتی گفته، نوشته و یا عملکرد فرد یا نهادی توسط فرد یا نهادی دیگر مورد انتقاد قرارمیگیرد کلاً چهار انگیزه برای این نقد در نزد منتقد میتواند وجود داشته باشد:
1- منتقد، نوشته، گفته و یا عملکرد فرد یا نهادی را نقد میکند تا در بازخوردی که ایجاد میشود خودش را تصحیح نماید. این در واقع نقد نیست بلکه سؤال است و هدف از آن رفع ابهامات منتقد و یا سؤال کننده است.
2- منتقد، نوشته، گفته و یا عملکرد فرد یا نهادی را نقد میکند تا او را تصحیح نماید. چنین نقدی به هدف تصحیح اشتباهات و خطاهای فرد یا نهاد مورد نقد صورت گرفته و در واقع به دنبال تقویت و استحکام موقعیت اوست.
3- منتقد، نوشته، گفته و یا عملکرد فرد یا نهادی را نقد میکند تا افراد ذینفع ثالث را از مشکلاتی که از قبل رفتار و کردار او بوجود آمده و یا ممکن است بوجود آید آگاه کند.
4- منتقد، نوشته، گفته و یا عملکرد فرد یا نهادی را نقد میکند تا او را نزد اشخاص و نهادهای ثالث تخریب نماید.
نقد، با هر یک از انگیزه چهارگانه فوق که صورت گیرد لزوماً درست نبوده و حتی در مورد نوع چهارم ممکن است عمداً خلاف واقع نیز انجام شود. از طرف دیگر نقدی که با انگیزه تخریب نقدشونده(مورد چهارم)، صورت گیرد نیز لزوماً غلط نخواهد بود و ممکن است واقعیت داشته باشد.
در یک روند عقلائی، انتظار می رود که نقد شونده، به همه نقدها صرفنظر از انگیزه های نقد کنندگان حتی مواردی که عمداً خلاف واقع بیان میشوند جواب داده و به اقناع ناظران بیرونی بپردازد. بدیهی است که در کنار این رویکرد میتواند به انگیزه های نقد شوندگان نیز بخصوص اگر موضوع نقد، امور سیاسی باشد بپردازد. اما آنچه ما در بازار نقد بطور اعم و بازار نقد امور سیاسی بطور اخص در کشورمان شاهد آن هستیم تمرکز روی انگیزه های ناقدین و کم توجهی و حتی بی توجهی به خود نقدهاست.
وقتی کسی با هدف رفع ابهام از متولیان امور سؤالی می کند(مورد اول فوق)، در موارد متعددی چه در گذشته و چه حال دیده میشود که آنان با تصور اینکه سؤال کننده نیت بدی دارد و یا به بهانه آن، سؤال او را با سؤال جواب می دهند. به عنوان مثال وقتی از مقامات جمهوری اسلامی در مورد حقوق بشر سؤال میشود بلافاصه از چرائی نقض حقوق بشر در آمریکا سؤال میکنند.
و یا در موارد زیادی زمانیکه منتقدی به هدف کمک به نقد شونده برای تصحیح خطاهایش به بیان نقاط ضعف او می پردازد(مورد دوم فوق)، اگر نقدهای خود را درگوشی بیان نکند چنان با چوب مغرض بودن رانده میشود که در نهایت سر از اردوگاه جناح مقابل در می آورد که نمونه های آنرا درتمامی جناح ها میتوان مشاهده کردکه نمونه نسبتاًجدیدآن اخیراً در مورد یکی از نمایندگان مجلس اتفاق افتاد.
هنگامیکه که نقد به انگیزه آگاهی بخشی به افراد ذینفع ثالث و یا تخریب روی دهد(موارد سوم و چهارم فوق)، غالباً انگیزه خوانی در مورد نقد کنندگان چنان اوج میگیرد که حتی بعضاً تا مرحله دستگیری و زندانی شدن منتقدین نیز پیش می رود. گو اینکه در جامعه ما، انتقاد هم استصوابی است و منتقد لزوماً باید بدون حب وبغض و بدور از انگیزه های سیاسی به نقد وبررسی رفتارها و کردارها بپردازد و گرنه برای نقد کردن رد صلاحیت میشود!اگر کسی و یا روزنامه ای به نقد کردارها و رفتارها می پردازد یا باید نقد خود را درگوشی بیان نماید و یا اینکه در کنار نقدها، خوبی ها را نیز بگوید تا خودش اثر نقدهایش را خنثی کرده و بدین ترتیب حسن نیت خود را نشان دهد تا برای امر انتقاد تأیید صلاحیت شود. کسانی که انتقاد را نیز استصوابی می خواهند یا به آزادی بیان که از اصول قانون اساسی است و برای اجرا و پاسداری از آن قسم خورده اند اعتقاد ندارند و یا اینکه معنی درست آنرا نمی دانند!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر