انتخابات مجلس هشتم در پیش است و گروههای مختلف در تکاپوی آماده شدن و رایزنی به منظور شرکت موفقیت آمیز در این انتخابات هستند. اما ظاهراً چون دوره های قبل همه فقط به فکر انتخاب شدن هستند و کمتر کسی در اندیشه مشخص کردن کارهائی است که بعد از انتخاب شدن قصد دارد و میتواند انجام دهد.
اقدام مشخصی که این روزها در اردوگاههای مختلف سیاسی برای شرکت در انتخابات مشاهده میشود ائتلاف است، ائتلاف است، ائتلاف!
ائتلاف چیست، هدف از آن کدام است و اثربخشی آن به چه معنی است؟
ائتلاف یعنی متحد شدن، باهم شدن، روی هم گذاشتن نیروهای همدیگرو ... .
هدف از ائتلاف نیز آن است که مؤتلفین با روی هم گذاشتن نیروهای خود، به خواسته ای که تصور میکنند به تنهائی قادر به تأمین آن نیستند نائل شوند. طبیعی است که وقتی خوسته ای با مشارکت و همکاری دیگری بدست آید چه به لحاظ کیفی و چه به لحاظ کمی مطلوب صددرصد طرفین ائتلاف نخواهد بود.
میزان دستیابی مؤتلفین به خواسته مشترکشان، میزان اثربخشی ائتلاف را نشان خواهد داد. به هرمیزان که درصد بیشتری از خواسته محرک ائتلاف تحقق یابد ائتلاف، اثر بخش تر خواهد بود و بالعکس.
اگر خواسته ائتلافهای انتخاباتی مطرح درسطح جامعه میان اردوگاه موسوم به اصولگرایان از یک سو و اردوگاه موسوم به اصلاح طلبان از سوی دیگر را صرفاً دستیابی به کرسیهای بیشتر درمجلس هشتم درنظربگیریم و فرض کنیم که قصدی جدی برای تداوم این ائتلافها پس از دستیابی به کرسیهای بیشتر در مجلس وجود ندارد مثلاً قرار نیست که از نیروی انباشته ائتلاف برای اجرای برنامه ای مشخص استفاده شود(گو اینکه چنین پدیده ای کم و بیش واقعیت دارد هر چند که به نظر میرسد چنین رویکردی در اردوگاه اصولگرایان بیشتر است ولی در اردوگاه اصلاح طلبان نیز چنین رویکردی قویتر از گذشته به نظر میرسد)، پیروزی معنی دار در چنین میدانی و بخصوص تداوم آن برای اصلاح طلبان به سختی میسر خواهد بود. برای قضاوت دقیقتر در این زمینه بهتر است داشته های طرفین را مرور کنیم:
الف- داشته های اصلاح طلبان:
1- محبوبیت نسبی آقای خاتمی
2- نفوذ نسبی اصلاح طلبان در میان طبقات متوسط جامعه
3- امکان دوپینگ با استفاده از عملکرد ضعیف و بعضاً فاجعه بار دولت نهم و مجلس هفتم و همچنین برخوردهای خیابانی اخیر نیروی انتظامی با جوانان
ب- داشته های اصولگرایان:
1- امکانات مالی گسترده
2- سازماندهی نسبتاً گسترده در قالب نهادهای عمومی و بعضاً حکومتی
3- تسلط کامل بر قوای سه گانه و همه نهادهای حکومتی
4- نفوذ نسبتاً ثابت در میان بخشی از اقشار جامعه
5- رانت شورای نگهبان
ملاحظه میشود که امکانات اردوگاه اصولگرایان به وضوح بر اردوگاه اصلاح طلبان می چربد، بنابراین با چنین وضعیتی به نظر می آید که اصلاح طلبان نمی توانند انتظاری فراتر از انتخابات شوراهای شهر و روستای سوم از انتخابات مجلس هشتم داشته باشند. به عبارت دیگر"ائتلاف اصولگریان"اثربخش تر از"ائتلاف اصلاح طلبان"به نظر میرسد.
سؤال آن است که اصلاح طلبان چگونه میتوانند اثربخشی ائتلاف خود را بالاتر برده و در نهایت بر ائتلاف اصولگرایان فائق آیند و از آن مهمتر این برتری را حفظ کنند؟
جهان بینی(هستها و نیستها)و ایدئولوژی(بایدهاو نبایدها)مورد قبول هر جامعه ای معمولاً به وسیله نخبگان آن جامعه ساخته و پرداخته میشود. نخبگان در جوامع گوناگون، دو دسته اند:
الف- نخبگان خاص: آن دسته از متفکرین جامعه اند که به تئوریزه کردن هستها و نیستها و بایدها و نبایدهای مربوطه می پردازند و به اصطلاح نظریه پردازی می کنند. هر چند که تا حدودی نیز به بومی و کاربردی کردن(و به اصطلاح به توسعه و پردازش)و تبلیغ و اشاعه افکارشان مبادرت میکنند. سهم چنین افرادی از کل جمعیت در جوامع گوناگون معمولاً بسیار اندک بوده و تعداد آنان انگشت شمار است. افرادی چون سروش، نصر، ملکیان، شبستری، امام، علامه جعفری، علامه طباطبائی، مطهری و مصباح(البته درحوزه مسائل فلسفی – اجتماعی و اسلامی) را میتوان در زمره چنین افرادی برشمرد.
ب- نخبگان عام: آن دسته از افراد جامعه اند که به بومی کردن و کاربردی کردن(و به اصطلاح به توسعه و پردازش)و تبلیغ و اشاعه محصولات فکری نخبگان خاص جامعه خود و همچنین دیگر جوامع می پردازند. به جرأت میتوان گفت که محصولات فکری نخبگان خاص در غیاب نخبگان عام به عنوان حلقه واسط میان نخبگان خاص و توده مردم، خاصیت سیاستی چندانی نخواهد داشت. عموم کارمندان و کارگران سطوح عالی و میانی، عموم فعالان تجاری و صنعتی سطوح عالی و میانی، عموم مدرسین و محققین دانشگاهها، عموم دانشجویان و دانش آموزان دوره های متوسطه، عموم روحانیان و بخشی از نظامیان را میتوان نخبگان عام جامعه ایرانی دانست. تعداد این دسته از افراد در جامعه ما چیزی حدود 10 میلیون نفر برآورد می شود.
در مقوله انتخابات، "موضع نخبگان عام"هم به لحاظ آرائی که خودشان به صندوقها می ریزند، هم به لحاظ نقشی که در خط دهی به آرای سایر اقشار جامعه در درون خانواده ها و نهادهای متعدد اجتماعی در اقصا نقاط کشور بازی میکنندو هم ازآن جهت که جایگزینی برای روزنامه و مجله و رسانه های صوتی و تصویری مدرن در جامعه ای چون ایران هستند مهمترین متغیر تعیین کننده نتیجه انتخابات است.
هر یک از اردوگاههای اصولگرا یا اصلاح طلب که بتوانند نیروی عظیم این بخش از جامعه را بصورتی فعال چون انتخابات دوم خرداد سال76، با خود همراه کند و البته همراه خود نگهدارد خواهد توانست از تمامی موانع پیدا و پنهان چون رد صلاحیتها، امداد های غیبی، تقلب، ابطال آراء، کمبود منابع مالی، ضعف سازماندهی و... عبور کرده و همچون سال 76 به موفقیتی خیره کننده دست یابد. بنابراین اصولگرایان و بیشتر از آنان اصلاح طلبان(با توجه به اینکه توازن قوا در غیاب نخبگان عام به ضرر آنهاست)، بهتر است در کنار ائتلافهای کلیشه ای موجود به ائتلاف با نخبگان عام نیز عنایت داشته باشند. ولی مشکل آنجاست که ائتلاف با نخبگان عام از جنس ائتلاف روی برنامه کاری بعد از انتخاب شدن است و نه از نوع ائتلاف روی نامزدهای انتخاباتی و اینجاست که جناح های سیاسی موجود برای ائتلاف با نخبگان عام با مشکل مواجه اند. با توجه به اینکه به نظر میرسد غالب نخبگان عام جامعه ایرانی، افکار اصلاح طلبی دارند لذا ائتلاف با آنان برای اردوگاه اصلاح طلبان محتمل تر و سهل تر است.
علی الظاهر اصلاح طلبان عمدتاً به عملکرد ضعیف حاکمیت یکپارچه و همچنین محبوبیت نسبی آقای خاتمی دل خوش کرده و خود را بی نیاز از نخبگان عام می بینند و لذا مشغول چانه زنی روی افرادی هستند که قرار است در لیستهای انتخاباتی جای گیرند و تنها برنامه ای که از آن صحبت میکنند پائین آوردن توقعات مردم و کاهش دادن حساسیتهای حاکمیت نسبت به خودشان است که بعید است بخش اکثریت"نخبگان عام"حاضر به ائتلاف روی چنین برنامه ای باشد.
اصلاح طلبان برای تضمین موفقیت خود در انتخابات آتی لازم است بجای تمرکز روی ائتلافهای کلیشه ای موجود روی افراد و مشخص کردن لیست انتخاباتی، برنامه پیشنهادی خود برای بعد از انتخاب شدن را به بخش اکثریت"نخبگان عام"جامعه عرضه کنند و تازه آنگاه برای ائتلاف با آنان به مذاکره پرداخته و به سفرهای استانی بروند و در نهایت به لیستهای انتخاباتی فکر کنند. چرا که اصولاً باید افرادی را برگزینند که به برنامه مورد ائتلاف پایبند باشند و تعهد دهند که در صورت راهیابی به مجلس همان برنامه را پیگیری نمایندنه اینکه اول افراد را مشخص کرده و به مجلس بفرستند و سپس برنامه خود را معلوم کنند و آنگاه منتخبین بهانه بیاورند که ما غافلگیر شدیم و نمیخواهیم و یا نمیتوانیم چنین برنامه ای را اجرا کنیم و اگر میدانستیم این کار را باید انجام دهیم چنین و چنان و... . در صورت تفاهم و ائتلاف گروههای مختلف اصلاح طلب روی برنامه ای مشخص، آنگاه حتی با سهولت و کارآمدی بیشتری می توانند در مورد افراد به تفاهم و ائتلاف دست یابند.
خلاصه آنکه نیل به خواسته های ائتلاف مورد نظر اصلاح طلبان و اثربخشی آن و از آن مهمتر پایداری چنین ائتلافی به برنامه ای که ارائه میشود وابسته است و ائتلاف روی افراد قبل از مشخص کردن و تفاهم روی برنامه ای معین، اثربخشی و پایداری آن ائتلاف را به شدت کاهش خواهد داد.
اقدام مشخصی که این روزها در اردوگاههای مختلف سیاسی برای شرکت در انتخابات مشاهده میشود ائتلاف است، ائتلاف است، ائتلاف!
ائتلاف چیست، هدف از آن کدام است و اثربخشی آن به چه معنی است؟
ائتلاف یعنی متحد شدن، باهم شدن، روی هم گذاشتن نیروهای همدیگرو ... .
هدف از ائتلاف نیز آن است که مؤتلفین با روی هم گذاشتن نیروهای خود، به خواسته ای که تصور میکنند به تنهائی قادر به تأمین آن نیستند نائل شوند. طبیعی است که وقتی خوسته ای با مشارکت و همکاری دیگری بدست آید چه به لحاظ کیفی و چه به لحاظ کمی مطلوب صددرصد طرفین ائتلاف نخواهد بود.
میزان دستیابی مؤتلفین به خواسته مشترکشان، میزان اثربخشی ائتلاف را نشان خواهد داد. به هرمیزان که درصد بیشتری از خواسته محرک ائتلاف تحقق یابد ائتلاف، اثر بخش تر خواهد بود و بالعکس.
اگر خواسته ائتلافهای انتخاباتی مطرح درسطح جامعه میان اردوگاه موسوم به اصولگرایان از یک سو و اردوگاه موسوم به اصلاح طلبان از سوی دیگر را صرفاً دستیابی به کرسیهای بیشتر درمجلس هشتم درنظربگیریم و فرض کنیم که قصدی جدی برای تداوم این ائتلافها پس از دستیابی به کرسیهای بیشتر در مجلس وجود ندارد مثلاً قرار نیست که از نیروی انباشته ائتلاف برای اجرای برنامه ای مشخص استفاده شود(گو اینکه چنین پدیده ای کم و بیش واقعیت دارد هر چند که به نظر میرسد چنین رویکردی در اردوگاه اصولگرایان بیشتر است ولی در اردوگاه اصلاح طلبان نیز چنین رویکردی قویتر از گذشته به نظر میرسد)، پیروزی معنی دار در چنین میدانی و بخصوص تداوم آن برای اصلاح طلبان به سختی میسر خواهد بود. برای قضاوت دقیقتر در این زمینه بهتر است داشته های طرفین را مرور کنیم:
الف- داشته های اصلاح طلبان:
1- محبوبیت نسبی آقای خاتمی
2- نفوذ نسبی اصلاح طلبان در میان طبقات متوسط جامعه
3- امکان دوپینگ با استفاده از عملکرد ضعیف و بعضاً فاجعه بار دولت نهم و مجلس هفتم و همچنین برخوردهای خیابانی اخیر نیروی انتظامی با جوانان
ب- داشته های اصولگرایان:
1- امکانات مالی گسترده
2- سازماندهی نسبتاً گسترده در قالب نهادهای عمومی و بعضاً حکومتی
3- تسلط کامل بر قوای سه گانه و همه نهادهای حکومتی
4- نفوذ نسبتاً ثابت در میان بخشی از اقشار جامعه
5- رانت شورای نگهبان
ملاحظه میشود که امکانات اردوگاه اصولگرایان به وضوح بر اردوگاه اصلاح طلبان می چربد، بنابراین با چنین وضعیتی به نظر می آید که اصلاح طلبان نمی توانند انتظاری فراتر از انتخابات شوراهای شهر و روستای سوم از انتخابات مجلس هشتم داشته باشند. به عبارت دیگر"ائتلاف اصولگریان"اثربخش تر از"ائتلاف اصلاح طلبان"به نظر میرسد.
سؤال آن است که اصلاح طلبان چگونه میتوانند اثربخشی ائتلاف خود را بالاتر برده و در نهایت بر ائتلاف اصولگرایان فائق آیند و از آن مهمتر این برتری را حفظ کنند؟
جهان بینی(هستها و نیستها)و ایدئولوژی(بایدهاو نبایدها)مورد قبول هر جامعه ای معمولاً به وسیله نخبگان آن جامعه ساخته و پرداخته میشود. نخبگان در جوامع گوناگون، دو دسته اند:
الف- نخبگان خاص: آن دسته از متفکرین جامعه اند که به تئوریزه کردن هستها و نیستها و بایدها و نبایدهای مربوطه می پردازند و به اصطلاح نظریه پردازی می کنند. هر چند که تا حدودی نیز به بومی و کاربردی کردن(و به اصطلاح به توسعه و پردازش)و تبلیغ و اشاعه افکارشان مبادرت میکنند. سهم چنین افرادی از کل جمعیت در جوامع گوناگون معمولاً بسیار اندک بوده و تعداد آنان انگشت شمار است. افرادی چون سروش، نصر، ملکیان، شبستری، امام، علامه جعفری، علامه طباطبائی، مطهری و مصباح(البته درحوزه مسائل فلسفی – اجتماعی و اسلامی) را میتوان در زمره چنین افرادی برشمرد.
ب- نخبگان عام: آن دسته از افراد جامعه اند که به بومی کردن و کاربردی کردن(و به اصطلاح به توسعه و پردازش)و تبلیغ و اشاعه محصولات فکری نخبگان خاص جامعه خود و همچنین دیگر جوامع می پردازند. به جرأت میتوان گفت که محصولات فکری نخبگان خاص در غیاب نخبگان عام به عنوان حلقه واسط میان نخبگان خاص و توده مردم، خاصیت سیاستی چندانی نخواهد داشت. عموم کارمندان و کارگران سطوح عالی و میانی، عموم فعالان تجاری و صنعتی سطوح عالی و میانی، عموم مدرسین و محققین دانشگاهها، عموم دانشجویان و دانش آموزان دوره های متوسطه، عموم روحانیان و بخشی از نظامیان را میتوان نخبگان عام جامعه ایرانی دانست. تعداد این دسته از افراد در جامعه ما چیزی حدود 10 میلیون نفر برآورد می شود.
در مقوله انتخابات، "موضع نخبگان عام"هم به لحاظ آرائی که خودشان به صندوقها می ریزند، هم به لحاظ نقشی که در خط دهی به آرای سایر اقشار جامعه در درون خانواده ها و نهادهای متعدد اجتماعی در اقصا نقاط کشور بازی میکنندو هم ازآن جهت که جایگزینی برای روزنامه و مجله و رسانه های صوتی و تصویری مدرن در جامعه ای چون ایران هستند مهمترین متغیر تعیین کننده نتیجه انتخابات است.
هر یک از اردوگاههای اصولگرا یا اصلاح طلب که بتوانند نیروی عظیم این بخش از جامعه را بصورتی فعال چون انتخابات دوم خرداد سال76، با خود همراه کند و البته همراه خود نگهدارد خواهد توانست از تمامی موانع پیدا و پنهان چون رد صلاحیتها، امداد های غیبی، تقلب، ابطال آراء، کمبود منابع مالی، ضعف سازماندهی و... عبور کرده و همچون سال 76 به موفقیتی خیره کننده دست یابد. بنابراین اصولگرایان و بیشتر از آنان اصلاح طلبان(با توجه به اینکه توازن قوا در غیاب نخبگان عام به ضرر آنهاست)، بهتر است در کنار ائتلافهای کلیشه ای موجود به ائتلاف با نخبگان عام نیز عنایت داشته باشند. ولی مشکل آنجاست که ائتلاف با نخبگان عام از جنس ائتلاف روی برنامه کاری بعد از انتخاب شدن است و نه از نوع ائتلاف روی نامزدهای انتخاباتی و اینجاست که جناح های سیاسی موجود برای ائتلاف با نخبگان عام با مشکل مواجه اند. با توجه به اینکه به نظر میرسد غالب نخبگان عام جامعه ایرانی، افکار اصلاح طلبی دارند لذا ائتلاف با آنان برای اردوگاه اصلاح طلبان محتمل تر و سهل تر است.
علی الظاهر اصلاح طلبان عمدتاً به عملکرد ضعیف حاکمیت یکپارچه و همچنین محبوبیت نسبی آقای خاتمی دل خوش کرده و خود را بی نیاز از نخبگان عام می بینند و لذا مشغول چانه زنی روی افرادی هستند که قرار است در لیستهای انتخاباتی جای گیرند و تنها برنامه ای که از آن صحبت میکنند پائین آوردن توقعات مردم و کاهش دادن حساسیتهای حاکمیت نسبت به خودشان است که بعید است بخش اکثریت"نخبگان عام"حاضر به ائتلاف روی چنین برنامه ای باشد.
اصلاح طلبان برای تضمین موفقیت خود در انتخابات آتی لازم است بجای تمرکز روی ائتلافهای کلیشه ای موجود روی افراد و مشخص کردن لیست انتخاباتی، برنامه پیشنهادی خود برای بعد از انتخاب شدن را به بخش اکثریت"نخبگان عام"جامعه عرضه کنند و تازه آنگاه برای ائتلاف با آنان به مذاکره پرداخته و به سفرهای استانی بروند و در نهایت به لیستهای انتخاباتی فکر کنند. چرا که اصولاً باید افرادی را برگزینند که به برنامه مورد ائتلاف پایبند باشند و تعهد دهند که در صورت راهیابی به مجلس همان برنامه را پیگیری نمایندنه اینکه اول افراد را مشخص کرده و به مجلس بفرستند و سپس برنامه خود را معلوم کنند و آنگاه منتخبین بهانه بیاورند که ما غافلگیر شدیم و نمیخواهیم و یا نمیتوانیم چنین برنامه ای را اجرا کنیم و اگر میدانستیم این کار را باید انجام دهیم چنین و چنان و... . در صورت تفاهم و ائتلاف گروههای مختلف اصلاح طلب روی برنامه ای مشخص، آنگاه حتی با سهولت و کارآمدی بیشتری می توانند در مورد افراد به تفاهم و ائتلاف دست یابند.
خلاصه آنکه نیل به خواسته های ائتلاف مورد نظر اصلاح طلبان و اثربخشی آن و از آن مهمتر پایداری چنین ائتلافی به برنامه ای که ارائه میشود وابسته است و ائتلاف روی افراد قبل از مشخص کردن و تفاهم روی برنامه ای معین، اثربخشی و پایداری آن ائتلاف را به شدت کاهش خواهد داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر