۱۳۸۷ بهمن ۱۷, پنجشنبه

نشانه های بن بست

اين مطلب اولين بار در 18 ارديبهشت 1387 در سايت http://ayande.ir انتشار يافته است
مرور روند تحولات اجتماعی ایران امروز، این ذهنیت را برای انسان بوجود آورد که گویا فعالان عرصه های اجتماعی ایران اعم از مدنی و غیرمدنی، حکومتی و غیرحکومتی، خودی و غیرخودی، دینی و غیردینی، اصلاح طلب و محافظه کار، تندرو و میانه رو، داخلی و خارجی و پوزیسیون و اپوزیسیون مدتی است در بن بستی آشکار گرفتار آمده اند. این بن بست و ناامیدی در میان عموم مردم نیز کم وبیش مشهود است. شاید دلیل اصلی این پدیده نیز آن باشد که جامعه ایرانی در یکصد ساله گذشته، انواع و اقسام مسیرها را از انقلاب گرفته تا همراهی و همدلی با حاکمان خود، برای دستیابی به یک زندگی مرفه، آرام، پیشرفته و مدرن و امروزی پیموده ولی به حداقلهای نتیجه دلخواه هم دست نیافته و اگر هم دستاوردی در نتیجه این تلاشها حاصل شده موقتی بوده و پایدار نمانده است. نامگذاری سال 87 بنام نوآوری نیز شاید خودآگاه و ناخودآگاه نتیجه چنین تصور و تحلیلی از اوضاع اجتماعی جامعه امروز ایران بوده باشد، گو اینکه در چند ماه گذشته بن بست مورد اشاره ظاهراً برای حکومتی ها به اوج خود رسیده است. مطلب حاضر سعی دارد نشانه هائی از این بن بست را به تفکیک ارائه نماید. بن بست به این معنی که، داعیه های قبلی غلط از آب درآید و داعیه های جدیدی نیز قابل ارائه نباشد.
الف – حکومتی ها
مقامات بالای کشور که چند سال پیش قیمت 100 دلار را برای نفت خام، حق مسلم تولیدکنندگان آن می دانستند و به برخی از اعضای اوپک توصیه می کردند که تلاش شود تا چنین هدفی تحقق یابد، امروز که آن هدف تحقق یافته و رکود تورمی را برای دنیا به ارمغان آورده، تورم موجود در کشور را نتیجه تورم عمومی موجود در دنیا می دانند و نتیجه می گیرند که انتقاد وارد کردن در این زمینه به دولت، ناشی از نااگاهی یا سوء نیت و یا دشمنی برخی از منتقدین داخلی و رادیوهای بیگانه است.
رئیس دولت که پس از قریب به سه سال حاکمیت مطلق بر قوه مجریه و دست اندازی نسبی بر حوزه اختیارات و امکانات سایر قوا و نهادهای حکومتی، نتوانسته است به شعار"ما می توانیم"خود جامه عمل پوشاند و عاجر از این بوده است که نفت را سر سفره های مردم بیاورد، عدالت را برقرار نماید، تولید را افزایش دهد، تورم را کنترل کند و بیکاری را کاهش دهد و در عوض توانسته است تورم را سر سفره های مردم بیاورد و مسکن سفره های مردم را نیز با خطر روبرو سازد، به خود زنی روی آورده و نزدیکترین یاران خود را از دولت اخراج می کند و در عین حال می گوید اگر تلاشهای دولت او نبود کشور با تورم70درصدی مواجه می شد!!!و حال که می بیند حنای او در نزدبسیاری از مردمی که باید پاسخگوی آنان باشد رنگ باخته است مخاطب شعار"ما می توانیم"خود را تمامی دنیا قرار داده و به مردم دنیا قول می دهد که او برای اداره جهان برنامه دارد و آماده اصلاح آن است!!! البته باید اعتراف کرد که رئیس دولت به مدد مشاوران نسبتاً باهوشی که دارد و عموماً نیز مشهود نیستند بهتر از سایرین، بازی با اذهان مردم، تغییر در ساخت بازی و جنگ روانی را بلد شده است. او می داند و یا به او گفته اند که در ایران بسیاری را عقیده بر این است که"همه چیز زیر سر رفسنجانی است"یا"همه چیز زیر سر سرمایه دارهاست"یا اینکه"همه چیز زیر سر انگلیس است"یا اینکه ...، بنابراین باید حداکثر بهره را از این باور رایج در میان مردم برد و هر مشکلی را بدون نام بردن از شخص حقیقی یا حقوقی خاصی که مسؤولیت آور است بر گردن مافیا انداخت و بدین ترتیب از زیر بار مسؤولیت شانه خالی کرد. البته بدشانسی او این بوده که مشکلات آنقدر ادامه یافته و در نتیجه او آنقدر از این ابزار استفاده نموده که اثربخشی خود را از دست داده است. امتیاز دیگر رئیس دولت، قاطعیت در تصمیم گیری(البته می دانم که تصمیماتی که از روی ناآگاهی اتخاذ شوند بعضاً قاطعانه به نظر می رسند)و استفاده حداکثری از اختیارات و امکانات در جهت خواسته های خود است.
مجلس هفتم که با شعارهای رنگارنگ اقتصادی و تنش زدائی از صحنه سیاسی کشور سرکار آمد و با تصویب طرحهائی چون تثبیت قیمتها، نظارت بر قراردادهای خارجی دولت و سهمیه بندی بنزین به کار خود ادامه داد و ادعا می نمود که آرامش را به صحنه سیاسی کشور بازگردانده است و اولین مقامی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم در حرکتی بی سابقه به دیدار منتخب آن انتخابات رفت و اطاقی را در مجلس برای او در نظر گرفت تا به هماهنگی کارهایش بپردازد رئیس آن مجلس بود، این روزها شاهد آن است که آن شعارها و طرحها به نتایج مورد ادعا دست نیافته و حتی برخی از آن طرحها توسط خود دست اندرکارانش زیر سؤال میرود ضمن آنکه نامه های آتشینی میان همان رئیس مجلس و همان منتخب انتخابات ریاست جمهوری علیه یکدیگر بصورت علنی در حال رد و بدل شدن است و آن آرامشی که برخی از مجلسی ها ادعای ایجاد آنرا داشتند با چالش جدی مواجه شده است. بن بست تلقی کردن چنین رویدادهائی از آنجا ناشی می شود که برای زیرپا گذاشته شدن قانون مصوب مجلس برای امور مهمی چون سهمیه بندی و نحوه قیمتگذاری بنزین و میزان برداشت از حساب ذخیره ارزی نادیده گرفته میشود ولی در مورد مصوبات کم اهمیتی چون موافقتنامه معاضدت حقوقي در امور مدني و جزايي بين ايران و قرقيزستان، منجر به نامه های پرعتاب میشود.
رئیس قوه قضائیه که به قول خودش خرابه ای را تحویل گرفته بود بجای اینکه پس از بیش از 5 سال تکیه بر ریاست قوه قضائیه، گزارشی از آبادیهائی که بر روی آن خرابه ساخته است ارائه نماید و بر مجموعه تحت مدیریت خود رعایت قانون، انصاف، عدالت و بی طرفی را در بررسی دعاوی گوشزد نماید جهت گسترش همکاری میان دوکشور به عربستان سفر می کند، نگران دولتی بودن نظام اقتصادی کشور است، به انتقاد از طرح بنگاههای زودبازده می پردازد و خواستار حمایت از سرمایه گذاری میشود!!! معلوم نیست قوه قضائیه را چه کار به سرمایه گذاری و میزان تصدی گری دولت و طرح بنگاههای زودبازده و گسترش همکاری های دوجانبه با عربستان؟!!!
ب- اصلاح طلبان
انتخابات اخیر و عدم حضور جدی مردم در انتخابات(حزب مشارکت، میزان مشارکت در کشور را زیر50درصد و در تهران را زیر30درصد اعلام نمود)، به بن بست خوردن اصلاح طلبی به شیوه مرسوم را بیش از پیش نشان داد. گفتند حاکمیت نمی تواند در مورد بررسی صلاحیتها چون مجلس هفتم عمل کند، ولی دیدیم که به اعتراف خود آنها بدتر هم عمل کرد و هیچ کاری هم از دست آنان برای مقابله با این وضعیت بر نیامد، برخی از آنان گفتند که در انتخابات غیررقابتی و غیرسالم شرکت نمیکنیم ولی دیدیم که در عین معتقد بودن به غیررقابتی و غیرسالم بودن انتخابات درآن شرکت کردند، دراعتراض به نحوه شمارش آرا، به شورای نگهبان نامه نوشتند ولی کارشناسان شورای نگهبان هم حاضر به پاسخ رسمی به نامه آنان نشدند و علی رغم این وضعیت در مرحله دوم انتخابات حتی با گستره تبلیغاتی بسیار بیشتری از مرحله اول شرکت کردند و بازهم گفتند در شمارش آرا اشکال بوده ولی بازهم عکس العمل اثربخشی از آنها ندیدیم. عمق این بن بست زمانی آشکارتر می شود که مصاحبه اخیر سعید حجاریان را میخوانیم و متوجه می شویم که او هم با تصمیمات اتخاذ شده درباره انتخابات همراه نبوده و معتقد است که "عمل سیاسی تنها شرکت در انتخابات نیست". این ناامیدی و بن بست در یادداشتهائی که از برجستگان اصلاح طلب در سایت باران به مناسبت شروع سال جدید منتشر شده است و آنها در یادداشتهای خود به پیش بینی تحولات سال 87 پرداخته اند مشهود است.
رفتار اصلاح طلبانی چون ملی مذهبی ها و نهضت آزادی نیز، مابین بی تفاوتی و همراهی با گروههای موسوم به اصلاح طلب در نوسان است که عملاً به معنی بن بست تلقی میشود.
ج- دانشجویان و کارگران
هرچند که کارکرد محافل دانشجوئی و کارگری، عمدتاً صنفی است اما بخاطر وجود قابلیت تشکیل تجمعات انسانی توسط آنها و همچنین وجود خصوصیات متهورانه و سستی نسبی دلبستیگهای خانوادگی، شغلی و اجتماعی در نزد دانشجویان و وجود خصوصیت منافع مشترک در میان کارگران، این دسته از اقشار بعضاً خودآگاه و بعضاً ناخودآگاه به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نیز کشیده میشوند. عکس العمل دانشجویان و کارگران به تحولات اجتماعی و سرنوشت سیاسی جامعه ایران در سالهای اخیراً عمدتاً بی تفاوتی بوده است که بیش از آنکه نشانه بی اهمیت شدن چنین اموری در نزد آنان باشد علامتی از ناامیدی آنان و در واقع به بن بست خوردن فعالیت در چنین حوزه هائی است.
د- اپوزیسیون خارج نشین
مخالفان حکومت در خارج نیز، خودشان را با آرم شیر و خورشید و برجسته کردن دخالت خارجی در سرنگونی پهلوی و وب گردی برای یافتن گزارش و خبر علیه جمهوری اسلامی و تحریم انتخابات و حمله امریکا به ایران و امثالهم مشغول کرده اند که معنی جز بن بست نمی تواند داشته باشد.
ه- مردم
آنچه که در مورد موضع کلیت جامعه در مورد امور اجتماعی و سیاسی جامعه امروز ایران میتوان استنباط کرد بی تفاوتی است که نمود عینی آن در عدم مشارکت 70 درصد واجدین شرایط شهرهای بزرگ در انتخابات مجلس هشتم است. اما باید دانست که این بی تفاوتی نه از سر بی اهمیت بودن مسائل اجتماعی برای مردم، بلکه از سر ناچاری است چرا که راهی جز بی تفاوتی پیش روی جامعه مشاهده نمی شود.

هیچ نظری موجود نیست: