این روزها صحنه سیاسی کشور درگیر پدیده ای موسوم به انتخابات است. یک سوی این کارزار گروههای رنگارنگ موسوم به اصولگرا و سوی دیگر آن، گروههای مختلف معروف به اصلاح طلب قرار گرفته و سخت مشغول تلاش برای ائتلاف و رایزنی و ارائه لیست و سرلیست و البته عدم ارائه برنامه!!! هستند. به هرحال این پدیده، چه انتخاباتش بنامیم، چه انتصاباتش بخوانیم و چه آنرا نمایش ببینیم، بخش زیادی از جامعه را درگیر خود کرده است و این درگیری تا روز انتخابات روز به روز گسترده تر نیز خواهد شد. لذا شاید مناسب باشد که جهت یادآوری هم که شده برخی از مقولات مترتب بر این قضیه را مورد توجه قرار دهیم.
واقعیت آن است که عملکرد ضعیف دولت دوم اصلاحات، بی عملی مجلس ششم و حتی کارشکنی برخی از مدعیان اصلاح طلبی مستقر در آن از یک سو و مقاومتهای طبیعی طرف مقابل از سوی دیگر، پدیده دوم خرداد را از صعود نیمه دوم دهه 70 به سراشیبی اوایل دهه 80 رهنمود ساخت و از بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم به بن بست کشاند. پس از این مقطع برخی از افراد و گروههای موسوم به اصلاح طلب، به لحاظ نگاه خاصی که به قدرت دارند(عملکرد چند هفته اخیر آنها، بخوبی ماهیت چنین نگاهی را فریاد زد)، براحتی توانستند خود را از آن بن بست برهانند اما بخش عمده تری از اصلاح طلبان و در رأس آنها رئیس جمهور پیشین، هنوز هم نتوانسته اند از آن بن بست خارج شوند. قضیه انتخابات مجلس هشتم می توانست آنها و طرفدارانشان را از بندی که در آن گرفتار آمده اند تا حدی آزاد کند، اما آنان با تصور اینکه در این کارزار فقط دو گزینه "شرکت و عدم شرکت در انتخابات"را در پیش رو دارند خود را با انتخاب سختی درگیر نموده و باز هم موقعیت خود را حفظ کرده و همچنان در بن بست خود ساخته باقی مانده اند و بگونه ای بازی کرده اند که به نظر میرسد چه در انتخابات شرکت کنند و چه شرکت نکنند، در دام آنانی که می خواهند نقشه آنان را به هر شکل شده به بزنند گرفتارند.
اگر در انتخابات شرکت کنند برخلاف بسیاری از شعارها و ادعاهای قبلی خود عمل کرده و عملاً قانون شکنی ها و در واقع ساختار شکنی ها را تأیید نموده و با آن کنار آمده اند و هیزم تنوری شده اند که قرار بود نباشند. ضمن آنکه طرف مقابل از این اتهام که بگویند انتخابات، نمایشی و غیررقابتی بود رهیده و تا حدودی میزان مشارکت را نیز بالا خواهد برد که البته همه این دستاوردها برای نقشه کشان مورد ادعا نقداً حاصل است، حال آنکه از شرکت در انتخابات با تمام رد صلاحیتهای صورت گرفته، فایده ای که تصور میشود عاید این دسته از اصلاح طلبان خواهد شد حضور چند ده نماینده قابل تحمل برای طرف مقابل در مجلس است که آنهم نسیه است چرا که معلوم نیست که آن چند ده نفر نیز لزوماً وارد مجلس شوند. حتی این احتمال را هم باید داد که شاید خود شرکت در انتخابات علی رغم وضعیت پیش آمده، نقشه باشد و برخی با فرستادن علائمی که نشان دهد به دنبال حذف اصلاح طلبان از حاکمیت اند درصدد مصمم تر کردن آنان برای قدم برداشتن در مسیری که آنان طراحی کرده اند هستند.
اگر هم در انتخابات شرکت نکنند که مورد غضب قرار گرفته و طبق گفته خودشان از حاکمیت حذف خواهند شد و در واقع خوابهای طرف مقابل برای آنان تعبیر خواهد شد و رقبا با خیالی آسوده بر صندلیهای سبز مجلس تکیه خواهند زد.
اما به هر حال آقای خاتمی در سخنرانی که چند روز پیش در جمع رد صلاحیت شدگان انتخابات مجلس هشتم داشته اند با اعلام برنامه ائتلاف تحت رهبری خود مبنی بر اینکه"ما می خواهیم نقشه ای که می خواهد ما را از حاکمیت حذف کند بر هم زنیم"، از مردم خواسته اند علی رغم تمامی مظلومیتها و اشکالات موجود در روند این انتخابات در آن شرکت کنند. یکی از شعارهای اصلی ایشان برای انتخابات دوم خرداد سال 76 که در طول دوران تصدی ریاست جمهوری نیز مکرراً بر آن تأکید می شد"پاسخگوئی"بود. بنابراین حال که ایشان از مردم می خواهند در انتخابات شرکت کنند حداقل انتظار از ایشان و دوستانشان این است به برخی پرسشها که سالهاست مطرح میشوند ولی کسی پاسخ روشنی به آنها نمیدهد انگار که اصلاً وجود ندارند پاسخگو باشند:
1- این گفته که، "باید در عرصه بود و جلوی نهادینه شدن رویه نادرستی که انتقاد از حاکمیت را خروج از آن تعبیر میکند، گرفت"، چگونه میخواهد تحقق یابد و نقش کسانی که از سوی ائتلاف اصلاح طلبان برای انتخابات مجلس هشتم کاندید شده اند در این زمینه چیست؟
2- گفته شده است که، "باید از حق خود استفاده کنید زیرا عده ای تلاش میکنند با انحاء مختلف شما را از صحنه خارج کنند. نباید گذاشت این مسئله اتفاق بیفتد". این "بایدی"که با تسلط بر دو قوه مجریه و مقننه اتفاق نیافتاد و با آنهمه اختیارات مالی و سازمانی، بازهم نتیجه اش حذف از قدرت بود چگونه قرار است با چند ده نفر نماینده مجلس که به انحاء گوناگون و تلویحاً و تصریحاً قول داده اند که مزاحم طراحان نقشه حذف اصلاح طلبان از حاکمیت نشوند می تواند عملی شود؟
3- گفته شده است که، "به هر اندازه باید در عرصه حاکمیت حضور داشت. این حضور را نباید از دست داد. البته با حفظ اصول و ارزشها نه اینکه برای ماندن در عرصه از مبنایی ترین اصولمان دست برداریم". چرا باید به هر میزان در عرصه حاکمیت حضور داشت؟مبنایی ترین اصول مورد نظر کدامند و چه اتفاقی باید بیافتد تا بفهمیم دست از این اصول برداشته شده است؟آیا در عین اینکه با تمام بازیهای طراحان حذف از حاکمیت کنار بیائیم و صرفاً عبارت"میزان رأی ملت است"را بر زبان جاری کنیم آنچه مورد نظر است تأمین میشود؟اگر اینگونه است که آقای جنتی هم حاضر است این عبارات را بر زبان جاری کند و زیر علم اصلاح طلبان سینه بزند شاید هم مؤثر و قوی تر!
4- فرموده اند: "ما از حاکمیت دفاع میکنیم اما باید توجه داشت که نباید با انتقادهایی که ما از حاکمیت میکنیم برخورد منفی صورت گیرد". بخش اول این تعهد نامه امضاء نشده را که تعهد آقای خاتمی است 10 سال است که انجام می شود، اما به نظر میرسد که طرف مقابل این تعهد نامه را امضاء هم نکرده است چه رسد به اینکه بخواهد به آن ملتزم باشد. گو اینکه 10 سال است علی رغم التزام عملی اصلاح طلبان به آن و داشتن پشتوانه آرای 20 میلیونی و در اختیار داشتن قوای مقننه و مجریه در 8 سال از این 10 سال، دست اندرکاران طرف مقابل عملاً در خلاف جهت خواسته آنان حرکت کرده و در این راه از هیچ عملی فروگذار ننموده است(که آخرین نمونه آن حذف تمامی کاندیداهایی است که نقدی هر چند کوچک بر حاکمیت و حتی دولت وارد کرده اند)و رهبران آنها نیز بهترین کاری که به نظر میرسد در این مورد انجام داده اند سکوت بوده است که البته به نظر برخی سکوت علامت رضاست.
5- آیا مقامات اصلی متولی نظام، از نقشه های خطرناکی که سخن میگوئید مطلع اند یا نه؟اگر مطلع نیستند چرا شما به آنها خبر نمی دهید؟و اگر مطلع اند چرا مانع نمیشوند؟و اگر آنها نمیتوانند، چه شده است که تصور می کنید شما میتوانید مانع آنها شوید؟
6- تا کی قرار است بجای ارائه برنامه ای دارای ضمانت اجرائی که تحولی در زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم ایجاد کند، می خواهید با عبارات خسته کننده ای چون"شرایط کشور حساس است، تهدید دشمن جدی است، بعضی ها به دنبال فلانند و برخی ها در پی بهمان و ..."که ترجیع بند هر انتخاباتی در ایران شده است مردم را به پای صندوقهای رأی بکشانید؟تا کی باید بی برنامگی خود را با غلیظ کردن خصوصیات و خوبی های فردی کاندیداها پوشیده نگهداریم؟ یقین بدانیم که با مبهم گوئی و کلی گوئی و تلاش برای جلب نظر افکار عمومی با تبلیغ قابل اعتماد بودنمان بجای تلاش برای اقناع مردم در مورد برنامه هایمان برای بهبود در وضعیت زندگی آنها، حداقل مردم بجائی نخواهند رسید هر چند که ممکن است عده ای به نام اصلاح طلبی به نان و نوائی برسند.
انتخاب میان شرکت یا عدم شرکت در انتخابات باید از دل پاسخگوئی به سؤالاتی همانند موارد فوق، در حضور مردم و با صحبت و مناظره با آنان(و نه سخنرانی بر آنها)بیرون آید تا بتواند برای رهائی از بن بستی که ذکر آن رفت راهگشا باشد. حتی حال که تصمیم به شرکت در انتخابات گرفته شده است باید دانست که برای پشتیبانی و تکمیل آن، پاسخ به پرسشهای فوق بسیار راهگشاست و گرنه صرفاً با "همراه شو عزیز"بجائی نمیرسیم و آنان هم که در بن بست نیستند در آن گرفتار خواهند آمد،"باید طرحی نو درانداخت".
واقعیت آن است که عملکرد ضعیف دولت دوم اصلاحات، بی عملی مجلس ششم و حتی کارشکنی برخی از مدعیان اصلاح طلبی مستقر در آن از یک سو و مقاومتهای طبیعی طرف مقابل از سوی دیگر، پدیده دوم خرداد را از صعود نیمه دوم دهه 70 به سراشیبی اوایل دهه 80 رهنمود ساخت و از بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم به بن بست کشاند. پس از این مقطع برخی از افراد و گروههای موسوم به اصلاح طلب، به لحاظ نگاه خاصی که به قدرت دارند(عملکرد چند هفته اخیر آنها، بخوبی ماهیت چنین نگاهی را فریاد زد)، براحتی توانستند خود را از آن بن بست برهانند اما بخش عمده تری از اصلاح طلبان و در رأس آنها رئیس جمهور پیشین، هنوز هم نتوانسته اند از آن بن بست خارج شوند. قضیه انتخابات مجلس هشتم می توانست آنها و طرفدارانشان را از بندی که در آن گرفتار آمده اند تا حدی آزاد کند، اما آنان با تصور اینکه در این کارزار فقط دو گزینه "شرکت و عدم شرکت در انتخابات"را در پیش رو دارند خود را با انتخاب سختی درگیر نموده و باز هم موقعیت خود را حفظ کرده و همچنان در بن بست خود ساخته باقی مانده اند و بگونه ای بازی کرده اند که به نظر میرسد چه در انتخابات شرکت کنند و چه شرکت نکنند، در دام آنانی که می خواهند نقشه آنان را به هر شکل شده به بزنند گرفتارند.
اگر در انتخابات شرکت کنند برخلاف بسیاری از شعارها و ادعاهای قبلی خود عمل کرده و عملاً قانون شکنی ها و در واقع ساختار شکنی ها را تأیید نموده و با آن کنار آمده اند و هیزم تنوری شده اند که قرار بود نباشند. ضمن آنکه طرف مقابل از این اتهام که بگویند انتخابات، نمایشی و غیررقابتی بود رهیده و تا حدودی میزان مشارکت را نیز بالا خواهد برد که البته همه این دستاوردها برای نقشه کشان مورد ادعا نقداً حاصل است، حال آنکه از شرکت در انتخابات با تمام رد صلاحیتهای صورت گرفته، فایده ای که تصور میشود عاید این دسته از اصلاح طلبان خواهد شد حضور چند ده نماینده قابل تحمل برای طرف مقابل در مجلس است که آنهم نسیه است چرا که معلوم نیست که آن چند ده نفر نیز لزوماً وارد مجلس شوند. حتی این احتمال را هم باید داد که شاید خود شرکت در انتخابات علی رغم وضعیت پیش آمده، نقشه باشد و برخی با فرستادن علائمی که نشان دهد به دنبال حذف اصلاح طلبان از حاکمیت اند درصدد مصمم تر کردن آنان برای قدم برداشتن در مسیری که آنان طراحی کرده اند هستند.
اگر هم در انتخابات شرکت نکنند که مورد غضب قرار گرفته و طبق گفته خودشان از حاکمیت حذف خواهند شد و در واقع خوابهای طرف مقابل برای آنان تعبیر خواهد شد و رقبا با خیالی آسوده بر صندلیهای سبز مجلس تکیه خواهند زد.
اما به هر حال آقای خاتمی در سخنرانی که چند روز پیش در جمع رد صلاحیت شدگان انتخابات مجلس هشتم داشته اند با اعلام برنامه ائتلاف تحت رهبری خود مبنی بر اینکه"ما می خواهیم نقشه ای که می خواهد ما را از حاکمیت حذف کند بر هم زنیم"، از مردم خواسته اند علی رغم تمامی مظلومیتها و اشکالات موجود در روند این انتخابات در آن شرکت کنند. یکی از شعارهای اصلی ایشان برای انتخابات دوم خرداد سال 76 که در طول دوران تصدی ریاست جمهوری نیز مکرراً بر آن تأکید می شد"پاسخگوئی"بود. بنابراین حال که ایشان از مردم می خواهند در انتخابات شرکت کنند حداقل انتظار از ایشان و دوستانشان این است به برخی پرسشها که سالهاست مطرح میشوند ولی کسی پاسخ روشنی به آنها نمیدهد انگار که اصلاً وجود ندارند پاسخگو باشند:
1- این گفته که، "باید در عرصه بود و جلوی نهادینه شدن رویه نادرستی که انتقاد از حاکمیت را خروج از آن تعبیر میکند، گرفت"، چگونه میخواهد تحقق یابد و نقش کسانی که از سوی ائتلاف اصلاح طلبان برای انتخابات مجلس هشتم کاندید شده اند در این زمینه چیست؟
2- گفته شده است که، "باید از حق خود استفاده کنید زیرا عده ای تلاش میکنند با انحاء مختلف شما را از صحنه خارج کنند. نباید گذاشت این مسئله اتفاق بیفتد". این "بایدی"که با تسلط بر دو قوه مجریه و مقننه اتفاق نیافتاد و با آنهمه اختیارات مالی و سازمانی، بازهم نتیجه اش حذف از قدرت بود چگونه قرار است با چند ده نفر نماینده مجلس که به انحاء گوناگون و تلویحاً و تصریحاً قول داده اند که مزاحم طراحان نقشه حذف اصلاح طلبان از حاکمیت نشوند می تواند عملی شود؟
3- گفته شده است که، "به هر اندازه باید در عرصه حاکمیت حضور داشت. این حضور را نباید از دست داد. البته با حفظ اصول و ارزشها نه اینکه برای ماندن در عرصه از مبنایی ترین اصولمان دست برداریم". چرا باید به هر میزان در عرصه حاکمیت حضور داشت؟مبنایی ترین اصول مورد نظر کدامند و چه اتفاقی باید بیافتد تا بفهمیم دست از این اصول برداشته شده است؟آیا در عین اینکه با تمام بازیهای طراحان حذف از حاکمیت کنار بیائیم و صرفاً عبارت"میزان رأی ملت است"را بر زبان جاری کنیم آنچه مورد نظر است تأمین میشود؟اگر اینگونه است که آقای جنتی هم حاضر است این عبارات را بر زبان جاری کند و زیر علم اصلاح طلبان سینه بزند شاید هم مؤثر و قوی تر!
4- فرموده اند: "ما از حاکمیت دفاع میکنیم اما باید توجه داشت که نباید با انتقادهایی که ما از حاکمیت میکنیم برخورد منفی صورت گیرد". بخش اول این تعهد نامه امضاء نشده را که تعهد آقای خاتمی است 10 سال است که انجام می شود، اما به نظر میرسد که طرف مقابل این تعهد نامه را امضاء هم نکرده است چه رسد به اینکه بخواهد به آن ملتزم باشد. گو اینکه 10 سال است علی رغم التزام عملی اصلاح طلبان به آن و داشتن پشتوانه آرای 20 میلیونی و در اختیار داشتن قوای مقننه و مجریه در 8 سال از این 10 سال، دست اندرکاران طرف مقابل عملاً در خلاف جهت خواسته آنان حرکت کرده و در این راه از هیچ عملی فروگذار ننموده است(که آخرین نمونه آن حذف تمامی کاندیداهایی است که نقدی هر چند کوچک بر حاکمیت و حتی دولت وارد کرده اند)و رهبران آنها نیز بهترین کاری که به نظر میرسد در این مورد انجام داده اند سکوت بوده است که البته به نظر برخی سکوت علامت رضاست.
5- آیا مقامات اصلی متولی نظام، از نقشه های خطرناکی که سخن میگوئید مطلع اند یا نه؟اگر مطلع نیستند چرا شما به آنها خبر نمی دهید؟و اگر مطلع اند چرا مانع نمیشوند؟و اگر آنها نمیتوانند، چه شده است که تصور می کنید شما میتوانید مانع آنها شوید؟
6- تا کی قرار است بجای ارائه برنامه ای دارای ضمانت اجرائی که تحولی در زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم ایجاد کند، می خواهید با عبارات خسته کننده ای چون"شرایط کشور حساس است، تهدید دشمن جدی است، بعضی ها به دنبال فلانند و برخی ها در پی بهمان و ..."که ترجیع بند هر انتخاباتی در ایران شده است مردم را به پای صندوقهای رأی بکشانید؟تا کی باید بی برنامگی خود را با غلیظ کردن خصوصیات و خوبی های فردی کاندیداها پوشیده نگهداریم؟ یقین بدانیم که با مبهم گوئی و کلی گوئی و تلاش برای جلب نظر افکار عمومی با تبلیغ قابل اعتماد بودنمان بجای تلاش برای اقناع مردم در مورد برنامه هایمان برای بهبود در وضعیت زندگی آنها، حداقل مردم بجائی نخواهند رسید هر چند که ممکن است عده ای به نام اصلاح طلبی به نان و نوائی برسند.
انتخاب میان شرکت یا عدم شرکت در انتخابات باید از دل پاسخگوئی به سؤالاتی همانند موارد فوق، در حضور مردم و با صحبت و مناظره با آنان(و نه سخنرانی بر آنها)بیرون آید تا بتواند برای رهائی از بن بستی که ذکر آن رفت راهگشا باشد. حتی حال که تصمیم به شرکت در انتخابات گرفته شده است باید دانست که برای پشتیبانی و تکمیل آن، پاسخ به پرسشهای فوق بسیار راهگشاست و گرنه صرفاً با "همراه شو عزیز"بجائی نمیرسیم و آنان هم که در بن بست نیستند در آن گرفتار خواهند آمد،"باید طرحی نو درانداخت".
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر