در آبان ماه سال گذشته همزمان با دستور رئیس دولت مبنی بر الحاق سازمان مدیریت و برنامه ریزی استانها به استانداریها، مطلبی تحب عنوان"سازمان برنامه، اصلاح یا امحاء" در همین سایت خدمت دوستان ارائه نمودم و درآنجا عرض کردم که:
"چون آقای احمدی نژاد مدیریت توسعه ای و تخصیص بهینه منابع را مانعی برای اهداف خود می بیند، قصد داردعمده ترین پایگاه و نماد آن در کشور درحال حاضر یعنی سازمان مدیریت را از سرراه خود بردارد و چون نمی شود آن را به وضوح گفت و پیاده کرد اسمش را تحول در نظام اداری گذاشته.خلاصه آنکه آقای رییس جمهور بدنبال تحول در سازمان مدیریت و تمرکزدایی ادعایی نبوده و قصد ایجاد اقتدارگرایی و تمرکز در مدیریت خود را دارد تا رویکرد جایگزینی تقسیم پول بجای تخصیص بهینه منابع را در نظام برنامه ریزی کشور با قوت و قدرت بیشتری پیگیری نماید. در واقع ایشان قصد امحای این سازمان را دارد نه اصلاح آنرا".
اینک با گذشت نزدیک 8 ماه از آن زمان، رئیس دولت نیت اصلی خود از این کاررا آشکارکرده و در سخنرانی در جمع مدیران دولتی آخرین تیر خود به سوی سازمان برنامه را شلیک نمود و عملاً به هدف خود برای امحای این سازمان اعتراف کرد آنجا که گفت:
"اساس کار در این سازمان برلیبرالیسم و اومانیسم است و هرچه انسانهای خوب داخل این سازمان می روند تا آن را درست کنند چون چارچوبش بر این پایه شکل گرفته تلاش ها مؤثر واقع نمی شود. این سازمان بر اساس افکار آمریکائی شکل گرفته است".
اساس و چارچوب فعالیت در یک سازمان اصولاً از دو پایه تشکیل می شود:
الف- تفکرات حاکم بر اکثریت نیروی کارشناسی(نیروی انسانی متخصص)سازمان
ب- بروکراسی حاکم بر فعالیتهای سازمان
بنابراین می توان نتیجه گرفت که رئیس جمهورایران معتقد است"تفکرات حاکم بر اکثریت نیروی کارشناسی سازمان مدیریت، لیبرالیستی، اومانیستی و آمریکائی است"یا اینکه معتقد است"بروکراسی حاکم بر فعالیتهای سازمان برنامه لیبرالیستی، اومانیستی و آمریکائی است"و یا اینکه هردو.
بروکراسی اصلی حاکم بر فعالیتهای سازمان برنامه عبارت است از اینکه، نهادهای حکومتی به ویژه دستگاههای اجرائی لازم است بر اساس برنامه از پیش طراحی شده قانونی کشور(برنامه توسعه پنج ساله و بودجه های سالانه ذیل آن)در قالب تفاهم نامه ای میان خود و سازمان برنامه(موافقتنامه)منابع مالی دریافت کرده و آنرا بر اساس همان تفاهم نامه هزینه کنند و در حین هزینه کردن و پس از آن در قبال تفاهم نامه مبادله شده به سازمان برنامه به عنوان بازوی نظارت برنامه ای قوه مجریه حساب پس دهند.
همه یادمان است که در آغاز به کار دولت نهم، رئیس جمهور با هریک از وزرای پیشنهادی خود به مجلس، میثاق نامه ای امضاء کرده و بعدها برخی از وزراء را به استناد همان میثاق نامه(شاید هم به بهانه آن)عزل نمود. تفکری که آقای احمدی نژاد را به امضای میثاق نامه با وزرای خود واداشته همان تفکری است که بروکراسی اصلی حاکم بر فعالیتهای سازمان برنامه را نیز به شرحی که بیان شدایجاد کرده است. دقت در این دو موضوع(میثاق نامه رئیس جمهور با وزراء و بروکراسی اصلی حاکم در سازمان برنامه)، به وضوح حاکی از یکی بودن ماهوی آنهاست. بنابراین همانگونه که ایشان مبادله میثاق نامه با وزرای خودرا کاری لیبرالیستی، اومانیستی و آمریکائی نمی داند طبعاً منظورشان از اینکه اساس کار در سازمان برنامه لیبرالیستی، اومانیستی و آمریکائی است نمی تواند ناظر بر بروکراسی حاکم بر این سازمان باشد. بنابراین به نظر میرسد که ایشان منظورشان بر لیبرالیستی، اومانیستی و آمریکائی بودن تفکرات حاکم بر اکثریت نیروی کارشناسی سازمان برنامه است.
نتیجه آنکه، چون اصلاح تفکرات نیروی انسانی متخصص سازمان برنامه کاری تقریباً نشدنی است، به احتمال قریب به یقین رئیس دولت به دنبال از بین بردن تفکر حاکم بر نظام کارشناسی سازمان برنامه از طریق حذف فیزیکی نیروهای کارشناسی شاغل در آن است، کاری که علی رغم فضای هیجانی سالهای اولیه انقلاب و با وجود تحلیلهای مشابه مبنی بر آمریکائی و طاغوتی بودن سازمان برنامه که قوی تر و پرطرفدارتر از امروز بود و بیشتر از امروز نیز می توانست واقعیت داشته باشدانجام نشد. این پاکسازی نرم که فعلاً ظاهراً گریبان دانشگاهها و سازمان برنامه را گرفته است بی تردید نفعی برای ملت علی الخصوص از نوع نیازمند برقراری عدالت آن و حتی برای بانیان آن نخواهد داشت چرا که، سازمان برنامه همواره به عنوان وزنه تعادل در نظام اداری و اجرائی کشور عمل کرده و انحرافات سیستم را گوشزد نموده و درحد توان آنرا مانع شده است.
در اینجا خوب است به این نکته اشاره کنم که غالب نیروی کارشناسی سازمان برنامه، انسانهائی هستند با خصوصیت اقشار متوسط و معمولی جامعه که حداقل به اندازه رئیس جمهور به فکر بهبود وضعیت مردم و حتی عدالت اجتماعی هستند و غالباً بدون ملاحظات سیاسی(علی رغم داشتن مواضع سیاسی)و بصورتی بی طرفانه تصمیم سازی می کنند. تفاوت عمده آنها با سیاستمدارانی چون آقای احمدی نژاد آن است که واقعیات را آنگونه که هستند می بینند و تحلیل می کنند نه آنگونه که دوست دارند. در نتیجه وجود چنین انسانها و تفکراتی در سازمان برنامه است که هر انسان خوبی که آنجا می رود با مشاهده واقعیات موجود، تصورات قبلی خود را کنار گذاشته و واقعیات را آنگونه که هستند می بیند و تحلیل می کند نه آنگونه که دوست دارد وگرنه جادو گری به نام لیبرالیسم و اومانیسم درسازمان برنامه وجود ندارد که انسانهای خوب فرستاده سیاستمدارانی چون آقای احمدی نژاد را مسحور خود کند. نظام کارشناسی سازمان برنامه چه قبل و چه بعد از انقلاب در بزنگاههای اصطکاک میان منافع جامعه و منافع قدرتمندان، همواره جانب مردم را گرفته است(هر چند که در غالب موارد نیز نتوانسته این جانبداری را به نتیجه مطلوب برساند)و این راز ماندگاری این سازمان و تغییر انسانهای خوبی است که وارد آن میشوند و نمی توانند همه مطامع سیاستمداران را جامه عمل پوشند.
توصیه برای آنانی که در حال اجرای پروژه پاکسازی نرم و در واقع براندازی نرم در سازمان برنامه هستند آن است که:
- خوب است از رئیس دولت که مداوماً مطالعات خود را به رخ منتقدین می کشند و درجه دکتری دارند و خود را قبل از هرچیز معلم می نامندو قاعدتاً بایدبا اصول تحقیق آشنا باشند خواسته شود که یک نمونه از کارهائی که از چارچوب به قول ایشان اومانیستی و لیبرالیستی سازمان برنامه بیرون آمده و دچار قلب ماهیت نشده و اجرا شده است را بیان کنند که به ضرر مردم و حتی عدالتی که مدام از آن دم میزنند تمام شده باشد.
- از رئیس دولت بپرسند که آیا ایشان می دانند این سازمان برنامه بود که مخالف سرسخت احداث بیمارستانهایی بود که پس از ساخته شدن، امروزه بلااستفاده مانده و تبدیل به محل رفت و آمد و استراحت حیوانات شده اند و ایشان چندین بار از این موضوع به عنوان نمونه ای از خرابکاریهای دولتهای قبلی نام برده اند و نیز میدانند که استدلال طرفداران احداث چنین پروژه هایی در آن زمان شباهتی عجیب به استدلالهای امروز ایشان در مخالفت با سازمان برنامه داشت؟
- برای آگاهی از سابقه دیرینه برخوردهای ناروائی که سیاستمداران برای دستیابی به مقاصد زودگذر خود در طول سالهای حیات سازمان برنامه با این سازمان داشته اند خاطرات رؤسای سازمان برنامه در سالهای قبل و بعد از انقلاب را بخوبی مطالعه کنند و خلاصه ای از آنرا نیز در اختیار رئیس جمهور قرار دهند تا چشم انداز روشن تری از پروژه در دست اجرایشان بدست آید.
در اینجا به عنوان حسن ختام جمله ای از شاه سابق ایران در مورد سازمان برنامه را تقدیم میکنم:
"در سازمان برنامه یک عده کمونیست جمع شده اند و هر کاری در مملکت، غلط صورت می گیرد و هرکار بدی که میشود آن را تقصیر من می اندازند".دیروز شاه به ظاهر آمریکائی و لیبرال، سازمان برنامه خودساخته را کمونیست می نامید و امروز سازمان برنامه ای که بدنه کارشناسی آن ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی است لیبرال و اومانیست خطاب می شود!!!
"چون آقای احمدی نژاد مدیریت توسعه ای و تخصیص بهینه منابع را مانعی برای اهداف خود می بیند، قصد داردعمده ترین پایگاه و نماد آن در کشور درحال حاضر یعنی سازمان مدیریت را از سرراه خود بردارد و چون نمی شود آن را به وضوح گفت و پیاده کرد اسمش را تحول در نظام اداری گذاشته.خلاصه آنکه آقای رییس جمهور بدنبال تحول در سازمان مدیریت و تمرکزدایی ادعایی نبوده و قصد ایجاد اقتدارگرایی و تمرکز در مدیریت خود را دارد تا رویکرد جایگزینی تقسیم پول بجای تخصیص بهینه منابع را در نظام برنامه ریزی کشور با قوت و قدرت بیشتری پیگیری نماید. در واقع ایشان قصد امحای این سازمان را دارد نه اصلاح آنرا".
اینک با گذشت نزدیک 8 ماه از آن زمان، رئیس دولت نیت اصلی خود از این کاررا آشکارکرده و در سخنرانی در جمع مدیران دولتی آخرین تیر خود به سوی سازمان برنامه را شلیک نمود و عملاً به هدف خود برای امحای این سازمان اعتراف کرد آنجا که گفت:
"اساس کار در این سازمان برلیبرالیسم و اومانیسم است و هرچه انسانهای خوب داخل این سازمان می روند تا آن را درست کنند چون چارچوبش بر این پایه شکل گرفته تلاش ها مؤثر واقع نمی شود. این سازمان بر اساس افکار آمریکائی شکل گرفته است".
اساس و چارچوب فعالیت در یک سازمان اصولاً از دو پایه تشکیل می شود:
الف- تفکرات حاکم بر اکثریت نیروی کارشناسی(نیروی انسانی متخصص)سازمان
ب- بروکراسی حاکم بر فعالیتهای سازمان
بنابراین می توان نتیجه گرفت که رئیس جمهورایران معتقد است"تفکرات حاکم بر اکثریت نیروی کارشناسی سازمان مدیریت، لیبرالیستی، اومانیستی و آمریکائی است"یا اینکه معتقد است"بروکراسی حاکم بر فعالیتهای سازمان برنامه لیبرالیستی، اومانیستی و آمریکائی است"و یا اینکه هردو.
بروکراسی اصلی حاکم بر فعالیتهای سازمان برنامه عبارت است از اینکه، نهادهای حکومتی به ویژه دستگاههای اجرائی لازم است بر اساس برنامه از پیش طراحی شده قانونی کشور(برنامه توسعه پنج ساله و بودجه های سالانه ذیل آن)در قالب تفاهم نامه ای میان خود و سازمان برنامه(موافقتنامه)منابع مالی دریافت کرده و آنرا بر اساس همان تفاهم نامه هزینه کنند و در حین هزینه کردن و پس از آن در قبال تفاهم نامه مبادله شده به سازمان برنامه به عنوان بازوی نظارت برنامه ای قوه مجریه حساب پس دهند.
همه یادمان است که در آغاز به کار دولت نهم، رئیس جمهور با هریک از وزرای پیشنهادی خود به مجلس، میثاق نامه ای امضاء کرده و بعدها برخی از وزراء را به استناد همان میثاق نامه(شاید هم به بهانه آن)عزل نمود. تفکری که آقای احمدی نژاد را به امضای میثاق نامه با وزرای خود واداشته همان تفکری است که بروکراسی اصلی حاکم بر فعالیتهای سازمان برنامه را نیز به شرحی که بیان شدایجاد کرده است. دقت در این دو موضوع(میثاق نامه رئیس جمهور با وزراء و بروکراسی اصلی حاکم در سازمان برنامه)، به وضوح حاکی از یکی بودن ماهوی آنهاست. بنابراین همانگونه که ایشان مبادله میثاق نامه با وزرای خودرا کاری لیبرالیستی، اومانیستی و آمریکائی نمی داند طبعاً منظورشان از اینکه اساس کار در سازمان برنامه لیبرالیستی، اومانیستی و آمریکائی است نمی تواند ناظر بر بروکراسی حاکم بر این سازمان باشد. بنابراین به نظر میرسد که ایشان منظورشان بر لیبرالیستی، اومانیستی و آمریکائی بودن تفکرات حاکم بر اکثریت نیروی کارشناسی سازمان برنامه است.
نتیجه آنکه، چون اصلاح تفکرات نیروی انسانی متخصص سازمان برنامه کاری تقریباً نشدنی است، به احتمال قریب به یقین رئیس دولت به دنبال از بین بردن تفکر حاکم بر نظام کارشناسی سازمان برنامه از طریق حذف فیزیکی نیروهای کارشناسی شاغل در آن است، کاری که علی رغم فضای هیجانی سالهای اولیه انقلاب و با وجود تحلیلهای مشابه مبنی بر آمریکائی و طاغوتی بودن سازمان برنامه که قوی تر و پرطرفدارتر از امروز بود و بیشتر از امروز نیز می توانست واقعیت داشته باشدانجام نشد. این پاکسازی نرم که فعلاً ظاهراً گریبان دانشگاهها و سازمان برنامه را گرفته است بی تردید نفعی برای ملت علی الخصوص از نوع نیازمند برقراری عدالت آن و حتی برای بانیان آن نخواهد داشت چرا که، سازمان برنامه همواره به عنوان وزنه تعادل در نظام اداری و اجرائی کشور عمل کرده و انحرافات سیستم را گوشزد نموده و درحد توان آنرا مانع شده است.
در اینجا خوب است به این نکته اشاره کنم که غالب نیروی کارشناسی سازمان برنامه، انسانهائی هستند با خصوصیت اقشار متوسط و معمولی جامعه که حداقل به اندازه رئیس جمهور به فکر بهبود وضعیت مردم و حتی عدالت اجتماعی هستند و غالباً بدون ملاحظات سیاسی(علی رغم داشتن مواضع سیاسی)و بصورتی بی طرفانه تصمیم سازی می کنند. تفاوت عمده آنها با سیاستمدارانی چون آقای احمدی نژاد آن است که واقعیات را آنگونه که هستند می بینند و تحلیل می کنند نه آنگونه که دوست دارند. در نتیجه وجود چنین انسانها و تفکراتی در سازمان برنامه است که هر انسان خوبی که آنجا می رود با مشاهده واقعیات موجود، تصورات قبلی خود را کنار گذاشته و واقعیات را آنگونه که هستند می بیند و تحلیل می کند نه آنگونه که دوست دارد وگرنه جادو گری به نام لیبرالیسم و اومانیسم درسازمان برنامه وجود ندارد که انسانهای خوب فرستاده سیاستمدارانی چون آقای احمدی نژاد را مسحور خود کند. نظام کارشناسی سازمان برنامه چه قبل و چه بعد از انقلاب در بزنگاههای اصطکاک میان منافع جامعه و منافع قدرتمندان، همواره جانب مردم را گرفته است(هر چند که در غالب موارد نیز نتوانسته این جانبداری را به نتیجه مطلوب برساند)و این راز ماندگاری این سازمان و تغییر انسانهای خوبی است که وارد آن میشوند و نمی توانند همه مطامع سیاستمداران را جامه عمل پوشند.
توصیه برای آنانی که در حال اجرای پروژه پاکسازی نرم و در واقع براندازی نرم در سازمان برنامه هستند آن است که:
- خوب است از رئیس دولت که مداوماً مطالعات خود را به رخ منتقدین می کشند و درجه دکتری دارند و خود را قبل از هرچیز معلم می نامندو قاعدتاً بایدبا اصول تحقیق آشنا باشند خواسته شود که یک نمونه از کارهائی که از چارچوب به قول ایشان اومانیستی و لیبرالیستی سازمان برنامه بیرون آمده و دچار قلب ماهیت نشده و اجرا شده است را بیان کنند که به ضرر مردم و حتی عدالتی که مدام از آن دم میزنند تمام شده باشد.
- از رئیس دولت بپرسند که آیا ایشان می دانند این سازمان برنامه بود که مخالف سرسخت احداث بیمارستانهایی بود که پس از ساخته شدن، امروزه بلااستفاده مانده و تبدیل به محل رفت و آمد و استراحت حیوانات شده اند و ایشان چندین بار از این موضوع به عنوان نمونه ای از خرابکاریهای دولتهای قبلی نام برده اند و نیز میدانند که استدلال طرفداران احداث چنین پروژه هایی در آن زمان شباهتی عجیب به استدلالهای امروز ایشان در مخالفت با سازمان برنامه داشت؟
- برای آگاهی از سابقه دیرینه برخوردهای ناروائی که سیاستمداران برای دستیابی به مقاصد زودگذر خود در طول سالهای حیات سازمان برنامه با این سازمان داشته اند خاطرات رؤسای سازمان برنامه در سالهای قبل و بعد از انقلاب را بخوبی مطالعه کنند و خلاصه ای از آنرا نیز در اختیار رئیس جمهور قرار دهند تا چشم انداز روشن تری از پروژه در دست اجرایشان بدست آید.
در اینجا به عنوان حسن ختام جمله ای از شاه سابق ایران در مورد سازمان برنامه را تقدیم میکنم:
"در سازمان برنامه یک عده کمونیست جمع شده اند و هر کاری در مملکت، غلط صورت می گیرد و هرکار بدی که میشود آن را تقصیر من می اندازند".دیروز شاه به ظاهر آمریکائی و لیبرال، سازمان برنامه خودساخته را کمونیست می نامید و امروز سازمان برنامه ای که بدنه کارشناسی آن ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی است لیبرال و اومانیست خطاب می شود!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر