عباراتی چون توسعه بومی، الگوهای بومی، بومی سازی و ...، در سالهای پس از انقلاب به تناوب از سوی سیاستگذاران کشور درمواجهه با تئوریها و پارادایمهای غربی شنیده شده است. اخیراً نیز رئیس دولت، کراراً به این موضوع اشاره نموده و غافلان از آن رابه باد انتقاد می گیرد. این موضوع انگیزه ای شد تا یادداشتی درباره آن حضور دوستان عرضه بدارم.
عبارت"بومی(indigenous)"یا"بومی سازی"درحوزه های نظری معمولاً به دو معنی زیر بکار میرود:
1) تطبیق نظریه ها و پارادایمها با شرایط عینی و واقعی مرتبط با فروض ذیل آن نظریه ها و پارادایمها(خارج کردن نظریه ها و پارادایمها ازحالت انتزاعی خود و تبدیل آنها به حالتی عملیاتی بگونه ای که بتوان بصورتی کاربردی با استفاده از آن نظریه ها و پارادایمها به پیش بینی و در نتیجه سیاستگذاری پرداخت)
2) انتخاب نظریه ها و پارادایمهای مورد استفاده برای سیاستگذاری متناسب با واقعیات پدیده مورد سیاستگذاری.
برای روشن تر شدن بحث مثال ساده ای را مرور میکنیم. درفیزیک نظریه ای وجود دارد مبنی براینکه"اگر جسمی در خلاء رها شودبا شتابی برابر با حدود 9.8 متر بر مجذور ثانیه سقوط میکند(یعنی در هنگام سقوط اجسام در خلاء، در هر ثانیه بر سرعت آن حدود 9.8 متر بر ثانیه افزوده میشود). حال فرض کنید فردی در پشت بام برجی گرفتار آمده و راهی جز اطلاع دادن این موضوع به نگهبان برج ندارد و قصد دارد پیغام خود را از طریق رها کردن سنگی از بالای ساختمان به آگاهی نگهبان برج برساند. او از میزان شتاب اجسام در حالت سقوط آزاد(9.8 متربرمجذور ثانیه)آگاه است و طول زمان لازم برای رسیدن سنگ به سطح زمین را 5 دقیقه محاسبه میکند. با فرض اینکه این فرد بداند که نگهبان، 15 دقیقه دیگر بیرون آمده و درب ساختمان را خواهد بست او به این نتیجه خواهد رسید که 10 دقیقه دیگر میتواند سنگ حاوی پیغام خود را از پشت بام ساختمان به طرف سطح زمین رها نماید تا بتواند نگهبان را از مشکل خود مطلع سازد. اما اگر او 10 دقیقه دیگر اقدام به چنین کاری نماید به احتمال زیاد از رساندن پیغام خود به نگهبان ساختمان باز خواهد ماند چرا که به دلیل اصطکاک هوا(متحقق نبودن فرض وجود خلاء)، سنگ ارسالی او در مدت زمانی بیش از 5 دقیقه به سطح زمین خواهد رسید. غفلت از شرط وجود خلاء برای تحقق عملی شتاب 9.8 متر بر مجذور ثانیه، عامل این شکست در رساندن پیغام توسط فرد موردنظر به نگهبان برج می باشد. اما اگر او به این نکته توجه می داشت و شتاب متناسب با اصطکاک هوا را در محاسبه مدت زمان لازم برای رسیدن سنگ به سطح زمین درمحاسبات خود بکار می گرفت میتوانست در رساندن پیغام خود به نگهبان موفق گردد. ملحوظ کردن اصطکاک هوا در محاسبه مدت زمان لازم برای رسیدن سنگ به سطح زمین، "بومی کردن" نظریه "شتاب اجسام در حالت سقوط آزاد(سقوط درخلاء)"در سیاستگذاری خاص مورد بحث ما(انتخاب زمان رها کردن سنگ حاوی پیغام)است.
نظریه ها و پارادایمهای اقتصادی و اجتماعی با رفتارهای انسانها سروکار دارند بنابراین برخلاف فیزیک و برخی دیگراز علوم تجربی، قابلیت بررسی آزمایشگاهی فرضیه های مرتبط با آنها بسیار محدود است و لذا فروض این نظریه ها بسیار متعدد و متنوع بوده و بالنتیجه، پدیده"بومی کردن"در مورد اینگونه از پارادایمها و نظریات ابعاد مهمتر و پیچیده تری به خود می گیرد.
با توجه به آنچه که بیان گردید میتوان نتیجه گرفت که "توسعه بومی"، اشاره به آن توسعه ای داردکه فروض پایه ای مبانی نظری آن، بر اساس واقعیات جامعه ای که قرار است در آنجا مبنای سیاستگذاری قرار گیرد تعدیل گردیده و"بومی"شده باشند.
درکنار این تعبیر و تلقی درست از"توسعه بومی"، تفاسیر و تلقی های انحرافی و شاید بومی و خاص کشور ما نیز وجود دارد که دو مورد عمده آن به قرار زیر است:
1) برخی از دست اندرکاران سیاستگذاری اقتصادی و اجتماعی کشور(چه در گذشته و چه حال)که توانمندی فنی لازم در این زمینه ها را ندارند بجای اینکه تلاش کنند برای جبران این کمبود، ازمشاورینی توانمندسود جویند و یا رأساً به مطالعه پرداخته و این توانمندی را در خود ایجاد نمایند(بجای اینکه توانمندی های فنی خود را با موضوع مورد سیاستگذاری شان تطبیق دهند)، سعی وافری در تطبیق موضوعات مورد سیاستگذاری شان با میزان دانش و آگاهی و زمینه تخصصی خویش دارند. بعضاً چنین به نظر می آید که کسانی که تخصصشان مثلاً در حوزه حمل و نقل است بجای تلاش برای آگاهی از مکانیزمهای حاکم بر رفتار اقتصادی و اجتماعی جامعه و استفاده از آن در سیاستگذاریها، جامعه انسانی را نیز جاده و اتومبیل تصور کرده و رفتارآنرا با سازوکارهای سخت افزاری صنعت حمل و نقل تبیین میکنند و چنین می پندارند که به فرض مثال میتوان برای تورم نیز دور برگردان اختراع کرد. چنین کسانی، آگاهانه یا ناآگاهانه تطبیق موضوعات مورد سیاستگذاری شان با تخصص و معلومات خود را بعضاً بومی سازی نام می نهند و مخالفان را به واردات الگو و داشتن الگوهای وارداتی متهم کرده و آنان را به ارائه الگوهای بومی فرا می خوانند.
2) در نزد برخی از سیاستگذران ایرانی این توهم جاری است که هرکاری را میتوان بدون اینکه هزینه چندانی در برداشته باشد انجام داد(ما میتوانیم!!!)، ولی در مواجهه با واقعیات بیرونی و مشاهده مردود شمرده شدن آن تصور از سوی صاحبنظران، به آن عکس العمل منفی نشان داده و آنها را به داشتن افکار وارداتی متهم کرده و به بومی کردن نظریات خود امر می کنند.
باید اذعان داشت که در امور سیاست سازی کشور بخصوص در زمینه های اقتصادی و اجتماعی، به مقوله مهم"بومی سازی" و "توسعه بومی"به مفهوم علمی آن توجه شایسته ای ازطرف صاحبنظران سیاست ساز کشورصورت نگرفته و نمیگیرد(چه در میان مخالفان پارادایمهای غربی و چه در میان موافقان آن). وقتی استاد اقتصاد محترمی، برای توسعه امورات کشور، آزاد کردن قیمتها را مقدم بر هرکاری میداند براحتی میتوان نشانه های غفلت از امر مهم"بومی سازی"علمی را دراین توصیه مشاهده کرد. آزاد سازی قیمتها، توصیه ای کارساز و درست است ولی اقدام به چنین کاری بدون توجه به جاری بودن یا نبودن فروض ذیل آن نظریه درواقعیت بیرونی جامعه، هم برای جامعه و هم برای خود نظریه آزاد سازی قیمتها، میتواند فاجعه بار باشد همانگونه که قبلاً هم مواردی از آن را شاهد بوده ایم.
به نظر میرسد بی توجهی به"توسعه بومی"به مفهوم علمی آن در میان سیاستگذاران کشور، بسیار بیشتر و فراگیرتر از صاحبنظران سیاست سازبوده و هست، هرچند که در بیان و شعار، سیاستمداران بسیار بیشتر از سیاست سازان دم از "توسعه بومی" میزنند. پس زمینه این شعارها نیز غالباً در موارد انحرافی "توسعه بومی"(موارد دوگانه فوق الذکر)نهفته است و نه در مفهوم علمی آن. البته نباید از این موضوع مهم نیز غافل بود که سیاستمداران در تمامی دنیا از هر پدیده ای، محملی برای توجیه اشتباهات خود و فرار از زیر بار مسؤولیت ساخته و با اتکاء به آن از پاسخگوئی در قبال خطاهای خود شانه خالی میکنند. سیاستمداران ایرانی نیز که مهارت فوق العاده ای در ساختن چنین محملهای نجات بخشی دارند به طریق اولی از"توسعه بومی"برای فرار از پاسخگوئی در قبال اشتباهات و ناتوانائیهای خود حداکثر بهره برداری را می نمایند. در واقع چنین به نظر می آید که اینهمه تقلی و مرثیه سرائی در میان برخی از سیاستمداران ایرانی برای"توسعه بومی"، بیش از آنکه نتیجه درک ضرروت و اهمیت چنین پدیده ای از سوی آنان باشد حاصل غوطه ور بودن آنها در تعاریف انحرافی از این مقوله و از آن مهمتر تمسک به آن برای بی چارچوب نشان دادن امور سیاستگذاری کشور است تا بدینوسیله معیارها و مقیاسهای ارزیابی عملکردشان را از دست مخالفان خود خارج کنند. در پایان به نمونه ای از مشاهداتی که به نوعی تأیید کننده این فرضیه است نگاهی می افکنیم:
1) یکی از مسؤولین بالای کشور اخیراً گفته است:"ایران باید با الگوهای خودی و بومی ساخته شود"،"باید بر اساس حقیقتهای خود و واقعیتهای ایران خودمان الگوی توسعه داشته باشیم"،"من ناراحت بودم که در سالهای قبل می دیدم عده ای برای ساختن ایران الگوهای خارجی ارائه میدهند"ودرعین حال بازهم گفته است:"مأموریت ما این است که ایران را به سرعت بسازیم و الگوی علمی و عملی به دنیا ارائه کنیم". ملاحظه میشود که ایشان استفاده از الگوهای خارجی را بد میدانند، ولی درهمان حال مأموریت خود را ارائه الگو برای کشورهای دیگر قرار داده اند. به عبارت دیگر ایشان ظاهراً معتقدند الگو گرفتن ما از دیگران بد است ولی الگو گرفتن دیگران از ما خوب است وحتی ما در مورد دوم وظیفه نیز داریم. استنباط بنده از چنین گزاره ای، آن است که گوینده آن اعتقادی به "توسعه بومی" به مفهوم علمی آن ندارد و گرنه آنرا نه فقط برای خود، بلکه برای دیگران نیز قاعدتاً باید توصیه می نمود نه اینکه خود را مأمور به انجام برعکس آن میدانست. به نظر میرسد هدف از ذکرچنین بیاناتی، فرار از پاسخگوئی است.
2) این مسؤول محترم بازهم فرموده اند:"یکی از چالشهای سنگین ما در موضوع اقتصادی این است که دوستانی دستگاه فکری شان وارداتی است". واردات 50 میلیارد دلاری کشور در یکساله گذشته نشان می دهد که ایشان با واردات کالا چندان میانه بدی ندارند و لااقل اینکه علاقه شان در این زمینه کمتر ازهمتایان قبلی شان نیست. از طرف دیگر شواهد روشنی وجود دارد که ایشان با واردات فکری نیز مخالفتی ندارند. ایشان به تکنولوژی هسته ای مباهات میکنند و محرومیت از آنرا باعث عقب افتادگی 50 ساله کشور میدانند که خارجی بودن این تکنولوژی اظهر من الشمس است، ایشان با وسیله ای بنام هواپیما دورایران را در چند ساعت میچرخند و هرازگاهی نیز به ونزوئلا سر میزنند که درواقع یک الگوی فیزیکی و نرم افزاری صددرصد خارجی است، ایشان و بسیاری از دوستانش زندگی زن و بچه خود را از طریق آموزش و تدریس همین الگوهای وارداتی تأمین نموده و بخاطر آشنائی به همین الگوهاست که به نام دکتر مفتخر بوده و به آن مباهات میکنند و ... . پس ظاهراً ایشان با واردات الگوهای خارجی نیز چندان مخالفتی ندارند واگر نکوهشی در این زمینه نثار دیگران میکنند بازهم کاسب کارانه بوده و برای شانه خالی کردن از ناتوانی در مورد تحقق شعار"ما میتوانیمش" میباشد.
عبارت"بومی(indigenous)"یا"بومی سازی"درحوزه های نظری معمولاً به دو معنی زیر بکار میرود:
1) تطبیق نظریه ها و پارادایمها با شرایط عینی و واقعی مرتبط با فروض ذیل آن نظریه ها و پارادایمها(خارج کردن نظریه ها و پارادایمها ازحالت انتزاعی خود و تبدیل آنها به حالتی عملیاتی بگونه ای که بتوان بصورتی کاربردی با استفاده از آن نظریه ها و پارادایمها به پیش بینی و در نتیجه سیاستگذاری پرداخت)
2) انتخاب نظریه ها و پارادایمهای مورد استفاده برای سیاستگذاری متناسب با واقعیات پدیده مورد سیاستگذاری.
برای روشن تر شدن بحث مثال ساده ای را مرور میکنیم. درفیزیک نظریه ای وجود دارد مبنی براینکه"اگر جسمی در خلاء رها شودبا شتابی برابر با حدود 9.8 متر بر مجذور ثانیه سقوط میکند(یعنی در هنگام سقوط اجسام در خلاء، در هر ثانیه بر سرعت آن حدود 9.8 متر بر ثانیه افزوده میشود). حال فرض کنید فردی در پشت بام برجی گرفتار آمده و راهی جز اطلاع دادن این موضوع به نگهبان برج ندارد و قصد دارد پیغام خود را از طریق رها کردن سنگی از بالای ساختمان به آگاهی نگهبان برج برساند. او از میزان شتاب اجسام در حالت سقوط آزاد(9.8 متربرمجذور ثانیه)آگاه است و طول زمان لازم برای رسیدن سنگ به سطح زمین را 5 دقیقه محاسبه میکند. با فرض اینکه این فرد بداند که نگهبان، 15 دقیقه دیگر بیرون آمده و درب ساختمان را خواهد بست او به این نتیجه خواهد رسید که 10 دقیقه دیگر میتواند سنگ حاوی پیغام خود را از پشت بام ساختمان به طرف سطح زمین رها نماید تا بتواند نگهبان را از مشکل خود مطلع سازد. اما اگر او 10 دقیقه دیگر اقدام به چنین کاری نماید به احتمال زیاد از رساندن پیغام خود به نگهبان ساختمان باز خواهد ماند چرا که به دلیل اصطکاک هوا(متحقق نبودن فرض وجود خلاء)، سنگ ارسالی او در مدت زمانی بیش از 5 دقیقه به سطح زمین خواهد رسید. غفلت از شرط وجود خلاء برای تحقق عملی شتاب 9.8 متر بر مجذور ثانیه، عامل این شکست در رساندن پیغام توسط فرد موردنظر به نگهبان برج می باشد. اما اگر او به این نکته توجه می داشت و شتاب متناسب با اصطکاک هوا را در محاسبه مدت زمان لازم برای رسیدن سنگ به سطح زمین درمحاسبات خود بکار می گرفت میتوانست در رساندن پیغام خود به نگهبان موفق گردد. ملحوظ کردن اصطکاک هوا در محاسبه مدت زمان لازم برای رسیدن سنگ به سطح زمین، "بومی کردن" نظریه "شتاب اجسام در حالت سقوط آزاد(سقوط درخلاء)"در سیاستگذاری خاص مورد بحث ما(انتخاب زمان رها کردن سنگ حاوی پیغام)است.
نظریه ها و پارادایمهای اقتصادی و اجتماعی با رفتارهای انسانها سروکار دارند بنابراین برخلاف فیزیک و برخی دیگراز علوم تجربی، قابلیت بررسی آزمایشگاهی فرضیه های مرتبط با آنها بسیار محدود است و لذا فروض این نظریه ها بسیار متعدد و متنوع بوده و بالنتیجه، پدیده"بومی کردن"در مورد اینگونه از پارادایمها و نظریات ابعاد مهمتر و پیچیده تری به خود می گیرد.
با توجه به آنچه که بیان گردید میتوان نتیجه گرفت که "توسعه بومی"، اشاره به آن توسعه ای داردکه فروض پایه ای مبانی نظری آن، بر اساس واقعیات جامعه ای که قرار است در آنجا مبنای سیاستگذاری قرار گیرد تعدیل گردیده و"بومی"شده باشند.
درکنار این تعبیر و تلقی درست از"توسعه بومی"، تفاسیر و تلقی های انحرافی و شاید بومی و خاص کشور ما نیز وجود دارد که دو مورد عمده آن به قرار زیر است:
1) برخی از دست اندرکاران سیاستگذاری اقتصادی و اجتماعی کشور(چه در گذشته و چه حال)که توانمندی فنی لازم در این زمینه ها را ندارند بجای اینکه تلاش کنند برای جبران این کمبود، ازمشاورینی توانمندسود جویند و یا رأساً به مطالعه پرداخته و این توانمندی را در خود ایجاد نمایند(بجای اینکه توانمندی های فنی خود را با موضوع مورد سیاستگذاری شان تطبیق دهند)، سعی وافری در تطبیق موضوعات مورد سیاستگذاری شان با میزان دانش و آگاهی و زمینه تخصصی خویش دارند. بعضاً چنین به نظر می آید که کسانی که تخصصشان مثلاً در حوزه حمل و نقل است بجای تلاش برای آگاهی از مکانیزمهای حاکم بر رفتار اقتصادی و اجتماعی جامعه و استفاده از آن در سیاستگذاریها، جامعه انسانی را نیز جاده و اتومبیل تصور کرده و رفتارآنرا با سازوکارهای سخت افزاری صنعت حمل و نقل تبیین میکنند و چنین می پندارند که به فرض مثال میتوان برای تورم نیز دور برگردان اختراع کرد. چنین کسانی، آگاهانه یا ناآگاهانه تطبیق موضوعات مورد سیاستگذاری شان با تخصص و معلومات خود را بعضاً بومی سازی نام می نهند و مخالفان را به واردات الگو و داشتن الگوهای وارداتی متهم کرده و آنان را به ارائه الگوهای بومی فرا می خوانند.
2) در نزد برخی از سیاستگذران ایرانی این توهم جاری است که هرکاری را میتوان بدون اینکه هزینه چندانی در برداشته باشد انجام داد(ما میتوانیم!!!)، ولی در مواجهه با واقعیات بیرونی و مشاهده مردود شمرده شدن آن تصور از سوی صاحبنظران، به آن عکس العمل منفی نشان داده و آنها را به داشتن افکار وارداتی متهم کرده و به بومی کردن نظریات خود امر می کنند.
باید اذعان داشت که در امور سیاست سازی کشور بخصوص در زمینه های اقتصادی و اجتماعی، به مقوله مهم"بومی سازی" و "توسعه بومی"به مفهوم علمی آن توجه شایسته ای ازطرف صاحبنظران سیاست ساز کشورصورت نگرفته و نمیگیرد(چه در میان مخالفان پارادایمهای غربی و چه در میان موافقان آن). وقتی استاد اقتصاد محترمی، برای توسعه امورات کشور، آزاد کردن قیمتها را مقدم بر هرکاری میداند براحتی میتوان نشانه های غفلت از امر مهم"بومی سازی"علمی را دراین توصیه مشاهده کرد. آزاد سازی قیمتها، توصیه ای کارساز و درست است ولی اقدام به چنین کاری بدون توجه به جاری بودن یا نبودن فروض ذیل آن نظریه درواقعیت بیرونی جامعه، هم برای جامعه و هم برای خود نظریه آزاد سازی قیمتها، میتواند فاجعه بار باشد همانگونه که قبلاً هم مواردی از آن را شاهد بوده ایم.
به نظر میرسد بی توجهی به"توسعه بومی"به مفهوم علمی آن در میان سیاستگذاران کشور، بسیار بیشتر و فراگیرتر از صاحبنظران سیاست سازبوده و هست، هرچند که در بیان و شعار، سیاستمداران بسیار بیشتر از سیاست سازان دم از "توسعه بومی" میزنند. پس زمینه این شعارها نیز غالباً در موارد انحرافی "توسعه بومی"(موارد دوگانه فوق الذکر)نهفته است و نه در مفهوم علمی آن. البته نباید از این موضوع مهم نیز غافل بود که سیاستمداران در تمامی دنیا از هر پدیده ای، محملی برای توجیه اشتباهات خود و فرار از زیر بار مسؤولیت ساخته و با اتکاء به آن از پاسخگوئی در قبال خطاهای خود شانه خالی میکنند. سیاستمداران ایرانی نیز که مهارت فوق العاده ای در ساختن چنین محملهای نجات بخشی دارند به طریق اولی از"توسعه بومی"برای فرار از پاسخگوئی در قبال اشتباهات و ناتوانائیهای خود حداکثر بهره برداری را می نمایند. در واقع چنین به نظر می آید که اینهمه تقلی و مرثیه سرائی در میان برخی از سیاستمداران ایرانی برای"توسعه بومی"، بیش از آنکه نتیجه درک ضرروت و اهمیت چنین پدیده ای از سوی آنان باشد حاصل غوطه ور بودن آنها در تعاریف انحرافی از این مقوله و از آن مهمتر تمسک به آن برای بی چارچوب نشان دادن امور سیاستگذاری کشور است تا بدینوسیله معیارها و مقیاسهای ارزیابی عملکردشان را از دست مخالفان خود خارج کنند. در پایان به نمونه ای از مشاهداتی که به نوعی تأیید کننده این فرضیه است نگاهی می افکنیم:
1) یکی از مسؤولین بالای کشور اخیراً گفته است:"ایران باید با الگوهای خودی و بومی ساخته شود"،"باید بر اساس حقیقتهای خود و واقعیتهای ایران خودمان الگوی توسعه داشته باشیم"،"من ناراحت بودم که در سالهای قبل می دیدم عده ای برای ساختن ایران الگوهای خارجی ارائه میدهند"ودرعین حال بازهم گفته است:"مأموریت ما این است که ایران را به سرعت بسازیم و الگوی علمی و عملی به دنیا ارائه کنیم". ملاحظه میشود که ایشان استفاده از الگوهای خارجی را بد میدانند، ولی درهمان حال مأموریت خود را ارائه الگو برای کشورهای دیگر قرار داده اند. به عبارت دیگر ایشان ظاهراً معتقدند الگو گرفتن ما از دیگران بد است ولی الگو گرفتن دیگران از ما خوب است وحتی ما در مورد دوم وظیفه نیز داریم. استنباط بنده از چنین گزاره ای، آن است که گوینده آن اعتقادی به "توسعه بومی" به مفهوم علمی آن ندارد و گرنه آنرا نه فقط برای خود، بلکه برای دیگران نیز قاعدتاً باید توصیه می نمود نه اینکه خود را مأمور به انجام برعکس آن میدانست. به نظر میرسد هدف از ذکرچنین بیاناتی، فرار از پاسخگوئی است.
2) این مسؤول محترم بازهم فرموده اند:"یکی از چالشهای سنگین ما در موضوع اقتصادی این است که دوستانی دستگاه فکری شان وارداتی است". واردات 50 میلیارد دلاری کشور در یکساله گذشته نشان می دهد که ایشان با واردات کالا چندان میانه بدی ندارند و لااقل اینکه علاقه شان در این زمینه کمتر ازهمتایان قبلی شان نیست. از طرف دیگر شواهد روشنی وجود دارد که ایشان با واردات فکری نیز مخالفتی ندارند. ایشان به تکنولوژی هسته ای مباهات میکنند و محرومیت از آنرا باعث عقب افتادگی 50 ساله کشور میدانند که خارجی بودن این تکنولوژی اظهر من الشمس است، ایشان با وسیله ای بنام هواپیما دورایران را در چند ساعت میچرخند و هرازگاهی نیز به ونزوئلا سر میزنند که درواقع یک الگوی فیزیکی و نرم افزاری صددرصد خارجی است، ایشان و بسیاری از دوستانش زندگی زن و بچه خود را از طریق آموزش و تدریس همین الگوهای وارداتی تأمین نموده و بخاطر آشنائی به همین الگوهاست که به نام دکتر مفتخر بوده و به آن مباهات میکنند و ... . پس ظاهراً ایشان با واردات الگوهای خارجی نیز چندان مخالفتی ندارند واگر نکوهشی در این زمینه نثار دیگران میکنند بازهم کاسب کارانه بوده و برای شانه خالی کردن از ناتوانی در مورد تحقق شعار"ما میتوانیمش" میباشد.
3)این مقام مسؤول در جای دیگری گفته اند:"یک اقتصاددان وجود ندارد که بگوید بالا بودن نرخ سود بانکی در جهت رشد اقتصادی کار ساز است ولی در عمل وقتی سود بانکی را پائین می آوریم هزار توجیه و دلیل و بهانه می آورند که این کار درست نیست". به زعم بنده، وقتی یک اقتصاددان پیدا نمیشود که بالا بودن سود بانکی را در جهت رشد اقتصادی مفید بداند ولی کسی هم با پائین آوردن آن در شرایط فعلی موافق نیست اتفاقاً نشان ازتوجه به ملاحظات"بوم شناختی" به مفهوم علمی آن در این مورد خاص است. ملاحظه میشود آنجا هم که کارشناسان براساس واقعیات عینی جامعه و بصورت بومی پیشنهادات سیاستی ارائه میدهند این مقام مسؤول، با آنهم مخالفت میکنند. اینهم نشان دیگری است از محمل بودن"توسعه بومی" برای شانه خالی کردن از بار مسؤولیت نزد ایشان.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر