اين مطلب اولين بار در 24 شهريور 1386 در سايت http://ayande.ir انتشار يافته است
آنچه که در خصوص رابطه نفت و اصلاحات در ایران تاکنون در این سایت مطرح گردیده عموماً در سطح کلان بوده و کمتر به مباحث خرد در این زمینه پرداخته شده است. یادداشت حاضر سعی دارد زوایائی از رابطه نفت و اصلاحات در ایران در سطح خرد را تبیین نماید.
با کمی دقت در رفتارها و کردارهای انسانی، برای غالب افراد قابل درک است که به طور معمول چهار پدیده ترس، عادت، ناآگاهی و میل به سواری مجانی انسانها را از پیگیری اصولی و فعالانه اصلاح در امور زندگی خود باز می دارد.
1- ترس: ترس، حسی درونی در نزد انسانها و سایر موجودات زنده است که آنها را از انجام عملی که تصور میکنند هزینه های آن عمل بر جان و مال آنها از منافعش بیشتر است باز میدارد. احتمالاً فیلمی که در آن مأموران مبارزه با بدحجابی، خانمی را با سری خونین سوار اتومبیل پلیس میکنند دیده باشید. در این فیلم در حالیکه آن خانم با گفتن عبارت"بی غیرتها!"سوار ماشین پلیس میشود عده نسبتاً زیادی از مردم فقط نظاره گر این واقعه هستند. آنچه که حداقل بخشی از آنان را از اتخاذ هرگونه عکس العملی باز می دارد ترس ازعواقب جانی و مالی آن است.
فعال کردن حس ترس در نزد آدمیان به شیوه های مختلفی میتواند صورت گیرد. شاید ساده ترین و قدیمی ترین شیوه در این زمینه زوربازو باشد. اما با زیاد شدن تعداد کسانی که باید حس ترس در آنان فعال شود زوربازوی انفرادی کارائی خود را ازدست داده و لازم میشود که تعداد بیشتری از نیروهای انسانی دارای زوربازو وارد میدان ترس آفرینی شوند و یا اینکه ابزارآلات فیزیکی در خدمت زوربازوی انسانی(سلاح اعم از سخت افزاری و نرم افزاری)قرار گیرد و یا اینکه هر دو. شرط لازم برای دستیابی فرد یا گروه دنبال ترس آفرینی به چنین توانی، داشتن منابع مالی کافی برای استخدام نیروی انسانی دارای زوربازو و همچنین به خدمت گرفتن ابزارآلات فیزیکی مناسب است. تصور کنید که فرد یا گروهی که به دنبال ترس آفرینی است بخواهد منابع مالی مورد نیاز خود را از همان افرادی که قصد فعال کردن حس ترس در نزد آنان را دارد تأمین کند و آنرا مقایسه کنید با حالتی که آن فرد یا گروه بتواند منابع مالی مورد نیاز خود را بصورتی مستقل و بدون اینکه نیازی به منابع مالی جامعه هدفش داشته باشد تأمین نماید. روشن است که اگر آن فرد یا گروه، تکنولوژی ایجاد ترس را بلد باشد ترس آفرینی برایش در حالت دوم بسیار سهل الوصول خواهد بود اما در حالت اول، ترس آفرینی برای او چنان مشکل خواهد بود که ممکن است از آن صرفنظر کند. بنابراین دولتی که نفت دارد برای ترس آفرینی در میان مردم خود مشکل چندانی نخواهد داشت. در جامعه امروز ما نشانه های روشنی از بروز این پدیده قابل مشاهده است.
2- عادت: عادت، عملی از اعمال انسانی است که در نتیجه تکرار در انجام، در رفتارهای آنان نهادینه شده و چنین به نظر می آید که از انجام آن گریزی ندارند. مردم ایران هزاران سال است که بصورتی مکرر شاهد آن بوده اند که رابطه حاکمان با مردم با درجاتی مختلف بسیار شبیه به"رابطه ارباب و رعیت و یا مالک و مملوک"ودربهترین حالت چیزی نزدیک به"رابطه پدر و فرزندی"است و لذا چنین رابطه ای در رفتارهای مردم نهادینه شده و احساس میشود که گریزی از آن نیست. وقتی فردی از افراد ایرانی حتی بصورتی دموکراتیک در جایگاه حاکم در سطوح مختلف کشوری، لشکری، اداری و ... قرار میگیرد غالباً از روی عادت انتظار دارد محکومین او را مالک و در بهترین حالت پدر خود بدانند و رفتاری متناسب با یک ارباب و یا پدر با او داشته باشند و به همین ترتیب محکومین نیز معمولاً از روی عادت سعی میکنند با او رفتاری در شأن یک سلطان و در بهترین حالت یک پدر داشته باشند.
همانگونه که بیان گردید عادتها در رفتارهای انسانی نهادینه میشوند و لذا تغییر در آنها سخت بوده و نیازمند زمان نسبتاً طولانی برای جاانداختن رفتارهای جایگزین از طریق کار رسانه ای، الگو سازی، آموزش و ... است. نیروی انسانی و منابع مالی از مهمترین ابزارهای مورد نیاز برای انجام چنین کاری است که هرقدر عادتهای مورد هدف فراگیرتر باشد این نیاز به لحاظ کمی و کیفی گسترده تر میشود. در زمینه تغییردرعادتهای انسانی فراگیر در جوامع، با توجه به گستره نیروی انسانی و منابع مالی مورد نیاز، در این زمینه رقیبی جدی برای دولتها وجود ندارد مگر اینکه خود دولت بخواهد. اگر دولت منابع مالی مورد مصرف خود را از مردم تأمین کند و از آن در جهت تقویت عادتهای به نفع خود و تضعیف عادتهای به ضرر خود استفاده کند سر و صدای مردم مالیات دهنده را در خواهد آورد و لذا چنین کاری برای او مشکل خواهد بود اما اگر حکومت منابعی مستقل از مالیاتهای مردمی در اختیار داشته باشد بازی با عادتهای جامعه برای او بسیار سهل تر خواهد بود. بنابراین اگر حکومتی از منابع نفتی ارتزاق نماید براحتی خواهد توانست آن دسته از عادتهای جامعه را که به نفع خود نمیداند تضعیف کرده و دسته ای را که به نفع خود می بیند تقویت نماید. در جامعه امروز و دیروز ما بجز مقاطعی خاص، نشانی از تلاش حکومت برای اصلاح در تصور رایج جامعه از رابطه حاکمان و مردم مشاهده نشده بلکه عموماً برعکس آن عمل شده است که این روند اینک با انفجار در درآمدهای نفتی، شعله ورتر از قبل ادامه دارد.
3- ناآگاهی: ناآگاهی، آگاه نبودن بر واقعیت اتفاقات پیرامونی انسانهاست که بر زندگی اقتصادی و اجتماعی آنان مؤثر است. البته این ناآگاهی حالتی نسبی دارد و نه مطلق و در نتیجه، منظور از ناآگاهی در اینجا، آگاه نبودن برخی از انسانها بر واقعیت اتفاقات پیرامونی خود در عین اینکه برخی دیگر از آنان بر واقعیتها واقف اند. گفته شده است که در جریان دستگیری یکی از دانشجویان در تیرماه سال جاری، مأموران با بلندگو گفته بودند"داریم قاچاقچیان مواد مخدر را دستگیر میکنیم". کسانی که بر واقعیت این ماجرا آگاه بوده باشند با مشاهده چنین پدیده ای قاعدتاً نگاهشان به حکومت منفی تر شده است ولی کسانی که گفته های مأموران را باور کرده اند بر پدر و مادر مأموران و احیاناً متولیان حکومت از خداوند آمرزش طلبیده اند.
حکومتها معمولاً تلاش میکنند به منظور هدایت افکار عمومی در جهت خواسته های خود از یک طرف از رسیدن اطلاعات درست به مردم جلوگیری کرده و از طرف دیگر به تولید اطلاعات غیر واقعی مبادرت کنند. اقدام به چنین کاری از سوی دولتها بخصوص در دنیای پرمنفذ امروزی از نظر رسانه ای، نیازمند منابع مالی گسترده ایست. تأمین منابع مالی چنین عملیات اطلاع رسانی گسترده ای از منابع مالیاتی امکان تداوم نداشته و عکس العمل طبیعی جامعه را درپی خواهد داشت ولی مستقل بودن منابع مالی چنین فعالیتی از مالیاتهای وصولی از مردم، تحقق آنرا بسیار آسان و بی منت خواهد کرد. بنابراین میتوان گفت که در جامعه امروز ما که درآمدهای نفتی یک از بی سابقه ترین دوران خود را می گذراند، قطع منافذ اطلاع رسانی فراگیر مستقل و بمباران اطلاعاتی جامعه با داده های نادرست به نظر میرسد که یکی از سهل ترین و پررونق ترین دوران خود را سپری میکند.
4- میل به سواری مجانی: میل به سواری مجانی، تمایل به بهره مندی ازتمام یا بخشی از موهبات زندگی بشری بدون پرداخت تمام یا بخشی از هزینه های مترتب بر ایجاد و تولید آن موهبات است. غالباً مشاهده می شود که در ماههای اولیه هر سال، گزارشگران تلویزیونی به رانندگان تاکسی و سایر مشاغل خصوصی مراجعه کرده و با افتخار و با لحنی اعتراض آمیز از آنان سؤال میکنند که"مگر چه اتفاقی افتاده است که کرایه ها و ... را افزایش داده اید؟"،اما یک سؤال ساده را از خود نمی پرسند که"مگر چه اتفاقی افتاده است که حقوق کارکنان صدا و سیما از اول سال افزایش یافته است؟". مردم شهرنشین دوست دارند میوه شب عیدشان با ارزانترین قیمت ممکن تأمین شده باشد ولی اصولاً به این فکر نمیکنند که روستانشینان نیز تمایل دارند نان و غذا و لباس و آموزش و بهداشت و ... برای خانواده خود در طول سال تهیه نمایند. این تناقضها در رفتار آدمی ناشی از وجود میل به سواری مجانی در نزد اوست که همین تمایل حتی علم اقتصاد را به دو بخش"اقتصاد بخش عمومی"و"اقتصاد بخش خصوصی"تقسیم کرده است.
همراهی حکومتها با میل به سواری مجانی در میان مردم باعث میشود که جامعه از پیگیری مطالبات اقتصادی و اجتماعی اساسی و بلندمدت خود غافل شده و در نتیجه حکومتها از این گرایش عمومی در نزد مردم به نفع خود سوء استفاده کنند. منابع مالی مهمترین و شاید تنها ابزار در دسترس حکومتها برای چنین سوء استفاده ای است. البته اگر منابع مالی لازم برای پاسخگوئی به میل به سواری مجانی مردم، از طریق مالیات تأمین شود اثربخشی چندانی برای حاکمان نخواهد داشت اما اگر تأمین آن بر منابع در اختیار جامعه متکی نبوده و مستقل از مردم باشد فوق العاده مؤثر بوده و اغفال کننده خواهد بود. واریز درآمدهای سرشار حاصل از فروش نفت خام به خزانه دولت و خرج کردن آن توسط خود حکومت در جامعه امروز ما دقیقاً چنین کارکردی یافته است. اگر امروز دلارهای نفتی سخاوتمندانه صرف واردات کالاهای مصرفی جامعه میشود با هدف پاسخگوئی به میل به سواری مجانی جامعه صورت گرفته و در واقع اغفال مردم از پیگیری مطالبات اقتصادی و اجتماعی اساسی و بلندمدت آنان را هدف گرفته است.
ترس، عادت، ناآگاهی و میل به سواری مجانی، میتواند کثیری از افراد جامعه را در زندانی بدتر از زندانهای مرسوم بصورت انفرادی به بند کشیده و بدون هواخوری و مرخصی و البته بدون اینکه تصور شود زندانی در میان است، از حرکات اصلاحی برای امورات زندگی خود بازدارد. حکومتها با علم به این موضوع، با هزینه کردن مبالغی بسیار بیشتر از هزینه احداث زندانهای معمول و نگهداری مخالفان در آن، زندانی از ترس، عادت، ناآگاهی و میل به سواری مجانی بدست خود زندانیان ساخته و بدین ترتیب حیات خود را تسهیل می کنند. با توجه به اینکه جامعه ما برخوردار از درآمدهای عظیم نفتی بوده و این منابع وارد بودجه حکومت میشود لذا تصور وجود چنین زندان نرم افزاری بزرگی در کشور پر بیراه نخواهد بود. برای نجات زندانیان چنین زندانی به نظر میرسد که مؤثرترین راه، خارج کردن درآمدهای نفتی از بودجه حکومت و انتقال آن به بودجه خانوارهاست. با خارج شدن اختیار هزینه کردن درآمدهای نفتی از دست حکومت، توانائی آن در ایجاد حس ترس در میان مردم کاهش یافته، امکان تقویت عادتهائی که به نفع حاکمیت است و تضعیف عادتهائی که به ضرر اوست تقلیل پیدا کرده، امکان جلوگیری از رسیدن اطلاعات درست به مردم کاهش و امکان تولید اطلاعات نادرست کم شده و همچنین امکان بهره برداری از میل به سواری مجانی مردم برای حکومت کمتر فراهم خواهد بود و آنگاه همه آنها، نیروئی در جهت تغییر توازن قوا به نفع مردم فراهم آورده و مردم را بر پیگیری اصلاحات مورد نظرشان قادر خواهد ساخت.
با کمی دقت در رفتارها و کردارهای انسانی، برای غالب افراد قابل درک است که به طور معمول چهار پدیده ترس، عادت، ناآگاهی و میل به سواری مجانی انسانها را از پیگیری اصولی و فعالانه اصلاح در امور زندگی خود باز می دارد.
1- ترس: ترس، حسی درونی در نزد انسانها و سایر موجودات زنده است که آنها را از انجام عملی که تصور میکنند هزینه های آن عمل بر جان و مال آنها از منافعش بیشتر است باز میدارد. احتمالاً فیلمی که در آن مأموران مبارزه با بدحجابی، خانمی را با سری خونین سوار اتومبیل پلیس میکنند دیده باشید. در این فیلم در حالیکه آن خانم با گفتن عبارت"بی غیرتها!"سوار ماشین پلیس میشود عده نسبتاً زیادی از مردم فقط نظاره گر این واقعه هستند. آنچه که حداقل بخشی از آنان را از اتخاذ هرگونه عکس العملی باز می دارد ترس ازعواقب جانی و مالی آن است.
فعال کردن حس ترس در نزد آدمیان به شیوه های مختلفی میتواند صورت گیرد. شاید ساده ترین و قدیمی ترین شیوه در این زمینه زوربازو باشد. اما با زیاد شدن تعداد کسانی که باید حس ترس در آنان فعال شود زوربازوی انفرادی کارائی خود را ازدست داده و لازم میشود که تعداد بیشتری از نیروهای انسانی دارای زوربازو وارد میدان ترس آفرینی شوند و یا اینکه ابزارآلات فیزیکی در خدمت زوربازوی انسانی(سلاح اعم از سخت افزاری و نرم افزاری)قرار گیرد و یا اینکه هر دو. شرط لازم برای دستیابی فرد یا گروه دنبال ترس آفرینی به چنین توانی، داشتن منابع مالی کافی برای استخدام نیروی انسانی دارای زوربازو و همچنین به خدمت گرفتن ابزارآلات فیزیکی مناسب است. تصور کنید که فرد یا گروهی که به دنبال ترس آفرینی است بخواهد منابع مالی مورد نیاز خود را از همان افرادی که قصد فعال کردن حس ترس در نزد آنان را دارد تأمین کند و آنرا مقایسه کنید با حالتی که آن فرد یا گروه بتواند منابع مالی مورد نیاز خود را بصورتی مستقل و بدون اینکه نیازی به منابع مالی جامعه هدفش داشته باشد تأمین نماید. روشن است که اگر آن فرد یا گروه، تکنولوژی ایجاد ترس را بلد باشد ترس آفرینی برایش در حالت دوم بسیار سهل الوصول خواهد بود اما در حالت اول، ترس آفرینی برای او چنان مشکل خواهد بود که ممکن است از آن صرفنظر کند. بنابراین دولتی که نفت دارد برای ترس آفرینی در میان مردم خود مشکل چندانی نخواهد داشت. در جامعه امروز ما نشانه های روشنی از بروز این پدیده قابل مشاهده است.
2- عادت: عادت، عملی از اعمال انسانی است که در نتیجه تکرار در انجام، در رفتارهای آنان نهادینه شده و چنین به نظر می آید که از انجام آن گریزی ندارند. مردم ایران هزاران سال است که بصورتی مکرر شاهد آن بوده اند که رابطه حاکمان با مردم با درجاتی مختلف بسیار شبیه به"رابطه ارباب و رعیت و یا مالک و مملوک"ودربهترین حالت چیزی نزدیک به"رابطه پدر و فرزندی"است و لذا چنین رابطه ای در رفتارهای مردم نهادینه شده و احساس میشود که گریزی از آن نیست. وقتی فردی از افراد ایرانی حتی بصورتی دموکراتیک در جایگاه حاکم در سطوح مختلف کشوری، لشکری، اداری و ... قرار میگیرد غالباً از روی عادت انتظار دارد محکومین او را مالک و در بهترین حالت پدر خود بدانند و رفتاری متناسب با یک ارباب و یا پدر با او داشته باشند و به همین ترتیب محکومین نیز معمولاً از روی عادت سعی میکنند با او رفتاری در شأن یک سلطان و در بهترین حالت یک پدر داشته باشند.
همانگونه که بیان گردید عادتها در رفتارهای انسانی نهادینه میشوند و لذا تغییر در آنها سخت بوده و نیازمند زمان نسبتاً طولانی برای جاانداختن رفتارهای جایگزین از طریق کار رسانه ای، الگو سازی، آموزش و ... است. نیروی انسانی و منابع مالی از مهمترین ابزارهای مورد نیاز برای انجام چنین کاری است که هرقدر عادتهای مورد هدف فراگیرتر باشد این نیاز به لحاظ کمی و کیفی گسترده تر میشود. در زمینه تغییردرعادتهای انسانی فراگیر در جوامع، با توجه به گستره نیروی انسانی و منابع مالی مورد نیاز، در این زمینه رقیبی جدی برای دولتها وجود ندارد مگر اینکه خود دولت بخواهد. اگر دولت منابع مالی مورد مصرف خود را از مردم تأمین کند و از آن در جهت تقویت عادتهای به نفع خود و تضعیف عادتهای به ضرر خود استفاده کند سر و صدای مردم مالیات دهنده را در خواهد آورد و لذا چنین کاری برای او مشکل خواهد بود اما اگر حکومت منابعی مستقل از مالیاتهای مردمی در اختیار داشته باشد بازی با عادتهای جامعه برای او بسیار سهل تر خواهد بود. بنابراین اگر حکومتی از منابع نفتی ارتزاق نماید براحتی خواهد توانست آن دسته از عادتهای جامعه را که به نفع خود نمیداند تضعیف کرده و دسته ای را که به نفع خود می بیند تقویت نماید. در جامعه امروز و دیروز ما بجز مقاطعی خاص، نشانی از تلاش حکومت برای اصلاح در تصور رایج جامعه از رابطه حاکمان و مردم مشاهده نشده بلکه عموماً برعکس آن عمل شده است که این روند اینک با انفجار در درآمدهای نفتی، شعله ورتر از قبل ادامه دارد.
3- ناآگاهی: ناآگاهی، آگاه نبودن بر واقعیت اتفاقات پیرامونی انسانهاست که بر زندگی اقتصادی و اجتماعی آنان مؤثر است. البته این ناآگاهی حالتی نسبی دارد و نه مطلق و در نتیجه، منظور از ناآگاهی در اینجا، آگاه نبودن برخی از انسانها بر واقعیت اتفاقات پیرامونی خود در عین اینکه برخی دیگر از آنان بر واقعیتها واقف اند. گفته شده است که در جریان دستگیری یکی از دانشجویان در تیرماه سال جاری، مأموران با بلندگو گفته بودند"داریم قاچاقچیان مواد مخدر را دستگیر میکنیم". کسانی که بر واقعیت این ماجرا آگاه بوده باشند با مشاهده چنین پدیده ای قاعدتاً نگاهشان به حکومت منفی تر شده است ولی کسانی که گفته های مأموران را باور کرده اند بر پدر و مادر مأموران و احیاناً متولیان حکومت از خداوند آمرزش طلبیده اند.
حکومتها معمولاً تلاش میکنند به منظور هدایت افکار عمومی در جهت خواسته های خود از یک طرف از رسیدن اطلاعات درست به مردم جلوگیری کرده و از طرف دیگر به تولید اطلاعات غیر واقعی مبادرت کنند. اقدام به چنین کاری از سوی دولتها بخصوص در دنیای پرمنفذ امروزی از نظر رسانه ای، نیازمند منابع مالی گسترده ایست. تأمین منابع مالی چنین عملیات اطلاع رسانی گسترده ای از منابع مالیاتی امکان تداوم نداشته و عکس العمل طبیعی جامعه را درپی خواهد داشت ولی مستقل بودن منابع مالی چنین فعالیتی از مالیاتهای وصولی از مردم، تحقق آنرا بسیار آسان و بی منت خواهد کرد. بنابراین میتوان گفت که در جامعه امروز ما که درآمدهای نفتی یک از بی سابقه ترین دوران خود را می گذراند، قطع منافذ اطلاع رسانی فراگیر مستقل و بمباران اطلاعاتی جامعه با داده های نادرست به نظر میرسد که یکی از سهل ترین و پررونق ترین دوران خود را سپری میکند.
4- میل به سواری مجانی: میل به سواری مجانی، تمایل به بهره مندی ازتمام یا بخشی از موهبات زندگی بشری بدون پرداخت تمام یا بخشی از هزینه های مترتب بر ایجاد و تولید آن موهبات است. غالباً مشاهده می شود که در ماههای اولیه هر سال، گزارشگران تلویزیونی به رانندگان تاکسی و سایر مشاغل خصوصی مراجعه کرده و با افتخار و با لحنی اعتراض آمیز از آنان سؤال میکنند که"مگر چه اتفاقی افتاده است که کرایه ها و ... را افزایش داده اید؟"،اما یک سؤال ساده را از خود نمی پرسند که"مگر چه اتفاقی افتاده است که حقوق کارکنان صدا و سیما از اول سال افزایش یافته است؟". مردم شهرنشین دوست دارند میوه شب عیدشان با ارزانترین قیمت ممکن تأمین شده باشد ولی اصولاً به این فکر نمیکنند که روستانشینان نیز تمایل دارند نان و غذا و لباس و آموزش و بهداشت و ... برای خانواده خود در طول سال تهیه نمایند. این تناقضها در رفتار آدمی ناشی از وجود میل به سواری مجانی در نزد اوست که همین تمایل حتی علم اقتصاد را به دو بخش"اقتصاد بخش عمومی"و"اقتصاد بخش خصوصی"تقسیم کرده است.
همراهی حکومتها با میل به سواری مجانی در میان مردم باعث میشود که جامعه از پیگیری مطالبات اقتصادی و اجتماعی اساسی و بلندمدت خود غافل شده و در نتیجه حکومتها از این گرایش عمومی در نزد مردم به نفع خود سوء استفاده کنند. منابع مالی مهمترین و شاید تنها ابزار در دسترس حکومتها برای چنین سوء استفاده ای است. البته اگر منابع مالی لازم برای پاسخگوئی به میل به سواری مجانی مردم، از طریق مالیات تأمین شود اثربخشی چندانی برای حاکمان نخواهد داشت اما اگر تأمین آن بر منابع در اختیار جامعه متکی نبوده و مستقل از مردم باشد فوق العاده مؤثر بوده و اغفال کننده خواهد بود. واریز درآمدهای سرشار حاصل از فروش نفت خام به خزانه دولت و خرج کردن آن توسط خود حکومت در جامعه امروز ما دقیقاً چنین کارکردی یافته است. اگر امروز دلارهای نفتی سخاوتمندانه صرف واردات کالاهای مصرفی جامعه میشود با هدف پاسخگوئی به میل به سواری مجانی جامعه صورت گرفته و در واقع اغفال مردم از پیگیری مطالبات اقتصادی و اجتماعی اساسی و بلندمدت آنان را هدف گرفته است.
ترس، عادت، ناآگاهی و میل به سواری مجانی، میتواند کثیری از افراد جامعه را در زندانی بدتر از زندانهای مرسوم بصورت انفرادی به بند کشیده و بدون هواخوری و مرخصی و البته بدون اینکه تصور شود زندانی در میان است، از حرکات اصلاحی برای امورات زندگی خود بازدارد. حکومتها با علم به این موضوع، با هزینه کردن مبالغی بسیار بیشتر از هزینه احداث زندانهای معمول و نگهداری مخالفان در آن، زندانی از ترس، عادت، ناآگاهی و میل به سواری مجانی بدست خود زندانیان ساخته و بدین ترتیب حیات خود را تسهیل می کنند. با توجه به اینکه جامعه ما برخوردار از درآمدهای عظیم نفتی بوده و این منابع وارد بودجه حکومت میشود لذا تصور وجود چنین زندان نرم افزاری بزرگی در کشور پر بیراه نخواهد بود. برای نجات زندانیان چنین زندانی به نظر میرسد که مؤثرترین راه، خارج کردن درآمدهای نفتی از بودجه حکومت و انتقال آن به بودجه خانوارهاست. با خارج شدن اختیار هزینه کردن درآمدهای نفتی از دست حکومت، توانائی آن در ایجاد حس ترس در میان مردم کاهش یافته، امکان تقویت عادتهائی که به نفع حاکمیت است و تضعیف عادتهائی که به ضرر اوست تقلیل پیدا کرده، امکان جلوگیری از رسیدن اطلاعات درست به مردم کاهش و امکان تولید اطلاعات نادرست کم شده و همچنین امکان بهره برداری از میل به سواری مجانی مردم برای حکومت کمتر فراهم خواهد بود و آنگاه همه آنها، نیروئی در جهت تغییر توازن قوا به نفع مردم فراهم آورده و مردم را بر پیگیری اصلاحات مورد نظرشان قادر خواهد ساخت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر