۱۳۸۷ اسفند ۵, دوشنبه

اين راهش نيست(نويسنده: آقاي جاويد)

تصور كنيد كه از يك دانش آموز كه هنوز با معادلات رياضي آشنا نيست ،‌ خواسته شود كه معادله ساده و تك مجهولي 482=1000-12X را حل كند و براي راحتي كار آنرا به صورت گفتاري به اين صورت به او بگوييم كه چه عددي است كه اگر در 12 ضرب شود و از نتیجه آن هزار را كم كنيم ، حاصل عدد 482 مي شود.اين دانش آموز چون با روشهاي حل معادله آشنا نيست ، اگر خيلي زرنگ باشد ، بلافاصله شروع مي كند به عدد گذاري و ممكن است از عدد يك شروع كند و يكي يكي اعداد را امتحان مي كند تا به عدد مورد نظر برسد.در واقع اين بهترين روش براي اوست چون با روشهاي حل معادلات تك مجهولي آشنا نيست.مسلما براي پيدا كردن جواب زمان زيادي را مي گذارد و كوشش خيلي زيادي را هم به خرج مي دهد و اگر به جواب نيز برسد ، با صرف هزينه زياد (زماني و... ) از نظر خودش به واقع كار شاقي را انجام داده است. حالا اين فرض مي تواند پيچيده تر نيز اختيار شود. اينكه به همان دانش آموز يك معادله چند مجهولي و از درجه بالاتر داده شود و مثلا از او خواسته شود كه چندين مجهول را در چندين معادله و از درجه بالاتر حساب كند. اگر او بخواهد از همان روش عدد گذاري استفاده كند ، ممكن است حتي براي معلوم كردن مجهولات ساعتها و يا روزها و يا هفته ها وقت بگذارد.
سوالي كه اينجا مطرح مي شود اين است كه آيا كار اين دانش آموز كه با سخت كوشي و جديت و كار زياد(و شايد شب نخوابيها و كار شبانه روزي زياد) به جواب رسيده است، كاري ارزشمند است و يا نه؟با اين مقدمه كه احتمالا روشن كرده است كه در بعضي موارد كارهايي كه بعضي انجام مي دهند ، در حد عدد گذاري در معادله اي پر مجهول است ، مي خواهم به بحثي اشاره كنم كه شايد در اين گيرودار انتخابات و درگير شدن بيشتر با مقولاتي چون(چه كسي بيايد و چه كسي نيايد؟ ،‌چه كسي راي مي آورد و يا چه كسي راي نمي آورد؟ و ....)كمتر مورد توجه قرار گرفته است و آن بحث ترافيك است و اين كه اين هيولا چگونه جان و مال مردم را همچون زالو مي مكد و كارهايي كه بانيان حل اين مشكل انجام مي دهند ، در حد همان عدد گذاري دانش آموز مثال ماست.
براي بنده كه مسير روزانه ام از اتوبان حكيم مي گذرد و بعد از تونل رسالت به قنبرزاده مي پيچم اين نكته بيشتر ملموس است.تا قبل از اينكه طرح انظباط ترافيكي اخير اجرا شود ، معمولا اتوبان حكيم ، راس ساعت 8 تا 8:30 از برج ميلاد تا خروجي كردستان ترافيك سنگيني داشت ، ولي بعد از اين خروجي ديگر هيچ گونه ترافيكي تا تونل و حتي تا سر قنبرزاده وجود نداشت.بعد از اينكه اين طرح اجرا شده است ، علاوه بر اينكه ترافيك تا سر خروجي كردستان همچنان داستانش باقي است، تعدادي از پرسنل زحمت كش نيروي انتظامي در سر خروجي قنبرزاده مستقر شده اند و براي اجراي طرح اخير اين خروجي را كنترل مي كنند.وجود اين عزيزان باعث شده است كه ترافيكي سنگين از ابتداي تونل تا سر قنبرزاده بر مردم تحميل شود و براي اينكه اين عزيزان جلوي ورود چندين ماشين متخلف را به ورودي قنبرزاده بگيرند ، هزاران نفر را مجبور به تحمل اين ترافيك سنگين كنند.حال بايد حساب كرد كه آيا كار اين عزيزان كه اتفاقا سخت و طاقت فرساست براي اينكه جلوي چند متخلف گرفته شود ، اين ترافيك سنگين را ايجاد مي كنند و در نتيجه زمان و اعصاب مردم را نابود مي كنند و وجود همين ترافيك باعث آاودگي بيشتر هوا مي شود ، بهينه است؟ بنده همين سوال را از يكي از همين عزيزان پرسيدم و ايشان جوابي نداشت و البته مامور بود و معذور ، ولي آيا به نظر نخواهد رسيد كه اين راه حلها نيز عدد گذاري در معادله چند مجهولي ترافيك باشد؟
به نظرمي رسد تا زمانيكه مي توان تمام خيابانها و اتوبانها و كوچه ها و پس كوچه هاي تهران را از اتوموبيلهاي موجود در شهر فرش كرد ، اينگونه راه حلها عدد گذاري در اين معادله باشد، علي رغم اينكه عزيزان مسئول ممكن است تلاش و زحمت شبانه روزي داشته باشند و هزينه هاي زيادي را نيز مصروف اين كار كنند.صورت مساله ترافيك در تهران مشخص است و آن اينكه تعداد اتومبيلها از گنجايش معابر عبوري آنها ، چندين برابر بيشتر است ، پس يا بايد معابر را زياد كرد و يا اتومبيلها را كم. بايد به جد جلوي توليد خودروهاي بي كيفيت و بي شمار را گرفت و اين به نفع همه است. اينكه شركتهاي توليد كننده خودروهاي بي كيفيت به صرف اينكه توليد خودرو داشته باشيم و يا اينكه براي افرادي توليد شغل كرده است، بايد با انواع رانتها پابرجا باشند و از طرفي حاصل آن براي مردم هدر دادن زمان و انرژي در ترافيك و آلودگي هوا و نيز جان دادن در جاده ها باشد ، توجيه مناسبي نيست.از طرفي توسعه حمل و نقل عمومي بايد از حالت شعار خارج شده و به عمل نزديك شود.اگر برنامه ريزان اين نكته را در نظر داشته باشند كه انسانها موجودات هوشمندي هستند و به سبب همين هوش هميشه مي توانند تشخيص دهند كه آيا از وسيله شخصي استفاده كنند و يا از وسيله حمل و نقل عمومي ، كافيست خود را جاي مردم بگذارند ، كه آيا با شرايط موجود ،‌حمل و نقل عمومي كشش و جاذبه لازم را براي تشويق مردم به استفاده از آن دارد و اينكه خود آنها راغب هستند كه از حمل و نقل عمومي استفاده كنند.
گرچه اگر خوب نگاه كنيم ، عملكرد بسياري از مسولين در حد همان عدد گذاري در معادلات پر مجهول و اميد به معلوم شدن مجهولات است ، ولي لااقل در حيطه ترافيك اين مساله بسيار بسيار روشن تر است ، از طرح ترافيك گرفته تا طرح هاي جديد امروزي وطرح هاي جديد تر فرداها و به نظر مي رسد براي حل مشكل ترافيك ،‌اينها راهش نباشند.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

تحلیل و مثال بسیار آموزنده ای بود. اما به نظرم راه حل ایشان نیز خود یکی از مصادیق همان عددگذاری است. فرموده اند که باید تولید اتومبیلهای کم کیفیت متوقف شود. در این موضوع بحث کیفیت اتومبیل بحثی فرعی است. چراکه اگر اتومبیل با کیفیت هم تولید شود همین معضل وجود خواهد داشت. در واقع ایشان منظورشان این است که با کاهش تولید اتومبیل قیمت آن بالا برود و دیگر هر کسی نتواند آن را خریداری کند و اختصاص پیدا کند به بعضی از اشخاص متمول تا بتوانند به راحتی در خیابانها جولان بدهند و از دیدن پیکان و پراید و روآ و ... هم آزرده نشوند. از طرف دیگر فرض کنید که تمام کارخانه های اتومبیل سازی بیایند واتومبیل با کیفیت تولید کنند. آن وقت راه چاره چه خواهد بود؟!

ناشناس گفت...

با سلام. از آشنائی با وبلاگ شما بسیار خرسندم. تولد وبلاگتان را تبریک می گویم. با شما از طریق نوشته هایتان در وبلاگ آقای عبدی آشنا شدم دلم واقعا برای کامنتهای همه هموطنانم در پای مطالب وزین آقای عبدی تنگ شده.
برایتان آرزوی موفقیت میکنم
**********************
پدرام:
ممنون

ناشناس گفت...

با سلام خدمت افای جاوید عزیز من از طریق سایت اقای عبدی با نوشته های شما اشنا شدم. تحلیل زیبایی بود و من هم با شما موافقم .نکته جالبی است .من و همسرم هم چندین بار این موردرا دیده ایم که مداخله نیروهای انتظامی باعث بی نظمی بیشتری شده است و متاسفانه برخی از مسیولین امر دارای قدرت ذهنی کافی نیستند تا این تغییرات را اول در ذهنشان انجام بدهند و بعد بیاده کنند .و این همان علت عقب افتادگی ماست .
کارهای بزرگ به دست مغز های کوچک و کارهای کوچک در دست مغز های وزین